۱۳۹۵/۰۸/۰۴

Various Dimensions of the War in Afghanistan

ابعاد مختلف جنگ افغانستان

کشور عزیز ما افغانستان در طی چهار دهه گذشته، به طور متمادی شاهد بدترین نوع جنگ ها و خشونت ها بوده و میلیون ها هم وطن عزیز ما درین جنگ ها قربانی شده است. من میخواهم امروز یک تحلیلی داشته باشم در مورد وضعیت جنگ افغانستان و اینکه بلاخره این کشور به کدام مسیر روان است و جنگ افغانستان چه عواملی دارند و چگونه میتوان عوامل جنگ را در افغانستان شناسایی کرده و از قربانی شدن بیشتر هموطنان ما درین جنگ جلوگیری کنیم. افغانستان فقط یک جنگ ندارد که بگوییم این جنگ و این هم یگانه عامل جنگ، و اگر این عامل از بین برود، دیگر درین کشور جنگی نخواهد بود. افغانستان همزمان درگیر چندین نوع جنگ است، و هر کدام این جنگ ها عوامل مختلفی دارند. جنگ افغانستان را تنها در صورتی میتوان درک کرد که آنها را به اجزای کوچک آن تجزیه و تحلیل کنیم و عوامل هر جزء جنگ را شناسایی کنیم و اینکه چگونه میتوان از هر جزء جنگ جلوگیری کرد، راهکار های مناسبی را برای ذینفعان پیشنهاد کنیم، تا بدین وسیله بتوانیم در کاهش میزان تلفات جنگ در افغانستان نقش موثری بازی کرده و وضعیت این کشور را به سوی صلح رهنمون سازیم.
جنگ افغانستان را میتوان به چندین بخش ذیل تقسیم کرد:

1. جنگ داخلی

منظور از جنگ داخلی افغانستان همان جنگ هایی است که میان قبایل افغانستان وجود دارد و یک قبیله یا یک نژاد میخواهد نژاد دیگری را سرکوب کند و یا از بین ببرد. این جنگ ها حتی در میان خانواده ها، قریه ها، دهات، ولسوالی ها و شهر های افغانستان وجود دارد. این جنگ ها انواع گوناگون دارد و همیشه باعث قتل و کشتار انسان ها میشود.

جنگ برای بدست آوردن قدرت سیاسی

جنگ برای بدست آوردن قدرت سیاسی، متاسفانه در طی چهار دهه گذشته در افغانستان، با خشونت و کشتن انسان ها همراه بوده و میلیون ها انسان غیر نظامی را از بین برده، میلیون ها انسان دیگر را بی خانه و مهاجر ساخته است. این جنگ ها طوریست که یک قبیله یا یک قوم میخواهد قدرت را به دست خودش بگیرد و قبیله دیگر در مقابل آن مقاومت میکند و نمیخواهد زیر بار ظلم و استبداد قبیله دیگر برود.

جنگ قبیلوی، نژادی، زبانی

جنگ ها در افغانستان با مداخله کشور های بیرونی، اشکال مختلفی را به خود گرفته، گاهی به شکل جنگ میان قومی، گاهی به شکل جنگ های میان قبیلوی، جنگ میان نژاد های مختلف و احزاب مختلفی که بیشتر بر مبنای نژاد و زبان شکل گرفته اند، ظاهر میشود و  مشکل زمانی آغاز میشود که یک نژاد کوشش میکند که زبان خود را بر اقوام دیگر به زور بقبولانند و در طول تاریخ دیگران را مجبور میسازد که زبان یک قوم خاص را باید صحبت کنند. یکی از بارز ترین مثال های آن تاکید طالبان بر زبان پشتو بود.

جنگ حقوق

یکی از عمده ترین جنگ ها در افغانستان جنگ روی مسئله ای حقوق است. در دهات افغانستان وقتی مشاهده کنید، در بعضی از نقاط مثلاً در بهسود وردک یک تعداد گروه های مسلح پشتون به نام کوچی میایند، زمین های مردم هزاره را غصب کرده و بر باغ و زمین های زرراعتی آنها، رمه گوسفندان شان را رها میکنند تا حاصلات شان را از بین ببرد. وقتی آنها از زمین، حاصلات و باغ های خود دفاع میکنند، مورد تهاجم مسلحانه قرار گرفته و به طور گروهی به قتل میرسند.
از سوی دیگر مردم محروم هزاره و اهل تشیع که در طول قرن های گذشته در افغانستان یکی از محروم ترین قشر ها بوده اند، بیشتر درمناطقی زندگی دارند که کوهستانی است و هیچ مرزی با هیچ کشوری ندارند. ولایت بامیان که یکی از مرکزی ترین نقاط هزاره نشین است، تنها چیزی که داشت همان بت های بامیان صلصال و شامامه را داشت که توسط طالبان پشتون از بین رفت. این مردم در حدی محروم هستند که حتی امروز در قرن 21 ، هنوز هم در مغاره ها زندگی میکنند. در ولایت آنها هنوز هیچ نوع زیربنای اقتصادی ساخته نشده است و همیشه در حکومت های قبیلوی پشتون ها، مناطق هزاره نشین هیچ نوع بودجه انکشافی نداشته و این مردم از هر نوع امکانات محروم اند.
هنگامی که این مردم از دولت افغانستان برق میخواهند، دولت افغانستان که بیشتر از قوم پشتون نمایندگی میکند، با حملات تروریستی، انتحاری و با جا سازی ماین ها و از بین بردن ده ها و صدها جوان هزاره جواب آنها را میدهند.
وقتی به عمق این مسئله نگاه میکنید، متوجه میشویید که هر کسی که درین کشور حق خود را از دولت بخواهد، با چنین یک کشتار و قتل عام مواجه میشود. اصل و اساس این نوع مشکلات، منشاء حقوقی دارد.  

جنگ زمین

غصب زمین های دولتی و شخصی مردم توسط قوماندانان، توسط زورمندان و اشخاص مسلح یکی دیگر از مشکلاتی عمده ای است که باعث بوجود آمدن بسیاری از مشکلات اجتماعی و بروز جنگ های خونین در افغانستان میشود.

جنگ گسترش نژاد و اشغال زمین ها توسط یک قوم

در طی چند دهه گذشته دیده شده است که اقوام پشتون از پاکستان انتقال داده میشود و در نقاط مختلف افغانستان جا بجا میشوند، که این خود یکی از بزرگترین مشکلات افغانستان است. این کار در هماهنگی با استخبارات کشور همسایه ما پاکستان انجام میشود. درین کار کسی که نفع میبرد پاکستان است، چون افراد مسلح را به نام مهاجر داخل افغانستان میسازد، رئیس جمهور افغانستان را هم رشوت میدهد، و هم از سوی دیگر به بهانه اینکه تو هم پشتون هستی و اینها هم پشتون هستند، اینها همه برای تو در انتخابات رای میدهند، یک تعداد مردم ظالم، مسلح و خونخوار را وارد مناطقی میکنند که مردم بیچاره آن هیچ نوع امکانات و توان دفاع از خود را ندارد. این همان پروژه هایی است که از سالیان متمادی بدینسو در بغلان مرکزی، در کندز و دیگر ساحات نقاط شمال تطبیق شده است و تا هنوز ادامه دارد. 

جنگ بر روی بدست آوردن منابع

یک بخش بزرگ جنگ افغانستان بر میگردد به منابع سرشار این کشور که در کوه ها و در معادن آن نهفته است. هر قومی کوشش میکند که مناطقی را در تحت سلطه ای خود داشته باشد که دارای منابع بیشتر و ثروت بیشتری باشد. این باعث میشود که لشکر کشی های گسترده ای در سراسر افغانستان صورت بگیرد. طالبان بسیار تلاش کردند که معادن لاجورد افغانستان را تسخیر کنند اما هرگز به این کار موفق نشدند.

2. جنگ خارجی

مداخلات کشور های بیگانه در افغانستان همیشه بخاطر بدست آوردن منابع این کشور و یا هم بخاطر موقعیت ژئوپولیتیک این کشور بوده است. این کشور گاهی از جانب انگلستان، گاهی از جانب روسیه و گاهی هم از جانب امریکا و هم پیمانان اروپایی اش مورد تهاجم قرار گرفته و همیشه تلاش شده است که این کشور مستعمره باقی بماند، اما مردم آزادیخواه این کشور هرگز به بیگانگان اجازه نداده اند که این کشور را تسخیر کرده و دیر بپایند.

اشغال برای بدست آوردن منابع

کشور هایی که همیشه بر افغانستان حمله کرده اند، برای اشغال افغانستان تلاش کرده اند، همواره در پی بدست آوردن منابع سرشار نفت، گاز، مس، طلا ، لیتیم، سنگ های قیمتی و دیگر منابع افغانستان بوده و از هر وسیله ای استفاده کرده اند، که حمله بر افغانستان را بر مردم دنیا یک حمله حق بجانب و یک کار خوب نشان بدهند. افغانستان و مردمش هرگز به هیچ کشوری و برای هیچ مردمی تهدید ایجاد نکرده و هرگز کوشش نکرده اند که بر یک کشور سومی حمله کنند، اما خود این کشور همیشه مورد تهاجم کشور ها و قدرت های بزرگ دنیا واقع شده است.

اشغال برای موقعیت ژیوپولیتیک و ژئو استراتژیک جغرافیایی افغانستان

کشور هایی که از نظر اقتصادی رشد کرده اند و خواهان قدرت بیشتری در جهان اند، همواره به افغانستان منحیث قلب آسیا و بهترین موقعیت جغرافیایی برای نفوذ بر کشور های دیگری چون هندوستان، پاکستان، ایران، چین، تاجکستان، ترکمنستان، ازبکستان، روسیه و همه ای قاره ای آسیا میدانند، و این موقعیت جغرافیایی حساس و استراتژیک، باعث میشود که قدرت های جهان همیشه به افغانستان چشم داشته باشند و این کشور را مورد حمله قرار داده و در تصرف آن تلاش کنند.
این کشور منحیث چهار راه آسیا و نقطه اتصال زمینی آسیا به اروپاست. نقش این کشور در ایجاد قدیمی ترین راه تجارتی که به نام راه ابریشم یاد میشد، اهمیت این کشور را در تاریخ تجارت نشان میدهد. بناءً موقعیت این کشور از نظر اهمیت جغرافیایی آن برای کشور های دیگر بسیار مهم است و این یکی از دلایل عمده لشکر کشی های امپراتوری های بزرگ جهان به این کشور است. 

جنگ ایدیولوژیک سوسیالیسم و امپریالیسم در افغانستان

افغانستان قبلاً تحت تاثیر اندیشه لیلنیسم و اندیشه های سوسیالیستی که هنگام حضور روسیه در افغانستان از سوی اتحاد جماهیر شوروی سابق وارد افغانستان شده بود، قرار گرفته بود. این اندیشه ها احزاب مختلف سیاسی را بنیان گذاری کرده بود، که هر کدام به نحو خود، فعالیت های بسیار جدی را در راستای گسترش اندیشه های سوسیالیستی و معرفی قهرمان های جامعه سوسیالیستی برای افغانستان انجام داده بود. زمان طالبان وقتی افغانستان تحت اشغال مستقیم استخبارات پاکستان و نیروی های نظامی مسلح عربستانی و چچنی قرار گرفت، درین زمان به هر اندیشه دیگر از دریچه دین تاخته شد و هر کسی که به جز از دین باوری، به اندیشه های سیاسی دیگری تعلق داشتند، یا توسط قتل عام از بین رفت و یا هم از آدرس و نام اسلام افراطی به کشور های دیگر فرار کرده و مهاجر شدند.
پس از طالبان، زمانی که امریکا و اروپا نیرو های نظامی خود را وارد افغانستان کردند، این کشور به نحو بسیار جدید، با روی آوردن به اقتصاد بازار آزاد و آوردن مشاوران یونیکال یکی منحیث رئیس جمهور و دیگری منحیث سفیر امریکا در افغانستان، صفحه جدیدی در تاریخ افغانستان ورق خورد، که این صفحه برای اولین بار در افغانستان نظام سرمایه داری را معرفی کرد، و مردم بیچاره و فقیر افغانستان با امپریالیسمی نوع امریکایی آن مواجه شده و تحت تاثیر اندیشه امپریالیستی قرار گرفت.
هر چند که رهبران جدیدی که بیشتر اتباع امریکا بودند، مدت زیادی را در کشور های غربی به سر برده بودند، اما پیرو هیچ اندیشه ای خاصی نبودند و کله های شان کاملاً خالی، وارد صحنه سیاسی شدند و برای بدست آوردن دل سیاستمداران امریکایی، لنگی های خود را به زمین گذاشته و نکتایی پوشیدند. آنها که به جز به نژادپرستی نوع طالبانی و پشتونیسم سیاسی، به غارت کردن سرمایه های ملی، منافع شخصی، قبیلوی و فامیلی خود، به دیگر هیچ چیزی باور نداشتند، همیشه به خاطر بدست آوردن دل سیاستمدران امریکایی، شروع کردند به صحبت از دموکراسی و آزادی بیان که توسط پروژه های امریکایی در افغانستان تشویق و ترغیب میشد.
مردم افغانستان برای اولین بار با نظام سرمایه داری آشنا میشدند، اما سرمایه داری نه بلکه افغانستان به فقر شدید فرهنگی و بی برنامگی سیاستمدران این کشور مواجه شده بود. هیچ کسی در هیچ یک از وزارت خانه های افغانستان، یک برنامه خوب عملی را نمیدید. وزارت اقتصاد افغانستان میگفت که ما یک چیزایی در مورد اقتصاد نوشته کردیم، اما خارجی ها بر ما خنده کرده و نوشته های ما را مسخره کردند. بناءً ما هیچ چیزی برای تطبیق در عرصه اقتصاد، سیاست و یا فرهنگ نداشتیم. فقط تمام برنامه های دولت افغانستان متکی به یک چندتا ورکشاپی میشد که از طرف انجو های خارجی در افغانستان دایر میشد.
پشتون ها یک تعداد لنگی و دستار را به زمین گذاشته نکتایی به تن کردند و دموکرات شدند، یک تعداد دیگر در همان پروژه های دینی سابق تحت سلطه پاکستان باقی ماندند و خود را طالب و حزب اسلامی نامیدند و یک تعداد دیگر هنوز در کنار و گوشه های افغانستان خود را وفادار به نظام سابق روسیه و طرز تفکر سوسیالیستی نظام سابق وفادار میدانست، اما از جانب دولت جدید به شدت کنار زده شده بود و هیچ موقعی برای آنها داده نمیشد و حتی کار برای آنها پیدا نمیشد.

جنگ کشور های دیگر در داخل خاک افغانستان

در افغانستان به خاطر نبود برنامه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و توسعوی، این کشور به یک چالش بزرگ مواجه شده بود و آن اینکه هیچ کسی نمیدانست که به سوی کدام مسیر حرکت کند و باید چه کار هایی را انجام دهد، لذا درین میان استخبارات کشور های دیگر در میان مردم افغانستان به شدت فعالیت داشت و همیشه کوشش میکردند که مردم افغانستان را به نام ورکشاپ و به نام برنامه های آموزشی، به سوی دنبال اهداف منافع کشور های خودشان دعوت کنند. افغانستان از یک سو به شدت با نیرو های نظامی مواجه بود، که خودشان را طالب و یا حزب اسلامی مینامیدند، در حالی که هیچ چیزی در رفتار و اخلاق شان اسلامی نبود، فقط برای استفاده از نام دین و بدنام کردن دین جنگ میکردند، از سوی دیگر نیرو های نظامی کشور های بیگانه در افغانستان حضور داشتند که هر کدام اهداف خاصی را دنبال میکردند و گاهگاهی این نیرو ها بر یکدیگر حملات بسیار شدیدی را انجام میدادند، که در نتیجه آن مردم غیر نظامی افغانستان کشته میشد. هر روز صد ها نفر در افغانستان در هر گوشه کشته میشد.

جنگ میان پاکستان و هند

در افغانستان شبه نظامی ها و گروه های تندرو دینی مثل طالبان و حزب اسلامی وجود داشت، که در زمان جنگ سرد در افغانستان برای مقابله با روسیه، توسط کمک های امریکا به پاکستان، با کمک و وارد کردن اندیشه های اسلام تندرو وهابی، وارد شده از عربستان، شکل گرفته بود. این گروهک ها برای حفظ منافع پاکستان در افغانستان فعالیت داشتند، زیرا یک پروژه مشترک امریکا، پاکستان و عربستان بود، اما از جانب دیگر کشور هایی که نزدیک به روسیه بود، و روابط سیاسی شان با روسیه تنگ تر بود، مثل هندوستان همیشه از جانب این گروهک های پاکستان مورد حمله قرار میگرفت.
جنگ میان روسیه و امریکا، در حقیقت خودش را به شکل جنگ میان پاکستان و هندوستان در افغانستان نشان میداد، چون یکی ازین کشور ها از جانب امریکا حمایت میشد، و دیگری از جانب روسیه.
نتیجه این جنگ در افغانستان فقط ویرانی، کشته شدن غیر نظامیان افغانستان و نابودی خانه ها و ساختمان ها و زیر بنا های اقتصادی افغانستان بود و بس که به گونه ای برای همسایه های افغانستان نیز این وضعیت خوشایند بود. درین میان میتوان به حملات بر سفارت هندوستان از جانب گروه های تندرو مثل طالبان اشاره کرد، که برای دفاع از سفارت هندوستان تعداد زیادی از سربازان افغانستان و مردم عادی کشور که از جاده های نزدیک سفارت عبور میکردند، کشته شدند.

جنگ میان عربستان و ایران

جنگ مذهبی و دینی میان عربستان و ایران خودش را به شکل جنگ میان سنی و شیعه در افغانستان نشان میداد، اما منشاء این بدبختی ها از آنجا آب میخورد که عربستان مقدار زیاد پول را صرف به وجود آوردن گروه های تندرو وهابی در پاکستان برای مبارزه با روسیه در افغانستان کرده بود و عربستان به نحوی هم پیمان امریکا در جنگ افغانستان بود و از گروه طالبان، به شکل غیر مستقیم و پرداخت پول به پاکستان حمایت میکرد. این گروهک ها که مجبور بودند به خاطر پولی که برای شان داده میشد، باید بر ضد ایران و بر ضد شیعه تبلیغ و جنگ کنند که این تبلیغ و جنگ ها در جامعه ای افغانستان اقلیت های شیعه مذهب هزاره، سادات، بیات ها، اسماعیلیه ها و قزلباش ها را تحت تاثیر، در تنگنا و حاشیه قرار داده و آنها را منحیث هدف قابل دسترس برای گروه های تندرو مثل طالبان و حزب اسلامی قرار میداد، زیرا از عربستان به پاکستان دستور داده میشد که شیعه ها کافر هستند و باید بر ضد آنها مبارزه شود. این جنگ هر روز تعداد زیادی از شیعه مذهبان افغانستان را قربانی خود میساخت و پاکستان ازین وضعیت نفع میبرد و پول های بیشتری بر جیب شان میریخت.

جنگ میان روسیه و امریکا و اروپا منحیث هم پیمان امریکا

یکی از دلایل عمده دیگر جنگ در افغانستان ریشه در جنگ طولانی میان امریکا و روسیه بود. روسیه به عنوان یک کشور سوسیالیستی و امریکا به عنوان یک کشور امپریالیستی خصومت های دیرینه خود را به شکل جنگ سرد افغانستان نشان میداد. اروپا و به خصوص جرمنی که خودش را مدیون کمک امریکا برای تطبیق پلان مارشال میدانست، و برای اینکه مسحیت نیز اروپا و امریکا را با هم پیوند میداد، یکی از بزرگترین هم پیمانان امریکا در افغانستان و آسیا محسوب میشد، طوری که هر اطلاع و تماسی به یکی از سفارت خانه های کشور های اروپایی در افغانستان، به معنی تماس با سفارت امریکا بود. اروپا گاه گاهی تلاش میکرد که خودش را بهتر از امریکا و مستقل تر در روابطش با افغانستان نشان بدهد، اما در واقع این کار عملی نبود، چون کشور های اروپایی نمیتوانستند خود شان را جدا از سیاست امپریالیسم امریکایی بدانند که از نظر اقتصادی و سیاسی به مراتب فعال تر از اروپا در آن منطقه بود.

جنگ میان ایران و امریکا

افغانستان برای اینکه برنامه درست و عملی سیاسی نداشت، محلی برای رقابت های بین المللی شده بود، طوری که ایران نیز بسیار علاقه داشت تا منافع خود را در افغانستان حفظ کند. منافع ایران آب های دریای افغانستان بود که بدون هر نوع مزدی، وارد ایران میشد و همچنان بیرون کشیدن نیرو های امریکایی و اروپایی از کشور همسایه شان یعنی افغانستان که همیشه ایران خودش را از حضور نیرو های امریکایی در افغانستان و عراق، در خطر میدید. آنها به تبلیغات ضد امریکایی، ضد عربستان و ضد اروپایی در افغانستان میپرداختند و همواره تلاش میکردند که مردم افغانستان را بر ضد نیرو های خارجی تشویق کنند و از تند ترین الفاظ برای تحریک و تشویق مردم افغانستان برای مبارزه با امریکایی ها استفاده میکردند.
اصطلاحاتی که آنها استفاده میکردند، از نظر سیاسی بسیار تحریک کننده بود. آنها در شبکه های اجتماعی و همچنین در رسانه ها همیشه افغانستان را یک کشور اشغال شده اعلام میکردند و به صورت بسیار واضح در ویدیو هایی میگفتند که وقتی پسران حرامزاده امریکایی ها در افغانستان تولد شود و آنها رشد کنند، آیا افغانستان روی آرامی را خواهد دید؟ اینگونه تحریک ها عواقب بسیار خطرناکی برای افغانستان داشت و میتوانست باعث تقویت صفوف طالبان و حزب اسلامی در افغانستان شود.
در هر بیانیه و در هر فرصتی سیاستمداران و دیپلومات های ایرانی و حتی رئیس جمهور ایران، وقتی در افغانستان حضور میافتند، همیشه کوشش میکردند که یک جمله ای را برای سیاستمدران افغانستان بگویند و آن این بود که میگفتند "امریکا به شکل بسیار ظالمانه ای امروز افغانستان را اشغال کرده و در منطقه ظالمانه حضور دارند".
این جنگ ها تنها به صورت لفظی نبود، بلکه خودش را به اشکال مختلفی نشان میداد، مثلاً تعدادی از انسان های فقیر را از قشر هزاره پیدا کرده و برای آنها پول میدادند که باید آنها روز تولد رهبر مذهبی ایران را در افغانستان جشن بگیرند و یا هم تصویری از رهبر مذهبی ایران را در افغانستان نصب کنند. مردم فقیر افغانستان هم بخاطر اینکه پول را غنیمت شمرده باشند، این کار را میکردند و نمیدانستند که این کار ها چه عواقبی را به دنبال خواهد داشت.
وقتی آنها خودشان را با نصب یک تصویر رهبر مذهبی ایران، ایرانی جلوه میدادند، نیرو های تندرو دینی عربستان که طالبان، داعش و حزب اسلامی نام داشتند و همچنین پشتون های تندرو داخل ارگ امریکایی، هزاره های بیچاره را جاسوس ایران خوانده و بر آنها حمله کرده و تعداد زیادی از آنها را میکشتند، تا هم امریکا را خرسند کنند، که ما جاسوسان ایران را کشتیم، هم زور شان را به هزاره ها نشان بدهند و هم عربستان و پاکستان را خوشنود کرده باشند، تا آنها لطف بیشتری به حال شان کرده پول بیشتری به آنها بپردازند.

جنگ میان چین و امریکا

چین منحیث یک کشور سوسیالیستی به سرعت در حال رشد است، و این رشد اقتصادی کشور چین هم اروپا را نگران کرده است، زیرا تمام کشور های افریقاقی که قبلاً مستعمره اروپا بود، و لباس های دست دوم و کهنه اروپا را خریداری میکردند، امروزه به سوی چین روی آورده اند، زیرا کشور چین با همان پول کم، برای افریقایی ها نه تنها جنس دست دوم و کهنه را نمیفروشد، بلکه جنس دست اول را به قیمت ارزانتر در اختیار آنها قرار داده و اقتصاد کشور های اروپایی را در مخاطره انداخته است. از سوی دیگر صادرات چین به اروپا در حدی افزایش یافته است، که امروز تعداد زیادی از مردمان اروپایی تلاش دارند، زبان چینی را یاد بگیرند و با مردم چین وارد معاملات تجارتی شوند.
ازینرو سیاستمداران اروپایی و امریکایی به شدت علاقمند جلوگیری رشد اقتصادی چین است. آنها در افغانستان که هم مرز کشور چین است، تحقیقات خود را بالای کشور های همسایه انجام داده و وضعیت آنها را بر رسی میکنند.
کشور چین، مانند ایران، نگران حضور سربازان امریکایی و اروپایی در افغانستان اند. آنها پاکستان را فقط به این دلیل حمایت میکنند، که پاکستان گروه هایی تندروی را در خودش پرورش داده است، که میتواند بر نیرو های خارجی حمله کرده و آنها را مجبور به ترک افغانستان کنند. چین، پاکستان، ایران، روسیه، تاجکستان، ازبکستان و ترکمنستان همه خواهان بیرون راندن سربازان خارجی از افغانستان اند، زیرا آنها خود شان در خطر احساس میکنند و نمیخواهند حضور امریکا و اروپا، همانند یک خار دماغ در همسایگی و نزدیکی آنها باشد.
یک تعداد ازین کشور ها که به منابع افغانستان چشم دارند، خواهان بیرون رفتن نیرو های خارجی از افغانستان برای این منظور اند، که خود آنها بتوانند به سادگی به منابع افغانستان دسترسی داشته باشند.

جنگ میان کشور های مسیحی و اسلامی و تاثیرات آن بر افغانستان

مسلمانانی که در اروپا زندگی میکنند، به شدت از رفتار های نادرست گروه های تندرو مسیحی به تنگ آمده اند، طوری که حتی تعداد زیاد آنها فکر میکنند که همان گروه های تندرو تروریستی که برای اهداف دیگری بوجود آمده اند، یک راه خوب برای مبارزه با تندروان مسیحی در اروپا هستند. یک تعداد جوانان بی خبر از اروپا میروند و میپیوندند به این گروه های تروریستی.
یک تعداد زیاد جوانان نا آگاه، به نام دفاع از دین، به گروه های تندرو تروریستی می پیوندند. به آنها، از جانب استخبارات کشور هایی که منافع شان در افغانستان، در بیرون رفتن گروه های خارجی است، چنین گفته میشود که کشور های مسیحی افغانستان را اشغال کرده اند و شما باید بر ضد اشغال مبارزه کنید.
یک تعداد زیادی از مردم دنیا، وقتی حمله به عراق، حمله به سوریه، حمله یمن، حمله به کشور های دیگر اسلامی را توسط مسیحیان می بینند، آنها به این باور میرسند که باید در افغانستان بر ضد اشغال مبارزه صورت گیرد.


  3. وسیله ها و ابزار جنگ در افغانستان
جنگ در افغانستان وسیله های مشخصی دارد، که اگر مردم افغانستان بدانند که از چه چیز هایی برای جنگ استفاده سوء صورت میگیرد، آنها میتوانند به زودی نفع و ضرر خود را تشخیص داده و حد اقل فریب کسانی را نخورند که جوانان را با نیرنگ به جنگ میبرند.

دین منحیث یک وسیله جنگ

دین سابق یک چیز خوب بود، اما از آن منحیث یک وسیله و یک ابراز انگیزه دهنده و تحریک کننده برای جنگ استفاده نمیشد، زمانی دین منحیث یک وسیله جنگ استفاده نمیشد. سازمان های اطلاعاتی کشور های قدرتمند دین را منحیث یک وسیله استفاده کرده و مردم افغانستان را به مسلمان خوب و مسلمان بد تقسیم کرده، خود مردم افغانستان را توسط مردم افغانستان از بین میبرند. در هیچ کشوری چنین جنایت های بزرگی که امروزه طالبان و داعش به نام اسلام و به نام دین انجام میدهند، هیچ کسی انجام نداده است. مردمان شیعه و حتی کودکان هزاره را، از راه مسافرت اسیر گرفته، سر آنها را میبرند، به نام دین و فقط به خاطر این سوء تفاهم که گویا فکر میکنند که طالبان و پشتون ها مسلمان های خوب اند، و هزاره ها مسلمان های بد اند.

زبان منحیث یک وسیله جنگ

در افغانستان از سال های متمادی بدین طرف استخبارات کشور های جهان مردم افغانستان را طوری اغفال کرده اند که حتی بر سر میراث های فرهنگی خودشان آنها را به جنگ انداخته است. مردم افغانستان از چندین اقوام مختلف شکل گرفته است که این کشور به طور اوسط حدود بیست و دو زبان دارد، اما دو زبان آن رسمی است، و تعداد زیادی از زبان ها و لهجه های متفاوت دیگری درین کشور وجود دارند، که هنوز که رسم الخط ندارند و نه الفبا دارند و تنها به صورت گفتاری وجود دارند، که از جمله میتوان به زبان ازبکی افغانستان اشاره کرد و همچنان به زبان پشه ای که تمام مردم آن فقط با این زبان گفتگو میکنند، اما نوشته نمیکنند.
استخبارات کشور های منطقه، به خصوص پاکستان همیشه در تلاش بوده که قدرت سیاسی در افغانستان، در دست پشتون ها باشد، زیرا که خود کشور پاکستان نیز یک تعداد زیادی از پشتو زبان در داخل خاک خود دارد، و هیچ کسی نمیتواند تشخیص دهد که این پشتون ها از اتباع پاکستان اند و یا هم از اتباع افغانستان. اگر پشتون ها در افغانستان قدرت سیاسی را در دست داشته باشند، بدین معناست که یک تعداد زیادی پاکستانی ها نیز در افغانستان به قدرت خواهد رسید و برای منافع پاکستان درین کشور کار و فعالیت خواهد کرد.
همین مسئله باعث میشود که پاکستان همیشه به پشتون ها میگوید که کسانی که به زبان های غیر از پشتو صحبت میکند، همه دشمنان شما و جاسوسان کشور های دیگر هستند. مردم بی سواد و نادان افغانستان نیز باور میکنند و وطنداران خود را، گاهی به نام زبان، گاهی به نام دین، گاهی به نام قوم و قبیله قتل عام میکنند.

قوم و قبیله منحیث وسیله های جنگ

حرص قدرت، چشمان تعدادی از پشتون ها را کور کرده است و فقط به خاطر داشتن و حفظ قدرت سیاسی؛ حاضرند برادران خود را به کشتن بدهند. آنها حتی بر قبیله خود رحم نمیکنند، چه رسد به اینکه به اقوام دیگر افغانستان رحم کنند. چشم های تعداد دیگر آنها را دین و مذهب کور کرده است، طوری که حاضرند به نام دین و مذهب اقوام دیگر همچون تاجک، هزاره، ازبک و هر کسی دیگری را به قتل برسانند.
قبایل پشتون نه خود میتوانند افغانستان را آباد کنند و نه کسی دیگری را میگذارند که این کشور را آباد کند. آنها توان درست اندیشیدن را به کلی از دست داده اند. از هر چیزی منحیث یک وسیله استفاده میکنند، تا وطنداران خود را به قتل برسانند و قدرت سیاسی را تنها برای خود حفظ کنند. همه چیز برای آنها فقط به یک شعار سیاسی و به یک دروغ، بخاطر رسیدن به قدرت، تبدیل شده است، طوری که از نام دین، از نام قوم، از نام قبیله، از نام دموکراسی، از نام کوچی بودن، از نام ملا بودن، از نام کمونست بودن، از نام پرچمی بودن، از نام حزب اسلامی، از نام طالبان، از نام داعش، ... و بلاخره از هر چیزی استفاده میکنند تا کشور خود را ویران کرده و مردم کشور خود را به دسته دسته به قتل برسانند، مهاجر سازند، و یا معیوب سازند، تا قدرت سیاسی را حفظ کنند.
آنها به نام پشتون بودن با دیگر قبایل و نژاد های دیگر افغانستان درگیر جنگ اند، اما در داخل پشتون ها نیز هر کدام به گروه ها و قبیله های کوچک تر دیگر نیز تقسیم شده اند که کسی غلجایی است، کسی مومند است، کسی هم احمدزی است، کسی هم سدوزایی است، و همه آنها نیز با یکدیگر در جنگ اند تا یکدیگر خود را سرکوب کرده و قدرت سیاسی را در دست خود بگیرند. اما هیچ کدام آنها از قدرت سیاسی استفاده درست را نیاموخته اند. هیچ کدام شان نتوانسته با قدرت سیاسی کشور خود را آباد کنند.

ایجاد گروه های تندرو دینی منحیث یک وسیله جنگ

هرچند وقتی، یک بار، یکی از قبایل پشتون دست میزند به ایجاد یک گروه تندرو دینی تا از نام دین استفاده کرده و تعدادی را منسجم کرده با ایجاد رعب و وحشت قدرت سیاسی را به دست بگیرند. حزب اسلامی، طالبان، داعش و بلاخره گروهک های کوچک دیگر همه و همه در مناطق پشتون نشین افغانستان به کمک کشور های بیگانه ساخته میشوند. تعداد از آنها به کمک پاکستان در داخل پاکستان شکل گرفته و به افغانستان وارد میشوند، اما تعداد دیگر در داخل خاک افغانستان شکل میگیرند.
آنها، نزد هر کشوری میروند و از آنها میپرسند که شما برای ایجاد چه نوع گروهی در داخل افغانستان پول میپردازید؟ هر کشوری که برای هر ایدولوژی و عقیده ای پول بپردازد، قبایل پشتون حاضرند به نام همان هدف در بیرون از مرز های افغانستان، در مناطق پشتون نشین پاکستان، به کمک استخبارات کشور های دیگر، آن گروه را تشکیل داده وارد افغانستان کنند. برای آنها فرقی نمیکند که در داخل افغانستان، چه تعداد انسان های غیر نظامی، کشته میشوند. گاهی از امریکا به نام دموکراسی پول میگیرند، گاهی از پاکستان و عربستان به نام طالبان پول میگیرند و گاهی هم از روسیه به نام کمونیسم و سوسیالیسم پول میگیرند و حزب سیاسی تشکیل داده آنرا وارد افغانستان میکنند. هر کدام این احزاب و هر تحول سیاسی درین کشور میلیون ها انسان را میکشد و میلیون ها انسان دیگر را معیوب ساخته و میلیون انسان دیگر را مهاجر میسازد.

طالبان و داعش

طالبان و داعش دو گروهک تروریستی اند که نه به حقوق بشر احترام دارند و نه هیچ کدام از رفتار و کردار آنها در افغانستان شباهتی به اسلام و رفتار مسلمان ها دارد. این گروهک ها که در داخل پاکستان توسط اقوام و قبایل پشتون شکل گرفته و وارد افغانستان شدند، بزرگترین جنایات جنگی و بشری همانند قتل عام های مردم شیعه در افغانستان و همچنان باعث سربازگیری کودکان، شکنجه، استبداد، وحشی گری، از بین بردن میراث های فرهنگی افغانستان، ایجاد وحشت، ایجاد نا امنی، ظلم، تجاوز های گروهی، و هر نوع جنایتی که در روی جهان تا هنوز وجود داشته را، در حق مردم غیر نظامی افغانستان مرتکب شدند. خانه های میلیون ها انسان را ویران کرده و میلیون ها انسان را مهاجر ساختند. این گروهک ها که بر مبنای مذهب وهابی شکل میگیرد، بیشتر تعداد زیادی از تندروان مذهب حنفی را نیز شامل خود میسازد. این گروهک ها به حمایت پاکستان و عربستان، در افغانستان به قتل عام مردم شیعه دست زده و باعث قتل های زیادی در داخل افغانستان شده اند. این گروهک ها فقط به خاطر اشغال افغانستان شکل میگیرند و هدف بعدی آنها بدنام کردن دین اسلام و مسلمان ها در سراسر دنیاست.

توزیع اسلحه خفیف و ثقیل برای گروه های تندرو دینی

بدبختانه کسانی که در افغانستان از آدرس دموکراسی امریکایی نیز به قدرت میرسند، اما زیر پرده، به دلایل نژاد پرستی و به دلایل داشتن یک هدف مشترک که همان گسترش زبان پشتو است، با طالبان هم پیمان میشوند. پشتو منحیث یک زبان مشترک دموکرات های امریکایی را با طالبان پیوند زده و آنها را در یک جبهه قرار داده و باعث میشود، که آنها زیر پرده، یکدیگر خود را کمک و حمایت های مالی و نظامی کرده، از هر دو جانب اقوام غیر پشتون افغانستان را هدف قرار دهند. تمام رئیس جمهور های پشتون افغانستان به نحوی زندانی های طالبان را از بند آزاد کرده، آنها را مورد عفو قرار داده و برای آنها مدرن ترین اسحله را میفرستد، که این مسایل باعث نگرانی شدید میان اقوام غیر پشتون افغانستان میشود.

نژادپرستی منحیث یک وسیله جنگ

در افغانستان نژاد یا قوم یا قبیله، دوشادوش زبان، منحیث یک محور اساسی شکل گیری احزاب و گروهک های سیاسی، نقش خیلی اساسی در سیاست این کشور بازی میکند. با وجودی که این مسئله در مغایرت با تمام معاهدات بین المللی و نقض صریح حقوق بشر است، اما هنوز هم سیاست افغانستان بدان پختگی نرسیده است، که افراد را، منحیث اشخاصی دارای حقوق مستقل در نظر گرفته، مورد ارزیابی و جلب و جذب قرار دهند. صحنه سیاسی این کشور پر است از احزاب سیاسی که بر مبنای نژاد شکل گرفته است. اگر حزب وحدت را نام ببریم، همه ای مردم افغانستان آنرا منحیث یک حزب مردم هزاره میشناسند. اگر ما از حزب شورای نظار نام ببریم، همه ای مردم آنرا منحیث یک حزب مردم و اقوام تاجک میشناسند، اگر از حزب اسلامی نام ببریم، همه ای مردم افغانستان آنرا منحیث یک حزب مردم پشتو زبان میشاسند، اگر از طالبان و داعش نام ببریم، همه ای مردم افغانستان آنان را منحیث گروهک های تندرو پشتو زبان میشناسند، اگر جنش ملی بگوئیم، همه به فکر دوستم و مردم ازبک می افتند.
پس ازینجا چنین نتیجه میگیریم، که افغانستان قرن بیست و یک، هنوز یک کشوریست، که از نظر سیاست، به حدی رشد نکرده است که مردم آن، خود را، یک ملت واحد و یک مردم غیر حزبی بدانند، بلکه هر کسی مربوط یک قوم است، و هر قوم مربوط یک حزب است. رهبران این کشور هنوز به این درک نرسیده اند، که نژاد پرستی یک جرم است، و یک نقض صریح حقوق بشر نیز است.

انتحار منحیث وسیله جنگ

خودکشی در دین اسلام حرام و نا جایز است، اما گروهک های تندرو سیاسی که دین را منحیث یک وسیله رسیدن به قدرت سیاسی انتخاب کرده اند، از دین سوء استفاده کرده و مردم بی سواد را فریب میدهند و به آنها میگویند که اگر خودتان را بکشید و تعدادی از کسانی را که کشور تان را اشغال کرده اند، را نیز بکشید، شما به بهشت میروئید. این یک تعبیر و تفسیر اشتباه از دین است، بخاطر رسیدن به اهداف سیاسی که بیشتر توسط گروهک های طالبان، داعش و حزب اسلامی انجام میشود. این حملات همه روزه تعداد زیادی از مردم ملکی و غیر نظامی افغانستان را، به دستور پاکستان و کشور های بیگانه از بین میبرد، و تعداد زیادی را معیوب کرده و خانه های زیادی را ویران میکند، که در نتیجه آن، تعداد بسیار زیادی از مردم افغانستان مهاجر میشوند.

ماین گذاری منحیث وسیله جنگ

ماین گذاری در جاده ها یک روش دیگریست که گروهک های تروریستی مثل طالبان، داعش و حزب اسلامی در افغانستان انجام میدهند. این روش نیز غیر اسلامی و غیر انسانی است و همه روزه تعداد زیادی از کودکان، اعم از دختران و پسران، خانم ها و آقایانی را به قتل میرساند، که هیچ ربطی به جنگ در افغانستان ندارند. ماین های روی جاده ها همیشه به دستور کشور های بیگانه، بر ضد مردم افغانستان استفاده میشود و هر روز تعداد زیادی مردمان ملکی، غیر نظامی، و غیر وابسته به هر حزب و گروهی درین ماین ها به قتل میرسند. این قتل ها خانواده های زیادی را سوگوار میکند و تعداد زیادی از خانه ها را ویران کرده و مردم زیادی را از شهر و از کشور فراری میسازد.

بمباران، و جابجا سازی مواد منفجره منحیث وسیله جنگ

بمباران در افغانستان بیشتر توسط طیاره (هواپیما) های بدون سرنشین نیرو های خارجی، و به خصوص امریکایی، بر ضد طالبان و داعش انجام میشود. این بمباران ها چون نمیتوانند درست هدف بگیرند، و چون اطلاعات درست از موقعیت طالبان نمیداشته باشند، تلفات نظامی بسیار زیادی دارد و هر ماه تعداد زیادی از کودکان، خانم ها، آقایان و کهن سالان درین بمباران ها، جان های شیرین شان را از دست میدهند. این چنین بمباران هایی میتواند تعداد زیادی از مردم افغانستان را مقتول، معیوب، مایوس، متواری و مهاجر سازد.
جابجا سازی مواد منفجره همانند ماین گذاری در جاده ها بیشتر توسط طالبان، حزب اسلامی و داعش انجام میشود، که همیشه تلفات غیر نظامی و ملکی آن بیشتر از اهداف معین آن بوده و همیشه مردم غیر نظامی افغانستان را به قتل میرساند.

جنگ بهانه ای برای حضور نیروی نظامی کشور های دیگر در افغانستان

یک نظر دیگر که بیشتر در کشور های غربی، در مورد جنگ در افغانستان وجود دارد، اینست، که جنگ افغانستان بهانه ای برای حضور نیرو های خارجی افغانستان و یک بهانه برای اشغال آن کشور است.

تا زمانی که جنگ در افغانستان وجود داشته باشد، هیچ کسی نمیتواند بر معادن، منابع، و عواید آن کشور نظارت داشته باشد، بناءً جنگ یک بهانه ایست برای دزدی، غارت، چپاول و فساد یک گروهی که از آدرس دموکراسی خود را به مردم رنج کشیده از چهل سال جنگ های متمادی، تحمیل کرده اند.