۱۳۹۴/۱۱/۱۴

افغانستان از جنگ کشور های دیگر چه میتواند بیاموزد؟

افغانستان از جنگ کشور های عراق، سوریه و فلسطین و از استثمار و استعمار کشور های افریقایی توسط کشور هایی اروپایی چه چیز هایی میتواند بیاموزد؟ 

شباهت های جنگ افغانستان با عراق، سوریه و فلسطین در این است که اکثریت مردم آن کشور ها نیز مسلمان بوده و بدون کدام دلیل موجه مورد تهاجم کشور های تندرو مسیحی واقع شده اند. هدف اصلی تهاجم بر این کشور ها از بین بردن نفوس مسلمان این کشور ها و تغییر دین مردم به مسیحیت و بنیانگذاری یک کشور جدید با دین مسیحیت میباشد که هرگز در مطبوعات اعلام نمیشود. بجز فلسطین که آن کشور اسیر تله پاک سازی اروپا از حضور یهودان شد که هنگام هلوکاست و فرار آنها به سوی فلسطین برای ایجاد یک کشور جدید یهودی در آن سرزمین به کمک کشور هائیست که میخواهند از شر یهودیان خودشان را رهایی ببخشند. اما چرا فلسطین؟ به دلیل اینکه فلسطین یک کشور مسلمان نشین فقیریست که از کشور های دیگر اسلامی منزوی شده است و هیچ کشور دیگر نمیخواهد از آنها حمایت و پشتیبانی کند و از سوی دیگر، اهمیت تاریخچه این سرزمین برای پیدایش و گسترش دین و آئین حضرت موسی است، که آنرا برای یهودیان یک کشور قابل تسخیر و قابل اشغال ساخته است.

بنابر سیاست های کشور های اشغالگر درین سرزمین ها، این کشور ها باید یک دلیلی برای مداخله داشته باشند، تا بتوانند با تغییر افکار عامه با بهانه های ساختگی و غیر واقعی، به سوی آن سرزمین ها لشکر کشی کنند.

دلیل اصلی بوجود آمدن گروه های تندرو اسلامی چون طالبان، داعش، حزب اسلامی، مجاهدین، و ازین قبیل گروه ها در قدم اول شکست دادن حریفان مشغول در آن سر زمین ها مانند روسیه بود و سپس گسترش لشکر نظامی کشور های هم پیمان اشغالگر در آن سرزمین هاست.
بزرگترین درسی که از جنگ کشور عراق میشود گرفت این است، که اگر کشوری مورد تهاجم قرار میگیرد و اگر با اشغالگران همکاری نکرد، مورد حمله خطرناکتر گروه های تروریستی بوجود آمده توسط کشور های اشغالگر قرار خواهند گرفت.

از بین رفتن آثار تاریخی عراق، بوجود آمدن گروه تروریستی درین کشور شباهت های بسیار زیاد با همان شرایط افغانستان دارد.

افغانستان در خطرناک ترین مرحله تاریخ خود قرار دارد، طوری که مشکلات داخلی این کشور از یک سو، مانند گرایش اقوام پشتون به تندروی دینی و طالبانیسم و تمامیت خواهی و از بین بردن اقوام دیگر درین سرزمین که شباهتی زیادی به نازی های کشور آلمان دارد که میخواستند یهودی ها را در آن کشور نابود کنند (هولوکاست)، از سوی دیگر پارچه پارچه ساختن این کشور توسط نیرو های خارجی و بیگانه و حضور فعال آنها در داخل کشور، و از جانبی هم حمایت پاکستان و عربستان از گروه های فشار خارجی بر افغانستان (طالبان) این کشور را تا مرز نابودی تدریجی میکشاند.
جنگ کنونی سوریه درست شباهتی زیادی به جنگ تاریخی افغانستان یعنی "جنگ سرد" دارد که همان جنگ میان روسیه و امریکا بود. کشوری که رهبر خوب نداشت، و رهبر کشور پشتیبانی و حمایت مردمی نداشت و درکی از منافع ملی مردم خود نداشت، و نتوانست با دیپلوماسی مناسبات سیاسی خود را با کشور های جهان حفظ کند، به زودی تضعیف شده و مورد حمله کشور های دیگر قرار میگیرد.

در دنیای سیاست امروزی، ضعیف پامال است. و هر کشوری که نتوانست ملت خود را که متشکل از اقوام، ادیان، زبانها و گروه های مختلف اند، را با رعایت حقوق مساوی و عدالت اجتماعی یکپارچه ساخته و بر ضد گروه های ویرانگر کشورش منسجم سازد، به زودی پارچه پارچه شده و اشغالگران بر آنها مسلط میشوند.

افغانستان توان تحمل مشکلات داخلی را ندارد. این کشور نباید درین مرحله از تاریخ خود، مشکلات داخلی داشته باشد، چون از بیرون مورد تهاجم قرار گرفته است. افغانستان توان تحمل تمامیت خواهی یک قوم بر اقوام دیگر را ندارد. افغانستان توان تحمل ملاهای دیوانه را ندارد و نه هم توان جبران سیاست های کودکانه داخلی مبتنی بر یکه تازی یک شخص را ندارد.


سوء استفاده از دین در افغانستان

هدف دین

دین در هر جامعه ای وجود دارد و یک سلسله باور ها و روش هایی است که هدف آن خودسازی و احیای اخلاق در اجتماع برای جلوگیری از مشکلات اجتمای مبتنی بر فرد به عنوان محور اصلی یک جامعه است. دین شکل اولیه مکتب های فلسفی و بنیاد اصلی شکل گیری اجتماع اولیه انسان ها و نظام سازی در یک جامعه است که قدمت آن بیشتر از نظریه های کنونی شکل گیری دولت هاست. دین در گذشته های دور در حقیقت وظیفه ای اصلی یک حکومت را داشته که شامل وظایف قوه قضائیه (تامین عدالت)، قوه مقننه (قانون سازی) و قوه اجرائیه یعنی عملی کردن قوانین در یک اجتماع را داشته که در کشور های جهان اول آهسته آهسته با گذشت زمان و با رشد نهاد های حکومتی و شکل گیری نهاد ها سیاسی دیگر، دین از دولت و سیاست جدا شده است. اما در کشور های جهان دوم و جهان سوم، دین هنوز توام و پیوسته با سیاست یکجا است و هنوز در میان افراد جامعه دوشادوش نهاد های سیاسی نقش بسیار اساسی بازی میکند. افغانستان در طول تاریخ مرکز، منشاء و بستر پرورش تمدن های کهن بوده و همیشه غنامند از باور ها، عقاید و فرهنگ های متفاوت چون دین و آئین زردشت، بودایی، هندویزم، سیکیزم و بسا ادیان و تمدن هایی دیگری بوده است که امروزه پیروانی ندارند. این کشور پس از حملات و فتوحات عرب ها به یک سر زمین و قلمرو اسلام مبدل شد که شاهان باید ازین مردم باج گرفته و به عربستان میفرستادند تا اینکه با گذشت سالیان متمادی این کشور کم کم به شیوه های حکومت داری متفاوت پرداخته و پس از تضعیف امپراتوری عرب ها درین سرزمین، این کشور به دست حاکمان دیگری افتاد و گاهی بزرگترین امپراتوی مثل محمود غزنوی شکل گرفت و گاهی هم به کوچکترین کشور کنونی مبدل شد. خلاصه اینکه این سر زمین حالا دارای غنای فرهنگی بزرگی است که از دوره های متفاوت تاریخی درین کشور به میراث مانده است که شامل شعبه های مختلف ادیان و مذاهب اسلامی همچون مذاهب شیعه جعفری، شیعه اسماعیله، سنی حنفی، و همچنان سنی وهابی است که اخیراً وارد شده است و ادیان دیگری از قبیل هندوئیزم و سکیزم میباشد که این کشور را از نظر فرهنگی غنامند ساخته است. 

دین و اخلاق

هدف اصلی و کلی دین ترویج یک سلسله قوانین باور ها و عقاید برای این است که در پهلوی دولت و حکومت، دین بتواند اخلاق انسان ها را بهتر ساخته و میزان جرایم را در یک جامعه کاهش بدهد، که البته این کار توسط ایجاد فلسفه ماوراء الطبیعه ای الهیاتی و میتافزیکی که انسان را به عالم ملکوتی وصل میسازد و وجدان را بیدار ساخته و بر تصمیم گیری های روزمره انسان ها، نظارت خداوند را گسترش میدهد تا انسان ها با استفاده ازین روش های خوب، بتوانند به اوج اخلاق و به اوج پرداختن به کار های نیک برسند. دین بیشتر روی علم و دانش و آموزش و پرورش (تعلیم و تربیه) تاکید میکند و انسان ها را به سوی آموختن علوم روز تشویق میکند. دین همواره تلاش کرده است که حقوق زن ها را اعاده کرده و آنها را نیز در جامعه نقش فعال بدهد تا یک کشور بتواند از نضف نفوس دیگرش که در گذشته های دور تاریخ کار نمیکردند، و در خانه زندانی بودند، نیز استفاده کند و ازین طریق به اوج رشد و شگوفایی اقتصادی برسد. 

هدف اصلی و اساسی دین

هدف اصلی و اساسی دین اصلاح اشخاص انفرادی با تکیه بر اخلاق است. دین میخواهد انسان را از نو تربیت کند و به او خوبی ها را از بدی ها جدا ساخته و در نتیجه به انسان بیاموزد که نباید به انسان های دیگر ضرر برساند.  

دین و تربیت سالم کودکان

دین باید منحیث یک رشته تعلیمی علمی همواره با تحقیقات علمی همراه باشد و منحیث یک رشته از علوم الهیات به محصلان اجازه آزاد داده شود که اگر کسی میخواهد این رشته را انتخاب کند، بخوانند و اگر نمیخواهند نباید در تدریس آن تاکید و یا به صورت اجباری بر کسی تحمیل شود. 

دین باید به یک شکل مرحله وار به درس های ابتدایی، متوسطه و سطوح عالی تقسیم شود و کودکانی که برای اولین بار به مکتب میروند، به خصوص در کشور های جهان سوم و عقب مانده مثل افغانستان، شاگردان در اولین روز های مکتب، نباید در معرض مشکل ترین درس های فلسفه میتافیزیک و ماوراءالطبیعه دینی قرار بگیرند، چون ذهن آنها آماده تحلیل قضیه های مشکلی چون اثبات وجود خدا و یا رد آن نمی باشد. کودکان در سن هفت سالگی نباید در معرض فلسفه های مغلقی علم الهیات چون جبر و اختیار، عالم ملکوت، عالم جبروت، قضا و قدر، اثبات وجود دوزخ و بهشت قرار بگیرند.

این مسایل مشکل و غیر قابل درک برای کودکان و همچنین قضیه ها میتوانند آسیب های شدیدی بر رشد ذهنی کودکان وارد کند، چون کودکان نمیتوانند این مسائل را درست درک کنند، در عوض این میتواند کودکان را در یک دنیای تخیلی وارد کند، که تمام انرژی، تفکر و اندیشه های آنها در طول زندگی وقف بیرون آمدن از همان دنیای تخیلی شود که شاید هم هرگز نتوانند از آن دنیا دیگر هیچ وقتی بیرون شوند.

یکی دیگر ازین مسائل رهنمایی های اشتباه و برداشت های نادرست از دین است که میتواند کودکان را در تمام عرصه های زندگی متاثر بسازد، مثلاً در افغانستان رواج بر این است که به کودکان گفته میشود که "هیچ برگی بدون اجازه خدا از درخت پائین نمی افتد"، آیا لازم است این جمله را به یک کودکی هفت ساله بگوئید و آیا او میتواند این مسئله را درک کند؟ این درسی است در مورد قضا و قدر و اگر کسی این مسئله را درک و تحلیل نتواند، آن کودک میتواند تمام زندگی خود را با این اندیشه سپری کند، که خود او در زندگی هیچ نقشی ندارد و هرچه اتفاق می افتد، شاید از جانب خداوند باشد. این تمام خلاقیت و توان اندیشیدن را از کودکان میتواند بگیرد و دیگر جایی برای خلاقیت و نو آوری و یا تلاش برای زندگی بهتر در اندیشه کودک میتواند باقی نماند.

رابطه دین با رشد و تکامل

دین میتواند در جهت رشد و تکامل استفاده شود، اما اگر از دین درست استفاده نشود، یک مانع بزرگی میتواند سر راه رشد و تکامل یک جامعه، یک کشور و یا یک شخص باشد.

درک های متفاوت از دین

در افغانستان باور ها و برداشت های بسیار متفاوتی از دین وجود دارد. که این برداشت ها و درک های متفاوت از دین، مذاهب مختلفی را به وجود آورده است. باید تحقیقات علمی و روش های تحقیق در بازیابی حقایق و رفع اختلافات و هم نظر سازی عالمان دین در افغانستان کار شود. باید همه پیش زمینه ها در هر مورد مطالعه شود و هر مسئله باید از نظر علمی، قانونی، و عقلانی یکسان با نظریه های دینی همسویی پیدا کنند، تا باشد که برداشت های مردم از دین، که طی چندین سال جنگ های داخلی افغانستان آسیب شدید دیده است، دوباره باز سازی شوند.

برداشت های نادرست از دین

باور ها و برداشت های نادرست از دین در افغانستان متاسفانه بسیار زیاد است. این برداشت ها به حدی رسیده است که حتی بعضی از انسان ها، آسیب رسانیدن به انسان های همنوع خود را از نظر دینی روا میدانند. باید بر ضد برداشت های نادرست دینی، در تمام سطوح مبارزه شود و حتی کتاب های مکتب افغانستان باید مورد بر رسی و ارزیابی قرار گیرد و جملات عربی که ممکن است باعث به وجود آوردن مشکلات اجتماعی شوند، به نام دین به مردم تدریس نشود. یکی ازین مثال ها را در یک کتاب حدیث صنف نهم افغانستان دیدم که نوشته بودند که "وقتی با یک دختر ازدواج میکنی، یا بخاطر ثروت، یا بخاطر زیبایی و یا هم به خاطر نام خانوادگی او ازدواج کنید". این نوع درس های اشتباه به نام دین مشکلات جدید اجتماعی را در پی خواهد داشت. و این درس ها کاملاً بر خلاف نظریه های مساوات، برابری و عدالت اجتماعی است که دین از آن حمایت میکند. 

برداشت های درست و واقع بینانه از دین

برداشت های واقع بینانه از دین و ایجاد روش های تحقیق و کوریکولم های درسی برای شاگردان علوم دینی با معیار های بین المللی میتواند جلو هر نوع برداشت های اشتباه از دین را بگیرد و این میتواند راه را به سوی یک آینده روشن برای شاگردان علوم دینی باز کند. 

وسیله سازی دین برای اهداف سیاسی

از دین نباید منحیث یک حربه بخاطر رسیدن به اهداف سیاسی استفاده شود. مثلاً از دین نباید برای تشویق مردم برای مبارزه با روسیه به نفع امریکا استفاده شد. افغانستان نباید اجازه دهد که کسی از باور ها و عقاید دینی آنها برای رسیدن به اهداف سیاسی استفاده نادرست کنند که هم مردم افغانستان را از بین ببرد و هم انسان های دیگری را به کشتن بدهد. 

ارتکاب جرم به نام دین

هر نوع جرمی که به نام دین صورت میگیرد، باید اشد مجازات را داشته باشد و هیچ کسی نباید حق داشته باشد در هر جایی به نام دین محکمه بسازد، کسی را مجازات کند، و یا در مورد کسی فتوا صادر کند. اینها همه جرم اند که نام دین اتفاق می افتد.

خشونت به نام دین

دین هیچ نوع خشونت را تبلیغ نمیکند، هر کسی که از نام دین سوء استفاده میکند و کشتن انسان را به نام دین انجام میدهد، آنها نام دین را بد کرده و در حقیقت مجرمان خطرناکی اند که هر جنایت خود را میخواهد در زیر نام دین پنهان کنند.

زن ستیزی

دین یگانه وسیله ای بود که زنان را از زنده به گور شدن نجات داد و حالا از همین دین برای زندانی کردن زنان افغانستان در خانه و محروم کردن آنها از حقوق شان مثل حق تحصیل، حق کار، حق داشتن حریم خصوصی، حق داشتن یک زندگی آبرومند محروم میسازند.

اینها برداشت های نادرستی اند که از نام دین سوء استفاده میشود و دشمنان افغانستان میخواهند ازین طریق نصف نفوس افغانستان را خانه نیشن کرده و اقتصاد افغانستان را فلج کنند. اجازه ندهید کسی از نام دین سوء استفاده کرده و جوانان را بر علیه زنان افغانستان تشویق و ترغیب کنند.

هنر ستیزی 

دین برخلاف هنر های زیبا نیست. اگر شما داستان های پیامبران ادیان ابراهیمی را بخوانید، شما خواهید دید که یکی از معجزه های حضرت داود علیه السلام داشتن یک آواز زیبا بود که وقتی آهنگ می سرود، همه پرنده ها به دور او جمع میشدند، آیا میشود که خداوند یک چیز حرام را برای پیامبرش معجزه بدهد؟

از دین نباید یک بلایی بسازیم که هنر های زیبای افغانستان را از بین ببرد. هرچند که نگرانی های یک تعدادی بجا است و نگرانی های آنها از هنر نیست، بلکه از فسادی گسترده در سیستم ها و نظام ها و ساختار های نهاد های افغانستان است که باید میان فساد و هنر تفاوت قایل شوئیم و بدانیم که هیچ کسی در افغانستان نباید طرفدار فساد باشد.

مردم افغانستان باید بیاموزند که هنرمندان قابل احترام اند و نباید برای هنرمندان خود القاب و اوصاف نادرست را استفاده کنند، چون دین و اخلاق دینی به شما اجازه نمیدهد که به هیچ کسی توهین یا تحقیر کنید و یا به کسی تهمت بزنید.

کشتن انسان به نام دین


آنچه طالبان در افغانستان انجام می دهند، کاملاً نادرست و سوء استفاده از نام دین است و کشتن انسان هرگز نمیتواند به نام دین توجیه شود و یا برای مردم افغانستان قابل قبول باشد. دین یک امر مقدس و پاک است و نباید آنرا با نام جنایت و کشتن انسان ها پیوند زده و مردم مسلمان را به دام نیرو های اشغالگر انداخت. هر کسی که به نام دین انسانی را میکشد در افغانستان، بدانید که آنها پیرو هیچ دینی نیستند، بلکه جنایت کارانی هستند که از نام دین سوء استفاده میکنند. 


نظریه های نویسندگان مسلمان در مورد سوء استفاده از دین

مشکل سوء استفاده از دین برای رسیدن به قدرت و بخاطر اهداف سیاسی و غیر سیاسی دیگر مشکل امروزی جوامع اسلامی نیست. این مشکل ریشه ای پیشینه در تاریخ دارد چنانچه در بعضی از کتاب های از شعرا، نویسندگان و دانشمندان میخوانیم که به شدت از این نوع مشکلات انتقاد شده است. من درینجا به عنوان مثال میخواهم به چند قطعه اشعار حافظ اشاره کنم که مستقیماً همین مسائلی را که من میخواهم در موردش صحبت کنم، او هم به آن اشاراتی داشته است:

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد / کی می حرام ولی به ز مال اوقاف است

حافظ درین شعرش اشاره میکند به مشکل سوء استفاده از پول مردم در سطح کشور که دولتمردان از پول مردم برای اهداف شخصی استفاده میکنند. درین شعر حافظ میگوید که کسی که خودش پیشوای یک مدرسه و دین است و حق فتوا دادن دارد، خودش نشه بوده یعنی شراب نوشیده و در هنگام نشه بودن یک فتوایی صادر کرده است که گفته گرچه شراب حرام است، اما نسبت به خوردن مال مردم، خوب تر است. او در یک شعر دیگرش میگوید که:

واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند / چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس /  توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند

درین شعر حافظ به دو رویی و ریاکاری ملا های مساجد و کسانی که خود را وارث دین میدانند، می پردازد و میگوید که کسانی که در محراب و منبر دیگران را نصیحت میکنند، اما وقتی تنها هستند، به دور از چشم مردم خود شان کار های زشتی انجام میدهند، که در منبر و مسجد آنرا حرام و ناجایز تبلیغ میکنند.

او همچنان به یک مسئله دیگر اشاره میکند و میگوید که من یک سوال دارد که باید آنرا از دانشمندان تان بپرسید و آن این است که کسانی که دیگران را میگویند توبه کنید، خود شان چرا توبه نمی کنند؟ این درست در مورد گروه های تندرو مثل طالبان در افغانستان است که آنها گروهی به نام امر به معروف و نهی از منکر ساخته بودند و مردم را به کار های نیک راهنمایی میکردند اما خودشان هر روز انسان های بی گناه دیگر را میکشتند.

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب / چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند

درین شعر حافظ میگوید که اگر درست نگاه کنید، شیخ، حافظ، فتوا دهندگان، و کسانی که شما را به کار های نیک نصیحت میکنند، همه دروغ میگویند و شما را فریب میدهند. به آنها اعتماد نکنید.

دین و آزادی عقیده و بیان

در افغانستان جبر، ستم و استبداد در حدی است که هیچ کسی نمیتواند آواز آزادی را بلند کند. درین کشور اهداف و پیام های زیبایی که در دین وجود دارد، به خاطر جهل، نادانی و استبداد، همیشه سرکوب شده اند و دین، سیاست، و همه چیز فقط اگر به منافع یک قوم خاص بود، قابل قبول است، اگر به منافع آنها در تضاد بود، همه چیز مردود است. در دین یک پیام بسیار زیبا وجود دارد در مورد آزادی عقیده، آزادی دین و آزادی بیان و احترام به عقاید متفاوت که هر روز مسلمان ها ده ها بار آنرا تکرار میکنند، میگویند و میشنوند، اما در معنی آن هیچگاهی غور و اندیشه نکرده اند. و آن این پیام است که میگوید "لکم دینکم و لی دین" به معنی اینکه شما را دین تان، و ما را دین مان. این بدان معنی است که هر کسی آزاد است هر دینی را که انتخاب میکند، هیچ جبر، زور و خشونتی در انتخاب دین نباید در کار باشد، چون آزادی بیان و عقیده است که باعث رشد و تکامل میشود.

دین و تفاوت های فرهنگی

دین خودش به چندگانگی فرهنگی احترام گذاشته و آنرا به نام شعوباً و قبائلاً یعنی شعبه ها و قبایل برای شما پیام داده است که به چندگانگی فرهنگی احترام بگذارید و با هم یکجا زندگی کنید. هر کسی به این مسائل احترام نگذارد، او در حقیقت پیام دین را درست درک نکرده است.

دین و حقوق بشر

آنچه امروز به نام حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق یاد میشود، درست همان حقوقی است که دین آنرا بنا نهاده است. دین همان حقوقی را برای مردم میخواهد که در اعلامیه نیز گنجانیده شده است. اگر درست در مورد مسائل حقوقی در دین تحقیق انجام شود، میرسیم به همین مسائلی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر گنجانیده شده است.

دین و عدالت

عدالت اجتماعی، برابری و برادری تمام انسان ها یکی از مسایلی است که در دین چندین بار ذکر شده است و اما باید این مسئله درک شود که ملا ها، مساجد، و مردم کسانی نیستند که باید برای تامین عدالت اسلحه بگیرند، و یا انسان بکشند تا عدالت تامین شود، تامین عدالت از طریق محکمه، تامین عدالت از طریق قانون، تامین عدالت از طریق اعتراض های مدنی، تامین عدالت از طریق ترویج عدالت و درک مسئولیت های فردی، اجتماعی و متوجه ساختن دولت مردان برای تامین عدالت، راه هایی درستی برای تامین عدالت است. آنچه در افغانستان اتفاق می افتد، سوء استفاده از همین پیام های خوب دین، در جهت بی ثبات سازی افغانستان و در جهت ایجاد نیرو های مسلح برای کشتن انسان های بی گناه استفاده میشود. مردم، ملا ها و مساجد باید بدانند که آنها چه حقوقی دارند و در چه حدی اجازه عمل دارند. اجازه مداخله در امورات نظامی، اجازه مداخله در امور قضاوت و اجازه مداخله در امور اجتماعی تنها در صورتی میتواند قابل قبول باشد، که از توسط نهاد های صورت بگیرد که مشروعیت داشته باشند.

دین و قضاوت

در افغانستان هر ملا فکر میکند که او یک قاضی است و حق دارد در مورد حقوق مردم تصمیم بگیرند در حالی که قضاوت فقط وظیفه یک قاضی است که حقوق را مطالعه کرده باشد، از حقوق علم حقوق آگاهی کامل داشته باشد. در مورد حقوق بشر باید آگاهی داشته باشد، در مورد ایجاد محکمه، در مورد دادن وکیل مدافع برای متهم، و اثبات جرم را بداند.

قضاوت وظیفه هر ملا نیست. قضاوت وظیفه کسی است که در مورد اتهام باید آگاهی داشته باشد، و در مورد مجازات برای هر جرمی آگاهی داشته باشد. این درست نیست که هر کسی را به اتهام دزدی هر کسی بتواند دستگیر کند و دستش را قطع کند. این نوع یک آشوب و بی نظمی را به بار میاورد که به نام آنارشی یاد میشود و یک هرج و مرج به بار میارود که نظام سیاسی کشور را تضعیف میکند.  

بازنگری برداشت های نادرست از دین


افغانستان به یک بازنگری کلی برداشت های نادرست از دین نیاز دارد که بتواند باور ها را سره و ناسره کرده و باور های نادرست را از باور های درست جدا کرده و مردم را به سوی برداشت های دست از دین رهنمایی کند. درین کشور باید به ملا ها و مردم و مساجد این مسئله تفهیم شود که یکی حقیقت ها و عینیت های دینی است که آنها همیشه در بستر تاریخ وجود داشته و هنوز هم وجود دارد، و یکی هم باور ها و برداشت های مردم ما از دین است که این کاملاً جدا از آن حقایق و حقیقت هاست. عینیت ها و حقایق را باید برملا ساخت و نظریه های شخصی و جانبدارانه اشخاص را باید از دامن دین پاک کرد.