۱۳۹۳/۰۲/۲۶

پنج هزار سال بعد

پنج هزار سال بعد جوانان افغانستان در کتاب های تاریخ خود در مورد مردم امروز می خوانند و افسوس می کنند که مردم این کشور در آن زمان چقدر نادان بوده اند:
"بالای هر نظریه دانشمندان عربی در افغانستان یک میلیون نفر کشته شد. آنها نام این نظریه ها و تیوری ها را شریعت مانده بودند. آنها به یکدیگر رحم نکردند و سه دهه تنها بالای هر کلمه ای آن جنگیدند. آنها با وجودی که هزاران نظریه های قبل ازین تیوری شریعت را در تاریخ می خواندند و میدانستند که آنها هم مثل این تیوری بودند که ... اما از آنها عبرت نمی گرفتند. آنها فکر می کردند که باید به زور همه را مجبور کنیم که این نظریه ها را بپذیرند و هر کسی که نپذیرفت او را کافر می نامیدند و حکم کشتن آنها را صادر می کردند. در میان خود آنها کسانی هم بود که کمی روی این نظریه ها اختلاف نظر داشتند و آنها را مذاهب دیگر می نامیدند و بسیاری آنها فکر می کردند که مذاهب دیگر هم کافرند و باید کشته شوند."
این نظریه ها بیشتر برای رسیدن به قدرت استفاده میشد.
"در آن زمان دین در افغانستان اجباری بود و این نظریه ها در قانون اساسی کشور به رسمیت شناخته میشد و مردم این کشور همه خود را مسلمان مینامیدند اما مذاهب را به رسمیت نمی شناختند. هر چند که مردمان دیگری هم درین سر زمین بود که به آئین هندوئیزم باور داشتند اما آنها اقلیت بودند و همیشه از دست این دین باوران به عذاب بودند.
همه ای مردم این کشور یکدیگر را به جرم عدم پیروی ازین نظریه ها می کشتند اما خود شان هم آن را نقض میکردند. با وجودی که آنرا بهترین قانون میدانستند اما هر کسی در زندگی شخصی خود کاملاً مخالف آن عمل می کرد."
از علم، تحقیق و تکنالوژی خبری نبود، هرچند که در قاره های دیگر مثل اروپا و امریکا مردم دستاورد های چشمگیری در آن زمان داشتند و اولین کمپیوتر ها را ساخته بودند اما درین کشور مردم هنوز خواندن و نوشتن را یاد نداشتند.