۱۳۹۶/۰۶/۲۲

یک استاد دانشگاه اروپایی در مورد افغانستان چه فکر میکند؟

خاطره جالب از یک دانشگاه اروپایی
.............................................
روزی در یک دانشگاه بسیار معتبر اروپایی که در مورد فرهنگ های مختلف صحبت میشد، اشتراک کرده بودم. درین میان یک استاد متعصبی صحبت میکرد که هر کلمه اش بوی تعصب میامد.

در میان صحبت ها در مورد مردمان مختلف دنیا، آداب و رسوم کشور ها، پرداخت به وضعیت زنان و درین میان عکس هایی از خانم هایی که به عنوان شخصیت های مهم و بزرگ دنیا مطرح شده اند، را به نمایش گذاشت. از هر کشور فرهنگش را به نمایش گذاشت و بلاخره درین میان یک خانم افغانستان را با یک چادری نیز بر روی پروجکتور گذاشت و همه خندیدند و گفت ببینید که درین دنیا چنین چیز هایی هم پیدا میشود و چنین مردمی هم زندگی میکنند که خانم های شان را در یک همچو لباسی زندانی میکنند.

همه به طرف من نگاه کردند چون در گردن من نام کارتی به نام افغانستان بود و همه مرا به عنوان یک اتن از مردم افغانستان حاضر در همان تالار میشناختند و انتظار داشتند چیزی بگویم.

من تبسم کردم و گفتم استاد من از شما یک سوال دارم. امیدوار استم که جواب سوالم را بدون تعصب و صادقانه بدهید.
گفت بفرمائید.

گفتم تصور کنید که در کشور شما 40 سال جنگ شود و همه چیز از بین برود و اشغالگران و نیرو های نظامی بیگانه از دو فرهنگ مختلف یکی اروپایی و دیگری مسلمان های عربی تندرو با نیرو های نظامی شان بر کشور شما حمله کنند.

و همچنان تصور کنید که خانواده شما دو تا انتخاب دارند. یکی اینکه بروند به طرف نیرو های اروپایی، ولی نیرو های نظامی اروپایی خانم و دختر شما را اسیر میگیرند. به دست و ران آنها هیروئین تزریق میکند و از آنها میخواهند که همیشه بدون لباس و برهنه مثل جاده های  چراغ سرخ یا رید لایت (RED LIGHT) در کمپ نظامی شان در اختیار آنها باشند تا از آنها سوء استفاده جنسی کنند.

ولی در آن طرف دیگر گروه های وحشی و نظامی هستند که وقتی بروئید خودتان را لت و کوب میکند، ولی از خانم و دختران شما میخواهند به خاطر اینکه در امان باشند و کسی آنها را آزار و اذیت نکند، و به آنها تجاوز نکند، چون دولت و نظم و امنیت وجود ندارد، فقط از آنها میخواهند که یک همچو لباسی بپوشند تا روی و موی شان برای مردان نظامی معلوم نشود تا مردان مسلح به آنها تجاوز نکنند.

حالا شما از بین این دو لشکر نظامی، با خانواده های تان که شامل خانم زیبای تان و دختران جوان و زیبای تان باشد، به کدام طرف میروئید؟

مرد رویش سرخ شد و گفت حتماً در آن صورت به سوی همان برقع (چادری) میروئیم.

گفتم حالا وضعیت افغانستان را درک کردید.

منظور من ازین سخنان دفاع ازین اندیشه نیست که باید هر خانمی چادری یا برقع بپوشد، و من هرگز طرفدار این نیستم، زیرا میخواهم خانم ها آزادی های فردی خود شان را داشته باشند و بتوانند با یک لباس منظم در رشد و ترقی کشور شان سهیم شوند و حق کار و تحصیل را داشته باشند، اما منظور من ازین سخنان این بود که شما به عنوان یک استاد دانشگاه نباید بر طرز لباس پوشیدن و مجبوریت های یک خانم اهل افغانستان اینگونه در یک دانشگاه تمسخر کنید و نباید با استفاده ازین مشکل شخصی یک خانم و مجبوریت های او، بر ضد آن ملت تبلیغ کنید.

گفت پس در مورد مواد مخدری که افغانستان تولید میکنید و خاشخاشی که کشت میکند چه میگویی؟

گفتم خاشخاش مواد مخدر نیست. یک گیاه است. نباید جانبدارانه قضاوت کنید. خاشخاش یک گیاهی است درست مثل دیگر گیاه های دیگر، اما اینکه از آن تریاک ساخته میشود و تریاک هم میتواند مفید باشد جای شک نیست. چون تعداد بسیار زیادی از کشور های دنیا از تریاک دارو های بیهوشی تولید میکنند که برای نجات جان انسان ها در بیمارستان ها استفاده میشود.
اگر من خاشخاش کشت میکنم، تو درست از آن استفاده کن.

گفتم اگر یک شخص چاقو میسازد و یک شخص دیگری ازین چاقو استفاده کرده و خودش را میکشد، آیا شخصی که چاقو میسازد مجرم است؟

گفت نخیر!

گفتم بلی چون آن شخص میتوانست از آن چاقو در آشپزخانه استفاده کند و با آن سبزی قطع کند.

حالا اگر شما خودتان را با خاشخاشی که یک دهقان در افغانستان کشت میکند، میکشید و از آن مواد مخدر درست میکنید، آیا آن دهقان مقصر است؟

در قدم اول تو میتوانی آنرا خریداری نکنی، در قدم دوم اگر خریداری کردی، از آن استفاده درست کن و از آن دارو بساز و برای نجات جان انسان ها استفاده کن.

در قدم سوم اگر آن دهقان کچالو کشت میکند، چرا تو به آن علاقه نشان نمیدهی؟ یعنی تو تنها خاشخاش و مواد مخدر را دوست داری و تنها همان چیزی را میخری که نابودت میکند.

اگر یک دهقان در افغانستان آنرا کشت نکند، تو از جای دیگری بدست میاوری.

حالا یک توجه به تولیدات کشور خودت بکن. کشور شما سلاح های کشتار جمعی میسازد که میلیون ها انسان را یک باره به قتل میرساند. حالا شما بگوئید که کشت خاشخاش ضرر بیشتر برای انسان ها دارد و یا تولید سلاح کشتار جمعی که از آن هیچ استفاده درستی به جز نابودی انسان ها نمیشود؟
همه کف زدند و استاد ساکت و مبهوت ماند و دیگر چیزی نگفت.
پس از آن دیگر با من بسیار با احتیاط و با احترام صحبت میکرد.





اروپائیان در مورد افغانستان چه فکر میکنند؟

در یک جلسه ای بسیار بزرگ در مورد افغانستان اشتراک کردم که در آن یکی از کارشناسان سیاسی و مشاوران ارشد ناتو تازه از افغانستان به اروپا برگشته بود.

او عکس هایی بسیار خرابی از وضعیت مردم افغانستان در روستا های پشتون نشین هلمند، ارزگان و قندهار را با خود داشت و میگفت که مردم افغانستان همه بی سواد هستند و به خاطر تقسیم نوبت آب جویچه های آبیاری برای زراعت با همدیگر همیشه در جنگ هستند.

میگفت آنها از آیساف توقع دارند که بیاید و برای شان در جنگ نوبت آب (نوبت اَو) که چندین نفر هر روزه به خاطر اینکه نوبت آبیاری از کیست، کشته میشود، میانجی گیری کند و بگوید که امروز نوبت آبیاری از کیست.

او میگفت که همه ای این گروه ها و خانواده ها مسلح هستند و هیچ کسی هم به نوبت خود قناعت نمیکند و هرکسی که تعداد افراد مسلح آنها بیشتر باشد نوبت آب دیگران را برای خود میگیرند.

او میگفت که جنگ شان با یکدیگر بیشتر بر سر آب یک جویچه است که از دریا جدا میشود و به زمین های شان میرسد اما آب آن جویچه به هیچ وجه برای آبیاری زمین های زراعتی همه ای آنها کافی نیست.

جالب این است که اگر بر سر زمین هر کدام آنها حدود 20 تا 30 متر چاه حفر شود، به آب میرسد، اما این مردم آن قدر فقیر هستند که توانایی که حفر کردن یا کندن یک چاه ها ندارند، و حاضر هستند برای گرفتن نوبت یک ساعته آب همسایه های خود را بکشند.

دولت در عرصه آبیاری زراعت اصلا به هیچ کسی کمک نمیکند.

او میگفت که بالاتر ازین گروهک ها قومندان های بسیار خطرناک و وحشتناکی هستند که صد ها و هزار ها نفر مسلح دارند که نه به دولت متعلق است و نه به کدام ارگان امنیتی و ما آنها را جنگ سالاران مینامیم و مردم خود افغانستان آنها را قومندان های مجاهدین مینامند.

آنها با زور اسلحه هر کاری بخواهند انجام میدهند و حتی والی ها و ولسوال ها را آنها استخدام میکنند. آنها هر نوع جنایتی، ظلم و استبداد را بر مردم میکند و هیچ کسی توان مندی محکمه کردن آنها را ندارد.

او میگفت که ما نه میتوانیم آنها را در آغوش بگیریم و آنها را از خود بسازیم، چون همه ای آنها جنایتکار و ناقضان حقوق بشر هستند که در دهه های گذشته میلیون ها انسان بی گناه را به قتل رسانده اند و نه میتوانیم با آنها مخالفت کنیم، زیرا آنها قویترین نیرو هایی هستند که میتوانند در یک چشم به هم زدن ما را شکست بدهند و با فریب و استفاده از نام دین مردم را با خود بکشانند.

او میگفت که دولت افغانستان بسیار ضعیف است و در چند تا شهر بزرگ وجود دارد، اما در روستا های افغانستان که حدود هفتاد فیصد افغانستان را تشکیل میدهد، دولت اصلاً وجود ندارد.

در شهر هایی که دولت وجود دارد، فساد به مراتب بیشتر از جا هایی است که دولت وجود ندارد، چون دولت فاسد ترین اشخاص را در راس مقامات دولت مقرر کرده است و نگاه این اشخاص به مقام و منصب شان خدمت به مردم نیست، بلکه نگاه شان از رسیدن به یک مقام دولتی این است که چه مقدار پول را میتوانند از راه ها نادرست و غیر قانونی از مردم به زور بگیرند.

مقامات دولتی به جای اینکه به فکر عرضه خدمات به مردم باشند، بیشتر به فکر ایجاد مشکلات برای مردم است، تا مردم به آنها برای امضاء رجوع کنند و آنها بتوانند از آنها رشوت بگیرند.

او همچنان میگفت که حدود 60 فیصد خاک افغانستان در دست نیرو های مسلح مخالف دولت است که با اسلحه بر مردم ظلم و استبداد میکنند و آنها فقط چیزی که به مردم میدهند، سنگسار، اعدام، دست قطع کردن و ایجاد وحشت میان مردم بی دفاع و غیر مسلحی است که به هیچ عنوان نمیتوانند از خود دفاع کنند. 















Who Will be the Next President of Afghanistan by the help of USA

رئیس جمهور آینده افغانستان به کمک امریکا چه کسی خواهد بود؟
................................................................................
وردکی خود را برای ریاست جمهوری سال 2019 افغانستان کاندید کرد.
ژورنالیستی فرصت پیدا کرد که با او مصاحبه کند.
اسم شما چیست و دلیل شما برای کاندید شدن چیست؟
نام مه وردکی است. میخایم افغانستانه آباد کنم و وضعیت خراب افغانستانه خوب کنم.
برنامه های شما برای افغانستان چیست؟
مه برنامه های زیاد دارم اما به طور خلاصه برای تان چند تا نمونیشه میگم.
اصلاً نام افغانستان مشکل داره، تمام اقوام افغانستانه در بر نمیگره، مه بخیر نامشه وردکستان میمانم.
سرود ملی ما هم مشکل داره و تمام زبان ها و فرهنگ های مختلف افغانستان را در بر نمیگیره و بسیار طولانی است. مه کوتاه و خلاصه دو جمله میسازمش "دا زمونژ زیبا وطن، دا د یوناما وطن".
ژورنالیست میگه ببخشید این خو بازام امو رقم سابق به زبان پشتو است و زبان ها و سایر فرهنگ ها را نادیده میگیرد.
وردکی میگه نخیر نی کلمه "یوناما" یک کلمه پشتو نیست و دیگر کل اقوام افغانستان در بینش است.

ژورنالیست: برنامه شما برای ایجاد امنیت در افغانستان چیست؟

وردکی: مه جنگه یک طرفه میکنم بخیر. این رقم امکان نداره که امنیت بیایه. مه بخیر کل حریف های خود را خلع سلاح و دی دی آر میکنم. میگم منظم ایستاده شوند در یک لین، طرفدار های خوده میگم سرشان فیر کنند. کار جنگ یک طرفه میشه بخیر. قوانین اصلی جنگ را مطرح میکنم. میگم هر کسی که همرای ما جنگ میکنه و علیه ما شعار میته، باید غیر مسلح باشد بیایه در میدان وردک یک جای جمع شوند که ما سرشان فیر کنیم.

ژورنالیست: وضعیت اقتصادی را چطور بهبود میبخشید؟

وردکی: بسیار آسان است. بودیجه سالانه ره 50 هزار میلیون دالر اعلان میکنم. نام یک جیب خود را خزانه ملی میمانم، نام جیب دیگه خوده پته خزانه. تکس و مالیاته در خزانه ملی میندازم، باز به پته خزانه انتقال میتم.

ژورنالیست: مشکل تقلب در انتخاباته چی رقم حل میکنید؟

وردکی: بسیار آسان است. در وطن ما انتخابات یک روزه نتیجه نمیته. مه مدت انتخابات را طولانی میسازم و پروسه انتخاباته ساده میسازم. یک صندوقه در پشت ریاست جمهوری میمانم، نامشه صندوق انتخابات میمانم. به مردم امر میکنم که درین صندوق تنها به من رای بدهند. در سرش چند تا پیره دار میشانم و نمیمانم رای کسی دیگه را درین صندوق بی اندازند. هر 5 سال بعد یک بار رای مردمه حساب میکنم و هر کسی که بیشترین رای را گرفته بود، امو آدم برنده باشد.

ژورنالیست: مشکل فساد اداری را چگونه حل میکنید و چگونه اشخاصی را در کابینه و ولایات و ولسوالی ها استخدام میکنید؟

وردکی: مسابقه فساد ملی را راه اندازی میکنم تا درین مسابقه فاسد ترین اشخاص شناسایی شوند. تمام افراد و مقامات کابینه، ولایات و ولسوالی های خود را از بین پلید ترین مردم، فاسد ترین مردم و بدترین مردم افغانستان انتخاب میکنم. آنها چون متخصص فساد هستند، هیچ کسی دیگری نمیتواند فساد کند.

ژونالیست: در مورد حقوق بشر چی اقداماتی روی دست دارید؟

وردکی: بسیار آسان است. مشکل افغانستان در مورد حقوق بشر بسیار بنیادی است. طرز تفکر مردم ما باید تغیر کند. ما قوانین حقوق بشر را تغیر میدهیم. ما اعلان میکنیم که قتل، دزدی و تجاوز حق مسلم هر انسان مسلمان آزاده و وردکیست. مشکل ما به طور بنیادی حل میشود.

ژورنالیست: مسئله دانشگاه و پوهنتون را چی رقم حل میکنید؟

وردکی: این آجندای دشمنان مردم افغانستان است. ما این مسئله را به کلی نا دیده میگیرم چون مردم ما را از هم جدا میسازد و جنگ را دامن میزند. ما از تمام دانشمندان پشتون و پشتو زبان خواهش میکنیم که بحث در مورد دانشگاه و پوهنتون را بگذارند، بیایند نام روز های هفته را پشتو بسازند.

ژورنالیست: در مورد آزادی های دینی و مذهبی در افغانستان چه برنامه هایی دارید؟

وردکی: افغانستان یک کشور بسیار بزرگ است که در آن مردمان بسیار زیاد با باور های مختلف، ادیان و مذاهب مختلف زندگی میکنند و این باعث افتخار ماست. درین کشور هندو، سیک، مسلمان های سنی، مسلمان های شیعه در کنار هم زندگی میکنند، ولی ما چند تا قانون میسازیم که کل شان مجبور هستند که ازین قوانین پیروی کنند. تمام ادیان و مذاهب باید مثل ما سنی شوند. مثل ما 5 وقت نماز بخوانند. به خصوص شیعه گک ها و هزاره گک ها باید ازین قوانین پیروی کنند. مثل ما مردم منظم لباس های وطنی بپوشند، ریش بگذارند، لونگی بزنند، نصوار بزنند، هنگام تشناب رفتن باید از کلوخ استفاده کنند، نه از آب، و هنگام وضو بر خلاف آیات قران پا های خود را بشویند، ولی مسح نکنند، نماز خود را دست بسته بخوانند، هنگام نشستن بر نماز باید یک پای خود را کج بگیرند. اگر ازین قوانین پیروی نکنند، امر به معروف را میگوئیم که باید انتحاری کند و کل این مردما را از بین ببرد.

ژورنالیست: در مورد آزادی بیان چی نظر دارید؟

وردکی: آزادی بیان یک چیز بسیار خوب است. ما باید قوانین آزادی بیان را به شکل بنیادی تغیر بدهیم. سر از امروز اعلان میکنم که هیچ کسی حق ندارد حقیقت را بیان کند، دیگه هر چیزی که میگین آزاد هستین، چون حقیقت میتواند مره در بلا بندازه !
ژورنالیست: در مورد آزادی رسانه ها چی نظر دارید؟

وردکی: هر تلویزیونی که یک فلم خارجی را به یک زبان خارجی مثل هندی یا انگلیسی نمایش بته که ما مردم نفامیم اموتو اموتو ...
ژورنالیست: در مورد موسیقی چی نظر دارید؟ حلال است یا حرام؟

وردکی: بر پخته حلال است و بر خام حرام.

ژورنالیست: پیام تان برای نانوا ها چیست؟ چون هیچ نان خوب و ارزان پیدا نمیشه!

وردکی: استراتژی ما در مورد بازار نان کاملاً واضح است: خام بودم، پخته شدم، سوختم.





All People Got Wise at Once One Morning

مردم افغانستان یک شبه هوشیار شد
.........................................
یک روز صبح وقتی مردم افغانستان از خواب بیدار شد، دیدند که همه در یک شب به طور ناگهانی با سواد و دانشمند شده بودند. هر بی سوادی میتوانست اخبار بخواند، وضعیت را تحلیل کند و همه چیز را درک کند.

این تغیر نا گهانی بسیار عجیب بود. مثل یک معجزه بود. آنها به اندازه ای دانشمند و توانا شده بودند، که دیگر فریب هیچ کسی را نمیخوردند. آنها یک شبه از همه چیز آگاه شده بودند.

این تغیر یک شبه روز سیاستمداران بی سواد افغانستان را سیاه کرد، چون آنها هنوز به همان سطحی بی سوادی که بودند، به همان اندازه باقی مانده بودند.

وقتی غنی آمد و دستور داد که این پروژه ها را به شرکت بیروتی خسر بره اش بدون مزایده بدهند، معاونش گفت صاحب، این پروژه در حقیقت حق کودکان یتیمی است که بر روی جاده ها کثافات جمع میکنند و دادن این پروژه به یک شرکت بیگانه و اجنبی یک خیانت ملی حساب میشود، من درین خیانت شامل نمیشوم، چون برای کمپین خود شما نیز تاثیرات بسیار منفی دارد.
او ترسید و تصمیم خود را به زودی تغیر داده و گفت پس آن را به مزایده بگذارید و همه شرکت های مردم افغانستان را از طریق تلویزیون دعوت کنید.

حکمتیار آمد در گوش غنی بر ضد اعطا محمد نور شیطانی کرد و غنی گفت من با این والی بلخ کار دارم. شما یک اطلاعیه پخش کنید که تمام رسانه ها بیایند، ما با این والی گک بلخ کار داریم.

رسانه ها عاجل اطلاعیه پخش کردند که هفته آینده رئیس جمهور با اعطا محمد نور شخصاً تصفیه حساب میکند، و جناب رئیس جمهور ازینکه خواستند مردم بیگناه درین جنگ کشته نشوند، از والی بلخ تقاضا کردند که شخصاً با ایشان در داخل رینگ مسابقه کیک بوکس بگیرند.

رینگ آماده شد، غنی و اعطا محمد داخل رنگ شدند و دستکش های بوکسینگ در دست، همدیگر را آن قدر زدند که اصلا دندان در سر یکدیگر نگذاشتند.

مسابقه بعدی را میان دوستم و حکمتیار اعلان کردند. تمام مردم کف زدند و مردم هوشیار شده بود، از هیچ کدام از خاینان طرفداری نمیکرد و فقط هر سخنی که میگفتند، خودشان را مستقیم داخل رینگ مسابقه می انداختند.

رهبران احمق افغانستان بسیار به زودی وضعیت را درک کردند و بعد از آن بسیار به خوبی و با رفاقت با همدیگر رفتار میکردند و هرگز در مقابل کسی سخنان تند و تیز نمیزدند چون میفهمیدند که مردم خود آنها را داخل رینگ می اندازند و هیچ کسی حاضر نیست که به خاطر منافع شخصی چند شخص جنایتکار اسلحه بگیرد.

افغانستان پس از آن هر روز به سوی آبادی روان شد، چون در هر مقامی، هر شخصی که بود، یک خشت را برای آبادی افغانستان میگذاشت و افغانستان را به سوی آبادانی رهنمون میساخت.

خارجی ها هر چی تلاش میکردند تفرقه ایجاد کنند، نمیتوانستند. هر سفیری که بر ضد کسی صحبت میکرد، او را نیز داخل رینگ بوکسنگ می انداختند و تنها با همان یک شخص مسابقه بدون اسلحه میگرفت.