۱۳۹۶/۰۵/۳۱

در جستجوی هویت



در جستجوی هویت

In Search of Identity

مرد قوی هیکل چهل و پنج ساله، با ریش بلند سیاه و دستار سفید بزرگ بر سرش و چشمان سرمه کرده و پیراهن و تنبان سیاه بر تن داشت و در میان مردم به زبان پشتو خطبه نماز جمعه را میگفت. 

در خطبه نماز میگفت که ای مسلمان ها، ای مردم متدین پشتون، باید از دین اسلام دفاع کنید و نگذارید کافران، شیعه ها، فارسی زبانان بر سر شما مردم مسلمان حکومت کنند. 

او میگفت که ما در خانه یک مسلمان مذهبی پشتون و مسلمان به دنیا آمدیم و هرگز اجازه نمیدهیم که شیعه های کافر، هزاره ها، تاجک ها و یا فارسی وانان بر مملکت اوغانستان حکومت کنند. 

هر جای که آنها را گیر کردید، سرشان را بزنید، مال شان را بگیرید و زن های شان برای خود برده و کنیز بگیرید و این برای شما از طرف خداوند حلال ساخته شده است. 

او میگفت که من به عنوان پادشاه این مملکت اسلامی و رهبر شما قوم بزرگ پشتون، به شما دستور میدهم که ازبک ها را به ازبکستان، تاجک ها را به تاجکستان، و شیعه ها و هزاره ها را به گورستان بفرستید. اوغانستان یک امارت اسلامی است و این کشور حق مسلم ما مردم است و همانگونه که نامش نشان میدهد، این کشور سرزمین اوغان ها یعنی پشتون هاست.
من خودم تا کنون هزاران هزاره و شیعه کافر را به دستان خودم کشته ام و هرگز اجازه نمیدهم که این قوم کافر درین کشور روز خوبی را ببیند. 

تعدادی از مردم با این حرف هایش سخت مخالف بود و در زیر لب به او فحش و ناسزا میگفتند اما از ترس نمیتوانستند صدای خود را بکشند، چون ممکن بود هر کسی درین میان بر او اعتراض کرده و با یک صدای بلند که این طرفدار کافران است، میتوانست زندگی شان را با خطر مرگ مواجه کند. 

کسانی که به جای کلمه پوهنتون پشتو، از کلمه فارسی دانشگاه استفاده میکند، و یا به جای کلمه های شونزی مکتب میگویند، به جای الوتکه طیاره میگویند، به جای سارنوالی دادستان میگویند، به جای غورزنگ جنبش میگویند، به جای پشتون اوغان میگویند، آنها مسلمان نیستند و باید آنها را قتل عام کنید. 

درین هنگام کسی آمد نزد او و برایش گفت که ملا صاحب، پدرت در هلمند سخت مریض است و نفس های آخرش را میکشد. خانواده شما از شما تقاضا کرده است که خودتان را عاجل برسانید، طیاره هلیکوپتر آمده است، بفرمائید برویم. 

پدرش هنگام آخرین نفس هایش یک صندوقچه را برایش داد و گفت پسرم مرا ببخش که حقیقت ها را نتوانستم تا امروز برایت بگویم. در داخل این صندوقچه برایت یک وصیت نامه نوشتم، بگیر بخوان قول بده به وصیت های من عمل کنی. مرد به پدرش که به زبان پشتو حرف میزد با گریه قول داد و پدرش چشمان خود را بست و فوت کرد. 

سر و صدا از خانه بلند شد و صدای گریه و زجه و ناله ها همه ای قریه را گرفت. مراسم تشیع جنازه و فاتحه تمام شد و مرد با افسردگی و یک دنیا غم یک روز در اتاق تنها نشسته بود که یادش آمد که پدرش در صندوق یک نامه نوشته بود. 

وقتی نامه را میخواند، اصلا باورش نمیشد که درین نامه چیزی هایی که نوشته بود واقعیت داشته باشد. 

درین نامه نوشته شده بود که پسرم، من وقتی ازدواج کردم، خانه ما کودکی به دنیا نمی آمد و برای معالجه رفتیم کابل. دوران جنگ بود، خانه ها راکت خورده بود و هیچ کسی در وضعیت خوبی نبود. داکتر پیدا نمیشد که مشکل ما را حل و ما را تداوی کند. شفاخانه ها همه راکت خورده بود. وقتی از بازار میگذشتم، چشمم به یک مرد هزاره فقیر افتاد که از دست فقر و تنگدستی، نمیتوانست دیگر به کودکان خود غذا بدهد و به همین دلیل میخواست کودکان خود را بفروشد. تو وقتی 6 ماهه بودی من تو را با همین لباس های کودکانه ات، که برایت درین صندوقچه نگهداری کرده ام، از او خریدم و در گردنت یک لاکت یادگاری از عکس پدرت بود و نامش را هم برایت یاد داشت کردم. نام اصلی تو غلام سخی است و تو یک هزاره هستی. برو و پیدایش کن و برایش بگو که تو فرزند اوستی. او حق دارد فرزند خود را ببیند و این حقی بود که من آنرا از او گرفتم و در آخرین لحظات زندگی ام سخت پشیمان شدم. 

مرد از آسمان به زمین خورد و قتل عام های هزاره ها در پیش چشمش ظاهر شد که چه تعداد هزاره ها را به نام کافر قتل عام کرده بود. اشک ها از چشمانش سرازیر شد و اصلاً باورش نمیشد اما به هیچ کسی در خانه این راز را نگفت. نه به زن خود گفت و نه به فرزندان و برادران و خواهران خود.

رفت در مسجد و میخواست با خدای خود راز و نیاز کند. با خدا میگفت ای خدای بزرگ. من میدانم که بنده گنهکار و روسیاه تو هستم، ولی هرگز فکر نمیکردم که مرا اینگونه جزای سخت بدهی، آن هم درین دنیا. مستقیماً در یک روز مرا هزاره ساختی؟

کابل رفت و عکس را بزرگتر ساخت و در جستجوی پدر خود بر آمد. گفتند پدرت در یک قریه دور دست بامیان به نام یکاولنگ زندگی میکرد، اما از وقتی که کودکانش را از دست داد، در فراق کودکان خود سخت رنجیده است و ترک دنیا کرده و دیگر هیچ امیدی به زندگی ندارد و فعلا در یکی از سوراخ های نزدیک بت های بامیان زندگی میکند. 

از هر کس به لهجه پشتو می پرسید، از ترس همه فرار میکردند و به او چیزی نمیگفتند. به پدرش گفتند که همان ملای مشهور طالبان آمده و ترا جستجو میکند. شاید قصد کشتن ترا داشته باشد. او را از غار کوه کشیده و فرار دادند به یکاولنگ. 

مرد خبر شد و رفت یکاولنگ و در آنجا با قبر های دسته جمعی از کسانی که کشته بود مواجه شد و دید که هنوز هم تعداد زیادی از مردم همه ساله میایند و بر سر قبر های اعضای خانواده های شان گریه میکنند. 

از آنجا به بلخاب رفت و از بلخاب به دره صوف، از دره صوف به پشت بند، و بلاخره از طریق راه منکبود وارد سمنگان شد. هرجا میرفت با گور های دسته جمعی و مردم سوگوار برای از است دادن خانواده های شان توسط دستورات خود همین فرد مواجه میشد. در سمنگان خبر رسید که پدرش به دره ترکمن فرار کرده است، و کسی گفت که بهتر است کمی تغیر قیافه بدهد و در عالم ناشناسی به دنبال کسی که میگردد، برود. او تغیر قیافه داد و از پشت پدر رفت به دره ترکمن و از بسکه خسته، مانده و ذله شده بود، زمانی را در مرکز ولسوالی سرخپارسا در لولنج در مسجد کنار زیارت شاه دلیر اتراق کرد. او چند روزی بود که ازین سو و آن سو آدرس پدرش را از مردم میپرسید و گفته بودند که پدرت روزانه از ترس طالبان فرار میکند به دره ترکمن میرود، ولی شبانه چون ماه محرم است، برای اعزاداری و نوحه خوانی و سینه زنی به همین مسجد میاید. در گوشه ای از مسجد اعتکاف کرد و گوش داد به سخنان ملا های شیعه و به اعزا داری و نوحه سرایی برای سینه زنی. او متوجه شد که شیعه ها نیز به خاطر خانواده پیامبر اعضا داری میکنند و باور هایی که او داشت در مورد اینکه شیعه ها خودشان کسی را کشته و حالا خودشان را میزنند، همه اشتباده بوده و کم کم متوجه میشد که هر دو مذهب به پیروی از پیامبر و خانواده اش تاکید میکنند. 

او کم کم متوجه شد که شیعه ها هم بخشی دیگری از تاریخ اسلام را که برای او زیاد واضح نبود، را یاد آوری میکنند و ظلم هایی را که بر خانواده ای پیامبر شده بود را یکی یکی به زبان شعر و نوحه بیان میکنند. 

او روزی با ملای مسجد در داخل مسجد تنها ماند. با هم آشنا شدند و سوال های جالبی از ملای شیعه پرسید. از جمله تفاوت بین شیعه و سنی را پرسید. ملا با تبسم برایش گفت که تمام انسان ها با هم برادر، برابر و یکسان هستند، فقط بهترین شما نزد خدا پرهیزگار ترین شماست. 

مردک تکان خورد و گفت میخواستم دقیق تر بدانم که سنی از شیعه چه فرق دارد و چرا یکی را شیعه و دیگری را سنی میگویند و چرا سنی های پشتون شیعه ها را کافر مینامند و آنها را میکشند؟

گفت تفاوت ها بسیار اندک است ولی نادانی و جهالت ما انسان ها بی نهایت. شیعه و سنی همه باهم برادر و برابر هستند. همه پیروان یک دین هستند و یک خدا را پرستش میکنند، همه از یک پیامبر و قران پیروی میکنند، اما تفاوت در شیوه عبادات و جزئیات نظریه های دینی است. مثلا یکی از قران برداشت کرده که باید پایت را قبل از نماز بشویی در حالی که دیگر گفته تنها اگر مسح کنی هم درست است. یکی گفته دست بسته نماز بخوان و دیگری گفته دست باز نماز بخوان. یکی گفته بعد از پیامبر دیگر چهار یارش جانیشنان او هستند، اما دیگری گفته که نخیر پیامبر وصیت کرده که باید علی جانشین او باشد. 

یکی گفته ما طرفدار خانواده پیامبر هستیم. دیگر گفته نخیر ما از یزیدی حمایت میکنیم که نواسه پیامبر را به قتل رسانده است. تفاوت ها همین چند چیزی است که بسیار ناچیزست. یک تعداد رفته اند به پیروی از یاران پیامبر و یک تعداد دیگر دستورات خانواده پیامبر را منحیث برترین رهنمایی های دینی قبول کرده اند. 

وقتی در جریان همین گفتگو بودند که طالبان بر همین مسجد شیعه ها حمله کرده و میخواستند که این مسجد و این زیارت را با تانک های نظامی ویران کنند. سر و صدای شکستن دیوار های حیاط مسجد به گوش رسید. بیرون شدند دیدند که طالبان با تانک های نظامی آمده اند تا این مسجد و زیات را ویران کنند. 

این مرد به زبان پشتو به آنها میگوید که این کار را نکن. من درین مسجد چند روزی بودم و این مردم مسلمانان خوبی هستند. به من غذا دادند و از من عزت کردند. آنها درین جا عبادت خدا را میکنند و شما حق ندارید که این مسجد و این زیارت پدران آنها را ویران کنید. طالبان قبول نمیکنند و میگویند که در این مسجد زنجیر زنی و اعزا داری میشود و درین زیارت نیز مردم برای نذر و خیرات جمع میشوند و این کار ها شرک است و مسلمانی نیست و باید همه ویران شوند. 

این مرد در مقابل استدلال میکند و میگوید که این مردم هم مثل ما و شما مسلمان هستند و سال های زیادی زحمت کشیدند و پول جمع کردند تا این مسجد را برای عبادت از خدا بسازند. اگر شما این مسجد را ویران میکنید، در حقیقت شما این مردم را از فرصت عبادت و یاد خدا دور میکنید و این کار شما بر خلاف دین و بر خلاف شرعیت است. اگر با روش عبادت اینها مخالفت دارید، درین مورد میتوانید با آنها جر و بحث و استدلال کنید، لازم نیست مسجد شان را ویران کنید. میتوانید شیوه های درست عبادت را یادشان بدهید، و یا اگر شیوه اینها از شما بهتر باشد، شیوه اینها را شما یاد بگیرید. 

خلاصه اینکه این مرد با استدلال مانع ویران کردن این مسجد و این زیارت میشود. این مردم همچنان مانع کشته شدن تعداد زیادی از شیعه ها توسط طالبان و آزادی زندانیان آنها میشود و همچنان به طالبان میگوید که نباید ازین مردم باج و پول نقد بگیرند. 

مرد روزی داستان زندگی خود را به ملای این مسجد بازگو میکند. ملای مسجد برایش میگوید که پدرت یک مرد بسیار متقی و خوب است اما بخاطر اینکه در قتل عام یکاولنگ چند تا فرزند و اعضای نزدیک خانواده اش را از دست داده، اگر بداند که تو همان شخصی هستی که این قتل عام ها را کرده ای، سکته میکند. او در غم از دست دادن تو و دیگران کودکان خود به سرطان مبتلا شده است و آخرین روز های زندگی اش را سپری میکند. 

اگر تو کمی در مورد مذهب شیعه چیز هایی را یاد بگیری و با تغیر قیافه نزد او بروی و بگویی که من فرزند تو هستم و از گذشته ای سیاه تو با خبر نشود، بهتر است وگرنه او سکته میکند و میمیرد. 

زمانی که این مرد پس از چندین ماه یاد گرفتن درس های مذهبی دوباره بر میگردد، خبر میشود که پدرش از ترس طالبان فرار کرده و رفته به قریه میرزا اولنگ ولایت سرپل. 

وقتی به آنجا میرسد، میبنید که پدرش با چندتن از کودکان که خواهر زاده های پدرش بود، در یک قبر دسته جمعی در حالت نیمه جان در حالی که گلوله ها بر سینه اش شلیک شده بود، آخرین نفس های خود را میکشد. 

مردی که تا چند روز پیش خودش از جمله کسانی بود که دستور قتل عام شیعه ها را میداد، حالا خودش به عنوان بزرگترین قربانی دردی را حس میکرد که به دیگران میداد. او جسد پدرش و کودکان عمه اش در آغوش خودش که قربانی دستور های نادرست خودش شده بود، بزرگترین درد زندگی اش را تحمل میکرد. 

او پس از آن به بزرگترین مدافع حقوق بشر و آزادی های دینی در افغانستان تبدیل شد و خودش به طور داوطلبانه سلاح را به زمین گذاشت و خود را محکمه سپرد و گفت که من به جرم قتل عام شیعه ها اعتراف میکنم و به جرم قتل عام خانواده خودم اعتراف میکنم. 

او داستان غم انگیز زندگی اش را به محکمه گفت و در محکمه از مردم معذرت خواست و گفت شیعه و سنی همه با هم برادر و برابر هستند و هیچ کسی حق ندارد که به خاطر باور های دینی و عقیدتی یک گروه دیگری را ملامت، مجازات، و یا محاکمه و یا هم قتل کند. 

محکمه او را به حبس ابد محکوم کرد و باقی عمر خود را در زندان به نوشتن کتاب هایی در زمینه برادری و برابری انسان ها صرف کرد.


۱۳۹۶/۰۵/۲۹

اقتصاد افغانستان در یک نگاه

تحلیل وضعیت اقتصادی مالی سال 1395 در اقتصاد افغانستان
بودجه اصلی یا بودجه ملی افغانستان حدود 461.8 میلیارد افغانی (7.331 میلیارد دالر) تخمینی است که حدود 283.3 میلیارد افغانی (4.497 میلیارد دالر) یا تقریبا 61 درصد برای بودجه عملیاتی و حدود 178.5 میلیارد افغانی (2.883 میلیارد دالر) برای بودجه توسعوی یا انکشافی برای سال مالی 1395 در نظر گرفته شده بود.
حالا از روی این ارقام میتوان تمام وضعیت اقتصاد افغانستان را به درستی تحلیل و تجزیه کرد.
در گزارش رسمی دیگری تخمین نفوس افغانستان در همین سال به تعداد (28046837)  یا حدود 28 میلیون نفر اعلام شده است.
اگر ما قوانین اقتصادی را یک بار مرور کنیم، در اقتصاد گفته میشود که مصارف دولت عین عواید مردم یک کشور است. هر قدر که یک دولت مصرف کند، همان پول به دست مردم میرسد چون در مقابل همان پول مردم برای دولت کار میکنند.
بنابرین ما اصل بودجه را تقسیم نفوس افغانستان کردیم تا عاید سرانه مردم افغانستان قبل از پرداخت مالیات و تکس به دست بیاید.
عاید سرانه هر شخص قبل از پرداخت تکس و مالیات مبلغ (16465.31479) شانزده هزار و چهارصد و شصت و پنج افغانی تخمین شد.
از جانب دیگر دولت افغانستان اعلام کرده است که در همین سال عواید دولت افغانستان از درک مالیات و تکس حدود بیشتر 13 میلیارد افغانی بوده است. ما این مبلغ را نیز تقسیم نفوس افغانستان کردیم که این مبلغ میشود 46 افغانی برای هر شخص. این بدان معنی است که هر شخص در افغانستان در طی یک سال به مبلغ 46 افغانی برای دولت تکس و مالیات پرداخته است.
نرخ پرداخت تکس در افغانستان حدود 20  فیصد از عواید است و اینکه این رقم را شامل حال کودکان و اشخاص بیکار و مادران خانه نشین هم بسازیم کار درستی نیست، اما باز هم یک چیزی را نشان میدهد.
ما اکنون مبلغ تکس و مالیات را از عواید سرانه کم کردیم و مبلغ عاید سرانه هر شخص مبلغ شانزده هزار و چهار صد و نوزده افغانی (16419.31479) در یک سال محاسبه شد.
از طرف دیگر خدمات اساسی را که یک دولت محلی باید برای مردم افغانستان عرضه کنند را نیز در چند بخش مشخص که عبارتند از: تحصیلات، رفاه و تامینات اجتماعی، بیمارستان ها / بهداشت، حمل و نقل، امنیت عمومی شهروندان، محیط زیست / مسکن، مدیریت، ... و دیگر مصارف که بودجه افغانستان را که برای هر شخص تخصیص داده شده است را بر هر کدام این بخش ها تقسیم کردیم، و در نتیجه تخصیص بودجه دولت افغانستان برای هر شهروند در هر سال در هر بخش ازین خدمات به مبلغ (2058) افغانی میشود.
حال بخش مهمی دیگری ازین گزارش این است که ما مصارف یک شخص را در یک روز نظر به نرخ امروزی سنجش کردیم که به طور عادی مصارف یک شخص به طور اوسط حدود 500 افغانی محاسبه شده است. اگر این مبلغ را در یک سال سنجش کنیم، این مبلغ میشود چیزی حدود یک صد و هفتاد و هشت هزار افغانی (178000).
وقتی عواید سرانه یک شخص را ازین مبلغ کم کنیم، میرسیم به کسر بودجه هر شخص در یک سال در افغانستان و این چیزیست بسیار نگران کننده که مردم افغانستان را از نظر اقتصادی در تنگنا و تحت فشار های روحی و روانی قرار داده و مردم را از حقوق اساسی شان مثل داشتن خانه یا یک سرپناه، خوردن غذای کافی، داشتن لباس های منظم و گرم، دسترسی داشتن و خدمات صحی، دسترسی داشتن به تحصیلات، دسترسی داشتن و خدمات حمل و نقل و ترانسپورت و بلاخره از داشتن سهولت های اولیه زندگی محروم میسازد.  

۱۳۹۶/۰۵/۲۷

Some Basic Lessons About Muslims



Muslims have always been misunderstood, particularly in Europe. They are not who you think they are. In Europe they have been labeled mostly as terrorists because of high level of Islamophobia and anti Islamic projects going on at the state levels by the politician and the media.  

I will give you here some 40 lessons about Muslims which they are obliged by their religion to follow them. These are strong religious instructions which need to be followed; otherwise the person is not considered to be a Muslim.
These lessons are being taught at schools and Madrasas, but they are often ignored by the anti-Islamic and anti-Muslim campaigns.

بهترین درس های اسلامی
................................
اخلاق مسلمان چگونه باید باشد؟
اگر مسلمان هستی شریک بساز تا دیگران نیز بدانند که رفتار یک مسلمان واقعی چنین است، نه جنایت های طالبان.
.................................
1. هر کس تفرقه بی اندازد از ما نیست. (حدیث)
2. با دیگران همانگونه رفتار کنید که دوست دارید دیگران با شما رفتار کنند. (حدیث)
3. آموختن علم و دانش بر هر مرد و زن مسلمان فرض است. (حدیث)
4. هرچیزی را که برای خودت می پسندی، برای دیگران نیز بپسند. (حدیث)
5. پدر و مادر تان را احترام کنید و در مقابل آنها حتی اوف نگوئید. (آیت قران)
6. هرگز در خانه کسی بدون اجازه داخل نشوئید. (آیت قران)
7. به یتیم ها و فقیر ها کمک کنید. (آیت قران)
8. اگر مسجدی جلو ساختن راه را بگیرد، مسجد را ویران کنید، ولی راه را آباد کنید، چون مسجد حق خداست و خدا حق خود را میبخشد ولی راه حق مردم است و خداوند حق مردم را نمیبخشد. (حدیث)
9. بخوان و بیاموز. (آیت قران)
10. هر کس که یک شخص بی گناه را به قتل برساند، مثل این است که تمام بشر را به قتل رسانده است. (آیت قران)
11. با اسیران جنگ مهربان باشید و مانند یک انسان با آنها درست رفتار کنید. (آیت قران)
12. همیشه کار نیک و خیر انجام دهید. (آیت قران)
13. خیر شما در صلح است، پس میان برادران تان صلح کنید. (آیت قران)
14. در دین هیچ کاری به زور و اجباری نیست. (آیت قران)
15. وقتی به انسان ها فرصت بدهید، خودشان راه راست را انتخاب میکنند. (آیت قران)
16. هر کسی در انتخاب دین آزاد است، برای آنها بگو که آنها را دین شان و ما را دین مان. (آیت قران)
17. اسراف نکنید. (آیت قران)
18. فساد نکنید بر روی زمین. (آیت قران)
19. هیچ انسانی از انسان دیگر بالاتر نیست، فقط کسانی نسبت به دیگران خوب تر هستند، که پرهیزگارتر باشند. (آیت قران)
20. نژاد پرستی و قومگرایی نکنید، ما شما را در قوم ها آفریدیم تا شناخته شوئید. (آیت قران)
21. مسلمان کسی است که دیگر مسلمان ها از دست و زبان او در امان باشند. (حدیث)
22. با دیگران با زبان شیرین صحبت کنید. بد زبانی نکنید. (حدیث و آیت)
23. دروغ نگوئید. (آیت قران)
24. رستگار کسی است که اخلاقش را اصلاح کند. (شمس آیت 9)
25. هر انسان خودش میداند که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است. (آیت قران)
26. غیبت نکنید. کسی که غیبت میکند مانند این است که گوشت برادر خود را میخورد. (آیت قران)
27. یکی دیگر خود را با لقب های توهین آمیز صدا نزنید. (آیت قران)
28. مومن آینه مومن است (یعنی عیب های کسی را بدون سر و صدا و بدون زیاد کردن برایش گوشزد کن). (حدیث)
29. نظافت جزء ایمان است. (حدیث)
30. هر کسی که موی دراز میگذارد، باید موهایش را زود زود بشوید و عطر خوشبو بزند. (حدیث)
31. به همسایه نزدیک و همسایه دور احسان کن. (نساء آیت 36)
32. همسایه داری نیکو، به آزار نرساندن نیست، بلکه همسایه داری نیکو، در صبر بر آزار همسایه است. (حدیث)
33. هر کس بمیرد، در حالی که سه همسایه داشته باشد و همگی از او راضی باشند، آمرزیده می شود. (حدیث)
34. «و لقد کرّمنا بنی‌آدم و حملنا هُم فی البرّ و البحر و رزقنا هم من الطّیّبات و فضّلنا هُم على کثیر ٍ ممّن خلقنا تفضیلا » به این معنی که برای انسان کرامت ذاتی قائل هستیم و انسان به موجب انسان بودن خود، از این کرامت و فضیلت که تمامی انواع حقوق را در ابعاد مختلف حقوق عمومی، مالکیت، شهروندی، آزادی، حق خصوصی، جزا، بین الملل و غیره درآن گنجانده شده است، بهره‌مند می‌شود. (آیه ۷۰ سوره اسراء)
35. بهشت زیر پای مادران است. (حدیث)
36. در قران اسم پدر و مادر در کنار اسم خدا قرار گرفته و گفته شده است " پروردگارت فرمان داده، خدا را بپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید". (إسراء آیات 23 و 24)
37. تفاوت قایل شدن میان کودکان دختر و پسر در دین اسلام کار نادرست و حرام است: و هرگاه یکی از آنان را به دختر مژده دهند، چهره اش سیاه می‌شود، در حالی که خشم [و اندوه] خود را فرو می‌خورد و از بدی آنچه بدو بشارت داده شده، از قبیله [خود] روی می‌پوشانند که آیا او را با خواری نگاه دارد، یا در خاک پنهانش کند؟ و چه بد داوری می کنند. (نحل: 58 و 59)
38. و از بیم تنگ دستی فرزندان خود را نکشید، ماییم که به آنها و شما روزی می‌بخشیم. آری، کشتن آنان همواره خطایی بزرگ است». (اسراء،: 31)
39. حق فرزند بر والدین، آن است که نام او را نیکو انتخاب کند. (حدیث)
40. به کودک خود دشنام مده، او را نزن و به او بدی نکن! (حدیث)
41. هیچ کاری بهتر از سیر کردن شکم گرسنه نیست. (حدیث)
42. هر کس سیر بخوابد و همسایه او در کنارش گرسنه باشد و او بداند، به من ایمان ندارد. (حدیث)
43. از جمله حقوق فرزند بر پدر، آموختن نوشتن است. (حدیث)
44. از گهواره تا گور دانش بجویند. (حدیث)
45. او را نزن، بلكه از او دوری کن (قهر کن)، ولی نه طولانی. (حدیث)
46. خداوند به هیچ چیز خشم نمی‌ گیرد، آن چنان که به خاطر زنان و کودکان خشم می‌گیرد. (حدیث)

The best Islamic lessons
................................
How should Muslim morals be?
If you are a Muslim, make others aware that the behavior of a true Muslim is not the Taliban crimes.
.................................
1. Anyone who does divide the people is not one of us. (Hadith)
2. Treat others the way you like to be treated. (Hadith)
3. Learning of knowledge and science is an obligation for every Muslim male and female. (Hadith)
4. Love for others everything you like for yourself. (Hadith)
5. Respect your parents and do not even tell ufff in front of them. (Verse of Quran)
6. Never enter someone else’s home without permission. (Verse of Quran)
7. Help orphans and the poor. (Verse of Quran)
8. If you see that a mosque blocks the way that you are going to construct, destroy the mosque, but build the path, because the mosque is God's, and God forgives it, but the way is the right of the people, and God does not forgive the right of the people. (Hadith)
9. Read and Learn. (Verse of Quran)
10. Anyone who kills an innocent person is like having murdered all mankind. (Verse of Quran)
11. Be kind to the captives and hostages of the war and behave like a human beings with them. (Verse of Quran)
12. Always do good deeds. (Verse of Quran)
13. Goodness is in peace, and you shall make peace with your other fellow human beings. (Verse of Quran)
14. There is nothing compulsory in religion. (Verse of Quran)
15. When you give right to choose to the people, they themselves would choose the right path. (Verse of Quran)
16. Everyone is free to choose a religion, tell them that they should have their religion and we are with our religion. (Verse of Quran)
17. Do not waste. (Verse of Quran)
18. Do not spoil the earth. (Verse of Quran)
19. No human being is higher or better than another one, only those are better than others, who are more righteous. (Verse of Quran)
20. Do not discriminate based on color of the skin (racism) and ethnicity, we created you in the tribes to let you know each other. (Verse of Quran)
21. A Muslim is the one who creates safety for others by his hands and his language. (Hadith)
22. Speak to others with a sweet language. Do not use bad words. (Hadith and Verse of Quran)
23. Do not lie. (Verse of Quran)
24. The savior is the one who corrects his own morality. (Shams Verse 9)
25. Everyone knows what is good and what is bad. (Verse of Quran)
26. Do not gossip behind others. The one who gossips is like a person who eats his own brother's flesh. (Verse of Quran)
27. Do not call each other with offensive titles. (Verse of Quran)
28. A believer is another believer's mirror (A mirror shows what is good and what is not good and needs correction; point out the flaws of someone without making a big noise and without raising it). (Hadith)
29. Cleaning up is a part of the faith. (Hadith)
30. Anyone who has long hairs needs to wash his/her hair soon and give it a sweet smell. (Hadith)
31. Do good deeds to your close and distant neighbors. (Nisa Verse 36)
32. A good relation with a neighbor is not in “no harm” to the neighbors, but it is rather in having patience if a neighboring offends you. (Hadith)
33. Anyone who dies, while he has three neighbors and everyone is satisfied with him, is forgiven. (Hadith)
34. The human beings are made better than other creatures and given better food, which means they are higher than other creatures. The meaning of humanity is intrinsically dignified, and that man, by virtue of his humanity, has benefited the virtue which encompasses all types of rights in various aspects of public law, property, citizenship, liberty, private law, criminal law, international law, and so on. (Verse 70 of Surah al-Asra)
35. Paradise lies under the feet of mothers. (If you want to go to the heaven, you better respect you mother) (Hadith)
36. Worship your God and be nice to your parents. (Exodus 23 and 24)
37. The difference between being a boy and a girl in Islam is a false and forbidden thing: if one of them gives a message that the child being born is a daughter, his face becomes dark, while he hides his wrath and grief and hides himself from his tribe and think of whether to keep her in abomination, or to bury her alive in the land? “And see how bad they judge”. (Nahl: 58 and 59)
38. And do not murder your own children from the fear of poverty; we will give them their own wages of food. Yes, killing them is always a big mistake. " (Asra ,: 31)
39. It is the right of the child to the parents, to choose a good name for her/him. (Hadith)
40. Do not take offense to your child, do not beat him and do not harm him! (Hadith)
41. There is nothing better than feeding a hungry belly. (Hadith)
42. Anyone who sleeps when he /she has had enough food while there is a hungry neighbor next to him, and he knows it, he is not a believer. (Hadith)
43. Among the child's rights on his / her parents is the right of teaching them how to read and write. (Hadith)
44. Learn from cradle to grave. (Hadith)
45. Do not hurt him, but stay away from him, but not long. (If you want to punish your child). (Hadith)
46. ​​The God will not be more angry with anything, as much as he gets angry if you something wrong to the women and children. (Hadith)