۱۳۹۴/۱۱/۲۰

Strange Beliefs of the People of Mars

باور های عجیب مردمان سیاره ای مریخ
 
وقتی به کره مریخ رسیدم، سفینه ام را به آهستگی روی کره مریخ نشاندم و تا چند کیلومتری باید آهسته آهسته میراندم تا از شدت سرعت سفینه کاسته شود. درین هنگام متوجه شدم که موجوداتی عجیبی که شباهت های زیادی به انسان داشت، در اطراف سفینه ام، یکجا با سرعت سفینه میدویدند. متوجه شدم که آنها یکی دوتا نیست، بلکه در هر گوشه از سفینه، چه در عقب، چه در جلو، چه در دو طرف من همه با من میدویدند و با نگاه های عجیب به سفینه من نگاه میکردند. وقتی توقف کرد، می ترسیدم و دو دل بودم که آیا پایان شوم یا داخل سفینه بمانم! با خود میگفتم "رفتار اینها با من چگونه خواهد بود؟". در همین فکر بودم که ناگهان صدا هایی شنیدم و دیدم که آنها بر در، سقف، و دیوار سفینه بالا رفته و زدن بر سفینه را آغاز کردند. من به آکسیجن خودم دیدم، یک صندوق اضافی ذخیره آکسیجن را گرفته و با محکم کردن ماسک آکسیجن و پس از اطمینان از محکمی آن، آهسته دروازه را باز کرده بیرون شدم. با موجی از تعجب، رفتار های عجیب و غریب و ترس دوجانبه مواجه شدم. همه ساکت شده به من نگاه میکردند. از در و دیوار سفینه آهسته آهسته پایان شدند و دورا دور من جمع شدند. من هم با تعجب به موجوداتی که برای اولین بار میدیدم، نگاه میکردم. موجوداتی که از نظر جسمی شباهت زیادی با انسان های کره زمین داشت، اما از نظر رفتار، سخن گفتن، و طرز نگاه کردن بسیار متفاوت بودند. صدا هایی عجیبی از خود بیرون میکردند. ما با هم هیچ وجه مشترکی نداشتیم به جز در اندام و جسم، که آن هم در حقیقت شباهت بسیار کمی بود. نمیدانستم که بر من چه اتفاقی خواهد افتاد. فکر میکردم که شاید همین لحظات آخر زندگی من باشد، چون ممکن بود هر لحظه به من حمله کنند و من هم در مقابل همه چیز آسیب پذیر بودم، فقط کافی بود ماسکم را از دهانم بگیرند، و آکسجن بر من قطع شود و من فکر میکردم شاید به زودی بمیرم. من از بس که ترسیده بودم، تمام توجه ام را همین موجودات به خود جلب کرده بود و از مناظر طبیعی و زیبای سرخ رنگ مریخ هنوز چیزی را ندیده بودم که ناگهان چشمم به تپه ها و دره های کوچک افتاد که در کنار دشت واقع شده بودند. صخره های زیبای سرخ رنگ مریخ جالب و دیدنی بود، اما من میترسیدم به سوی دیگری توجه کنم، چون ممکن بود هر لحظه به من حمله کنند.

آهسته آهسته به همدیگر نزدیک شدیم و اطمینان دوجانبه از امنیت حاصل شد. اشاراتی که به من میکردند، من هیچ چیزی نمی فهمیدم که با آن اشارات منظور شان چی بود؟ و همین طور رفتار من نیز برای آنها بسیار عجیب و غیر قابل درک بود. ما هیچ نوع وجه مشترکی و هیچ نوع یک وسیله ای نداشتیم که بتوانیم با همدیگر افهام و تفهیم کنیم. برای من یک تجربه ای بود مثل سفر به کره ای پر از بوزینه های وحشی، اما با هوش و ذکاوتی بالا تر از بوزینه ها، در حالی که رنگ و چهره های آن موجودات به مراتب متفاوت تر و دیدنی از بوزینه ها بود. من با خودم میگفتم ما انسان ها در زمین چقدر کم در مورد مریخ میدانستیم و به ما چه دروغ هایی گفته شده بود که در مریخ حیات وجود ندارد، اما من حالا چیز هایی را که می بینم و تجربه میکنم، کاملاً مغایر معلوماتی است که ما در زمین در مورد مریخ داشتیم.

جسم آنها برای زندگی با جغرافیای مریخ شکل گرفته و سازگار بود و این باعث میشد که همه چیز آنها از انسان های کره زمین متفاوت باشند، دهان آنها مثل دهان انسان ها نبود، چون غذای آنها مثل غذای انسان ها نبود، چشم آنها مثل چشم انسان ها نبود، پوست ها و موهای آنها، دست و پای آنها هیچ کدام شبیه انسان های روی زمین نبود، اما باز هم میتوانستی حدس بزنی که این بخش اعضای بدن آنها باید پای باشد، و این بخش باید دست باشد، و این بخش باید سر آنها باشد و این هم چشم های آنها ...

غذا خوردن آنها بسیار عجیب بود چون توده های از مواد کیمیاوی که مریخ از آن ساخته شده است و شباهتی زیادی با کلوخ زمین داشت، بر سوراخی از بدن آنها فرو میرفت، و همزمان از سوراخ دیگر توده های کلوخ قبلی خورده شده با تغیر شکل بیرون میشد، گویی که تعاملات کیمیاری عمیقی در داخل بدن آنها صورت گرفته باشد.

چشم های آنها سوراخ های کوچکی در قسمت های فرو رفتگی بدن آنها بود که دیدن آنها برای من آسان نبود، چون سطح عمق فرو رفتگی از سطح بدن آنها زیاد بود، گویی برای محافظت از خطرات احتمالی درعمق ده الی بیست سانتی متری فرورفتگی بدن آنها جای گرفته بود و شب هنگام اشعه ای از آن بیرون میامد، که گویی اشعه لیزر باشد. من کم کم با آنها نگاه کردم و آنها نیز آهسته آهسته و با بسیار احتیاط نزدیک من شدند و بدن مرا لمس کردند، و بعد از من دور شدند، کم کم به سوی محل زندگی شان میرفتند که من هم آنها را دنبال کردم.

وقتی من در زمین بودم، دانشمندان همیشه به فکر یافتن آب در کره مریخ بود، و همیشه تلاش داشتند که موجودیت آب را در کره مریخ مطالعه کنند، و طوری استدلال میکردند که اگر آب در مریخ وجود داشته باشد، حیات هم وجود خواهد داشت، اما من وقتی به محل زندگی آنها رسیدم، دیدم مایعاتی شبیه آب در مریخ بود، اما آب نبود، چون آنچه در مریخ وجود داشت، همه ترکیبی از عناصر جدیدی بود که انسان های روی زمین هنوز آن عناصر را ندیده و شناسایی نکرده بود. ما انسان ها فکر میکردیم که حیات در کره های دیگر نیز باید به شکل حیات در زمین در گرو آب و عناصری باشند که ما در زمین داشتیم، اما حیات در مریخ شکل دیگری داشت و حیات الزاماً نیازی برای آن عناصری که ما در زمین داشتیم نداشت، و یا هم در خود داشت اما من نمیدانستم.  

اولین شبی که من در مریخ ماندم، مناظر زیبایی را در آسمان مریخ دیدم، زمین را دیدم، مهتاب را دیدم، و همچنان ستاره ها و سیاره هایی را دیدم که نمیشناختم و تعداد آنها و شکل آنها از مریخ کاملاً متفاوت از آن مناظری بود که ما در شب ها در زمین میدیدیم. بعضی از سیاره ها به مریخ نزدیک بود و آنها را بهتر میشد دید، بعضی دیگر هم دور بود، اما موادی که در اطراف مریخ بود، شفافیت مناظر را بهتر میساخت و قابلیت دید مرا بیشتر میساخت، طوری که من به راحتی میتوانستم دور ترین ستاره را در فضا ببینم.

تکثر و نسل گیری در موجودات مریخی طوری صورت میگرفت که یکی از آنها که احتمالاً مذکر بود، دست خود را بر سر دیگری که احتمالاً مونث بود، میگذاشت و پس از چند لحظه القا صورت میگرفت و آن جنس مونث حامله دار می شد و اینگونه چند روز بعد یک موجود دیگری به دنیا میامد.

تعدادی از آنها زمین را مایه اصل حیات میدانستند چون شب هنگام به بسیار زیبایی نسبت به دیگر سیاره ها به مریخ نمایان میشد. برخی دیگر آفتاب را منبع حیات میدانستند، و برخی دیگر نیز اصلاً به این موضوعات نمی اندیشیدند. برخی دیگر آفتاب را بزرگ ترین دشمن می پنداشتند چون آفتاب بر بعضی از نواحی مریخ گرم میتابید و بر برخی از نواحی دیگر سرد میتابید. کسانی از سردی شکایت داشتند و کسانی هم از گرمی ... اما سردی و گرمی هم مثل سردی و گرمی زمین نبود، چون شکل حس کردن آب هوا برای آنها معنی دیگری داشت و آنها مثل انسان ها حواس پنج گانه نداشتند. این امر آنها را به گروه های مختلف تقسیم کرده بود.

ختنه کردن نیز در میان آنها به گونه ای عجیبی رواج داشت، طوری که سرعت رشد کودکان نیز در آن کره سرخ رنگ متفاوت بود، کودکان این موجودات به طی چند روز به اندازه والدین خود بزرگ میشدند، اما همینکه آماده نسل گیری میشد، بزرگ این موجودات آمده و دست های او را که آله تناسلی آنها نیز محسوب میشد، را زیر سنگ های مریخی میکرد. سنگ هایی که سنگ نبود، اما شباهت زیادی به سنگ داشت، چون محتویات و مواد سازنده آن کاملاً متفاوت بود. این مسئله باعث میشد، که نسل گیری تنها به یک گروه خاص مردم که طبقه اشراف شان بود، مبدل شود، و تنها آنها بودند که اجازه نسل گیری داشتند.

کودکان آنها هنگام احساس سنگ بر روی دست شان، درد را نیز احساس میکردند و آوازی مثل آواز قوله کشی سگ های روی زمین هنگام اصابت سنگ بر روی دست های شان از خود بیرون میکشیدند و من نمیدانستم که چه میگویند.

گروه آفتاب پرستان بر گروهی که زمین را پرستش میکردند، شب هنگام، و هنگامی که آنها همه چشم های پر از نور لیزری شان را به سوی زمین دوخته بودند، حمله کردند و با سنگ ها بر سر آنها زدند و آنها را از بین بردند و لاشه های آنها را به خود بردند. من نمیدانستم که آیا مرگ نیز در مریخ مثل مرگ در زمین است؟ یا اینکه آنها دوباره زنده میشوند و بر میخیزند. آنها به من به دیده تعجب می دیدند و با من کاری نداشتند. فکر میکردند که من از جمله آنها نیستم و شاید هم برای شان جالب بود که مرا ببینند، هر کدام شان نزدیک میامد و به دقت به من نگاه میکردند.

آنها از آزار و اذیت کردن، حتی از زدن، لت و کوب کردن و کشتن همنوعان خود لذت میبردند و پس از جنگ و کشتن همنوعان خود، خوشحالی و پایکوبی می کردند. فکر میکردند که شاید کاری خوبی انجام داده اند.

گروهی که آفتاب را پرستش میکرد، اعضای از گروهی را اسیر گرفته بود که زمین را پرستش میکرد. آنها را مجبور میکردند که به سوی آفتاب نگاه کنند و آنگونه که آنها آفتاب را عبادت میکردند، باید آنها هم همانگونه آنرا تکرار میکردند. این به نحوی تحمیل اجباری باور های یک گروه بر گروه دیگر بود که باعث خرسندی گروهی میشد که اسیران را مجبور به پیروی از خدای خود کرده بود. برای من این کار بسیار احمقانه بود، اما برای آنها یک افتخار بسیار بزرگ به حساب میامد.

من کم کم به زبان اشاره و رفتار آنها آشنا می شدم. وقتی میدیدم که آنها به یکدیگر چگونه اشاره میکنند و دیگری چگونه جواب میدهد، می فهمیدم که اگر به سوی من هم چنین یک اشاره ای صورت گیرد، من باید اینگونه عکس العمل نشان بدهم.

آنچه مرا در خودش محو کرده بود، شیوه و طرز زندگی این موجودات بود، من نمیدانم که آیا میشود به آن زندگی خطاب کرد یا نه، چون آنچه در آنجا اتفاق می افتاد، از زندگی که بر روی زمین است کاملاً متفاوت بود و هیچ شباهتی به زندگی روی زمین نداشت، چون اگر زندگی بر روی زمین را تعریف کنیم، با تعریف آنچه در آنجا بود، کاملاً متفاوت خواهد بود.

آنها هنوز مثل انسان های روی زمین اسلحه تولید نکرده بودند و از لحاظ دسترسی به تکنالوژی کمی عقب مانده بودند از زندگی انسان های روی کره زمین، من گاهی فکر میکردم که اگر یک اسلحه را به دست این بوزینه ها بدهی و استفاده آنرا بداند، اینها با این اسلحه چه بلایی را بر سر یکدیگر خواهند آورد چون آنچه من در آنها کم میدیدم، تعقل، استدلال، نوع دوستی، و تلاش برای نجات زندگی یکدیگر بود. این چیز ها اصلاً در زندگی آنها هنوز به وجود نیامده بود و یا هم برای آنها معنی نداشت.

قدرت داشتن و توانایی فزیکی یکی از عوامل تعیین کننده در زندگی آنها بود. هر کدام شان که بیشتر از دیگران قوی بود، میتوانست بر دیگران تسلط داشته باشد. قشر مونث آنها فقط در دست زورمندان و قدرتمندان آنها بود. به عبارت دیگر دسترسی به زن فقط حق زورمندان بود و آنانی که ضعیف به مریخ آمده بودند، ضعیف هم از مریخ میرفتند، بدون اینکه بتوانند تولید مثل کنند.

من پس از گذراندن مدتی درین سیاره، شبها متوجه مناظر زیبای آسمان میشدم و چون علاقه ام به علم نجوم بیشتر شده بود، به آسمان همیشه نگاه میکردم. شبی متوجه شدم که ستاره ای که من به سوی آن در پرواز بودم و آنرا به نام مریخ می شناختم، هنوز در آسمان باقیست و من در یک سیاره گم نام دیگر رسیده بودم که هنوز شناسایی نشده بود.

وقتی من با تلسکوپ کوچکم به بالا نگاه میکردم، ناگهان بر من حمله کردند تلسکوپم را گرفتند و با چیزی محکم زدند بر سرم که با وحشت و صدای فریاد بیدار شدم و خودم را در جنگلی در میان گروه تظاهر کنندگان ضد مهاجران، در یکی از کشور های اروپایی یافتم که هر کدام چوب و سنگ های در دست داشتند و وارد جنگلی شده بودند که من در آنجا زندگی میکردم، تا مهاجران را بزنند. من با چیغ و فریاد در میان مشت، لگد، سنگ و چوب آنها فریاد کنان، دویدم و گریختم به سویی که دیگر مهاجران در حال فرار بود و آن خیمه و چند تا بشقاب و قاشقی را که از پول کار های سیاه در مارکیت، برای 5 یورو در روز کار کرده بودم، از دست دادم و خود را سریع به گوشه ای دیگر جنگل رسانیدم تا بتوانم زندگی ام را نجات دهم. خون از سر و رویم میچکید. جای سنگی که بر پیشانی من خورده بود، هنوز درد داشت و از آن خون میریخت. رفتم تا آبی پیدا کنم و دست و روی خود را بشویم، تا بتوانم جایی دیگری برای بود و باش و گذراندن شب های زمستان پیدا کنم. با خودم فکر میکردم که کجا میتواند جای بهتری باشد؟ شاید ایستادگاه ریل جایی باشد که بتوانم به تشناب، اتاق انتظار، و آب دسترسی پیدا کنم. اما با خودم فکر کردم که آن تشناب ها گاهی 50 سنت و گاهی هم یک یورو برای استفاده از تشناب میخواهند. دستم را بردم به جیبم که آیا من یک یورو یا 50 سنت دارم یا نی؟ هر چه گشتم این طرف و آن طرف دیدم هیچ چیزی در جیبم نبود. آهی کشیدم و گفتم چرا از افغانستان بیرون شدم؟ اگر همانجا میمردم، بهتر بود. حالا اگر اینجا در میان این جنگل بمیرم هیچ کسی خبر نمیشود. آهسته آهسته میرفتم که متوجه شدم بوتم نیز کنده شده و دیگر نمیتواند پایم را در مقابل خس و خاشاک جنگل حفاظت کند. نشستم تا نفسی بگیرم و بتوانم بوتم را کمی درست کنم تا بتوانم چند روز دیگر نیز با آن گذاره کنم. بوتم در دستم بود و به سوراخ های بزرگ و غیر قابل ترمیم آن میدیدم که ناگهان گروهی دیگری از نژاد پرستان که برای پاک کاری جنگل از مهاجران آمده بودند، پیدایم کردند و با سنگ و چوب بر سر و رویم زدند تا همه ای جهان در نظرم تاریک شد و دیگر نتوانستم هیچ چیزی را ببینم.


۱۳۹۴/۱۱/۱۴

افغانستان از جنگ کشور های دیگر چه میتواند بیاموزد؟

افغانستان از جنگ کشور های عراق، سوریه و فلسطین و از استثمار و استعمار کشور های افریقایی توسط کشور هایی اروپایی چه چیز هایی میتواند بیاموزد؟ 

شباهت های جنگ افغانستان با عراق، سوریه و فلسطین در این است که اکثریت مردم آن کشور ها نیز مسلمان بوده و بدون کدام دلیل موجه مورد تهاجم کشور های تندرو مسیحی واقع شده اند. هدف اصلی تهاجم بر این کشور ها از بین بردن نفوس مسلمان این کشور ها و تغییر دین مردم به مسیحیت و بنیانگذاری یک کشور جدید با دین مسیحیت میباشد که هرگز در مطبوعات اعلام نمیشود. بجز فلسطین که آن کشور اسیر تله پاک سازی اروپا از حضور یهودان شد که هنگام هلوکاست و فرار آنها به سوی فلسطین برای ایجاد یک کشور جدید یهودی در آن سرزمین به کمک کشور هائیست که میخواهند از شر یهودیان خودشان را رهایی ببخشند. اما چرا فلسطین؟ به دلیل اینکه فلسطین یک کشور مسلمان نشین فقیریست که از کشور های دیگر اسلامی منزوی شده است و هیچ کشور دیگر نمیخواهد از آنها حمایت و پشتیبانی کند و از سوی دیگر، اهمیت تاریخچه این سرزمین برای پیدایش و گسترش دین و آئین حضرت موسی است، که آنرا برای یهودیان یک کشور قابل تسخیر و قابل اشغال ساخته است.

بنابر سیاست های کشور های اشغالگر درین سرزمین ها، این کشور ها باید یک دلیلی برای مداخله داشته باشند، تا بتوانند با تغییر افکار عامه با بهانه های ساختگی و غیر واقعی، به سوی آن سرزمین ها لشکر کشی کنند.

دلیل اصلی بوجود آمدن گروه های تندرو اسلامی چون طالبان، داعش، حزب اسلامی، مجاهدین، و ازین قبیل گروه ها در قدم اول شکست دادن حریفان مشغول در آن سر زمین ها مانند روسیه بود و سپس گسترش لشکر نظامی کشور های هم پیمان اشغالگر در آن سرزمین هاست.
بزرگترین درسی که از جنگ کشور عراق میشود گرفت این است، که اگر کشوری مورد تهاجم قرار میگیرد و اگر با اشغالگران همکاری نکرد، مورد حمله خطرناکتر گروه های تروریستی بوجود آمده توسط کشور های اشغالگر قرار خواهند گرفت.

از بین رفتن آثار تاریخی عراق، بوجود آمدن گروه تروریستی درین کشور شباهت های بسیار زیاد با همان شرایط افغانستان دارد.

افغانستان در خطرناک ترین مرحله تاریخ خود قرار دارد، طوری که مشکلات داخلی این کشور از یک سو، مانند گرایش اقوام پشتون به تندروی دینی و طالبانیسم و تمامیت خواهی و از بین بردن اقوام دیگر درین سرزمین که شباهتی زیادی به نازی های کشور آلمان دارد که میخواستند یهودی ها را در آن کشور نابود کنند (هولوکاست)، از سوی دیگر پارچه پارچه ساختن این کشور توسط نیرو های خارجی و بیگانه و حضور فعال آنها در داخل کشور، و از جانبی هم حمایت پاکستان و عربستان از گروه های فشار خارجی بر افغانستان (طالبان) این کشور را تا مرز نابودی تدریجی میکشاند.
جنگ کنونی سوریه درست شباهتی زیادی به جنگ تاریخی افغانستان یعنی "جنگ سرد" دارد که همان جنگ میان روسیه و امریکا بود. کشوری که رهبر خوب نداشت، و رهبر کشور پشتیبانی و حمایت مردمی نداشت و درکی از منافع ملی مردم خود نداشت، و نتوانست با دیپلوماسی مناسبات سیاسی خود را با کشور های جهان حفظ کند، به زودی تضعیف شده و مورد حمله کشور های دیگر قرار میگیرد.

در دنیای سیاست امروزی، ضعیف پامال است. و هر کشوری که نتوانست ملت خود را که متشکل از اقوام، ادیان، زبانها و گروه های مختلف اند، را با رعایت حقوق مساوی و عدالت اجتماعی یکپارچه ساخته و بر ضد گروه های ویرانگر کشورش منسجم سازد، به زودی پارچه پارچه شده و اشغالگران بر آنها مسلط میشوند.

افغانستان توان تحمل مشکلات داخلی را ندارد. این کشور نباید درین مرحله از تاریخ خود، مشکلات داخلی داشته باشد، چون از بیرون مورد تهاجم قرار گرفته است. افغانستان توان تحمل تمامیت خواهی یک قوم بر اقوام دیگر را ندارد. افغانستان توان تحمل ملاهای دیوانه را ندارد و نه هم توان جبران سیاست های کودکانه داخلی مبتنی بر یکه تازی یک شخص را ندارد.


سوء استفاده از دین در افغانستان

هدف دین

دین در هر جامعه ای وجود دارد و یک سلسله باور ها و روش هایی است که هدف آن خودسازی و احیای اخلاق در اجتماع برای جلوگیری از مشکلات اجتمای مبتنی بر فرد به عنوان محور اصلی یک جامعه است. دین شکل اولیه مکتب های فلسفی و بنیاد اصلی شکل گیری اجتماع اولیه انسان ها و نظام سازی در یک جامعه است که قدمت آن بیشتر از نظریه های کنونی شکل گیری دولت هاست. دین در گذشته های دور در حقیقت وظیفه ای اصلی یک حکومت را داشته که شامل وظایف قوه قضائیه (تامین عدالت)، قوه مقننه (قانون سازی) و قوه اجرائیه یعنی عملی کردن قوانین در یک اجتماع را داشته که در کشور های جهان اول آهسته آهسته با گذشت زمان و با رشد نهاد های حکومتی و شکل گیری نهاد ها سیاسی دیگر، دین از دولت و سیاست جدا شده است. اما در کشور های جهان دوم و جهان سوم، دین هنوز توام و پیوسته با سیاست یکجا است و هنوز در میان افراد جامعه دوشادوش نهاد های سیاسی نقش بسیار اساسی بازی میکند. افغانستان در طول تاریخ مرکز، منشاء و بستر پرورش تمدن های کهن بوده و همیشه غنامند از باور ها، عقاید و فرهنگ های متفاوت چون دین و آئین زردشت، بودایی، هندویزم، سیکیزم و بسا ادیان و تمدن هایی دیگری بوده است که امروزه پیروانی ندارند. این کشور پس از حملات و فتوحات عرب ها به یک سر زمین و قلمرو اسلام مبدل شد که شاهان باید ازین مردم باج گرفته و به عربستان میفرستادند تا اینکه با گذشت سالیان متمادی این کشور کم کم به شیوه های حکومت داری متفاوت پرداخته و پس از تضعیف امپراتوری عرب ها درین سرزمین، این کشور به دست حاکمان دیگری افتاد و گاهی بزرگترین امپراتوی مثل محمود غزنوی شکل گرفت و گاهی هم به کوچکترین کشور کنونی مبدل شد. خلاصه اینکه این سر زمین حالا دارای غنای فرهنگی بزرگی است که از دوره های متفاوت تاریخی درین کشور به میراث مانده است که شامل شعبه های مختلف ادیان و مذاهب اسلامی همچون مذاهب شیعه جعفری، شیعه اسماعیله، سنی حنفی، و همچنان سنی وهابی است که اخیراً وارد شده است و ادیان دیگری از قبیل هندوئیزم و سکیزم میباشد که این کشور را از نظر فرهنگی غنامند ساخته است. 

دین و اخلاق

هدف اصلی و کلی دین ترویج یک سلسله قوانین باور ها و عقاید برای این است که در پهلوی دولت و حکومت، دین بتواند اخلاق انسان ها را بهتر ساخته و میزان جرایم را در یک جامعه کاهش بدهد، که البته این کار توسط ایجاد فلسفه ماوراء الطبیعه ای الهیاتی و میتافزیکی که انسان را به عالم ملکوتی وصل میسازد و وجدان را بیدار ساخته و بر تصمیم گیری های روزمره انسان ها، نظارت خداوند را گسترش میدهد تا انسان ها با استفاده ازین روش های خوب، بتوانند به اوج اخلاق و به اوج پرداختن به کار های نیک برسند. دین بیشتر روی علم و دانش و آموزش و پرورش (تعلیم و تربیه) تاکید میکند و انسان ها را به سوی آموختن علوم روز تشویق میکند. دین همواره تلاش کرده است که حقوق زن ها را اعاده کرده و آنها را نیز در جامعه نقش فعال بدهد تا یک کشور بتواند از نضف نفوس دیگرش که در گذشته های دور تاریخ کار نمیکردند، و در خانه زندانی بودند، نیز استفاده کند و ازین طریق به اوج رشد و شگوفایی اقتصادی برسد. 

هدف اصلی و اساسی دین

هدف اصلی و اساسی دین اصلاح اشخاص انفرادی با تکیه بر اخلاق است. دین میخواهد انسان را از نو تربیت کند و به او خوبی ها را از بدی ها جدا ساخته و در نتیجه به انسان بیاموزد که نباید به انسان های دیگر ضرر برساند.  

دین و تربیت سالم کودکان

دین باید منحیث یک رشته تعلیمی علمی همواره با تحقیقات علمی همراه باشد و منحیث یک رشته از علوم الهیات به محصلان اجازه آزاد داده شود که اگر کسی میخواهد این رشته را انتخاب کند، بخوانند و اگر نمیخواهند نباید در تدریس آن تاکید و یا به صورت اجباری بر کسی تحمیل شود. 

دین باید به یک شکل مرحله وار به درس های ابتدایی، متوسطه و سطوح عالی تقسیم شود و کودکانی که برای اولین بار به مکتب میروند، به خصوص در کشور های جهان سوم و عقب مانده مثل افغانستان، شاگردان در اولین روز های مکتب، نباید در معرض مشکل ترین درس های فلسفه میتافیزیک و ماوراءالطبیعه دینی قرار بگیرند، چون ذهن آنها آماده تحلیل قضیه های مشکلی چون اثبات وجود خدا و یا رد آن نمی باشد. کودکان در سن هفت سالگی نباید در معرض فلسفه های مغلقی علم الهیات چون جبر و اختیار، عالم ملکوت، عالم جبروت، قضا و قدر، اثبات وجود دوزخ و بهشت قرار بگیرند.

این مسایل مشکل و غیر قابل درک برای کودکان و همچنین قضیه ها میتوانند آسیب های شدیدی بر رشد ذهنی کودکان وارد کند، چون کودکان نمیتوانند این مسائل را درست درک کنند، در عوض این میتواند کودکان را در یک دنیای تخیلی وارد کند، که تمام انرژی، تفکر و اندیشه های آنها در طول زندگی وقف بیرون آمدن از همان دنیای تخیلی شود که شاید هم هرگز نتوانند از آن دنیا دیگر هیچ وقتی بیرون شوند.

یکی دیگر ازین مسائل رهنمایی های اشتباه و برداشت های نادرست از دین است که میتواند کودکان را در تمام عرصه های زندگی متاثر بسازد، مثلاً در افغانستان رواج بر این است که به کودکان گفته میشود که "هیچ برگی بدون اجازه خدا از درخت پائین نمی افتد"، آیا لازم است این جمله را به یک کودکی هفت ساله بگوئید و آیا او میتواند این مسئله را درک کند؟ این درسی است در مورد قضا و قدر و اگر کسی این مسئله را درک و تحلیل نتواند، آن کودک میتواند تمام زندگی خود را با این اندیشه سپری کند، که خود او در زندگی هیچ نقشی ندارد و هرچه اتفاق می افتد، شاید از جانب خداوند باشد. این تمام خلاقیت و توان اندیشیدن را از کودکان میتواند بگیرد و دیگر جایی برای خلاقیت و نو آوری و یا تلاش برای زندگی بهتر در اندیشه کودک میتواند باقی نماند.

رابطه دین با رشد و تکامل

دین میتواند در جهت رشد و تکامل استفاده شود، اما اگر از دین درست استفاده نشود، یک مانع بزرگی میتواند سر راه رشد و تکامل یک جامعه، یک کشور و یا یک شخص باشد.

درک های متفاوت از دین

در افغانستان باور ها و برداشت های بسیار متفاوتی از دین وجود دارد. که این برداشت ها و درک های متفاوت از دین، مذاهب مختلفی را به وجود آورده است. باید تحقیقات علمی و روش های تحقیق در بازیابی حقایق و رفع اختلافات و هم نظر سازی عالمان دین در افغانستان کار شود. باید همه پیش زمینه ها در هر مورد مطالعه شود و هر مسئله باید از نظر علمی، قانونی، و عقلانی یکسان با نظریه های دینی همسویی پیدا کنند، تا باشد که برداشت های مردم از دین، که طی چندین سال جنگ های داخلی افغانستان آسیب شدید دیده است، دوباره باز سازی شوند.

برداشت های نادرست از دین

باور ها و برداشت های نادرست از دین در افغانستان متاسفانه بسیار زیاد است. این برداشت ها به حدی رسیده است که حتی بعضی از انسان ها، آسیب رسانیدن به انسان های همنوع خود را از نظر دینی روا میدانند. باید بر ضد برداشت های نادرست دینی، در تمام سطوح مبارزه شود و حتی کتاب های مکتب افغانستان باید مورد بر رسی و ارزیابی قرار گیرد و جملات عربی که ممکن است باعث به وجود آوردن مشکلات اجتماعی شوند، به نام دین به مردم تدریس نشود. یکی ازین مثال ها را در یک کتاب حدیث صنف نهم افغانستان دیدم که نوشته بودند که "وقتی با یک دختر ازدواج میکنی، یا بخاطر ثروت، یا بخاطر زیبایی و یا هم به خاطر نام خانوادگی او ازدواج کنید". این نوع درس های اشتباه به نام دین مشکلات جدید اجتماعی را در پی خواهد داشت. و این درس ها کاملاً بر خلاف نظریه های مساوات، برابری و عدالت اجتماعی است که دین از آن حمایت میکند. 

برداشت های درست و واقع بینانه از دین

برداشت های واقع بینانه از دین و ایجاد روش های تحقیق و کوریکولم های درسی برای شاگردان علوم دینی با معیار های بین المللی میتواند جلو هر نوع برداشت های اشتباه از دین را بگیرد و این میتواند راه را به سوی یک آینده روشن برای شاگردان علوم دینی باز کند. 

وسیله سازی دین برای اهداف سیاسی

از دین نباید منحیث یک حربه بخاطر رسیدن به اهداف سیاسی استفاده شود. مثلاً از دین نباید برای تشویق مردم برای مبارزه با روسیه به نفع امریکا استفاده شد. افغانستان نباید اجازه دهد که کسی از باور ها و عقاید دینی آنها برای رسیدن به اهداف سیاسی استفاده نادرست کنند که هم مردم افغانستان را از بین ببرد و هم انسان های دیگری را به کشتن بدهد. 

ارتکاب جرم به نام دین

هر نوع جرمی که به نام دین صورت میگیرد، باید اشد مجازات را داشته باشد و هیچ کسی نباید حق داشته باشد در هر جایی به نام دین محکمه بسازد، کسی را مجازات کند، و یا در مورد کسی فتوا صادر کند. اینها همه جرم اند که نام دین اتفاق می افتد.

خشونت به نام دین

دین هیچ نوع خشونت را تبلیغ نمیکند، هر کسی که از نام دین سوء استفاده میکند و کشتن انسان را به نام دین انجام میدهد، آنها نام دین را بد کرده و در حقیقت مجرمان خطرناکی اند که هر جنایت خود را میخواهد در زیر نام دین پنهان کنند.

زن ستیزی

دین یگانه وسیله ای بود که زنان را از زنده به گور شدن نجات داد و حالا از همین دین برای زندانی کردن زنان افغانستان در خانه و محروم کردن آنها از حقوق شان مثل حق تحصیل، حق کار، حق داشتن حریم خصوصی، حق داشتن یک زندگی آبرومند محروم میسازند.

اینها برداشت های نادرستی اند که از نام دین سوء استفاده میشود و دشمنان افغانستان میخواهند ازین طریق نصف نفوس افغانستان را خانه نیشن کرده و اقتصاد افغانستان را فلج کنند. اجازه ندهید کسی از نام دین سوء استفاده کرده و جوانان را بر علیه زنان افغانستان تشویق و ترغیب کنند.

هنر ستیزی 

دین برخلاف هنر های زیبا نیست. اگر شما داستان های پیامبران ادیان ابراهیمی را بخوانید، شما خواهید دید که یکی از معجزه های حضرت داود علیه السلام داشتن یک آواز زیبا بود که وقتی آهنگ می سرود، همه پرنده ها به دور او جمع میشدند، آیا میشود که خداوند یک چیز حرام را برای پیامبرش معجزه بدهد؟

از دین نباید یک بلایی بسازیم که هنر های زیبای افغانستان را از بین ببرد. هرچند که نگرانی های یک تعدادی بجا است و نگرانی های آنها از هنر نیست، بلکه از فسادی گسترده در سیستم ها و نظام ها و ساختار های نهاد های افغانستان است که باید میان فساد و هنر تفاوت قایل شوئیم و بدانیم که هیچ کسی در افغانستان نباید طرفدار فساد باشد.

مردم افغانستان باید بیاموزند که هنرمندان قابل احترام اند و نباید برای هنرمندان خود القاب و اوصاف نادرست را استفاده کنند، چون دین و اخلاق دینی به شما اجازه نمیدهد که به هیچ کسی توهین یا تحقیر کنید و یا به کسی تهمت بزنید.

کشتن انسان به نام دین


آنچه طالبان در افغانستان انجام می دهند، کاملاً نادرست و سوء استفاده از نام دین است و کشتن انسان هرگز نمیتواند به نام دین توجیه شود و یا برای مردم افغانستان قابل قبول باشد. دین یک امر مقدس و پاک است و نباید آنرا با نام جنایت و کشتن انسان ها پیوند زده و مردم مسلمان را به دام نیرو های اشغالگر انداخت. هر کسی که به نام دین انسانی را میکشد در افغانستان، بدانید که آنها پیرو هیچ دینی نیستند، بلکه جنایت کارانی هستند که از نام دین سوء استفاده میکنند. 


نظریه های نویسندگان مسلمان در مورد سوء استفاده از دین

مشکل سوء استفاده از دین برای رسیدن به قدرت و بخاطر اهداف سیاسی و غیر سیاسی دیگر مشکل امروزی جوامع اسلامی نیست. این مشکل ریشه ای پیشینه در تاریخ دارد چنانچه در بعضی از کتاب های از شعرا، نویسندگان و دانشمندان میخوانیم که به شدت از این نوع مشکلات انتقاد شده است. من درینجا به عنوان مثال میخواهم به چند قطعه اشعار حافظ اشاره کنم که مستقیماً همین مسائلی را که من میخواهم در موردش صحبت کنم، او هم به آن اشاراتی داشته است:

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد / کی می حرام ولی به ز مال اوقاف است

حافظ درین شعرش اشاره میکند به مشکل سوء استفاده از پول مردم در سطح کشور که دولتمردان از پول مردم برای اهداف شخصی استفاده میکنند. درین شعر حافظ میگوید که کسی که خودش پیشوای یک مدرسه و دین است و حق فتوا دادن دارد، خودش نشه بوده یعنی شراب نوشیده و در هنگام نشه بودن یک فتوایی صادر کرده است که گفته گرچه شراب حرام است، اما نسبت به خوردن مال مردم، خوب تر است. او در یک شعر دیگرش میگوید که:

واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند / چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس /  توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند

درین شعر حافظ به دو رویی و ریاکاری ملا های مساجد و کسانی که خود را وارث دین میدانند، می پردازد و میگوید که کسانی که در محراب و منبر دیگران را نصیحت میکنند، اما وقتی تنها هستند، به دور از چشم مردم خود شان کار های زشتی انجام میدهند، که در منبر و مسجد آنرا حرام و ناجایز تبلیغ میکنند.

او همچنان به یک مسئله دیگر اشاره میکند و میگوید که من یک سوال دارد که باید آنرا از دانشمندان تان بپرسید و آن این است که کسانی که دیگران را میگویند توبه کنید، خود شان چرا توبه نمی کنند؟ این درست در مورد گروه های تندرو مثل طالبان در افغانستان است که آنها گروهی به نام امر به معروف و نهی از منکر ساخته بودند و مردم را به کار های نیک راهنمایی میکردند اما خودشان هر روز انسان های بی گناه دیگر را میکشتند.

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب / چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند

درین شعر حافظ میگوید که اگر درست نگاه کنید، شیخ، حافظ، فتوا دهندگان، و کسانی که شما را به کار های نیک نصیحت میکنند، همه دروغ میگویند و شما را فریب میدهند. به آنها اعتماد نکنید.

دین و آزادی عقیده و بیان

در افغانستان جبر، ستم و استبداد در حدی است که هیچ کسی نمیتواند آواز آزادی را بلند کند. درین کشور اهداف و پیام های زیبایی که در دین وجود دارد، به خاطر جهل، نادانی و استبداد، همیشه سرکوب شده اند و دین، سیاست، و همه چیز فقط اگر به منافع یک قوم خاص بود، قابل قبول است، اگر به منافع آنها در تضاد بود، همه چیز مردود است. در دین یک پیام بسیار زیبا وجود دارد در مورد آزادی عقیده، آزادی دین و آزادی بیان و احترام به عقاید متفاوت که هر روز مسلمان ها ده ها بار آنرا تکرار میکنند، میگویند و میشنوند، اما در معنی آن هیچگاهی غور و اندیشه نکرده اند. و آن این پیام است که میگوید "لکم دینکم و لی دین" به معنی اینکه شما را دین تان، و ما را دین مان. این بدان معنی است که هر کسی آزاد است هر دینی را که انتخاب میکند، هیچ جبر، زور و خشونتی در انتخاب دین نباید در کار باشد، چون آزادی بیان و عقیده است که باعث رشد و تکامل میشود.

دین و تفاوت های فرهنگی

دین خودش به چندگانگی فرهنگی احترام گذاشته و آنرا به نام شعوباً و قبائلاً یعنی شعبه ها و قبایل برای شما پیام داده است که به چندگانگی فرهنگی احترام بگذارید و با هم یکجا زندگی کنید. هر کسی به این مسائل احترام نگذارد، او در حقیقت پیام دین را درست درک نکرده است.

دین و حقوق بشر

آنچه امروز به نام حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق یاد میشود، درست همان حقوقی است که دین آنرا بنا نهاده است. دین همان حقوقی را برای مردم میخواهد که در اعلامیه نیز گنجانیده شده است. اگر درست در مورد مسائل حقوقی در دین تحقیق انجام شود، میرسیم به همین مسائلی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر گنجانیده شده است.

دین و عدالت

عدالت اجتماعی، برابری و برادری تمام انسان ها یکی از مسایلی است که در دین چندین بار ذکر شده است و اما باید این مسئله درک شود که ملا ها، مساجد، و مردم کسانی نیستند که باید برای تامین عدالت اسلحه بگیرند، و یا انسان بکشند تا عدالت تامین شود، تامین عدالت از طریق محکمه، تامین عدالت از طریق قانون، تامین عدالت از طریق اعتراض های مدنی، تامین عدالت از طریق ترویج عدالت و درک مسئولیت های فردی، اجتماعی و متوجه ساختن دولت مردان برای تامین عدالت، راه هایی درستی برای تامین عدالت است. آنچه در افغانستان اتفاق می افتد، سوء استفاده از همین پیام های خوب دین، در جهت بی ثبات سازی افغانستان و در جهت ایجاد نیرو های مسلح برای کشتن انسان های بی گناه استفاده میشود. مردم، ملا ها و مساجد باید بدانند که آنها چه حقوقی دارند و در چه حدی اجازه عمل دارند. اجازه مداخله در امورات نظامی، اجازه مداخله در امور قضاوت و اجازه مداخله در امور اجتماعی تنها در صورتی میتواند قابل قبول باشد، که از توسط نهاد های صورت بگیرد که مشروعیت داشته باشند.

دین و قضاوت

در افغانستان هر ملا فکر میکند که او یک قاضی است و حق دارد در مورد حقوق مردم تصمیم بگیرند در حالی که قضاوت فقط وظیفه یک قاضی است که حقوق را مطالعه کرده باشد، از حقوق علم حقوق آگاهی کامل داشته باشد. در مورد حقوق بشر باید آگاهی داشته باشد، در مورد ایجاد محکمه، در مورد دادن وکیل مدافع برای متهم، و اثبات جرم را بداند.

قضاوت وظیفه هر ملا نیست. قضاوت وظیفه کسی است که در مورد اتهام باید آگاهی داشته باشد، و در مورد مجازات برای هر جرمی آگاهی داشته باشد. این درست نیست که هر کسی را به اتهام دزدی هر کسی بتواند دستگیر کند و دستش را قطع کند. این نوع یک آشوب و بی نظمی را به بار میاورد که به نام آنارشی یاد میشود و یک هرج و مرج به بار میارود که نظام سیاسی کشور را تضعیف میکند.  

بازنگری برداشت های نادرست از دین


افغانستان به یک بازنگری کلی برداشت های نادرست از دین نیاز دارد که بتواند باور ها را سره و ناسره کرده و باور های نادرست را از باور های درست جدا کرده و مردم را به سوی برداشت های دست از دین رهنمایی کند. درین کشور باید به ملا ها و مردم و مساجد این مسئله تفهیم شود که یکی حقیقت ها و عینیت های دینی است که آنها همیشه در بستر تاریخ وجود داشته و هنوز هم وجود دارد، و یکی هم باور ها و برداشت های مردم ما از دین است که این کاملاً جدا از آن حقایق و حقیقت هاست. عینیت ها و حقایق را باید برملا ساخت و نظریه های شخصی و جانبدارانه اشخاص را باید از دامن دین پاک کرد. 

۱۳۹۴/۱۱/۰۷

نیم سری چیست؟

نیم سری یک نوع سردردی است که به آن میگرن نیز میگویند. میگرن یک نوع بیماری عصبی است که با نشانه درد سر به حد عادی، متوسط و اغلب شدید شناسایی میشود که بیشتر همراه با تعدادی علائمی از سیستم عصبی خودکار یکجا میباشد. اسم این بیماری که در زبان انگلیسی میگرن (Mirgaine) است، از یک کلمه یونانی هیمیکرانیا (hemikrania) مشتق شده است. هیمیکرانیا از دو کلمه هیمی (hemi-) به معنی "نیم" و کرنیون (kranion) به معنی "جمجمه" ترکیب شده است که به معنی "درد یک قسمت یا یک طرف سر" میباشد. این بیماری را در افغانستان به زبان عامیانه به نام "نیم سری" یاد میکنند و در زبان عربی به آن "نصف الراس" میگویند.
به طور معمول، این سردردی، قسمت نیمی از سر را تحت تاثیر قرار میدهد، طبیعتاً ضربان دار است، یعنی با ضربان قلب و فشار خون، بیمار را تحت تاثیر قرار میدهد، و مدت زمان هر حمله این سردردی بین 2 تا 72 ساعت طول می کشد. علایم و نشانه های مرتبط به این سردردی ممکن است شامل تهوع، استفراغ، و حساسیت در مقابل نور ، صدا، و یا بوی باشد. درد به طور کلی در اثر فعالیت فیزیکی در بیمار بیشتر میشود. به تعداد یک بر سه حصه افراد مبتلا به سردردی های میگرن یک نوع اشاره های قبلی که به نام هاله یاد میشوند، را دریافت میکنند که از قبیل: اختلال و یا لکنت در حواس بینایی، حسی، زبان، و یا اختلال حرکتی میباشد، که هر کدام یک نوع زیکنال را نشان می دهد، به معنی اینکه سردردی به زودی شروع خواهد شد.  گاهی اوقات، یک هاله می تواند با کمی و یا بدون سردردی بعد از آن رخ بدهد.
تصور می شود که میگرن به دلیل ترکیبی از عوامل محیطی و ژنتیکی بوجود میاید. در حدود دوی بر سه حصه از موارد در خانواده ها به شکل ارثی دیده شده است. تغییر سطح هورمون نیز میتواند نقش بازی کند، چون به عنوان مثال میگرن تعداد بیشتری پسران را نسبت به دختران در دوران قبل از بلوغ، تحت تاثیر قرار میدهد، در حالی که پس از بلوغ زنان را دو تا سه برابر بیشتر از مردان تحت تاثیر قرار میدهد. خطر میگرن در دوران حاملگی (بارداری) معمولا کاهش می یابد. مکانیسم های دقیق میگرن تا هنوز در دست نیست. با این حال، تصور می شود که میگرن یک اختلال عصبی عروقی است. این نظریه ابتدایی مربوط به افزایش تحریک پذیری مربوط قشر مغز و کنترل غیر نورمال نیورون های درد در قسمت عصب سه گان ساقه مغز است.
آنچه برای مدیریت اولیه این سردردی توصیه می شود این است که با استفاده از ساده ترین دوا ها (دارو های) تسکین دهنده ای درد مانند ایبوپروفین و پرستامول (معروف به استامینوفین) که برای سردردی، برای تهوع و پرهیز از عوامل تحریک کننده میگرن موثرند، میتوان سردردی های میگرن را کاهش داده و از آنها جلوگیری کرد. کسانی که مسکن ها برای آنها موثر نیست، ممکن است داکتر از خانواده های دیگری مانند تریپتانها و یا ارگوتامین به آنها تجویز کند. در سطح جهان، حدود 15 ٪ از جمعیت کل جهان، در برخی از مواقع زندگی تحت تاثیر میگرن قرار میگیرند.

علائم و نشانه های نیم سری 
میگرن معمولا با سردردی های خود-محدود، شدید و باربار گونه به طور راجعه با علایم متفاوت تر و خودمختار برای هر شخص بیمار ظاهر میشود. حدود 15 تا به 30 ٪ از افراد مبتلا به میگرن، این بیماری را با یک زیکنال که به نام هاله یاد میشود، تجربه میکنند، و همچنان کسانی که میگرن را با زیکنال یا هاله تجربه میکنند، این سردردی را گاهگاهی بدون هاله نیز تجربه میکنند. شدت درد، طول مدت سردردی و فرکانس و تعداد حملات متغیر است، یعنی در هر شخص متفاوت است. میگرنی که بیش از 72 ساعت طول بکشد، به نام میگرن پایدار و یا به نام "وضعیت میگرونوسس" یاد میشود. هر حمله میگرن بر یک شخص بیمار، ممکن است چهار مرحله داشته باشد، اما این مراحل را هر بیماری همیشه و یکسان و بشکل منظم و پی در پی تجربه نمی کند:

§         مرحله قبل از حمله ، یک مرحله ایست که چند ساعت و یا هم چند روز قبل از شروع سردردی رخ می دهد.
§         مرحله زیکنال یا هاله، که بلافاصله قبل از شروع سردردی برای بیمار پیش میاید.
§         مرحله یا فاز درد، که همچنین به عنوان فاز سردردی شناخته شده است.
§         مرحله پس از حمله، درین مرحله بیمار اثرات پس از پایان حمله میگرنی را تجربه میکند.

مرحله قبل از حمله 
قبل از حمله علائم و یا نشانه های هشدار مانند در حدود 60 فیصد از افراد مبتلا به میگرن رخ می دهند، البته با یک فاصله زمانی از دو ساعت تا دو روز قبل از شروع سردردی میتواند این مرحله رخ بدهد. این علائم ممکن است گسترده و شامل انواع پدیده ها از جمله تغییر خلق و خوی، تحریک پذیری، افسردگی و یا شادی و سرخوشی، خستگی، ناخوشایند شدن مصرف مواد غذایی خاص، سخت شدن و انقباض عضلات (به خصوص در قسمت گردن)، قبضیت و یا اسهال، و حساسیت در مقابل بو و یا در مقابل آواز و سر و صدا باشند. این علایم ممکن است در کسانی که هم میگرن را همراه با هاله و یا هم بدون هاله (اوره) تجربه میکنند، رخ بدهد.

 مرحله زیکنال یا هاله
هاله (aura) یک پدیده عصبی مرکزی گذراست که قبل یا در طول سردردی رخ می دهد. هاله به تدریج در طول چند دقیقه ظاهر و به طور کلی کمتر از 60 دقیقه دوام میکند. علائم آن می تواند اختلال در حواس بینایی، حسی یا حرکتی باشد و بسیاری از بیماران بیش از یکی ازین علایم را تجربه می کنند. اختلالات بصری (سکتگی در دیدن و بینایی) اغلب اوقات برای بیماران رخ می دهد؛ تقریباٌ تا 99 ٪ موارد در بیمارن اختلالات بصری رخ میدهد و بیش از 50 ٪ از موارد با اختلالات حسی یا حرکتی همراه نیست. اختلالات بینایی اغلب متشکل از قسمت اسکوتوم جرقه زننده (یک ساحه جزئی در ناحیه دید که سوسو می زند یا این طرف و آن طرف حرکت میکند و ممکن است بر توانایی فرد در هنگام خواندن / مطالعه و یا رانندگی موتر تداخل داشته باشد) میباشد. این اختلال بینایی به طور معمول در نزدیکی مرکز بینایی شروع و پس از آن به شکل خطوط زیگزاگ که مانند استحکامات یا دیوار های یک قلعه شرح داده شده است به دو طرف گسترش میابد. معمولا خطوط سیاه و سفید هستند، اما برخی از افراد نیز خطوط رنگه را مشاهده کرده اند. برخی از افراد بخشی از ساحه دید خود را به طور موقتی از دست میدهند که بنام هیمیانوپسیا (hemianopsia) یاد میشود اما برخی دیگر هم نوعی خیره شدن بعضی از ساحات دید شان را تجربه میکنند.
هاله حسی یا اوره حسی دومین شایع ترین نوع هاله در میگرن است. این هاله در 30 تا 40 ٪ از افراد مبتلا، قبل از حمله رخ می دهد. اغلب احساس سوزنک زدن در یک طرف دست و یا بازو آغاز میشود و به سوی بینی و دهان در همان سمت گسترش می یابد. بی حسی معمولا پس از سوزن سوزنک زدن رخ می دهد و بعضی اوقات همراه است با از دست دادن توانایی حس کردن موضعی (یعنی در همان یک ساحه هیچ چیزی را نمی توانید احساس کنید، دست تان ممکن بیحس شود). سایر علایم مرحله قبل از حمله میتواند اختلالات زبانی یا گفتاری، شامل حالت چرخش جهان، و در کمتر موارد مشکلات در توازن حرکت پیش میاید. علائم موتور نشان می دهند که این میگرن، میگرنی نیمه همی پلژی است، و حالت ضعف آن بر خلاف دیگر هاله ها، اغلب بیش از یک ساعت طول می کشد.  توهمات شنوایی یا هذیان نیز به عنوان علایم دیگر آن توصیف شده است.

مرحله درد 
به طور کلاسیک این سردردی موضعی، تپنده، همراه با ضربان قلب، و متوسط ​​تا شدید است. این درد به تدریج می آید و با افزایش فعالیت بدنی یا فعالیت فزیکی افزایش مییابد. در بیش از 40 ٪ از موارد، با این حال، درد ممکن است درد دو طرفه باشد و این درد گردن است که معمولا با آن همراه است. درد دو طرفه به ویژه در کسانی که میگرن بدون هاله یا اوره دارند، شایع است. به میزان کمتر سردردی در میگرن اول در قسمت پشت یا عقبی سر و یا بالای سر رخ میدهد. درد معمولا 4 تا 72 ساعت در بزرگسالان طول می کشد، و در جوانان اغلب کمتر از 1 ساعت طول می کشد. فرکانس یا تعداد حملات در هر بیمار متفاوت است، از چند بار در زندگی گرفته تا هفته چند بار  با حد اوسط حدود یک بار در یک ماه است، میان افراد متفاوت است. 
این سردردی معمولا با تهوع، استفراغ، حساسیت به نور، حساسیت به صدا، حساسیت به بو، خستگی و تحریک پذیری همراه است. در یک میگرن بازیلر، میگرنی که با علائم نیورولوژیکی همرات است و مربوط به ساقه مغز میشود و یا با علائم عصبی در هر دو طرف بدن همراه است، درین نوع میگرن اثرات شایع عبارتند از حس در حال چرخش جهان، سرگیجه، و سرگنگسی. تهوع  تقریبا در 90 فیصد از بیماران، و استفراغ در حدود یک بر سه حصه از بیمارن رخ می دهد. بسیاری بیماران، بنابر این، به دنبال یک اتاق تاریک و آرام میباشند. دیگر نشانه ها میتواند شامل تاری دید، گرفتگی بینی، اسهال، تکرر ادرار، رنگ پریدگی، و یا عرق کردن باشند. تورم و حساسیت پوست سر ممکن است در اثر سخت شدن (سفتی) عضلات و رگ های گردن رخ دهد. بیشتر این علائم در افراد مسن کمتر رایج است. 
به ندرت، یک هاله طوری اتفاق می افتند که پس از آن بیمار سردرد نشود. این نوع میگرن است که به عنوان میگرن اسفالجیک (acephalgic) یا میگرن خاموش شناخته شده است؛ با این حال، بررسی بیشتر این موارد مشکل است، به این دلیل که افرادی که علائم را به اندازه کافی شدید تجربه نکنند، ممکن است نزد داکتران به دنبال درمان نروند، و متوجه نشوند که چیزی غیر معمول برای آنها اتفاق می افتد و این باعث میشود که آنها این نوع مشکلات را گزارش ندهند، و وقتی شکایت وگزارش دهی نباشد، مطالعه ای وجود نخواهد داشت.

مرحله پس از حمله 
پس از اینکه سردردی اصلی به پایان میرسد، اثرات میگرن ممکن است برای چند روز باقی بماندو این اثرات باقیمانده میگرن را به نام مرحله پس از حمله ( postdrome) یاد میکنند. بسیاری از گزارش ها نشان میدهند که بیمار در منطقه که در آن میگرن بوده هنوز احساس درد میکند، و برخی از گزارش ها نشان میدهند که بعضی از اشخاص بیمار برای چند روز پس از سردردی ممکن است در "فکر کردن" مشکل داشته باشند. بیمار ممکن است احساس خستگی یا "خماری" و درد کند و همچنان مشکلات در شناخت، عوارض هاضمه، تغییرات خلق و خوی و ضعف را تجربه کند. با توجه به خلاصه یک گزارش "بعد از یک حمله میگرن برخی از مردم احساس طراوت و سرخوشی میکنند، در حالی که دیگران گفته اند که آنها احساس افسردگی و ضعف میداشته باشند". برای برخی افراد این احساس پس از حمله می تواند هر بار و هر زمان متفاوت باشد.

علت 
علل اصلی میگرن هنوز شناخته نشده است. با این حال، برخی ها معتقد بر آن است که علل میگرن به ترکیبی از عوامل محیطی و ژنتیکی مربوط می شود. دوی بر سه حصه واقعات میگرن در خانواده ها در اثر ژنتیک رخ میدهند و به ندرت به دلیل یک نقص ژن منفرد، اشخاص مبتلا به میگرن میشوند. زمانی مردم به این باور داشتند که میگرن کسانی را هدف قرار میدهد که از ضریب هوشی بالا تر برخوردار باشند، یعنی تنها انسان های بسیار هوشیار به آن مبتلا میشوند، اما این نظریه پس از گذشت زمان نادرست ثابت شد. برخی از شرایط روحی و روان شناسی نیز با میگرن مرتبط است، از جمله افسردگی، اضطراب، و اختلال دو قطبی ، و همچنان بسیاری از وقایع بیولوژیکی یا عوامل تحریک کننده میگرن نیز در میگرن نقش بازی میکنند.

ژنتیک یا وراثت
مطالعات انجام شده بر روی اشخاص که به طور دوگانگی و همزمان بدنیا آمده اند، نشان میدهد که 34 ٪ تا به 51 ٪ تاثیرات ژنتیکی در احتمال ابتلا به میگرن نقش دارند. این رابطه ژنتیکی برای ابتلا به میگرن همراه با هاله یا اوره نسبت به میگرن بدون هاله یا اوره قوی تر است. برخی از گونه های خاص از ژنها خطر ابتلا به میگرن را، از شانس کمتر تا متوسط افزایش میدهند. 
بیماریهای تک ژنی که باعث میگرن میشوند کمتر دیده شده است. یکی از این نوع بیماری ها به نام  میگرن نیم همی پلژی خانوادگی شناخته شده است، که یک نوع از میگرن همراه با هاله (اوره) است که به شکل اتوزومال غالب، به ارث برده میشود. چهار نوع ژن شناسایی شده است که در به ارث بردن میگرن نیم همی پلژی خانوادگی نقش بازی میکنند. سه نوع این ژن ها در حمل و نقل و انتقال یون نقش دارند.  چهارمین ژن یک آکسون پروتئین مرتبط با ایگزوسایتوسس ( exocytosis)  پیچیده میباشد. یک نوع اختلال ژنتیکی دیگری که مرتبط با میگرن است به نام  سندروم کداسیل (CADASIL syndrome  ) یا سرخ رگ های غالب اتوزومال مغزی با انفارکتوس و لوکیون سیفالوپاتی (leukoencephalopathy) یاد میشود.

عوامل تحریک کننده درد سرهای نیم سری  
میگرن ممکن است توسط محرک ها بر انگیخته شوند، چنانچه برخی از محرک ها به عنوان یک اثر در اقلیتی از موارد اشاره کرده اند و برخی دیگر محرک ها را در اکثر موارد، عامل انگیزش سردردی ها نامیده اند. از بسیاری چیز ها به عنوان محرک های سردردی میگرن یاد شده است، با این حال شدت و اهمیت این روابط هنوز به طور قطعی مشخص نیست. یک بیمار ممکن است با یک محرک 24 ساعت قبل از شروع علائم مواجه شود و سپس سردردی او آغاز شود.

جنبه های فیزیولوژیکی 
محرکهای رایج میگرن استرس، گرسنگی و خستگی (اینها همه به همان اندازه برای به وجود آوردن سردردی هایی که از تشویش بوجود میایند نقش دارند). استرس روانی به عنوان یک عامل مهم 50 تا 80 فیصد از میگرن مردم گزارش شده است. میگرن نیز با اختلال استرسی پس از سانحه و سوء رفتار و خشونت ربط دارد. میگرن بیشتر احتمال دارد در نزدیکی دوره عادت ماهوار خانمها یا قاعدگی رخ دهد. تغییرات دیگر هورمونی در بدن خانم ها مانند جلوگیری از حاملگی، استفاده از دوا های ضد حاملگی از طریق دهان، حاملگی یا بارداری، و یائسگی  نیز نقش دارند. این تاثیرات هرمونی به نظر می رسد نقش بیشتری در میگرن بدون هاله یا اوره داشته باشند. میگرن به طور معمول در طول دوم و سه ماهه سوم و یا پس از یائسگی رخ نمی دهد.

جنبه های غذایی
بین 12 تا 60 فیصد از مردم غذا ها را به عنوان یکی از عوامل مهم تحریک کننده سردردی های میگرن گزارش کرده اند. شواهد برای محرک های غذایی، با این حال، اغلب متکی به گزارش های خود بیماران است و به اندازه کافی برای اثبات یا رد هر گونه محرک غذایی هنوز دلایل کافی علمی در دسترس نیست. یک توضیح روشن برای اینکه چرا ممکن است مواد غذایی میگرن را تحریک کند، نیز وجود ندارد. 
با توجه به عوامل خاص به نظر نمی رسد که شواهد برای اثر گذاری تیرامین در میگرن وجود داشته باشد، و در حالی که مونو سودیم گلوتامیت (MSG) اغلب به عنوان یک تحریک کننده غذایی سردردی های  میگرن گزارش شده است، شواهد به طور مداوم این نظریه را تائید نمی کند.

جنبه های محیط زیستی 
مروری بر تحریک کننده های بالقوه سردردی های میگرن در محیط داخلی و خارجی به این نتیجه رسیدند که شواهد کلی بدست آمده از اینکه عوامل محیطی در تحریک میگرن نقش داشته باشد، شواهد کیفیت خوبی نداشت، اما با این حال پیشنهاد میشود که افراد مبتلا به میگرن برخی از اقدامات پیشگیرانه را در رابطه به کیفیت هوای داخل ساختمان، و موجودیت، مقدار و نوعیت نور در خانه های شان انجام داده و در نظر داشته باشند.

پتوفیزیولوژی 
میگرن تصور می شود یک اختلال عصبی عروقی (رگ های کوچک جریان خون در اعصاب) است با موجودیت شواهدی که از مکانیزم های شروع آن در داخل مغز و سپس گسترش آن در عروق (موی رگ های) خونی، حمایت میکند. برخی از محققان معتقدند مکانیسم های نیورونی نقش بزرگتری ایفا میکنند، در حالی که دیگران باور دارند که رگ های خونی عامل اصلی و کلیدی است. برخی دیگر اعتقاد دارند که به احتمال زیاد هر دو عامل رگ های خون و نیورون ها (رشته های عصبی) یکسان مهم هستند. برخی دیگری از دانشمندان میزان بالای انتقال دهنده عصبی سروتونین، که به نام 5 هیدروکسی ترپتامین (5-hydroxytryptamine) نیز شناخته میشود، را نیز در ایجاد سردردی های میگرن یک عامل مهم میدانند. 

زیکنال یا هاله (aura)
افسردگی قشری گسترشی، و یا به گفته آقای لیاو (Leão)  افسردگی  گسترشی، جرقه های فعالیتهای نیورون های عصبی است که به دنبال آن یک دوره کوتاه عدم فعالیت به وجود میاید، که افراد مبتلا به میگرن آنرا بگونه هاله یا اوره مشاهده و یا تجربه میکنند. چندین نوع توضیحات برای وقوع هاله یا زیگنال های قبل از سردردی وجود دارد، از آن جمله فعال شدن گیرنده های ان ام دی ای (NMDA receptors ) که منجر به ورود کلسیم به سلول میشود. پس از جرقه فعالیت، جریان خون به قشر مغز در ناحیه متاثر به مدت دو تا شش ساعت کاهش میابد. اعتقاد بر این است که زمانی که دپلاریزاسیون (دو قطبی سازی) به قسمت پایینی مغز حرکت میکند، اعصاب که درد را حس میکنند در قسمت سر و گردن تحریک میشوند.

احساس درد 
مکانیسم دقیق سر دردی که در طول میگرن رخ می دهد هنوز ناشناخته باقی مانده است. برخی از شواهد نقش اصلی ساختار های سیستم عصبی مرکزی  (مانند ساقه مغز و میانین) را علت میدانند، در حالی که اطلاعات دیگر نقش فعالیت های غیر مرکزی سیستم عصبی ( مانند رشته های اعصاب حسی که رگ های خونی را احاطه کرده اند را در قسمت سر و گردن) علت اصلی دانسته اند. عروق (یا موی رگ های کوچک) بالقوه که دلیل اصلی درد شناخته شده اند شامل سرخرگهای سخت شامه، شریانهای پیل (pial) و عروق خارجی مانند عروق پوست سر ذکر شده اند. اعتقاد بر این است که نقش اتساع عروق خارجی، به طور ویژه، از اهمیت خاص برخوردار بوده و قابل توجه است.

تشخیص 
تشخیص میگرن از روی علائم و نشانه است. آزمایشات اضافی مانند تصویر برداری عصبی برای تشخیص میگرن لازم نیست، اما ممکن است برای پیدا کردن علل دیگر سردردی در کسانی که معاینه و تاریخچه بیماری آنها، تشخیص میگرن را تایید نمیکند، لازم باشد. اعتقاد بر این است که تعداد قابل توجهی از افراد با داشتن تمام شرایط میگرن، هنوز هم تشخیص نشده باقی می مانند. 
تشخیص میگرن بدون هاله یا زیکنال یا اوره، با توجه به انجمن بین المللی سردردی، می تواند با در نظرداشت معیارهای زیرین، "5، 4، 3، 2، 1 معیارهای" ساخته شده، انجام شود:

§     پنج بار حمله میگرن برای تشخیص اما برای حمله همراه با هاله یا اوره، دو حمله برای تشخیص میگرن کافی است.
§         چهار ساعت تا سه روز حمله سردردی طول میکشد.

دو یا بیشتر از موارد زیر کافی است:
§         یک طرفه (درد نیم یا یک طرف سر را متاثر میسازد).
§         ضربان دار، همراه با فشار خون، ضربان قلب در نواحی درد احساس میشود؛
§         "متوسط ​​یا شدت درد شدید"؛
§         «تشدید سردردی باعث اجتناب از فعالیت فزیکی و روزانه بدنی معمول میشود"

 یک یا بیشتر از موارد زیر نیز کافی است:
§         تهوع و / یا استفراغ؛
§         حساسیت در مقابل نور و صدا یا فوتوفوبیا (ترس از نور) و فونوفوبیا (ترس از صدا)
اگر فردی دو تا از موارد زیرین را تجربه کند: حساسیت در مقابل نور و تهوع، و یا عدم توانایی کار یا تحصیل برای یک روز، تشخیص میگرن درین فرد بسیار آسان است، به صراحت میتوان گفت که او میگرن دارد. اگر کسی چهارتا علایم را از بین پنج مورد مورد زیرین داشته باشد: سردردی ضربان دار، به مدت بین  4 الی 72 ساعت، درد در یک طرف سر باشد، تهوع، و یا علائمی که زندگی فرد را مختل کند، احتمال این که این فرد مبتلا به میگرن است 92 ٪ است. اما کسانی که کمتر از سه تای این نشانه ها را در خود دارند، احتمال اینکه میگرن داشته باشند، به 17 فیصد کاهش میابد.

طبقه بندی 
میگرن برای بار اول به شکل جامع در سال 1988 طبقه بندی شد. یکی طبقه بندی بیماری ها توسط سازمان جهانی صحت است که برای آنها کود انتخاب کرده اند و اسم آنها را به زبان انگلیسی انتخاب کرده اند و جستجوی بیماری ها در کتابخانه های آنلاین و غیر آنلاین را آسان ساخته اند، که درین جا مورد بحث ما نیستند. اما انجمن بین المللی سردردی اخیرا طبقه بندی سردردی های خود را در سال 2004 بازنگری کرده و با توجه به این طبقه بندی، میگرن در طبقه سردردی های ابتدایی همراه با سردردی از نوع تشویش و سردردی های جمعی، در میان دیگر سردردی ها طبقه بندی شده است.
 
میگرن به هفت زیرشاخه دیگر (که برخی از آنها شامل زیر بخشهای بیشتری هستند) تقسیم می شوند:

  1. میگرن بدون اَوره، و یا "میگرن شایع"، همان سردردی های میگرن است که با یک هاله یا اَوره یا زیکنال همراه نیست.
  2. میگرن با اَوره، و یا "میگرن کلاسیک"، معمولا شامل میگرن با اَوره میشود. به میزان کمتر، اَوره میتواند بدون سردردی هم برای فرد بیمار رخ دهد. دو گونه دیگر میگرن نیمه همی پلژی خانوادگی و میگرن همی پلژی پراکنده اند که در آن فرد دارای میگرن، اَوره را همراه با ضعف حرکتی تجربه میکند. اگر یکی از بستگان یا اعضای خانواده نزدیک شما تا به حال همین شرایط یکسان را با شما تجربه میکند، این نوع میگرن را به نام «میگرن خانوادگی» یاد میکنند، در غیر این صورت آن را به نام "میگرن پراکنده" می نامند. یکی دیگر از انواع میگرن را به نام "میگرن نوع اساسی" یا بسیلر یاد میکنند، که در آن سردردی  و اَوره، همراه است با مشکل اختلال در صحبت کردن، چرخش سر که شخص مبتلا به میگرن فکر میکند که جهان در چرخش است، شنیدن صدای زنگ در گوش، و یا تعدادی از علائم دیگر که مربوط به ساقه مغز میشود، اما نه ضعف موتوری که در توازن و حرکت تغییر وارد کند. ابتدا اعتقاد بر این بود که این نوع میگرن به علت اسپزم در شریان اساسی بسیلر که گاهگاهی به نام بازیلر نیز یاد شده است، میباشد که این شریان تامین کننده ساقه مغز است.
  3. سندروم های دوره ای دوران کودکی که عموماً نشانه های اولیه میگرن اند شامل استفراغ دوره ای (شدید استفراغ ناگهانی)، میگرن شکمی (درد شکم، معمولا با تهوع) و تشنج خوش خیم سرگیجه دوران کودکی (حمله های سرگیجه) میباشند.
  4. میگرن شبکیه چشم شامل میگرن اختلال بینایی یا حتی نابینایی موقت یک چشم است.
  5. شدت مشکلات و عوارض سردردی میگرن که در اشخاص متفاوت است، سطح پیچیدگی آنرا شرح میدهد و یا اینکه سردردی چه مدت طول میکشند و قبل از حمله اوره آن چه مدت طول میکشد. اگر حمله بشکل غیر معمول طولانی یا مکرر، و یا همراه با حمله صرع باشد ممکن است در بعضی از افراد باعث ضایعه مغزی نیز شود.
  6. میگرن احتمالی شرایطی را شرح میدهد که برخی از ویژگی های میگرن را دارا باشد، اما شرایط آن در فرد طوری است که شواهد کافی برای تشخیص آن با اطمینان به عنوان میگرن (در حضور مصرف بیش از حد دارو همزمان) وجود ندارد.
  7. میگرن مزمن (طولانی) نوع عارضه میگرنی است، و نوعی سردردی است که معیارهای تشخیص برای سردردی میگرن را داراست و اما برای مدت زمان طولانی تری رخ می دهد. به طور خاص، بیشتر یا مساوی به 15 روز در یک ماه و یا تکرار حملات طوری باشد که یکبار در هر 3 ماه رخ دهد.

میگرن شکمی  
تشخیص میگرن شکمی بحث برانگیز است. برخی از شواهد نشان می دهد که حملات راجعه (باربار) درد شکم در غیاب سردردی ممکن است یک نوع میگرن باشد و یا حداقل یک پیش علامت برای میگرن باشد. این تکرار شکم دردی های بار بار ممکن است یک حمله میگرنی را به دنبال داشته باشد و یا ممکن است نداشته باشد و به طور معمول از چند دقیقه گرفته تا چند ساعت ممکن است دوام کنند. این نوع درد های شکم ممکن است اغلب در افرادی رخ بدهد که سابقه شخصی یا خانوادگی میگرن معمولی دارند. دیگر سندروم هایی که تصور می شوند پیش علامت ها باشند شامل سندروم استفراغ دوره ای و تشنج خوش خیم سرگیجه دوران کودکی است.

تشخیص افتراقی یا تشخیص اشتباه 
وقتی از تشخیص افتراقی و یا تشخیص اشتباه بحث میکنیم، منظور این است که دیگر کدام بیماری ها شباهتی زیادی با میگرن دارند و داکتران ممکن است آن بیماری ها را با میگرن اشتباه کرده و آنها را میگرن تشخیص کنند.
شرایط بیماری های دیگری که می توانند علائم شبیه به یک سردردی میگرن داشته باشند عبارتند از التهاب یا آسیب دیدگی شریان های شقیقه که به نام تیمپورل آرتریتیس (temporal arteritis) نیز یاد میشود، سردردی های خوشه ای، گلوکوم حاد، مننژیت و خونریزی زیر عنکبوتیه.  التهاب یا آسیب دیدگی شریان های شقیقه معمولا در افراد بالاتر از سن 50 سال رخ می دهد و حساسیت و نرمی در قسمت شقیقه ایجاد میکند، سردردی های خوشه ای توام با گرفتگی یا بسته شدن یک طرف بینی، اشک و درد شدید در اطراف مدار را همراه است، گلوکوم حاد با مشکلات بینایی همراه است، مننژیت با تب و خونریزی زیر عنکبوتیه با شروع بسیار سریع همراه است. سردردی های تشویشی معمولا در هر دو طرف سر رخ می دهند، تپش و ضربان ندارند و کمتر ناتوان کننده اند و کمتر انسان را از فعالیت های روزمره باز میدارند. 
کسانی که سردردی  پایدار دارند که با معیارهای میگرن مطابقت دارد، نباید برای تشخیص بیشتر تصویربرداری عصبی  کنند، و نباید دنبال پیدا کردن بیماری های دیگری در داخل جمجمه باشند. این مستلزم آن است که دیگر یافته های نگران کننده مانند ادم پاپی (تورم دیسک نوری) وجود نداشته باشد. افراد مبتلا به میگرن در معرض خطر داشتن علت دیگری برای سردردی های شدید یا بیشتر نیستند. 

پیشگیری یا وقایه
درمان های پیشگیری از میگرن شامل دواها (داروها)، مکمل های غذایی، اصلاح سبک زندگی و عمل جراحی است. پیشگیری در افرادی که سردردی بیش از دو روز در هفته دارند، توصیه می شود، در صورتی که آنها نمی توانند داروهای مورد استفاده برای درمان حملات حاد را تحمل کنند، و یا کسانی که حملات شدیدی را تجربه میکنند که کنترل آنها امکان پذیر نیست.
هدف اصلی وقایه این است که تعداد حملات سردردی کاهش بیابد، میزان شدت درد و یا مدت بروز میگرن کاهش بیابد، و میزان اثربخشی درمان های ناکام افزایش بیابد. یکی دیگر از دلایل پیشگیری اجتناب از سردردی هائیست که در آن استفاده بیش از حد دارو یا دوا وجود دارد. این یک مشکل شایع است و می تواند باعث ازدیاد بروز سردردی های مزمن روزانه شود.

تجویز دارو یا استفاده از دوا 
داروهای پیشگیری از میگرن در صورتی موثر در نظر گرفته میشوند که تعداد یا شدت حملات میگرنی را حداقل 50 ٪ کاهش دهند. راهنماها دوا هایی را که برای میگرن توصیه کرده اند و آنها را درجه بندی کرده اند، ازین قرار است: توپیرامیت، دیوالپروکس سودیم والپرویت،  پروپرانولول، و  میتوپرولول به عنوان داشتن بالاترین سطح شواهد برای استفاده دست اول توصیه شده است. توصیه های مربوط به موثریت دوا ها هرچند که دوای گاباپنتین را موثر تر از دیگران میدانند. تیمولول نیز برای پیشگیری از میگرن و برای کاهش تعداد حملات و کاهش شدت حملات میگرنی موثر توصیف شده است، در حالی که دوایی به نام فرواتریپتان برای پیشگیری از میگرن عادت ماهوار یا قاعدگی موثر است.
امی تریپتیلین و ونلافاکسین احتمالا نیز برای میگرن موثر اند. مهار کننده آنژیوتانسین توسط هر دو مهارکننده آنزیم تبدیل کننده آنژیوتانسین یا آنتاگونیست گیرنده آنژیوتانسین II ممکن است تعداد حملات میگرن را کاهش دهد. بوتاکس (Botox) در افراد مبتلا به میگرن مزمن مفید است اما نه برای کسانی که با میگرن اپیزودیک یا قسمتوار مبتلا اند.

درمان های جایگزین
در حالی که طب سوزنی ممکن است موثر باشد، "درست است"، طب سوزنی موثر تر از طب سوزنی شم نیست، یک عمل که در آن سوزن به صورت تصادفی بر روی رگ های بدن قرار داده میشود. هر دوی این روش ها دارای یک سطح مساوی امکان موثریت بیشتر نسبت به مراقبت های معمول دارند، با اثرات جانبی کمتری نسبت به داروهای کیمیاوی پیشگیرانه. تاثیر فیزیوتراپی و ماساژ و استراحت ممکن است همان اندازه باشد که دوای پروپرانولول و یا توپیرامیت در پیشگیری از سردردی های میگرنی موثر است؛ با این حال، تحقیقاتی که درین باره انجام شده است، برخی از مشکلات تخنیکی روش های تحقیقاتی را داشته، که میزان اعتبار آنرا کاهش میدهد. شواهد برای حمایت از دستکاری در ستون فقرات ناکافی است و برای تداوی میگرن، این روش را توصیه نمیکند. 
شواهد نشان میدهد که استفاده از تکنیک های کاهش استرس مانند درمان رفتار شناسی، بایوفیدبک و تکنیک های تمدد و استراحت اعصاب توصیه شده است. از داروهای جایگزین، به شیره یا عصاره ریشه یک نوع گیاه یا نبات که در زبان انگلیسی به نام بتربور (butterbur) میگویند و نام لاتین آن (Petasites hybridus) است و در زبان عامیانه افغانستان به آن پنیرک میگویند را بهترین دوای خانگی برای میگرن میدانند. 

 ابزار ها و جراحی  
ماشین آلات (دستگاه های) طبی (پزشکی)، مانند بایوفیدبک (biofeedback) و محرک های عصبی (neurostimulators)، برخی مزایا و خوبی های خود را در پیشگیری از میگرن دارند، به طور عمده زمانی که داروهای ضد میگرن تاثیرات خوبی نداشته باشند و یا هم مصرف و یا استفاده بیش از حد دارو برای بیمار منع باشد. پس بایوفیدبک کمک می کند تا مردم از برخی از پارامترهای فیزیولوژیکی آگاه باشند تا آنها را کنترل کنند و تلاش کنند برای استراحت و این ممکن است برای درمان میگرن مفید واقع شود. استفاده محرک های عصبی قابل کاشت مشابه به ضربان ساز برای درمان میگرن مزمن مقاوم به درمان، میتواند در همچو موارد شدید نتایج بهتری به دست بدهد. یک دستگاه یا ماشین تحریک الکتریکی عصب  منحیث یکی از ماشین آلات (دستگاه) های قابل استفاده برای درمان میگرن در ایالات متحده برای پیشگیری تایید شده و مجوز گرفته است. عملیات جراحی برای میگرن، که شامل رفع فشار برخی از رشته های اعصاب در اطراف سر و گردن است، ممکن است یک گزینه دیگر برای افراد خاصی باشد که با داروها بهبود نمی یابند. 

مدیریت نیم سری یا میگرن 
سه روش اصلی درمان برای میگرن وجود دارد: اجتناب از عوامل تحریک کننده، کنترل شدید نشانه ها و وقایه یا پیشگیری دارویی یا وقایه توسط دوا. دوا ها یا داروها هنگامی موثر تر واقع میشوند که اگر پیش از حمله استفاده شوند. استفاده مکرر و بیش از حد دوا ها ممکن است منتج به سردردی ناشی از استفاده بیش از حد شود، که در آن صورت حمله های سردردی شدیدتر و بیشتر تکرار می شوند. این حالت ممکن است با استفاده از دوا هایی مانند تریپتان ها، ارگوتامین ها، و مسکن ها، ایجاد شود، به خصوص دواهایی ضد دردی که از مواد مخدر ساخته میشوند. با توجه به این نگرانی ها، استفاده از مسکن های عادی و ساده حد اکثر برای کمتر از سه روز در یک هفته توصیه میشوند.

دوا های مسکن  
درمان اولیه برای کسانی که با علایم میگرن خفیف یا متوسط ​​مواجه اند، مسکن های ساده مانند داروهای غیر استروئیدی ضد التهابی (NSAIDs) و یا ترکیبی از پرستامول، آسپرین، و کافئین توصیه میشود. شواهد برای حمایت استفاده چند نوع داروهای غیر استروئیدی ضد التهابی، از جمله دیکلوفینک و ایبوپروفین موجود است که میتواند سردردی های میگرن خفیف را کمک کند. آسپرین می تواند درد های متوسط ​​تا شدید میگرن را تسکین کند، با اثرات مشابه همانند سوماتریپتان است. کتورولاک در فرمولاسیون وریدی موجود است. 
پرستامول (معروف به استامینوفن)، به تنهایی یا در ترکیب با میتوکلوپرامید، درمان موثر دیگری با خطر عوارض جانبی کمتر برای افراد مواجه با علایم میگرن موجود است. متوکلوپرامید نیز به خودی خود موثر است. در دوران حاملگی (بارداری)، پرستامول و متوکلوپرامید بدون عوارض جانبی برای خانم های سه ماهه سوم توصیه میشود.

تریپتان ها 
تریپتان ها مانند سوماتریپتان برای دو علایم میگرن درد و تهوع در 75 ٪ از افراد موثر واقع شده است. آنها در ابتدا برای کسانی توصیه می شود که با درد متوسط ​​تا شدید مواجه اند و یا کسانی که با علائم خفیف مواجه اند اما با مسکنهای ساده بهبود نمی یابند. انواع مختلف آن در دسترس است که شامل دوز هایی از طریق دهان، تزریقی، اسپری بینی، و قرص حل شدنی خوردنی میباشند. به طور کلی، همه تریپتانها به نظر می رسند به یک اندازه معین موثر اند، و همه یکسان عوارض جانبی مشابه دارند. با این حال، ممکن است برای هر شخص یک نوع خاص آن موثر واقع شده، پاسخ بهتر بدهد. بیشتر عوارض جانبی این خانواده دوا ها خفیف هستند، مانند گرفتگی؛ با این حال مواردی از ایسکمی میوکارد نیز رخ داده است.  در نتیجه این خانواده دوا ها برای افراد توصیه نمی شوند که دارای بیماری های قلبی عروقی اند، که یک سکته هم داشته اند، و یا میگرنی دارند که با مشکلات عصبی همراه است. علاوه بر این، تریپتان ها باید با احتیاط برای کسانی تجویز میشود که با عوامل احتمال خطر برای بیماری عروقی اند. در حالی که در طول تاریخ برای افراد مبتلا به میگرن بسیلر / بازیلر توصیه نشده است، اما هیچ مدرکی وجود ندارد که نشاندهنده آسیب خاص از استفاده این دوا در این جمعیت باشد تا ازین احتیاط تاریخی حمایت شود. تریپتان ها اعتیاد آور نیستند، اما ممکن است سردردی های استفاده بیش از حد دارو را در صورتی به وجود بیاورد، که بیش از 10 روز در یک ماه استفاده شود. 

ایرگوتامین ها  
ایرگوتامین و دی هیدرو ایرگوتامین داروهای قدیمی تر هنوز هم برای درمان میگرن تجویز میشوند، و دی هیدرو ایرگوتامین به شکل های اسپری بینی و نیز به شکل تزریقی موجود است. به نظر می رسد به همان اندازه که تریپتان ها موثر اند، ارزانتر نیز هستند، و عوارض جانبی آنها هم به طور معمول خوش خیم هستند. در موارد بسیار شدید، مانند کسانی که مبتلا به میگرنهای شدید یا استاتوس میگرنوسس هستند، بنظر می رسد موثرترین گزینه درمانی همین ایرگوتامین ها باشند . 

دوا های دیگر
میتوکلوپرامید داخل وریدی یا لیدوکائین داخل بینی یکی دیگر از گزینه های بالقوه هستند. میتوکلوپرامید درمان توصیه شده برای کسانی است که در بخش عاجل شفاخانه ها مراجعه میکنند. هالوپریدول نیز ممکن است برای این گروه مفید باشد. یک دوز داخل وریدی دکسامیتازون، هنگامی که به درمان استندرد حمله میگرن اضافه میشود، 26 ٪ کاهش تکرار حمله سردردی را در عرض 72 ساعت برای بیمار به وجود میارود. دستکاری ستون فقرات برای درمان سردردی میگرن با توجه به شواهد توصیه نمی شود. توصیه می شود که مواد شبه افیونی و باربیتوریت ها با توجه به اثر بخشی مشکوک و خطر ابتلا به سردردی  مداوم استفاده نشود.

پیش بینی
پیش بینی طولانی مدت در افراد مبتلا به میگرن متغیر است. اغلب افراد مبتلا به میگرن دوره های خوب زندگی خود را که میتواند بسیار برای شان ثمربخش باشد، را به علت بیماری خود از دست میدهند، با این حال به طور معمول شرایط این بیماری نسبتا خوش خیم است و با افزایش این بیماری، خطر مرگ همراه نیست . چهار نمونه این بیماری وجود دارد: اول یک نوع آن این است که در آن نشانه ها، علایم و حملات میگرن می تواند به طور ازبین برود و شخص بهبود بیابد، نوع دوم این است که علائم می تواند همچنان ادامه یابد اما به تدریج با گذشت زمان کمتر شود، نوع سوم این است که علائم، تعداد و شدت حملات ممکن است همان اندازه اولی ادامه یابد، و نوع چهام آن این است که حملات ممکن است بدتر شود.
میگرن همراه با اَوره به نظر می رسد در بعضی موارد یک عامل احتمال خطر برای سکته مغزی ایسکمیک محسوب شود.  یک فرد بالغ جوان بودن، زن بودن، استفاده از قرص های ضد حاملگی هورمونی، و سگرت کشیدن میزان این خطر را افزایش میدهد. همچنین به نظر می رسد ارتباط میان میگرن با شکافت عروق گردنی نیز وجود دارد. میگرن بدون اَوره به نظر نمی رسد یک عامل باشد. رابطه میگرن با مشکلات قلبی هنوز بی نتیجه باقی مانده است، هرچند که یک مطالعه یک موسسه تنها مطالعه ایست که از موجودیت یان رابطه حمایت میکند. به طور کلی به نظر نمی رسد میگرن خطر مرگ ناشی از سکته یا بیماری قلبی را افزایش دهد. درمان پیشگیرانه میگرن در افراد مبتلا به میگرن با اوره ممکن است از سکته های مرتبط نیز جلوگیری کند. افراد مبتلا به میگرن، به خصوص خانم ها، ممکن است بالاتر از حد متوسط ​​ ماده سفید ضایعات مغزی را داشته باشند که هنوز اهمیت آن نامشخص است.

اپیدمیولوژی 
وقتی از کلمه اپیدمی استفاده میشود باید بدانید که این کلمه به معنی واگیری است، و به معنی این است که این بیماری چگونه از یک شخص به شخص دیگر سرایت میکند و اینکه چند فیصد مردم را متاثر میسازد و چه تعداد افراد در یک جغرافیای مشخص به آن مبتلا شده اند. وقتی سخن از اپیدمیولوژی به میان میاید، یعنی علم احصائیه این بیماری که چه تعدادی را در چه سنی در کدام نواحی بیشتر متاثر ساخته است.

در سراسر جهان، میگرن حدود 15 ٪ از نفوس جهان را تحت تاثیر قرار داده است و یا در حدود یک میلیارد نفر در سراسر جهان به این بیماری مبتلا است. این بیماری در زنان شایع تر است چرا که حدود 19 ٪ خانم ها به آن مبتلا هستند در حالی که 11 ٪ مردان نیز به آن مبتلا اند. در افغانستان متاسفانه هنوز هیچ نوع گزارش و احصائیه دقیق از تعداد کسانی که به میگرن مبتلا هستند وجود ندارد، چون درین کشور هیچ نوع سابقه و سوانح بیماری اشخاص در فایلی و یا داتابیسی درج نمیشود.

در ایالات متحده، در حدود 6 فیصد از مردان و 18 فیصد از زنان در یک سال به میگرن مبتلا میشوند، و این ابتلا با خطر همیشگی و عمری بودن این بیماری حدود 18 ٪ و 43 ٪ برای مردان و زنان است. در اروپا میگرن 12 الی 28 ٪ از مردم را در برخی از مراحل زندگی بیمار میسازد و حدود  6 الی 15 ٪ مردان بالغ و  14 الی 35 ٪ زنان بالغ را حداقل در جریان یک سال مبتلا میسازد. نرخ ابتلا به بیماری میگرن در آسیا و آفریقا کمی پایین تر از کشورهای غربی است. میگرن مزمن در حدود 1.4 الی 2.2 ٪ از جمعیت را مبتلا میسازد.

این احصائیه و ارقام به شکل قابل ملاحظه ای در سنین مختلف متفاوت است: میگرن اغلب بین سنین 15 الی 24 سال شروع  میشود و بیشتر در بین سنین 35 تا 45 سال حملات آن بیشتر رخ میدهد. در کودکان، حدود 1.7 فیصد از 7 سال و 3.9 فیصد از کسانی که بین 7 و 15 سال قرار داند، میگرن دارند، اما میگرن اندکی بیشتر در پسران قبل از سن بلوغ وجود دارد. در دوران بلوغ میگرن در میان زنان شایع تر میشود و این همچنان برای بقیه طول عمر ادامه میابد، طوری که در میان خانم های میان سال دو بار بیشتر از مردان شایع تر است. میگرن بدون اَوره در میان خانم ها شایع تر از میگرن همراه با اَوره است، با این حال میان مردان هر دو نوع آن با فرکانس مشابه رخ می دهد.


در جریان یائسگی یا نا امیدی خانم ها برای حاملگی، علائم میگرن اغلب قبل از کاهش شدت میابد. در حالی که علائم در میان حدود دوی بر سه حصه از خانم ها پس از یائسگی از بین میرد، اما در بین 3 الی 10 ٪ آنها باقی میماند. 

تاریخچه میگرن 
شرح اولیه مشابه با میگرن در یک نسخه موجود کتاب پاپیروس ابرس، نوشته شده در حدود 1500 سال قبل از میلاد در مصر باستان، نشاندهنده قدمت تاریخی این بیماری است. حدود 200 سال پیش از میلاد، نوشته ای از مکتب طبی بقراط، هاله بصری قبل از میگرن را شرح میدهد که قبل از سردردی  اتفاق می افتد و با استفراغ تسکین جزئی میابد.

یک نبشته ای دیگر که شرح میگرن در قرن دوم توسط اریتایوس از کاپادوسیه است، سردردی را به سه نوع تقسیم می کند: سیفاللجیا، سیفلیا و هیتروکرنیا. جالینوس پرگامون برای اولین بار کلمه هیمیکرنیا را استفاده کرد که به معنی "نیم سری" است، که در نهایت از آن واژه میگرن مشتق شده است. او همچنین برای اولین بار برخلاف نظریه های غیر علمی معمول در آن زمان، پیشنهاد کرد که این درد برخواسته از مننژ و رگ های خونی در سر یا جمجمه انسان است.  میگرن امروزی که ما آنرا به دو نوع می شناسیم، برای اولین بار توسط یک کتابخانه دار فرانسوی به نام لویس هیاسنت توماس در سال 1887 به دو نوع تقسیم شد که همان میگرن همراه با اَوره یا اوفتلمیک  (ophthalmique ) و همچنان میگرن بدون اَوره به نام میگرن ولگیر (vulgaire)  است که او آنرا برای اولین بار در یک کتاب نوشته و ثبت کرد.

برمه کاری و یا حفاری عمدی و سوراخ کردن جمجمه یا به اصطلاح عامیانه "فرق سر" فرد بیمار به عنوان یک راه تداوی میگرن در اوایل 7000 سال پیش از میلاد رواج داشت. در آن زمان گاهی اوقات بیماران پس ازین علمیات زنده میماندند، اما بسیاری از بیماران به علت عفونت زخم سر شان و آسیب رسیدن به مغز شان میمردند. در آن زمان مردم بر این اعتقاد بود که از طریق سوراخ کردن فرق سر بیمار در قسمت جمجمه "اجازه میدهند که ارواح خبیثه از سر بیمار فرار کند".  ویلیام هاروی یکی از دانشمندانی بوده که که حتی در قرن هفدهم در کتابش برمه کاری جمجمه انسان را به عنوان یک درمان برای میگرن توصیه کرده است.

در حالی که تلاش زیادی برای پیدا کردن درمان میگرن انجام شده است، فقط سال 1868 بود که در نهایت استفاده از یک ماده موثر آغاز شد. این ماده یک قارچ یا به اصطلاح عامیانه از خانواده "سمارقها" بود که به نام ایرگوت یاد میشد که از آن در سال 1918 دوای ایرگوتامین ساخته شد. در سال 1959 دوای دیگری به نام متای سرگید ساخته شد و در سال 1988 دوا های بیشتری به نام های تریپتان و سوماتریپتان ساخته شد. در طول قرن بیستم با طراحی مطالعات بهتر، اقدامات پیشگیرانه مؤثرتر ایجاد و تایید شد.



جامعه و فرهنگ  
میگرن یک منبع قابل توجهی از دست دادن هر دو هزینه های طبی (پزشکی) و تولیدی در یک جامعه است. برآورد شده است که میگرن تنها گران ترین اختلال عصبی در جامعه اروپایی است، که سالانه باعث از دست رفتن هزینه بیش از 27 میلیارد یورو میشود. در ایالات متحده امریکا هزینه های مستقیم این بیماری 17 میلیارد دالر در سال برآورد شده است. نزدیک به یک بر دهم حصه این هزینه بخاطر ساختن، تولید و به مصرف رسانیدن دوای خانواده تریپتان ها است و از جمله 15 میلیارد دالر هزینه های غیر مستقیم کاریست که نیروی بشری بیمار نمیتواند کار کند و این بزرگترین جزء هزینه هاست. کسانی که با وجود داشتن میگرن شامل نیروی کار میشوند و در شرکت ها کار میکنند، اثربخشی و بهره وری کار آنها و مولدیت آنها در حدود یک بر سه حصه کاهش میابد. اثرات منفی دیگری نیز اغلب برای خانواده یک بیمار به دنبال دارد. در افغانستان هنوز تعداد کسانی که به میگرن مبتلا هستند معلوم نیست. همچنان هزینه های مالی این بیماری در افغانستان سنجیده نشده است. یک چنین موسسه ای در افغانستان وجود ندارد که بتواند یک داتابیس ساخته و بر روی سردردی کار کند و تعداد کسانی را که به میگرن مبتلا اند، را ثبت یک سیستم کرده و برای آنها آموزش های لازم را بدهد. متاسفانه افغانستان به بحران صحت مواجه است و بجز هفت شهر بزرگ، بقیه شهر ها و دهات افغانستان به ابتدایی ترین خدمات صحی دسترسی ندارند. افغانستان در بخش صحت به داکتران ماهر و متخصص نیاز دارد که بتواند بیماری های شایع این کشور را شناسایی کرده و برای تداوی بیماران اقدامات جدی را روی دست بگیرند. بیمه صحت و درج سابقه بیماری های اشخاص و ساختن داتابیس صحی برای تمام اتباع افغانستان، باید یکی از اولین اقدامات این کشور در بخش صحت باشد، اما متاسفانه هیچ نوع کار اساسی برای مردم این کشور انجام نمیشود، و نبود داکتران متخصص و عدم موجودیت دانشگاه ها و کتابخانه های با کیفیت طبی و لابراتوار ها، مشکلات این کشور را به جایی رسانیده است که هر نوع بیماری عادی صحت تمام مردم افغانستان را تهدید میکند و مردم برای تداوی عادی ترین بیماری ها مجبور میشوند به کشور های همسایه، نزد داکتران بیگانه بروند، دولت و سیاستمداران افغانستان پاکستان را یک کشور مداخله گر و دشمن مردم افغانستان می دانند، اما وقتی در بخش صحت توجه میکنی، تمام مردم افغانستان برای تداوی نزد دشمنان خود رفته و از دوا هایی استفاده میکنند که همان دشمنان شان میسازند، آیا آنها بر مردم افغانستان رحم خواهند کرد؟ آیا میشود از نظر امنیت ملی، صحت تمام اتباع یک کشور را به دست همسایه ای داد که سیاستمداران این کشور، آنها را دشمن مردم افغانستان میدانند؟ آیا این خود یک تهدید بزرگ بر امنیت مردم افغانستان نیست؟
چون سیاستمدارانی که از یک قوم خاص همیشه بر سرنوشت مردم افغانستان حاکم بوده اند، هنوز بر اهمیت ساختن داتابیس و همچنین بر اهمیت سیستم سازی و درج سوانح و سوابق بیماری اشخاص پی نبرده اند و نمیدانند که برای ملت خود از کدام طریق خدمت کنند. متاسفانه سیاستمداران افغانستان، هرچه درین کشور وجود دارد را، از بین میبرند تا بتوانند یک مبلغ پولی از آن بدست آورده، در بانک های کشور های خارجی پس انداز کنند. متاسفانه هنوز در افغانستان درک اساسی از کشور، ملت و خدمت به مردم وجود ندارد.

توصیه هایی برای بیماران میگرن در افغانستان

چه چیز هایی باعث آغاز سردردی میگرن میشوند؟

تحریک کننده های احساسی
§         استرس و تشویش
§         اندوه
§         قهر
§         هیجان
§         شاک
تحریک کننده های فزیکی
§         خستگی
§         کم خوابی
§         خواب های نا منظم
§         تشویش و درد شانه و سر
§         خیره شدن به نور مانند دیدن به پرده کمپیوتر برای مدت طولانی
§         درد دندان
تحریک کننده های رژیمی
§         رژیم غذایی و کمبود غذا
§         غذای نامنظم و بی موقع
§         کمبود آب بدن
§         الکول
§         کافین
§         غذا های خاص مانند چاکلیت، پنیر و یا کانسرو ها
§         مواد اضافی به غذا مانند مونوسودیم گلوتامیت، اسپرتیم (شیرین کننده)، تیرامین و نایتریتها
تحریک کننده ها محیطی
§         نور و روشنایی زیاد
§         صدای بلند
§         محیط پر دود
تحریک کننده های دیگر
§         مانند دود سگرت و خوردن تابلیت های خواب آور

برای تداوی و پیشگیری از سردردی چه باید کرد؟

استفاده از دوا در صورتی که سردردی بسیار شدید باشد:

سردردی حاد
§         خوردن دوا درست قبل از شروع میگرن
§         درد و علایم دیگر را وقتی درمان کنید که شروع میشوند.
پیشگیری
§         هر روز را جدی بگیرید
§         تعداد دفعات تکرار حمله را کاهش دهید.
§         درمان با تغییر در رفتار و کردار
§         خوردن کافین و دیگر محرک ها را کمتر کنید.
§         استرش و تشویش را کمتر کنید.
§         ورزش کنید.
§         خواب تان را منظم کنید و به قدر کافی خواب کنید.
§         مشوره با داکتر متخصص اعصاب و یا روانشناس و داکتر خانوادگی
§         بایوفیدبک و استراحت
§         منظم غذا بخورید و هیچ گاهی یک وقت غذای تان را فراموش و قضا نکنید.
به امید بهبودی و سلامتی همه شما عزیزانی که این مقاله را مطالعه کردید.

مواخذ و منابع:

§         بیشتر تحقیقات علمی به زبان انگلیسی مطالعه شده است و سپس به زبان دری آسان و قابل فهم گردآوری شده است.
§         دانشنامه آزاد ویکیپیدیا
§         انجمن بین المللی سردردی
§         کتابخانه آنلاین طبی
§         تحقیقات آنلاین دانشگاه های هندوستان، امریکا و انگلستان
§         انجمن سردردی انگلستان
§         انجمن کمک به بیماران میگرن انگلستان