آینده روشن افغانستان
افغانستان
کشوریست که آینده خوبی در انتظار آن نیست، چرا که آینده تنها با پلان ها عملی واضح
و روشن برای آینده تغیر میکند و بهتر میشود اما درین کشور هیچ نوع برنامه سازنده
نه برای روز آینده، نه برای هفته آینده، نه برای ماه آینده و نه هم برای سال
آینده، نه برای سه سال آینده، نه برای پنچ سال آینده و نه برای یک دهه آینده وجود
دارد. این کشور بدون هر نوع برنامه، سر بخود و به اشاره خارجی ها، و به کمک اهداف
نژادپرستانه اقوام پشتون که بر کرسی اقتدار تکیه زده اند، روان است. فقط یک چیز را
میتوان به صورت یک برنامه عملی در افغانستان به خوبی مشاهده کرد و آن هم برنامه
تسلط یک قوم یا یک نژاد غارتگر، متعصب و نژادپرست بر اقوام دیگر، که از گذشته ها
دور بدینسو درین سرزمین منحیث یک وسیله ای عقبگرایی و استثمار بر مردم این کشور
تحمیل شده است.
وقتی به
افغانستان فکر میکنید که به کدام مسیر روان است، باید افکار عامه مردم این کشور و
سیاستمداران مطالعه شود تا درک کنیم که این کشور در چند سال آینده به کجا خواهد
رسید.
همانگونه
که افغانستان امروزی آینده ای پنجاه سال قبل، بیست سال قبل و یا هم یک دهه قبل
بود، میتوان بیست سال بعد و یا پنجاه سال بعد این کشور را نیز از روی همان تاریخ حدس
زده و پیش بینی کنیم.
شاخص هایی
را که برای رشد و ترقی افغانستان میتوان در سیاست روز این کشور مشاهده کرد، بسیار
نگران کننده است. این شاخص ها که به شدت در حال رشد است، افغانستان را نه در مسیر
رشد، ترقی و تعالی رهنمایی میکند، بلکه افغانستان را در یک جهت منفی، به سوی
نابودی و جنگ میکشاند. این شاخص ها بسیار به وضاحت در آجندای سیاسی این کشور قابل
مشاهده است:
·
نژادپرستی (قومگرایی)
·
فساد (اخلاقی، اداری، سیاسی،
اقتصادی، فرهنگی ...)
·
فقر روز افزون
·
رشد بیکاری
·
فرار مردم به واسطه ای مهاجرت
·
غرق شدن در استعمار و استثمار
کشور های بزرگ
·
غارتگری اموال دولتی به نام
خصوصی سازی
·
رشد بیسوادی
·
رشد دینی اندیشیدن در اثر
بیسوادی
·
افزایش روز افزون جنگ
·
افزایش تلفات ملکی
·
حمایت پشتون ها از طالبان
·
رشد فارسی و دری ستیزی
·
افزایش روز افزون آلودگی محیط
زیست (اعم از آب، خاک ...)
·
افزایش نا امنی
·
پایین آمدن کیفیت حکومتداری
درین کشور
·
از بین رفتن عرضه خدمات برای
مردم
وقتی به
این همه شاخص ها توجه میکنیم، آینده افغانستان را چنین پیش بینی میتوان کرد:
نام این
کشور به زودی از "د اوغانستان اسلامی جمهوریت" در اثر رشد نژادپرستی به نام
جدید "پشتونستان" تبدیل خواهد شد. و همچنین نژاد پرستی بر اسم واحد پول
افغانستان نیز تاثیر گذار خواهد بود و واحد پول این کشور از "اوغانی" به
یک نام جدید و بسیار زیبای "فشتانه" تغیر نام خواهد داد. این نام شاید
در اصل "پشتانه" باشد اما چون تعداد زیاد مردم بیسواد این کشور حرف پ را
ف و باالعکس حرف ف را پ تلفظ میکنند، بناءً اسم پول افغانستان به زودی به فشتانه
تبدیل خواهد شد. نام ولایت های این کشور از بامیان به ولایت "دغه" و از هرات به ولایت "هغه" تبدیل شده و اینگونه
نام ها سراسر ولایات این کشور را دربر خواهد گرفت و هرچه پیشینه ای تاریخی دارند،
با وضع این اسم های جدید از بین خواهد رفت. نام گذاری بر جاده های این کشور نیز یک
به سوی یک سیستم احمقانه ای روان است که شاید به زودی سراسر افغانستان شاهد نام
های جدید مثل جاده " شهید ملا بورجان"، "شهید ملا ضعیف"،
"شهید خادم دین رسول الله ملاکرزی"، "شهید ملا غنی" خواهد
بود. نام های ناحیه ها نیز در سراسر افغانستان به نام های جدید مثل "ناحیه
خوشحال خان ختک مینه"، "ناحیه ختک لومری"، "ناحیه ختک دوهمه"، "ناحیه ختک دریمه" ... تغیر خواهند کرد.
نام ماه
های سال نیز بسیار عجیب خواهد بود. اینگونه نام هایی بر ماه های سال گذاشته میشود: غوایی،
غبرگولی، چنگاښ
میدان
هوایی این کشور نیز به نام سفیر کبیر امریکا در کابل "شهید خادم دین رسول
الله خلیل زاد" تغیر خواهد کرد. کتاب های تمام مکتب های افغانستان به زبان
پشتو راه و رسم مکتب سیاسی "ملاعمری" را به کودکان تدریس خواهد کرد.
تشناب های
کنونی افغانستان پر میشوند و دیگر گنایش رفع قضای حاجت را نمیداشته باشند، بناءً
قضای حاجت بر روی هر جاده عمومی امکان پذیر و روا دانسته میشود، طوری که دیگر هیچ کسی
از رفع قضای حاجت بر روی جاده های عمومی نخواهد شرمید.
آب های
زیر زمینی آلوده میشوند و آب را مردم این کشور از امریکا وارد خواهند کرد، چون
درگیری های منطقه ای به حدی اوج میگیرد که دیگر نمیتوان بر همسایه ها اعتماد کرد.
سواد
داشتن و کتاب خواندن درین کشور به یک افسانه ای تبدیل میشود که انگار مربوط به
گذشته های بسیار دور به اجداد نسل های کنونی مربوط میشده است. کسی که بتواند درست
تر صحبت کند، به لهجه او لوظ (لفظ) قلم گفته میخندند. برق وجود نمیداشته باشد، چون
جنگ همه چیز را ویران میکند و همه ای مردم این کشور به شیطان چراغ روی میاورند.
مساجد به
شفاخانه ها تبدیل میشوند چون دیگر کسی داکتر و طبابت را نمیشناسند، تنها تعویذ
دوای هر درد خواهد بود. برای اپندیکس تعویذ خدا حافظی مینویسند.
ایده و
مفهوم ازدواج از بین میرود، چون هزینه آن به قدری بالا میرود که دیگر هیچ کسی
پرداخته نمیتواند، بلکه گپ دادن، گریختاندن و فرار دادن خانم ها جایش را میگیرد.
فساد به
حدی رشد میکند که دیگر رسیدن به یک مقام کوچکی مثل والی شدن در یک ولایت به رای
کسی ضرورت نمیداشته باشد، بلکه به تعداد خانم ها معامله میشوند. مثلاً قیمت والی
شدن در یک ولایت صد تا خانم است. هر کسی که بتواند همین تعداد خانم را به سلطان
تقدیم کند، میتواند والی یک ولایت شود. درین میان کسانی هم هستند که هر روز دو
بالایی و مزایده میکنند و تعداد بیشتری از خانم ها را به سلطان پیشکش میکنند تا به
مقام والاتری برسند.
کسانی که
خانم تحویل میدهند، یک چوب خط خاصی برای محاسبه ای دقیق تعداد خانم ها از جانب
سلطان دریافت میکنند، که بر روی آن به تعداد خانم های تحویل داده شده، خط کشیده
میشود، تا حساب گم نشود.
آلودگی
محیط یکی دیگر از چالش های بزرگ خواهد بود، و این در حدی است که شهرداری کثافت جمع نمیکند، بلکه هر روز در کوچه ها
میگردند تا جسد انسان هایی را که در اثر آلودگی از بین رفته اند، جمع کنند. مثلاً
کسانی که در اثر فقر و ناداری پول ندارند آب بخرند، زمانی که از آب دریای کابل یا
از آب جوی مینوشند، در جریان یک روز بعد به دیدار حق لبیک میگویند و جان را به جان آفرین
میسپارند.
هر کس که
زبان پشتو صحبت کند، میتواند از جانب سلطان یک بوطل آب دریافت کند، تا چند روزی دیگر زنده بماند.
امریکا
نیز تنها قوم و قبیله ای طالبان و ملاعمر را همینگونه که هست، مستقیم و غیر مستقیم
از طریق پاکستان حمایت خواهد کرد. دیگر هیچ کسی شانسی برای زندگی درین کشور و یا
بهتر ساختن زندگی مردم نمیداشته باشد، و نمیتواند درین راه سعی و تلاش کند چون هر کسی که تلاش کند، با گلوله
به زندگی اش خاتمه میدهند.