۱۳۹۷/۰۳/۳۱

Chaos

آشوب

در آن سوی این کره ای خاکی، در نزدیکی یک دریا، میان کوه های بلند یک دهکده ای بود. در این دهکده اقوام مختلفی با باور ها و ادیان متفاوت زندگی میکردند. درین دهکده یکی از اقوام قدرت را به زور بر دست گرفته بود و کسی از این قبیله که بسیار انسان خطرناک و ظالمی بود، خودش را به زور به نام شخص اول این دهکده به دیگران معرفی میکرد. هر کسی که از اوامر او سر باز میزد، به مرگ محکوم میشد. مردم این محل مکتب رفتن و علم و دانش را دوست نداشتند و هزار ها بهانه ای برای نفرت داشتن از یکدیگر داشتند. باور های متفاوت، اقوام متفاوت، نژاد های مختلف، دین های مختلف، مذهب های متفاوت، زبان های مختلف، بدست آوردن قدرت، بدست آوردن ثروت و چور، چپاول و تاراج اموال و دارایی های دیگران و زمین های مردم فقیر ... همه و همه بهانه های برای نفرت داشتن از همدیگر درین دهکده بود. شخص اول این دهکده فقط دنبال بدست آوردن پول، به زور گرفتن زمین های مردم و دنبال دختر های زیبای این دهکده برای عیاشی بود. همه ای دهکده های دیگر در همسایگی این دهکده دنبال علم و دانش بودند و ترقی کرده بودند، اما این دهکده فقط میان هم میجنگیدند و باز هم میجنگیدند. به دلایل مختلف همدیگر را میکشتند. ازینکه شخص اول آنها هیچ اندیشه ای سالم برای بهتر سازی این دهکده نداشت، دنبال تفرقه اندازی میان اقوام این کشور بود و همه ای سران اقوام دیگر را با توطئه و دسیسه از بین میبرد. کودکان این دهکده نیز چون از علم و دانش دور بودند، درگیر همان اندیشه های ویرانگر و تفرقه انگیز اجدادشان میشد. کسانی از دهکده ای دور دیگر یک دین جدید را قرض گرفتند و مردم این دهکده را مجبور میکردند که باید همان دین جدید آن دیار دیگر را بپذیرند. اگر کسی آن دعوت به دین شان را نمی پذیرفت، پیروان این دین جدید هم آن شخص را میکشت و هم خود را میکشت. دهکده های همسایه نیز به نادانی این مردم پی برده بودند و به نادانی آنها کمک میکردند و از امکانات آنها سوء استفاده میکردند و مردم این دهکده را به عنوان برده به قریه ای خود میبردند و از آنها کار میکشیدند و آنها را مجبور به هر کاری میکردند. رسم درست صحبت کردن و به همدیگر حرف خوب گفتن از بین رفته بود. هر کسی یک چاقو در دست داشت و با زبان زشت به همدیگر فحش و ناسزا میگفت و به همدیگر طعنه میگفت و در نتیجه، هر صحبت با عث یک جنگ خونین و کشته شدن افراد این دهکده میشد. و بر اساس قانون عقب مانده این دهکده، اگر کسی کسی را میکشت، خودش نیز باید کشته میشد. بناءً هر جنگ یک تعدادی را از بین میبرد و بعد از جنگ نیز یک تعداد دیگر توسط قانون سر بریده میشد. مردم این دهکده توان اندیشیدن را از دست داده بودند و چون از علم دور بودند، دیگر هیچ نوع توانایی برای حل کوچک ترین مشکلات خود را نداشتند. تقلب، فریب، خدعه، نیرنگ، وعده خلافی، دزدی، تجاوز، مردم آزاری، اختطاف دختران زیبا، کشتن انسان های ضعیف توسط زورمندان همه به اوج خود رسیده بود. مردم این دهکده مجبور به فرار ازین دهکده شدند و به هر دهکده دیگر فرار کردند. هنگام فرار تعدادی توسط مردم دهکده های دیگر اسیر و برده گرفته میشد و تعداد دیگر هم در بحر و دریا غرق میشدند. مردم دهکده های دیگر نیز وقتی آنها را ضعیف و نا توان میافت، کسی پول شان را به زور میگرفت، کسی هم دختران شانرا میربود و مردان شان را تیرباران میکرد. وقتی مردمان باقی مانده همان دهکده، از حال فرار کرده ها، و خبر مرگ آنها باخبر میشدند، جشن میگرفتند، پایکوبی میکردند و خوشحال میشدند که مردمانی با باور های دیگر ازین دهکده گم و نابود شدند. پس از چندی این دهکده نابود شد و من نیز یکی از گم شدگان همان دهکده در یک سوی دیگر این کره ای خاکی ام.

معیار های محافظتی سفر


معیار های محافظتی سفر

مهاجران و گردشگران به طور ناخواسته می توانند اهداف آسان برای دزدان باشند، زیرا آنها در یک جمعیت پر از بیر و بار ایستاده میشوند، به محیط اطرافشان نگاه های نا آشنا می اندازند، به یک زبان خارجی صحبت میکنند و معمولا پول، کارت های اعتباری و ارزش های ارزشمندی مانند گوشی تیلفون همراه (موبایل) گران قیمت، آیپد، کمپیوتر لپ تاپ، زیورات طلا مانند چوری، گردن بند و انگشتر های قیمتی را با خود حمل می کنند. شما می توانید با استفاده از چند اقدام احتیاطی ساده، ریسک خود را به حد اقل برسانید یا از خود بهتر مراقبت و مواظبت کنید. ایده خوبی است که معیار های محافظتی و پیشگیری را رعایت کنید تا کمتر با درد سر مواجه شوید. همیشه شماره تیلفون عاجل سفارت کشور خودتان را، اتحادیه های مردم تان را، و همچنان شماره های عاجل پولیس و شماره های دوستان نزدیک تان را داشته باشید، تا در صورت مشکل به کمک شما بیایند.

ما این معیار ها را به خاطر نجات جان مهاجران اهل افغانستان در اروپا ساخته ایم و میخواهیم یک سیستمی را به وجود بیاوریم که تمام مهاجران اهل افغانستان با هم در ارتباط باشند و در هر جایی که یکی از اتباع کشور به مشکل مواجه شد، همه به کمک او بشتابند. 

ما میخواهیم یک بولتن به روز شده به مقصد رهنمایی های سفر را بسازیم و به وجود بیاوریم و در اختیار مهاجران هموطن خود قرار بدهیم که شامل عوامل مانند ناآرامی های سیاسی یا فعالیت های جنایی که گردشگران را هدف قرار می دهد، باشد و هموطنان ما را متوجه خطر هایی بسازد، که ممکن است در مسیر سفر شان وجود داشته باشد. شما همچنین می توانید با موسسه توریستی، سیاحتی و مسافرتی خود مشورت کنید یا با دوستان خود که قبلا برنامه سفر خود را تنظیم کرده و منزل و مقصد خود را در نظر گرفته و با شما هم مسیر و یا در نزدیکی همان شهر، موقعیت دارد، صحبت کنید.

معیار های محافظتی برای سفر به اروپا به نظر ما بسیار مهم و حیاتی است. و ما تعدادی از معیار ها را درینجا برای شما پیشنهاد میکنیم که حفاظت از شما در هنگام سفر کمک میکند و رعایت آنها برای شما امنیت بیشتری را به بار میاورد.
پیشنهادات عبارتند از:

برنامه سفر خود را، از جمله جزئیات اقامت خود را، تنها به خودتان نگه دارید. شریک ساختن آدرس و برنامه سفر شما با دیگران میتواند برای شما خطرناک باشد. و ریسک تان را افزایش بدهد.
هنگام سفر بیشتر پیاده روی نکنید.
سعی نکنید در شب سفر کنید.
اجتناب از مناطق "آزاد و بدون سکنه" در شهرهایی که بازدید می کنید، به ویژه در شب.
از هوتل خود درمورد مناطق "امن" و "ناامن" شهر جدید که به درستی نمیشناسید، مشوره بگیرید.
به عنوان یک قاعده کلی، خیابان های شهر که شامل کودکان و زنان هستند نشان می دهد که این منطقه برای خانواده ها امن است.
در هر زمان با جزئیات تماس با سفارت کشور و اتحادیه مردم تان در آن شهر و کشور را با خود داشته باشید. اگر آن شهر و کشور، سفارت کشور شما را نداشته باشد، از سفارت کشور های همسایه و دیگری برای کمک به شما، استفاده کنید. از اتحادیه های مردمی کشور خود کمک بخواهید.

گذرنامه (پاسپورت) خود را فوتوکاپی کنید و فوتوکاپی را در جای دیگری و گذرنامه خود و سایر اسناد مهمی را در یک مکان امن نگهداری کنید.

پول نقد همراه خود نداشته باشید. از دستگاه های خودپرداز (ATM) در طول روز، زمانی که مردم در اطراف وجود دارد، استفاده کنید. شبها بهتر است نزدیک این ماشین ها نروید.
سعی کنید بیشتر بر کارت های اعتباری (کریدت کارت، ماسترکارت، کارت بانک) و چک مسافرت تکیه کنید تا پول نقد.
اگر شما با دزد مسلح مواجه شدید، مبارزه نکنید. از دست دادن چند پول و یک ساعت دستی بهتر است نسبت به زخمی شدن.
اجتناب از حوادث مانند دعوا، شورش و یا اختلالات مدنی در همه زمان ها.

معیار های محافظتی هنگام سوار شدن وسایل حمل و نقل

.................................................................

پیشنهادات عبارتند از:
در میدان هوایی (فرودگاه)، مراقب بکس خود باشید، چون هنگانی که بر روی چرخ ظاهر می شود، بیشتر بکس ها همانجا گم میشود. عقب نشینی نکنید و صبر کنید تا جمعیت ها پراکنده شوند - ممکن است متوجه شوید که شخص دیگری بکس شما را گرفته است.
اجتناب از تبدیل پول در میدان هوایی (فرودگاه) ها، زیرا دزدان بیشتر در همانجا در کمین هستند و می توانند شما را ببینند.
با مدیریت هوتل یا مرکز اطلاعات توریستی خود در مورد حمل و نقل عمومی در منطقه خود مشورت کنید. اطمینان حاصل کنید که شما می دانید که کابین های تکسی رسمی شبیه چه هستند. یک دزد ممکن است به عنوان یک راننده تکسی به نظر برسد که شما را به موتر خود منتقل کند.
هیچ وقتی کرایه تکسی را با اشخاص نا شناس تقسیم نکنید و تلاش نکنید که بیگانه ها را در کرایه شریک کنید. وقتی تنها در تکسی بودید، هرگز به کسی دیگری اجازه بالا شدن به تکسی را ندهید. این برای امنیت تان بسیار خوب است. چون بسیاری وقت ها تکسی ران ها با دزدان همدست هستند و کسی دیگری را به عنوان مشتری سوار میکنند تا شما را دو نفره بدزدند.
دزدی از داخل موتر در اروپا بسیار زیاد است. هنگام رانندگی، متوجه باشید که تمام دروازه ها قفل شده و کلکین ها بسته باشند، هرچند که قفل های دروازه را بسیار به زودی و سریع باز میکنند. اطمینان حاصل کنید که صندوق عقب نیز قفل شده باشد. هیچ چیز قیمتی تان را داخل موتر نگذارید.

معیار های محافظتی هوتل ها

...................................

پیشنهادات ما عبارتند از:
در صورت امکان، مکان هایی را انتخاب کنید که "کارت های کش رفتن برقی" را به جای کلید های شماره دار برای هر اتاق مشخص نکرده باشند. اگر کارت کش رفتن خود را از دست می دهید یا به سرقت برده شود، دزد می داند از کدام اتاق است.
در موارد اضطراری متوجه زینه ها، فرار از آتش و برنامه های اورژانسی باشید.
هنگام استراحت در شب، همیشه دروازه هوتل خود را از داخل قفل کنید. اگر زنجیره ای وجود دارد، از آن استفاده کنید.
هنگامی که برای ملاقات با افرادی که پیش از این هرگز ملاقات نکرده اید (مانند همکاران تجاری)، آنها را در لابی منتظر بمانید. از آنها هرگز نخواهید که به داخل اتاق شما بیایند.
هنگام مسافرت در یک جمعیت و در ساحات بیر و بار ایستادگی و توقف نکنید.
پیشنهادات عبارتند از:
حتی اگر مطمئن نیستید که چه قصد دارید، وقتی قدم میزنید، طوری وانمود کنید که یک هدف دارید.
سبک لباس خود را به محلی که می خواهید بروئید، مطابقت بدهید. کوشش نکنید که انگشت نما باشید. پوشیدن آشکار لباس های "توریستی" مانند یک پیراهن با آستین های بلند، با دوربینی یا یک کامره عکاسی در گردن تان، شما را بسیار آسیب پذیر تر میسازد و هر دزدی ممکن است تلاش کند شما را به عنوان یک توریست و سیاح هدف قرار بدهد.
هنگام خواندن نقشه و دیدن نقشه احتیاط کنید. به هیچ کسی نشان ندهید که شما در این شهر نا بلد هستید و به هیچ کسی نشان ندهید که شما یک تازه وارد و نابلد هستید.
در مورد پرسیدن آدرس، تا مجبور نشدید، از کسی آدرس نپرسید. و اگر مجبور شدید، آدرس را از یک آدم بی آزار، خانم مسن و تنها و در یک گوشه طوری بپرسید که کسی دیگری شما را نبیند که آدرس میپرسید.
توجه داشته باشید که مردم در اطراف شما میتواند دزد و خطرناک باشد. احتیاط کنید اگر کسی به نظر می رسد بیش از دیگران به شما علاقه نشان میدهد، بدنید که یک علاقه گذرا است، و هدفش ممکن است دزدیدن اشیاء شما باشد.
هنگام مسافرت، خودتان را جذاب نکنید.
پیشنهادات عبارتند از:
جواهرات گرانبهای تان را نپوشید و روی صفحه نمایش آشکار نکنید.
اشیای قیمتی (مانند چک های مسافرتی و کارت های اعتباری) را روی کمربند زیر لباس و کنار پوست بپوشانید.
در صورتی که احساس آسیب پذیری خاصی داشته باشید، کمربند پول خود را در جایی غیر از دور کمر بپوشانید. دزد ها همه چیز را در مورد کمربندهای پول می دانند.
در نظر گرفتن یک کیف پول "ساختگی" که مقدار کمی پول نقد را در آن نگه داشته باشید، چال و نیرنگ خوبی است برای فریب دادن کیسه بران روی شهر و داخل ترم و ایستگاه های قطار. اگر شما به طور مستقیم با یک دزد مسلح مواجه شدید، بهتر است مقاومت نکنید و خودتان را قهرمان جلوه ندهید، چون کسانی که اسلحه به دست میگیرند، جنایتکار هستند و میتوانند شلیک کنند. بهتر است از پریشانی بیشتری جلوگیری کنید.
مراقب فریب دادن در هنگام سفر باشید
دزدان شیوه های نوآورانه ای را برای غارت شما انتخاب می کنند. برخی از این موارد ممکن است عبارت باشند از:
به عنوان یک افسر پولیس از شما خواسته شود که پول خود را برای بل های جعلی بررسی کنید، تا مقدار پول تان را ببینند.
دزد ممکن است خود را به عنوان یک راهنمای تور و ارائه چشم انداز شهر نشان بدهد.
بیهوش ساختن شما توسط مخلوط کردن دارو های تسکین دهنده و آرامبخش به غذا یا نوشیدنی شما.
دزد در شهر های مختلف تمایل به تقلب های مختلف دارند برای اطلاعات بیشتر از مدیر هوتل یا مأمور اطلاعات توریستی محلی بپرسید.
از کجا کمک بگیریم؟
دفتر سیاحت و رهنمای مسافرت در هر ایستگاه است.
سفارتخانه های کشور خودتان و اتحادیه های مردم خودتان بهترین جای مناسب برای مشوره و معلومات در مورد شهر است.
پولیس محلی
وزارت امور خارجه و کشور خودتان
چیز هایی برای به یاد آوردن
شرایط امنیتی منزل و مقصد مورد نظر سفر خود را با وزارت امور خارجه تحقیق کنید.
در هر زمان، جزئیات تماس اتحادیه ها و کنسولگری ها و سفارت کشور خودتان را فراموش نکنید.
برای اطلاعات به روز در مورد مناطق "امن" و "نا امن" شهر، با مدیر هوتل یا مامور اطلاعات توریستی محلی مشورت کنید.
سعی کنید با مردم محلی تماس برقرار کنید و از دیده شدن یا عمل کردن به عنوان یک توریست جلوگیری کنید. همرنگ جماعت باشید تا کمتر دزدان متوجه شما شوند.
بر مردم هیچ کشور دیگری اعتماد نکنید.
اگر کارت بانک و یا ماستر کارت و دیگر کارت های تان گم شد، باید شماره بلاک کردن شان نزد تان باشد و به زود ترین فرصت به بانک زنگ بزنید و بلاک کنید.


مهاجران


تئاتر و نمایشنامه جدید
به نام 

"مهاجران"



سلام من یک خانم وطندار شما هستم و مهاجر استم و میخواهم شما را ملاقات کنم.
بسیار خوب بفرمائید.
من صفحه اتحادیه مردم افغانستان در بلجیم را دیدم. خیلی صفحه خوبی است. امیدوار هستم شما بتوانید به من کمک کنید.
من به تکلیف اعصاب سردچار شده ام و شاید هم بتوانید برای تکلیف اعصابم کمک کنید.
بلی خانم، ما چیز هایی در مورد افسردگی، استرس، اضطراب، نگرانی و تشویش مهاجران می نویسیم. و ممکن است این نوشته ها و راهنمایی ها به شما موثر واقع شوند.
بلی من همیشه مطالعه میکنم مقاله های نشر شده توسط شما را، همه بسیار جالب، مفید و بسیار واقع بینانه است. ما را در جریان تمام مسایل امروزی قرار میدهد و از وضعیت بلجیم آگاه میسازد.
بسیار زیاد تشکر.
خواهش میکنم قابل تشکر نیست. این وظیفه ماست که بتوانیم برای مردم خود کمک کنیم.
راستش دیگر چه کار هایی انجام میدهید؟
طوری که شما خود میدانید و می بینید، در راستای آموزش زبان میتوانیم به مهاجران کمک کنیم، چون کتاب هایی نوشتیم که برای شان میدهیم و همچنان درس های صوتی تهیه کردیم که به کمک شنیدن و ذخیره کردن این درس ها در گوشی موبایل و همچنان به کمک زبان فارسی دری، میتوانند به آسانی زبان هالندی را یاد بگیرند.
بسیار خوب.
در کوچ کشی و انتقال اجناس از یک محل و به محل دیگر، با تعدادی از جوانان داوطلب، میخواهیم مهاجرانی را که کسی را ندارند، کمک میکنیم.
در راستای معرفی مشکلات مهاجران و پیشنهاد راه حل های مناسب برای آنها بسیار خوب میتوانیم کمک کنیم.
در ترجمه اسناد مهاجران، در صورتی که اسناد شان یک کاپی قابل خواندن باشد، میتوانیم کمک شان کنیم. ما حتی به حدی پیشرفتیم که برای بعضی از مهاجران به عنوان ترجمان خانگی شان کار میکنیم و برای تعدادی حتی کارخانگی زبان هالندی شان را حل میکنیم.
در راستای مسایل حقوقی، برای مهاجران اسناد های رسمی شان را ترجمه میکنیم و در نوشتن ایمیل، آموزش استفاده از کمپیوتر و همچنان در راستای بلند بردن سطح آگاهی مردم در مورد حقوق مهاجران، یکی از مهم ترین فعالیت های ماست.
شما خود را معرفی نکردید؟
نام من فلانی است. من قبلا عضو حزب افغان ملت بودم و در اینجا هم درین سن برای من وظیفه پولیس مخفی را دادند و اگر یک اشاره کنم، هر کسی را اشاره کنم، میوردارند!
ببخشید، متوجه نشدم. منظور شما این است که شما برای پولیس کار میکنید و هر کسی از هموطنان تان را که بخواهید، به پولیس معرفی میکنید تا زندانی کنند؟
بلی، وظیفه من همین است. مثلاً حالا اگر شما را به عنوان یک مهاجر مجرم، به پولیس معرفی کنم، شما را زندانی میکنند. بسیار زیاد تشکر ... لطف کردید.
من چند تا خانم دیگری را نیز قبلاً با همین وظیفه میشناختم. آمدند و برای ما بسیار زیاد درد سر درست کردند و رفتند. حتی یکی شان در غذای ما زهر ریخته بود.
شما میدانید که مردان افغانستان بیشتر با خانم ها همیشه بد رفتاری میکنند. و در قضیه خانم ها، این مردان است که همیشه مقصر هستند. و لو خانم ها هر جرمی داشته باشند.
بلی، درک تان میکنم.
راستش، شما چرا ازدواج نمیکنید؟
تا هنوز دختر مورد نظر خود را پیدا نکردیم.
بسیار خوب چرا با فلان دختر ازدواج نمیکنید؟ مثلی که خبر دارید که این دختر هموطنان تان همرای جاسوس های عرب تار دوانده؟
ببخشید، این کسی را که گفتید من نمیشناسم.
من یک نمره تیلفون را برایت میتم، از یک دختر بسیار مقبول است. مجرد است. اگر میخواهی همرایش ازدواج کن.
اینه درین کاغذ نوشته است: ببخشید، این شماره از یک دوستم است و او پسر است. شما او را میشناسید؟
نخیر، نی این شماره را من نمیشناسم.
ببین من از تمام فساد های اخلاقی شما خبر دارم. میدانم که با کی چی وقت و چطور معامله های نادرستی انجام میدهید. من از تمام فساد تان چشم پوشی میکنم.
حالا زنگ میزنم به دوستم که بیاید که ببینیم که چطور شما در زندگی کسی دیگری مداخله میکنید و چطور شما را به عنوان یک جاسوس وارد زندگی کسی دیگری میسازند؟
وقتی زنگ زد، دوستش آمد، گفت خوب تو یک اوغان و پشتو زبان، و من یک فارسی وان، تو چطور در زندگی مه مداخله میکنی؟ و این زنکه را در خانه و زندگی مه به عنوان جاسوس روان میکنی؟
هر دو دست به یخن همدیگر انداختند، جنگ کردند و زدند و بلاخره آن قدر همدیگر را زدند، که هر دو از حال رفتند.
مرد با عصبانیت به سوی دوستش دوید و چاقوی آشپزخانه را گرفته به شکم او فرو برد و چندین بار دیگر هم زد تا از شر این انسان های کثیف رهایی یابد.
پولیس آمد، تعدادی را زندان برد، تعداد دیگری را زده و زخمی همراه یک جسد به شفاخانه انتقال داد و تعداد دیگری از مهاجران را به کشور اصلی شان دیپورت کرد.
پس از تحقیقات پولیس، موضوع بر رسی شد و آن خانم اعتراف کرد که یک حزب تندرو افراطی ضد مهاجر او و مرد مقتول را فریب داده و به نام اینکه شما پولیس مخفی هستید، آنها را داخل خانه یک مهاجر افغان دیگر ساخته و به او وظیفه داده بود، که داخل زندگی او شده برای این حزب اطلاعات جمع آوری کنند.

۱۳۹۷/۰۳/۱۵

Why do some people commit suicide in Afghanistan?



دلایل حملات انتحاری در نزد یک انتحار کننده چیست؟


چرا تعدادی از مردم در مناطق مرزی افغانستان میخواهند هم خودشان را بکشند و هم تعداد زیادی از مردم بی گناه دیگر را میکشند؟
آیا خود کشی و انتحار از نظر اسلام جایز است؟
چه کسانی از دین سوء استفاده میکنند و علت اصلی این بیماری روانی در چیست؟
دلایل و عوامل اساسی به وجود آمدن یک همچو بحران فکری و اندیشوی درین منطقه چیست؟ و عوامل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و تاریخی موجودیت این بحران در چیست؟
به عنوان یک ملت چه کار هایی را باید انجام میدادیم که ندادیم، که اکنون با یک همچو پدیده مواجه هستیم، که همه روزه جان صد ها انسان بی گناه را میگیرد؟
چگونه میتوان ازین بحران بیرون رفت؟
چگونه میتوان از گسترش افراطیت در منطقه جلوگیری کرد؟
اینها همه پرسش هایی هستند که تلاش میکنیم درین مقاله کوتاه پاسخ دهیم. هدف این نوشته تحقیقاتی و اطلاعاتی است تا انگیزه های انتحار مورد بحث و توجه قرار گیرد. در این مقاله تلاش نویسنده بر این است که این موضوع را عاری از هر نوع غرض و جانبداری و همچنین از اندیشه های سیاسی به دور نگهداشته و فقط و فقط به عوامل و انگیزه های این موضوع از نظر یک پژوهشگر مسایل اجتماعی نگاه کند، تا دلایل اصلی این بحران برای مردم آشکار شود تا گامی باشد به سوی جلوگیری از گسترش افراطیت، تنش، بحران های اندیشوی، تشنج، اغتشاش، خشم، غضب و حملات ویرانگر نظامی که همه روزه در کشور ما جان صد ها انسان بی گناه را میگیرد.

................................................................

مردی با کسی که میخواست حمله انتحاری کند، تنها شد، او را قبل از حمله انتحاری، از واسکت هایش شناسایی کرده و به او نزدیک شد و ازو پرسید: ای برادر مسلمان، چرا میخواهی هم خودت را بکشی و هم یک تعداد انسان های دیگری را که اکثر آنها هم برادران مسلمان بی گناه تو هستند؟
او که در چشمانش نفرت، خشم، جهالت، و ایمان بدون اندیشه موج میزد، در حالی که تنش میلرزید و ترسیده بود که این مرد از نیتش آگاه شده است، و میداند که در تنش واسکت انتحاری مملو از مواد انفجاری داشت، به لهجه نیمه اردو و نیمه پشتویش با نگاهی خصمانه به این مرد، در حالیکه آوازش میلرزید آهسته گفت:
آیا فکر میکنی که غنی و کرزی مسلمان است؟
آیا فکر میکنی که اینها برای شما مسلمان ها خدمت میکنند؟
یا اینکه خود شان یک سرباز امریکایی است که یک ممکلت اسلامی را اشغال کرده اند؟
من خودم یک افغان فقیر و بیچاره و پسر یک دهقان در یک منطقه پشتون نشین افغانستان بودم و یک زندگی بخور نمیری داشتیم، اما هیچ چیزی درین کشور برایم باقی نماند و مجبور شدم بروم به پاکستان. من نه خانه دارم، نه خانواده دارم، نه کار دارم و نه پول. درست مثل میلیون ها انسان چادر نشین دیگری که در کابل زیر خیمه ها زندگی میکنند.

اگر اینها مسلمان هستند، اگر واقعاً پشتون هستند، و واقعاً فرزندان این خاک و سرزمین هستند و انسان هستند و مزدور امریکا نیستند، چرا به این انسانهای نا امید و بی همه چیز وطن خودشان کمک نمیکنند؟
مثل من، میلیون ها انسان دیگریست که از زندگی نا امید شده اند و هیچ کسی نیست که آنها را کمک کند. من از زندگی نا امید و بیزار شده ام. ازین انسان های مسلمان نما نا امید هستم. اینها نام مسلمان در سر شان است، به ظاهر مسلمان هستند، ولی هیچ کدام شان مسلمان نیستند و هیچ کارشان به مسلمان واقعی نمیماند

مرد دید که فرد انتحاری عصبانی است، میخواست موضوع را تغیر بدهد. پرسید که مکتب رفتی؟
گفت نی مکتب در کجا بود؟ در منطقه ما مکتب نبود. باز پاکستان که رفتیم در یک مدرسه چند وقتی پیش ملا های پاکستانی سبق خواندم.

قران را خواندی و یاد داری؟

نی ما بی سواد هستیم. یاد نمیگیریم، خو بازام ملای بیچاره زیاد زحمت میکشید و خود ملا برای ما تبلیغ میکرد، گپ میزد باز ما یاد میگرفتیم.

میدانی برادر عزیزم. من نمیخواهم که تو هم بمیری، چون تو یک انسان هستی، شاید مادری، پدری، فرزندی و خواهر داشته باشید که وقتی میمیرید، برای تان گریه کند و من دلم برای کشته شدن هر شخص هموطنم و هر انسان بی گناه آتش میگیرد.

ما به عنوان یک ملت و به عنوان مردم یک کشور، همه ما ملامت هستیم. ما وظایف خود را به درستی انجام ندادیم و دلیل اینکه امروز تو این واسکت را بر تن داری، این است که ما نتوانستیم به عنوان یک ملت به تو و انسان های مانند تو کمک کنیم و شما را از دست جهالت و نادانی نجات بدهیم.

چهل سال است که در وطن ما جنگ است. و این باعث شده که تو نتوانی به مکتب بروی، درس بخوانی، با سواد شوی، و نتوانستی که از دین، ایمان و کتاب مقدست با خبر شوی.

تو فکر میکنی که برای دین، خدا، و ایمان جنگ میکنی. در حالی که اگر سواد میداشتی، قران را فقط یک بار میخواندی، میدانستی که در آن نوشته شده است که "خود کشی یک گناه بسیار بزرگ است، هر کسی که خودکشی کند به جهنم میرود". درین کتاب نوشته شده است که "اگر کسی یک نفر انسان بی گناه را به قتل برساند، مثل این است تمام انسان های روی زمین را به قتل رسانده باشد و گناه بسیار بزرگ میکند و جزایش جهنم است". 

بدین جهت این عمل از نظر اسلام حرام و محکوم است. چنانکه در قرآن کریم می فرماید: «وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إنَّ اللّه َ کانَ بِکُمْ رَحیما، وَمَنْ یَفْعَلْ ذلک عُدْوانا وَظُلْما فَسَوْفَ نُصْلیهِ نارا»؛ «و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است. و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتشی (دوزخ) وارد خواهیم کرد.

از آنجا که آدم کشی و قتل یکی از بزرگ ترین جنایات و گناهان خطرناک است و اگر با آن مبارزه نشود، امنیت که یکی از مهم ترین شرایط یک اجتماع سالم است به کلی از بین می‌رود، قرآن در آیات مختلف آن را با اهمیت فوق العاده‌ای ذکر کرده است، تا آنجا که قتل بی دلیل یک انسان را همانند کشتن تمام مردم روی زمین معرفی می‌کند، می‌فرماید:

من قتل نفساً بغیر نفس اوفساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً

آن کس که انسانی را بدون این که قاتل باشد و یا در زمین فساد کرده باشد، بکشد، گویا همه مردم را کشته است.» (مائده 32)
به همین دلیل، در آیه مورد بحث، نیز برای کسانی که یک انسان دیگری را عمداً یا قصداً به قتل برسانند، چهار مجازات و کیفر شدید اخروی (علاوه بر مساله قصاص که مجازات دنیوی است) ذکر شده است:

 -1
خلود یعنی جاودانه در آتش دوزخ، می‌فرماید:
کسی که مومنی را از روی عمد (قصدی) بکشد مجازات او دوزخ است که در آن جاودانه می‌ماند» (و من یقتل مومناً متعمداً فجزاوه جهنم خالداً فیها).
- 2 خشم و غضب الهی، می‌فرماید:
»
و خداوند بر او خشم می‌گیرد.» «و غضب الله علیه«
- 3 دوری از رحمت خدا، می‌فرماید: علاوه بر آن «خداوند او را از رحمتش دور می‌سازد» (والعنه).

مرد با شنیدن این سخنان به باور های خودش شک کرد و نمیدانست که کشور های دیگر مثل پاکستان، عربستان و غیره کشور هایی که منافع شان را در تندروی دینی می بینند و از دین به عنوان یک وسیله استفاده میکنند، از نادانی، جهالت و حماقت او به نفع خود سوء استفاده میکنند.

مرد برایش گفت که این انتحار و حمله ای که میکنی، هم خودت را میکشی، و هم تعداد زیادی از مردم بی گناه دیگری که در راه رفتن به خانه یا کار شان هستند و این کار نه به نفع دین شماست، نه به نفع قوم شماست، نه به نفع کشور شماست، نه به نفع آخرت شماست، و نه هم چیزی را تغیر میدهد.

فقط یک تعداد انسان های بی گناه و مظلوم را میکشد، یک تعداد خانواده های فقیر و بیچاره مردم افغانستان را که از چهل سال جنگ رنج کشیده اند، به ماتم می نشاند، و یک تعداد دیگر را برای همیشه معیوب و معلول میسازد، طوری که یا چشم شان را از دست میدهند و یا هم دست و پای شان را.

این کار شما تنها به نفع دشمنان مردم افغانستان است

مرد که از چشمانش اشک سرازیر میشد، گفت: میدانم که برای من جنتی نخواهد بود چون کسی را بر جرمش ندیده ام. اما ازین دوزخی که من در آن زندگی میکنم رهایی خواهم یافت. کسانی هم هست در آنسوی مرز، در کشور پاکستان که یک مقدار پول برایم داده اند که با آن چند طفل یتیمی را که از خانواده ای برادرانم که در جنگ شهید شده اند، باقی مانده اند، چند روزی کفایت کند. من هم میخواستم زندگی کنم اما همین کسانی را که امروز میخواهم انتحاری کنم، همه چیز را از من گرفته اند، حتی حق زندگی کردن را. من شاید یک تعداد انسان هایی بیگناه دیگر را نیز بکشم اما اگر آن کسانیکه هدف واقعی من هست را بتوانم با خودم ازبین ببرم، مطمئن هستم که یک تعداد کسان دیگر را از شر ظلم شان خلاص خواهم کرد. در همین حال خودش را کنار یک قافله موتران امریکایی که با وزیر دفاع افغانستان یکجا سفر میکرد پرتاب کرد و صدای مهیبی همه جا را پرکرد.

روزنامه ها و تلویزیون ها پر از خبر حمله و اجساد خون آلود کودکان، زنان و مردان رهگذر شد. خانواده هایی هم فریاد و گریه کردند و این کار هزاران بار دیگر نیز درین شهر و شهر های دیگر افغانستان هر روز تکرار شد.