۱۳۹۷/۰۳/۳۱

مهاجران


تئاتر و نمایشنامه جدید
به نام 

"مهاجران"



سلام من یک خانم وطندار شما هستم و مهاجر استم و میخواهم شما را ملاقات کنم.
بسیار خوب بفرمائید.
من صفحه اتحادیه مردم افغانستان در بلجیم را دیدم. خیلی صفحه خوبی است. امیدوار هستم شما بتوانید به من کمک کنید.
من به تکلیف اعصاب سردچار شده ام و شاید هم بتوانید برای تکلیف اعصابم کمک کنید.
بلی خانم، ما چیز هایی در مورد افسردگی، استرس، اضطراب، نگرانی و تشویش مهاجران می نویسیم. و ممکن است این نوشته ها و راهنمایی ها به شما موثر واقع شوند.
بلی من همیشه مطالعه میکنم مقاله های نشر شده توسط شما را، همه بسیار جالب، مفید و بسیار واقع بینانه است. ما را در جریان تمام مسایل امروزی قرار میدهد و از وضعیت بلجیم آگاه میسازد.
بسیار زیاد تشکر.
خواهش میکنم قابل تشکر نیست. این وظیفه ماست که بتوانیم برای مردم خود کمک کنیم.
راستش دیگر چه کار هایی انجام میدهید؟
طوری که شما خود میدانید و می بینید، در راستای آموزش زبان میتوانیم به مهاجران کمک کنیم، چون کتاب هایی نوشتیم که برای شان میدهیم و همچنان درس های صوتی تهیه کردیم که به کمک شنیدن و ذخیره کردن این درس ها در گوشی موبایل و همچنان به کمک زبان فارسی دری، میتوانند به آسانی زبان هالندی را یاد بگیرند.
بسیار خوب.
در کوچ کشی و انتقال اجناس از یک محل و به محل دیگر، با تعدادی از جوانان داوطلب، میخواهیم مهاجرانی را که کسی را ندارند، کمک میکنیم.
در راستای معرفی مشکلات مهاجران و پیشنهاد راه حل های مناسب برای آنها بسیار خوب میتوانیم کمک کنیم.
در ترجمه اسناد مهاجران، در صورتی که اسناد شان یک کاپی قابل خواندن باشد، میتوانیم کمک شان کنیم. ما حتی به حدی پیشرفتیم که برای بعضی از مهاجران به عنوان ترجمان خانگی شان کار میکنیم و برای تعدادی حتی کارخانگی زبان هالندی شان را حل میکنیم.
در راستای مسایل حقوقی، برای مهاجران اسناد های رسمی شان را ترجمه میکنیم و در نوشتن ایمیل، آموزش استفاده از کمپیوتر و همچنان در راستای بلند بردن سطح آگاهی مردم در مورد حقوق مهاجران، یکی از مهم ترین فعالیت های ماست.
شما خود را معرفی نکردید؟
نام من فلانی است. من قبلا عضو حزب افغان ملت بودم و در اینجا هم درین سن برای من وظیفه پولیس مخفی را دادند و اگر یک اشاره کنم، هر کسی را اشاره کنم، میوردارند!
ببخشید، متوجه نشدم. منظور شما این است که شما برای پولیس کار میکنید و هر کسی از هموطنان تان را که بخواهید، به پولیس معرفی میکنید تا زندانی کنند؟
بلی، وظیفه من همین است. مثلاً حالا اگر شما را به عنوان یک مهاجر مجرم، به پولیس معرفی کنم، شما را زندانی میکنند. بسیار زیاد تشکر ... لطف کردید.
من چند تا خانم دیگری را نیز قبلاً با همین وظیفه میشناختم. آمدند و برای ما بسیار زیاد درد سر درست کردند و رفتند. حتی یکی شان در غذای ما زهر ریخته بود.
شما میدانید که مردان افغانستان بیشتر با خانم ها همیشه بد رفتاری میکنند. و در قضیه خانم ها، این مردان است که همیشه مقصر هستند. و لو خانم ها هر جرمی داشته باشند.
بلی، درک تان میکنم.
راستش، شما چرا ازدواج نمیکنید؟
تا هنوز دختر مورد نظر خود را پیدا نکردیم.
بسیار خوب چرا با فلان دختر ازدواج نمیکنید؟ مثلی که خبر دارید که این دختر هموطنان تان همرای جاسوس های عرب تار دوانده؟
ببخشید، این کسی را که گفتید من نمیشناسم.
من یک نمره تیلفون را برایت میتم، از یک دختر بسیار مقبول است. مجرد است. اگر میخواهی همرایش ازدواج کن.
اینه درین کاغذ نوشته است: ببخشید، این شماره از یک دوستم است و او پسر است. شما او را میشناسید؟
نخیر، نی این شماره را من نمیشناسم.
ببین من از تمام فساد های اخلاقی شما خبر دارم. میدانم که با کی چی وقت و چطور معامله های نادرستی انجام میدهید. من از تمام فساد تان چشم پوشی میکنم.
حالا زنگ میزنم به دوستم که بیاید که ببینیم که چطور شما در زندگی کسی دیگری مداخله میکنید و چطور شما را به عنوان یک جاسوس وارد زندگی کسی دیگری میسازند؟
وقتی زنگ زد، دوستش آمد، گفت خوب تو یک اوغان و پشتو زبان، و من یک فارسی وان، تو چطور در زندگی مه مداخله میکنی؟ و این زنکه را در خانه و زندگی مه به عنوان جاسوس روان میکنی؟
هر دو دست به یخن همدیگر انداختند، جنگ کردند و زدند و بلاخره آن قدر همدیگر را زدند، که هر دو از حال رفتند.
مرد با عصبانیت به سوی دوستش دوید و چاقوی آشپزخانه را گرفته به شکم او فرو برد و چندین بار دیگر هم زد تا از شر این انسان های کثیف رهایی یابد.
پولیس آمد، تعدادی را زندان برد، تعداد دیگری را زده و زخمی همراه یک جسد به شفاخانه انتقال داد و تعداد دیگری از مهاجران را به کشور اصلی شان دیپورت کرد.
پس از تحقیقات پولیس، موضوع بر رسی شد و آن خانم اعتراف کرد که یک حزب تندرو افراطی ضد مهاجر او و مرد مقتول را فریب داده و به نام اینکه شما پولیس مخفی هستید، آنها را داخل خانه یک مهاجر افغان دیگر ساخته و به او وظیفه داده بود، که داخل زندگی او شده برای این حزب اطلاعات جمع آوری کنند.

هیچ نظری موجود نیست: