۱۳۹۳/۰۶/۲۳

Visiting her father in the hospital after an explosion in Afghanistan


 عیادت دخترک از پدرش پس از یک انفجار در افغانستان

بعد از یک حمله انتحاری در کابل، دخترک برای دیدن پدرش یک دسته گل ، با پول کمی که مادرش برایش داده بود میخرد و میرود شفاخانه تا پدرش را که در حمله زخمی شده بود ببیند. گل را تقدیم میکند به پدرش اما پدرش نگاه میکند و گریه میکند. دخترک تعجب میکند که پدرش چرا گل را نمیگیرد. پرستار (نرس) که کمپل را بر میدارد دخترک میبیند که دو دست و دو پای پدرش قطع شده است.

..........................

After a suicide attack in Kabul, the little girl wants to see her father who was injured in the attack, she bought a bouquet of flower with a little money that her mother gave her and goes to the hospital. She presents flowers to her father, but he looks and cries. She wonders why her father is not accepting the flowers. Nurse who picks up the blanket and she sees that her father has lost his two hands and two feet.