The Problems of Afghanistan are many. This weblog is a description of the situation of Afghanistan by an Afghan and it explains what affects the situation in that country. It is the only weblog by an Afghan which explains the education, immigration, health, culture, religion and economy of Afghanistan in a broad context and criticizes each field sometimes in English and sometimes in Dari language. It also explains the main reasons of religious extremism in that country.
۱۳۹۳/۰۸/۰۱
Foreign Aid Effectiveness موثریت کمک های خارجی
Minister
of Economy of Afghanistan: What do you think about foreign aid for
Afghanistan, is that useful for Afghanistan?
Economic
Adviser for Afghanistan: Well, if I am supposed to answer that
question, I will answer it in two parts “Has the Foreign Aid been effective for
Afghanistan so far or not?” and also “Is it possible to make it more useful and
effective in future or not?”
The idea of “Foreign Aid” looks as
a very nice and a very useful idea but its’ effectiveness depends on the
situation of every country. Some countries in the past could manage it in the
best useful ways but some countries could not. When we talk about Foreign Aid,
you should remember that there is nothing such as a “Free Lunch” in economics.
Every single unit of a currency buys something, you should find out what?
Afghanistan could not use Foreign Aid effectively due to
different internal and external factors.
Minister of Economy of
Afghanistan: What are those internal and external factors?
Economic Adviser for Afghanistan:
These factors are many and to
know all of it precisely, we need to conduct an extensive research but I
can tell you only few that I can remember.
Internal factors are:
- Weak management / or lack of modern management in the different managerial levels such as in private sector in firm level, industry level as well as in different hierarchy of positions inside financial and economic institutions and businesses. This weak management / or lack of management was also visible to a great extent in the public sector and government agencies.
- Widespread corruption at all levels.
- Nepotism.
- Personal interests and tribal interests.
- Culture of “None of my business” at all levels.
- Low capacity and lack of professionalism.
- Lack of Afghan strategic planners.
- Lack of transparency and monitoring of implementing organizations.
- Lack of national and international measures, standards and indicators to measure the outcome of the projects.
The external factors are:
Donors’ “will” and intentions. They mostly support short
term and ineffective projects and do not give the responsibility and decision
making authority of spending Foreign Aid to Afghans.
Widespread corruption inside donor organizations.
Lack of transparency and monitoring of donor organizations.
Foreign Aid to Afghanistan has changed into personal
businesses of different donor organizations.
Minister of Economy of
Afghanistan: What are the positive and negative impacts of foreign
aid for Afghanistan?
Economic Adviser for Afghanistan:
To answer that question will also require conducting a research on
different implemented projects in Afghanistan but I can only tell you what I
can remember and that is not enough.
Positive impacts:
- To rehabilitate some small parts of infrastructure like paved roads / streets with very low quality of one year durability and low standards without any traffic lights or traffic sings.
- To make a very weak and unsustainable police and national army who cannot defeat Taliban and not get defeated by the Taliban and who will disappear after foreign aid stops.
- Bringing a new economic system “market economy” and a new political system for Afghanistan which both of them are too big in size for Afghanistan and do not match the local reality and facts of Afghanistan.
Negative impacts:
- Increased dependence on foreign aid.
- Decreased level of sovereignty and independence.
- Increased level of corruption.
- Decreased level of sustainability of both economic and political systems due to an increase in price of human capital (human resources).
- Lack of a unified development program with specific and measureable goals for each sector so that the results could be measured at any time.
- Increased levels of insecurity and suicide attacks inside the country.
- Increased level of Pakistan influence in Afghanistan.
- Lack of good governance.
- Disappointments and lack of hopes for the population of Afghanistan and fear of an uncertain future.
- Increased level of immigration and loss of human capital.
- Intensified tribalism due to supporting the wrong guys in political sphere.
- Extended miserable living conditions for the whole population of Afghanistan who already suffered a half century of war and distress.
Teachers' Day
روز معلم
در یکی از روز های معلم وزیر تعلیم و تربیه که
نو مقرر شده بود و به بدقهری و جدی بودنش معروف بود، به شکل ناگهانی و غیر مترقبه،
بدون اطلاع قبلی وارد یکی از مکتب ها در یکی از ولایات افغانستان شد. همه معلمین و
کارمندان مکتب دست و پاچه و بسیار ورخطا شدند چون این سفر بسیار غافل گیر کننده
بود. این وزیر که بسیار اهل تعارف و ضایع کردن وقت در مراسم رسمی نبود، بدون اینکه
به اداره مکتب برود، وارد یکی از صنف های درسی نهم "جیم" شد. همه
شاگردان به صدای بلند اول نمره صنف که به زبان پشتو گفت "ولاړ سی" یعنی "ایستاده شوئید"، به
احترام وزیر برخواستند. وزیر پس از اینکه از شاگردان خواست به جای خود بنشینند و
پس از احوال پرسی با شاگردان، به آنها گفت که امروز روز معلم نیست بلکه روز امتحان
معلم است. او از شاگردان مکتب پرسید که ساعت درسی شما چیست؟ همه گفتند ریاضی ...
وزیر به تخته سیاه نگاه کرد که چند تا سوال جذر
مربع بر روی تخته نوشته شده بود. وزیر گفت من یک سوال دارم از همه شاگردان، در
میان شما چه کسی می تواند عملیه های چهارگانه ریاضی را تعریف و با یک مثال واضح
بسازد؟
پس از شنیدن این سوال همه شاگردان مکث کردند و
از میان چهل و هشت نفر شاگرد صنف، فقط چهار نفر دست خود را بالا کرد. وزیر ازین
وضعیت بسیار عصبانی شد و دید که در دست معلم یک چوب یا خیمچه بسیار خوب برای لت و
کوب شاگردان وجود دارد. چوب را از دست معلم گرفت و گفت کسانی که می توانند به سوال
های من جواب بدهند به یک طرف صنف و کسانی که جواب را نمی دانند به طرف دیگر صنف
ایستاده شوند. تمام شاگردان ورخطا شدند و ازین عصبانیت وزیر بسیار ترسیده بودند.
چهار نفر رفت به گوشه دیگر صنف. وزیر از شاگردانی که جواب را نمی دانستند خواست تا
در یک قطار منظم یکی یکی نزد او بیایند. وقتی اولین شاگرد نزد وزیر آمد، وزیر به
مهربانی به او نگاه کرد، گفت بیا عزیزم. من از تو یک خواهش دارم. این چوب را بگیر
و پنج چوب محکم در دست معلم ریاضی خود بزن. معلم ریاضی در حالی که چشمانش از تعجب از
کاسه های چشمش بیرون شده بود و نمی دانست که در مقابل این تصمیم وزیر چه بگوید،
گفت صایب مه برای شان درس دادیم. وزیر از معلم خواست که فقط برای یک روز او شاگرد
باشد و شاگردانش معلم. معلم با نا رضایتی کامل پذیرفت. شاگرد میان ترس و شوخی
حیران شده بود و نمی دانست که چه کار کند، شاگرد گفت من نمی توانم معلم خود را
بزنم، وزیر گفت اگر نزنی خودت می دانی که من انسان جدی هستم و ازینکه درست را نمی
دانی، باید ترا مجازات کنم اما حالا من به تو یک شانس داده ام که نجات پیدا کنی.
شاگرد قبول کرد و هر کدام ازین شاگردان پنج تا چوب محکم به دستان معلم ریاضی زدند
و پس از اینکه شاگرد آخر چوب ها را زد، دستان معلم از درد لت و کوب و چوب خوردن زیاد،
ورم کرده و پندیده بود.
وزیر گفت حالا من دلیل این کار را برای شما می
گویم که چرا امروز من اینگونه با معلم شما رفتار کردم. این کار من چند دلیل داشت.
دلیل اول اینکه معلم باید بداند که سطح و سویه شاگردان صنفش در چه حدی است. اگر
شما عملیه های چهارگانه را ندانید، جذر را هرگز نخواهید آموخت. دوم اینکه اگر شما
9 سال نزد مستری بروئید، یک مستری خوب می شوئید، اگر نزد نجار شاگرد باشید، یک
نجار بسیار خوب می شوئید، اما این معلم هاست که 9 سال عمر شما را ضایع کرده است و
شما هنوز ابتدایی ترین درس های ریاضی را بعد از سپری کردن 9 سال در مکتب نیاموخته
اید. اگر شما عملیه های چهارگانه ریاضی را در 9 سال نیاموخته اید، پس در 3 سال
باقیمانده هم از الجبر هیچ چیزی نخواهید آموخت. اینگونه معلم ها عمر شما را ضایع
می کنند و شما را هیچ کاره به بار آورده و تقدیم جامعه می کند که شما خود به جای
اینکه مشکلی را در جامعه حل کنید، مشکلات جامعه را بیشتر می سازید.
دلیل دیگر این مجازات معلم این بود، که من امر
کرده ام که هیچ معلمی حق ندارد شاگردان مکتب را به چوب یا خیمچه و یا هر وسیله
دیگر لت و کوب نماید، اگر او این چوب را با خودش نمی آورد، شاید من این کار را نمی
کردم، اما همین کار خلاف قانون او باعث شد که مرا بیشتر عصبانی بسازد. من فکر کردم
که اگر این معلم خودش درد این چوب را یک بار در زندگی حس کند، دیگر می فهمد که چوب
زدن کار خوبی نیست. مسئله دیگر اینست که اگر ما معیار نادانی شاگردان را محک
مجازات معلمین قرار بدهیم، معلمین به خوبی درک خواهند کرد که شما شاگردان چه چیزی
را نمی دانید و چگونه باید این معلمین برای فهماندن شما و برای بهتر شدن کیفیت درس
خود تلاش کنند. یکی دیگر از دلایل این کار من این بود که من گزارش ماهوار اتحادیه
های تمام شاگردان این مکتب را هر روز مطالعه می کنم، و درین گزارش ها، همیشه از طرز
برخورد معلم ریاضی و ظالم بودن او و لت و کوب شاگردان توسط این معلم شکایت شده است.
برای همین مسئله بود که من امروز خودم وارد این مکتب شدم. من پس ازین به هیچ معلمی
اجازه نمی دهم که شاگردان را لت وکوب کند و با خیمچه بزند و نه به شاگردان حق می
دهم که در مقابل استادان شان بی احترامی کنند. من به هیچ معلمی اجازه نمی دهم که
در کیفیت درس خود سهل انگاری کند و یا معاش بگیرد و شاگردان از او هیچ چیزی
نیاموزند. من پس ازین می خواهم هر معلمی باید گزارش روزانه کاری خود را همراه با
فایل های درسی خود، در یک وبسایت بارگذاری (اپلود) کرده، از همین طریق به وزارت
ارسال کند تا من خودم کیفیت درس ها را کنترول و نظارت کنم. من به هیچ معلمی اجازه
نمی دهم که تا زمانی که همه شاگردان درس اول را یاد نگرفته باشند، وارد درس دوم
شوند، چون همه درس ها مثل یک زنجیر به هم ارتباط دارند و تا زمانی که یک شاگرد
الفبا را یاد نگیرد، روزنامه خواندن را نخواهد آموخت.
اشتراک در:
پستها (Atom)