۱۳۹۵/۰۲/۰۸

Governance in Afghanistan

حکومتداری در افغانستان


از یکی از متخصصان حکومتداری خوب در افغانستان پرسیدند که "چرا افغانستان هر بار حکومت میسازد، نمیتواند حکومت پایدار و دوامدار باشد، حکومت میسازند، سقوط میکند، حکومت میسازند بازهم سقوط میکند، دلیل آن چیست؟".
متخصص در جواب گفت: دلایل نا پایداری حکومت های افغانستان و دلایل ناپایداری نظام سیاسی درین کشور بسیار زیاد است اما من اشاره میکنم به چند نکته بسیار جالب در نظام سازی در افغانستان.
افغانستان یک کشور چند ملیتی، چند قومی و چند فرهنگی است. بنابرین نظام سازی درین کشور و حکومتداری باید همیشه چند بعدی باشد و تمام ابعاد باید در ساختن یک نظام سیاسی در نظر گرفته شوند.
در نظام های قبلی این کشور همیشه و اکثراً کسی که در راس قرار داشته یک فرد پشتون بی سواد بوده که این خود راه را برای کوتاه شدن مدت عمر حکومت ها هموار کرده است.
بنابرین نظام سازی درین کشور به مشکلات زیادی مواجه است که من درینجا مهم ترین آنها را یاد آوری میکنم:

  • عدم مشروعیت،
  • عدم حفظ تعادل و توازن،
  • عدم تامین عدالت،
  • عدم ایجاد قوانین همه شمول و بی طرفانه،
  • عدم برابری در مقابل قانون،
  • عدم موجودیت یک پلان هدفمند سیاسی،
  • عدم توجه به خواسته های مردم افغانستان،
  • عدم توجه به رفاه مردم ،
  • عدم توجه به داشتن و حفظ حمایت مردمی،
  • عدم استقلال احزاب سیاسی،
  • عدم موجودیت رهبران خردمند، با سواد و خوب سیاسی،
  • عدم موجودیت یک نظام تعلیمی سودمند و مفید علوم سیاسی در کشور برای تربیت سیاستمداران آینده،
  • عدم موجودیت قوانین شفاف و سودمند برای شناسایی و مبارزه با فساد سیاسی گسترده،
  • عدم موجودیت پشتیبانی و حمایت اقتصادی از احزاب  دموکرات،
  • عدم شفافیت در حقوق و حوزه صلاحیت های محاکم محلی،
  • عدم موجودیت شایسته سالاری،
  • عدم موجودیت پلان های هدفمند اقتصادی برای خود کفایی افغانستان از نظر اقتصادی،
  • عدم موجودیت درک کلی از منافع ملی در سطح مملکت به خصوص در میان سیاستمداران کشور،
  • سوء استفاده های سیاسی،
  • بهره کشی،
  • عدم مسئولیت پذیری،
  • عدم درک و شناسایی درست از حقوق
  • عدم موجودیت احصائیه و ارقام

  




۱۳۹۵/۰۲/۰۳

What is Peace?


صلح چیست؟
کودکی در افغانستان از پدرش پرسید که پدرجان صلح چیست؟

پدرش تبسمی کرد و گفت که مچم بچیم. چهل سال است که چیزی را بنام صلح ندیدیم. بیخی چهریش یادم رفته. هیچ نمیفامم که صلح چی معنی دارد. صلح یعنی حفظ آرامش و نظم عامه و حفظ جان، مال و عزت مردم افغانستان است. صلح یعنی نبودن جنگ در افغانستان است.

پسرک گفت پدر جان جنگ در افغانستان بخاطر مداخلات بیگانه هاست؟

پدر باز هم تبسمی کرد و گفت: بچیم اگر در اطراف افغانستان دیوار های آهنی بلندی بسازیم که هیچ کسی درین کشور داخل شده نتواند و هیچ فردی بیگانه درین کشور وارد شده نتواند، باز هم ما به صلح نمیرسیم. اگر هر خانه افغانستان را زره بگیریم، باز هم به صلح نمیرسیم.

مشکل وطن ما درین است که ما هم از داخل ویران شدیم و هم از بیرون.

در داخل کشور هر شخص با یک شخص دیگر درگیر است. اگر هیچ بیگانه ای هم نباشد، همین جنگ های داخلی همه ما را میکشد. مشکل در تربیت نسل هایی است که در جنگ بزرگ شده اند. حقوق همدیگر را رعایت نمی کنند. چیزی به نام قانون را نمیشناسند. مسلح هم هستند. گاهی خود را طالبان نام میگذارند و گاهی هم مجاهدین. همه یکدیگر خود میکشند.

ما برای ایجاد صلح، به تربیت یک نسل جدید نیاز داریم که حقوق را بدانند و رعایت کنند. حق خود و حق دیگران را بشناسند. آنها باید قانون درست بنویسند که قانون مشکل نداشته باشد. آنها باید این کشور را قانونمند بسازند. اول مشکلات داخلی را در بین گروه های مختلف حل کنند، سپس بپردازند به مسائلی از قبیل مداخلات کشور های بیگانه در امورات داخلی افغانستان.

در افغانستان هر کسی که رئیس جمهور میشود، قانون را طوری میسازد که تمام عایدات کشور باید به جیب خانواده ای او بریزد و هیچ کسی دیگر نباید حق نظارت را داشته باشد.

یک تعداد مردمان این کشور باور دارند که افغانستان کشور پشتون هاست. همیشه باید یک رئیس جمهور پشتون باید بر سر این مردم حکومت کند. یک تعداد دیگر میگویند که مردم افغانستان باید مسلمان شوند. حکومت اسلامی تنها راه حل این کشور است، و آنها خود شان را طالبان مینامند. یک تعداد دیگر هم هیچ کاری نمیکنند.

این کشور به عدالت نیاز دارد. به یک نظام سیاسی متعادل. به انسان های دانشمند. این کشور در دست یک تعداد دزدان افتاده است که فکر میکنند بخاطر نگهداشتن افغانستان، باید افغانستان را فروخت.

این کشور به بحران عقلانیت، به بحران برنامه سازی، به بحران سیاست، به بحران اقتصاد، به بحران نیروی بشری، به بحران رهبریت، به بحران نظام سازی، به بحران فرهنگ و تمدن گرفتار شده است. این کشور اوج استبداد، اوج ظلم، اوج نابرابری ها، اوج اشتباه، اوج جرایم، اوج بی قانونی، اوج سوء استفاده و فساد، اوج بی تربیتی، اوج ندانستن ها، اوج بد اخلاقی، اوج فرار، اوج مهاجرت، اوج تلفات و کشته شدن ها، اوج مداخلات بیگانه، و بلاخره به اوج نا امنی و جنگ تبدیل شده است.




وحدت ملی ویرانه ما


What is asylum seeking? پناهندگی چیست؟

A young boy asks this question from his funny father in Afghanistan who’s got a good sense of humor was just watching the news about how the Afghan refugees suffer in Europe.

The father answered the question in a very different way.

Well, son, it is a relative term. It is different for every person and every nation. They write many things on the papers about it, but in reality it is a totally different thing. But mostly for the people of Afghanistan it means like this:

Christians hate Muslims. They explode their own houses and blame Muslims for that. As a result they attack some Muslims countries and send two kinds of troops, the white ones that we see them, and the black ones that we don’t see them. They change regimes and bring their own people to rule. They got place and the most modern technology to kill hundreds and thousands at a time.

Now some stupid, unaware and ignorant people manage to escape the war in their own countries mainly from Afghanistan, Iran and Syria and go to one the most racist, fascist, chauvinistic and extremist Christian countries and say, hey I have managed to escape the war your soldiers began. Would you like to kill me in your own home country?

Some of them ask more than 200 stupid questions and some of them don’t, and finally they answer either positive or negative.

If they answer positive, they say “Yes, we would be glad to help” and if the answer is negative, they say “No, you’ll die without our intervention”.

Now if the answer is positive, they give them some other options too:
How would you like to die?

1.        With torture in the refugee camps
2.        Immediate death without torture
3.        Half death and receiving 1000 Euro bills per month

Mostly the asylum seekers and refugees from Afghanistan receive a negative answer, if they get positive, then they would go for the last option, if they can read and write and be able to choose.

 (Satirical Comedy) 

۱۳۹۵/۰۱/۲۷

Afghan Refugee Kid Writes his Mom

A letter from a 15 year old Afghan refugee in Europe to his mother in Afghanistan:

Dear Mother,

I hope this letter finds you in the best of health. I am writing this letter from a refugee camp in one of the European countries. I am still alive. I am trying my best to be fine. I think this would be the last letter I send you before I get killed by these racist people. I am living in a very bad situation here. I was so naïve before coming to Europe. It was the most stupid decision to come to Europe and think that these people will protect and save us. We were 14 when we left Afghanistan and now all 13 friends of mine were murdered on the way to Europe in different countries and I am the last one.

We always thought that Europeans might be kind and friendly like our people and we can ask them to help us all the time, but these were all wrong assumptions. Here I see that they kill almost every Afghan refugee. They even closed their borders only for the people of Afghanistan. I see Afghan men; women and even children die almost every day. They die because of different reasons. Some because of poisonous food, some because of cruel smugglers, some because of cruel police and some others because of the racist local people who intervene their health and create health problems for them.

I thought I would be able to help you and my brothers and sisters when I get here but now I know that it is almost impossible. I don’t have the right to work here and earn money. The Europeans are not as good as they look for the people of Afghanistan. They are really bad people. I did not know that before but now I know them all. Please don’t let them come around our house in Afghanistan, because they are very dangerous people and they think that all the people of Afghanistan are their enemies and they will harm you. When you see them in our village, please stay away and try to keep our family as far as possible.

In this refugee camp they did an operation on many of Afghan refugees and placed some heavy metals inside their belly and they think they will die very soon. They next they it is my turn to go to the doctor for a surgery and I think they will do the same thing to me too. Pray for me. We can’t escape and we can’t come back. Being a refugee in Europe is like travelling in the dark jungle and don’t know from which side a monster or a wild animal attack you and kill you.

They put us in the prison in Italy and the police asked us to hit each other and they did lots of wrong things to us that I can’t explain. They took our mobile phones and some money. I have been to many prisons in different European countries, hungry, thirsty and very dirty without access to toilets and bathrooms.

You know mom, I was not religious at all when I was at home. Here they blame us for being Taliban, terrorist and extremists. Now I pray 5 times a day and I ask help only from God because he is the only one who can help me in this bad situation. That is the only think I have now, my God. I did not know that being a Muslim would create all these problems for me. Here these people around us all are against Muslims and they invite us to change our religion and become Christians. Some people change their religion and they think that is the only way to save their lives, but I am now proud to be a Muslim and I promise mom, that I love you and will die in the religion and good lessons that you gave me. When the boys change their religion, they give them new Christians names too, but I love to die with the name you gave me mom and I like it very much. I wish my father was around to help you when I am not around mom, may his soul rest in peace, his soul will also be happy if I maintain my name and my religion.

My dear lovely mother! I am sending you some of my latest photo so that you can see how much have I changed so far.

I almost forgot to tell you mom, I passed so many difficulties and every moment on the way was a life threat. I was inside a container and there was no oxygen to breath. I was inside a small boat in the sea and the storm destroyed it and we were about to drown in the water. So many of my friends died in these difficulties and we buried them on the way. Some of them had contacts of their families and we informed them, but some of them did even have a number to call and no one know when they died and where they are buried.

I thought when we get into a European country, the life threats will end and I will begin and new life, but that is not true, almost every minute I get a new life threat from these people. They have made a system for refugees which will lead all Afghan refugees into insult, torture, mistreatment, misbehaving, health problems and finally to a sad death. I can’t escape it. Before I believe in destiny and I thought that everything that happens, happens for a reason and everything is destined by God, but now I know that God has nothing to do with the stupidities of human beings and I don’t want to blame God for what these people do to me.

My friends cannot walk after they had operations which plated something inside their bellies to kill them gradually and, I think after a week, I will be the same. I won’t be able to walk. These people don’t stop trying to kill Afghan refugees and I hope they will succeed to kill me too because I want to end this miserable life of mine and tried many times but I could not kill myself. I have depression and stress in every moment. It is a strange thing to wish to die, but I do wish to die mom, I am sorry to tell you this mom. I don’t want to make you feel sad and don’t want to make you feel bad. If you were here, you would have wished the same thing too.

When I was in Afghanistan, I thought that Europe was a good place and everybody was well educated and everyone was brought up in peace and I thought they might have had the chance to develop the human ideas positive ways. I always thought that the people in Europe might have respect for Human Rights but now I see that the development is only in construction and buildings and outlook of the cities, but the ideas of the young generation and the people of Europe is the same backward anti-human being and have developed in the wrong ways. Their ideas have developed more in the xenophobic, islamophobic and racism directions. They kill Afghan refugees the same way they killed Jews back in the history.

All the problems begin with the fact that we don’t have the right information and we come to reach into a heaven to save our lives, but we end up in the hell.

The problem begins with the fact that we don’t have electricity and TVs in our village and that makes our people blind. We don’t know what happens here and if I knew that these people will kill me, I would have never come to Europe.

We don’t get the right and true information when we live in Afghanistan about the situation here in Europe. We only see some nice films about Europe in a TVs and CD players which runs with the generator only when we have some money to buy fuel for that electricity generator.

I’m so sorry mother, because I don’t have money to send you. I know that you might think I am not the same responsible boy for my brothers and sisters, but the truth is that I am the same responsible boy but the situation here is really bad. There in Afghanistan I had the right to work and earn some money but here I don’t.

The things that you see and hear about Europe, whether on the TV or in those nice photos of the parks sent by some relatives, do not show the real picture of Europe.

The ugly truth is that European people hate Muslims and they kill all of us whether we are inside Afghanistan or we escape and come in Europe. 

My dear mom, would you please mind reading this letter to all other mothers in that village when you come together so that they can get to know the situation here and that they should not allow their sons to come to Europe because a certain death is awaiting for them here in Europe.
Love you mom,

Your son,
Mahmood





















۱۳۹۵/۰۱/۲۰

Afghanistan Trade Center

An illiterate construction expert locally called as “Gilkaar” was building two big towers in a remote village in Afghanistan with mud and straw. The word Gilkaar is a combined word made of two different words “Gil” which means “mud” and “Kaar” which means “work” and it is literally translated as “Mudworker”  to show that how underdeveloped is the construction sector in Afghanistan, because most of the buildings are made of soil and water (mud) and sometimes stones in the foundation. It is maybe because of extreme poverty and weak and tribal government and political institutions.

Gilkaar was making the two towers as high as possible. The materials were not strong enough to bear the weight of the height and the way he was building it was very unprofessional.

The two towers had fallen down many times and the man was rebuilding it again and again with different techniques to make sure it will not fall down next time. The two towers were not straight but a little bit bowed due the fact that he did not have enough equipment and tools to measure the height, width and other dimensions of the two towers.

An American journalist came by and interviewed the old man for his project which was about to end after many years of hard work.

Journalist: You are doing a great job. How long have you been working on this project?
Gilkaar: Since 2001.
Journalist: What are you planning to make?
Gilkaar: The highest muddy towers for Afghanistan and I call them Afghanistan Trade Center.
Journalist: Why are you making it from mud and straw in such a poor quality?
Gilkaar: I don’t have money to invest on these towers. I am making them from the soil and water which are available for free in the working site.
Journalist: But they are so weak and unprofessional and even not straight and they will eventually fall down and it can kill people, don’t you think it is all a waste of time and resources what you are doing?
Gilkaar: No, if they fall down, then we won’t blame and attack and occupy another country for it, the same way you Americans did to our country, and then he laughs. You thought us good lessons. But we don’t go that far to create religious extremist groups to kill innocent people in other countries too. We have lost so many lives and family members because of your towers and now it’s time for us to build our own towers and even if they fall down and kill some people, they will die for the Afghanistan Trade Center, not for another countries trade center. You people from the western countries are so bad. When your people come with guns in our country, we accept you and let you live here but when my sons immigrated into your countries without guns to save their lives, you killed one of them and deported the other one to Turkey. You people use our nation, our country, our religion and all what had built here to defeat Russia in this country and now you occupied it and torture the same people you used and destroyed their country. At least what you can do for this country is to stop killing innocent civilian in this country that you have occupied.
Journalist: Are you sure? Puts his hand in his pocket and takes out a pistol and shoots Gilkaar in the head and leaves.

Next day the media and TV announces this way: There was a suicide attack against a foreign journalist in Afghanistan but the security forces managed to kill the suicide attacker before he exploded himself. He was a man of 55 years of age and was shot right in front of the two highest towers made in a remote village and called as Afghanistan Trade Center. The camera man “Ajmal Naqshbandi” who was an Afghan had filmed the scene was also shot and murdered in this tragic event by the terrorists who planned this attack.






۱۳۹۵/۰۱/۱۴

شرایط جلب سرمایه گذاری های خارجی در دهات افغانستان

روزگاری یکی از اراکین دولت افغانستان در یک جلسه بین المللی از تاجران و سرمایه گذران خارجی دعوت کرد که در زمینه های بکر در افغانستان سرمایه گذاری کنند. سرمایه گذران سکتور های مختلف سوال های شان را چنین مطرح کردند:

تقاضای سرمایه گذاران: ما میخواهیم شرکت تولیدی و پروسس مواد غذایی در افغانستان تاسیس کنیم. برای تاسیس این شرکت ما به چند چیز مهم در قریه های مورد نظر نیاز داریم. ما به امنیت، انرژی برق و گاز،‌ آب آشامیدنی، راه های مواصلاتی هم برای رفت و آمد به آن منطقه و هم برای انتقال مواد جهت رفت و برگشت وسایل نقلیه کوچک و بزرگ احتیاج داریم. ما به شرکت های بیمه نیاز داریم تا بتوانند میزان هزینه ریسک های ما را کاهش بدهند. ما به نیروی کار ماهر و ارزان در بخش ها مختلف تولیدی در منطقه نیاز داریم. ما به خدمات صحی برای کارمندان و همچنان بیمه صحت نیاز داریم. ما به سیستم بانکداری مدرن و امروزی نیاز داریم تا معاش و حقوق کارمندان خود را از طریق حساب های بانکی شان به وقت و زمان معین به آنها پرداخت کنیم. آیا این چیز ها در دهات افغانستان قابل دسترس میباشند؟ 

جواب اراکین دولت افغانستان: همه چیز آماده است.

نظر نمایندگان مردم دهات و جامعه مدنی افغانستان: ما در قریه های افغانستان متاسفانه امنیت نداریم. مردم محل در دهات افغانستان تحت ظلم و استبداد شدید نیرو های مسلح دولت، نیرو های مسلح غیر مسئول و در بسیاری موارد بیرون از حاکمیت دولت و تحت نظام های قبیلوی طالبان در بدترین وضعیت زندگی میکنند و بیشتر جوانان آنها به سوی کشور های خارجی مسیر مهاجرت را نسبت به زندگی کردن در دهات افغانستان ترجیح میدهند. ما در دهات افغانستان برق نداریم. بیشتر مردم افغانستان از نفت برای تولید برق توسط جنراتور استفاده میکنند. افغانستان گاز بسیار زیاد دارد اما متاسفانه تا هنوز استخراج نشده است. یک تعداد کمی از مردم با سرمایه گذاری شخصی شان از سیستم های برق آفتابی استفاده میکنند. تعداد دیگری هم آسیاب های آرد را شبانه به یک برق ناچیزی تبدیل میکنند که برای روشنایی چراغ های خانه های شان هم کافی نیست، چه رسد به اینکه از آن برق برای تاسیس شرکت های تولیدی استفاده شود. شهر های افغانستان نیز به یک برق وارداتی کشور همسایه وابسته است که موجودیت آن برق نیز بستگی دارد به روابط ما با همسایه و همچنان امنیت در جریان راه های انتقال برق از کشور همسایه تا شهر های افغانستان. شبکه های آبرسانی افغانستان در اثر جنگ های داخلی کاملاً از بین رفته است. بیشتر دهات افغانستان به آب آشامیدنی صحی دسترسی ندارند. راه های مواصلاتی کشور در جریان جنگ های داخلی از بین رفته اند و کمتر سرک قیر در افغانستان به استندرد امروزی وجود دارد. سرک ها،‌ جاده ها و خیابان های افغانستان بسیار با کیفیت پائین ساخته شده اند و چون درین کشور کانالیزاسیون وجود ندارد و بارندگی برف و باران در فصل زمستان زیاد است، همه ای سرک های قیر ریزی شده این کشور، چه حلقوی، چه شاهراه ها، چه میان شهری،‌ چه میان ولایتی همه و همه از نظر نورم و استندرد های بین المللی حفاظتی بدون هر نوع معیار های حفاظتی،‌ چراغ های ترافیکی و دیگر علامت گذاری های ترافیکی بوده و در مقابل آب برف و باران شدیداً آسیب پذیر میباشند. دهات افغانستان اغلب چیزی به نام راه مواصلاتی درستی ندارند، نه سرک قیر ریزی شده در آن موجود است و نه هم سیستم ترانسپورت عامه مثل منی بس،‌ ترم، ترین (قطار) و یا بس های شهری درین کشور وجود دارد.
در مورد بیمه برای سرمایه گذران چیزی درین کشور وجود ندارد که بتواند میزان ریسک سرمایه گذاری را کاهش داده و به سرمایه گذران اطمینان دهد که سرمایه های آنها در مقابل خطرات احتمالی بیمه خواهد شد.

نیروی کار ماهر و ارزان در افغانستان بسیار زیاد وجود دارد اما بخاطر عدم موجودیت امنیت و عدم موجودیت زمینه های اشتغال همه در حال فرار ازین کشور اند. افغانستان همه روزه صد ها تن از جوانان خود را از دست میدهد چون این جوانان از نبود امنیت، از نبود امید به زندگی بهتر، از خاطر نبود حکومت داری خوب و فرصت های کاری و تحصیلی همه فرار میکنند. جوانان افغانستان مانند پرنده های مهاجر با قبول خطر مرگ خود را به دریای مدیترانه می اندازند تا باشد که به یک کشور امن برسند. آنها از جنگ چهل ساله خسته شده اند و از زورگویی، استبداد، انفجار، اسلحه و بوی خون، باروت و دیدن انتحار و انفجار خسته شده اند. آنها ازین کشور میروند. تعداد زیادی از آنها در راه رسیدن به یک کشور امن غرق میشوند. آنها از قوماندان های مسلح، از نیروی های مسلح، از بدرفتاری پولیس، از بد رفتاری طالبان و گروگان گیری و کشتن مسافران خسته شده اند. آنها از شنیدن دروغ های سیاستمداران بی سواد و فاسد خسته شده اند. آنها دیگر امید خود را از دست داده اند. آنها از بی مهری دولتمردان و بی مسئولیتی آنان در قبال سرنوشت شان خسته شده اند و نمیتوانند بیشتر ازین در میان بار فلاکت و رگبار های مرمی و انفجار با انزجار زندگی کنند. آنها میروند و غرق میشود. میمیرند. با کودکان و فامیل شان افغانستان را برای همیشه ترک میکنند. آنها نمیخواهند دیگر نامی ازین کشور را به گوش های خود بشنوند و نمیخواهند دیگر شاهد فریاد و ناله های کودکان زخمی بر روی سرک باشند. آنها دیگر نمیخواهند شاهد گدایی خانم ها بر روی سرک باشند. مردم افغانستان خسته شده است. مردم افغانستان دیگر نمیخواهند نام طالبان را بشنوند. آنها دیگر نمیخواهند شاهد تعصب های قومی، مذهبی، دینی و یا نژادی و زبانی باشند. آنها خسته شده اند و میخواهند همه انسان ها مساویانه در کنار هم با احترام به یکدیگر زندگی کنند. آنها میروند تا شاید به یک کشوری برسند که به نام انسانیت احترام قایل باشند. آنها سفر میکنند به سوی کشور هایی که دم از حقوق بشر میزنند. کشور هایی که میگویند مساواتٰ عدالت، برادری، برابری، حقوق مساوی برای همه انسان ها، حقوق بشری مساویانه برای هر فرد در جامعه، احترام متقابل، ... اما اینکه آیا به آن میرسند و یا نمیرسند بحث دیگریست و یا اینکه در آب بحر غرق میشوند و میمیرند و یا هم در دست انسان های کثیف تر از مردمان کشور خود شان می افتند و زندگی شان برباد میشود.

خدمات صحی؟ در افغانستان چیزی به نام خدمات صحی نداریم، فقط چند تا داکتری است که یک چند سالی ورترنری خواندند و سندی از پاکستان آورده و بر مردم بیچاره افغانستان هر چیزی را به نام دوا می فروشند. این کشور نمی تواند و نتوانسته داکتر تربیت کند. دانشگاه های طبابت این کشور پروژه های ناکامی بوده که امروز تمام مریضان عادی این کشور برای تداوی هر نوع بیماری عادی مجبورند یا به هندوستان، یا به ایران و یا هم به پاکستان سفر کنند تا نزد داکتران بیگانه پول شان غارت، وضعیت صحی شان وخیمتر و تن خسته و بیمار شان عیادت شود. در افغانستان در طی چند دهه جنگ نه داکتر باقی مانده است و نه هم وسایل و ماشین آلات طبی و مورد نیاز. درین کشور نه سیستم صحت وجود دارد، نه سابقه بیماری، نه دوسیه صحی و نه هم داکتر خانوادگی. فقط چند تن اشخاص استفاده جویی هستند که با یاد گرفتن اسم انگلیسی دوا میتوانند بر روی یک کاغذ یک شفری بنویسند تا دواخانه پهلوی معاینه خانه شان که قراردادی خودشان است بتواند دوا های تاریخ گذشته و انقضا شده خود را به مریضان بفروشند.

سیستم بانکداری؟ بلی همان کابل بانک فقط در چند تا شهر بزرگ وجود داشت تا بتواند پول مردم را به جیب برادر رئیس جمهور بریزد که آن هم سقوط کرد. حالا چه کسی میتواند بر بانکداری درین کشور اعتماد کند؟

در دهات کشور هیچ بانکی وجود ندارد. تمام معاملات و خرید و فروش ها درین کشور به صورت نقدی انجام میشود و از نقش بانکداری فقط همان باز کردن حساب پس انداز در چند تا شهر بزرگ باقی مانده چون نفع صاحب بانک در آن تامین میشود و مردم ساده پول خود را میریزند به جیب صاحبان بانک ... دیگر از خدمات بانکی درین کشور خبری نیست.

افغانستان به هیچ وجه آماده جلب سرمایه های خارجی نیست، بلکه در حال از دست دادن سرمایه های داخلی و حتی نیروی بشری و نسل جوان این کشور است که برای این کشور یک ضایعه ای جبران نا پذیر خواهد بود.