۱۳۹۵/۱۱/۱۳

آیا افغانستان به تفرقه میان اقوام و مذاهب نیاز دارد یا به اتحاد و همدلی؟

میبینم کسی میگوید که من پشتون هستم و پشتون ها قوم برتر هستند، زبان پشتو زبان رسمی و اول افغانستان است و افغانستان ممکلت تنها پشتون هاست. میبینم که کسی میگوید که من تاجک هستم و قوم تاجک بهترین قوم افغانستان است، این قوم وارث اصلی میراث های فرهنگی افغانستان بزرگ و تاریخی بوده است. میبینم که کسی میگوید که من هزاره هستم، هزاره ها بهترین مردم در میان مردم افغانستان است، سید، پشتون و دیگر اقوام افغانستان اقوام خوبی نیستند و لهجه هزارگی را یک زبان جداگانه میپندارند و میگویند که زبان هزارگی بهترین زبان های افغانستان است. میبینم که کسی دیگری میگوید که من ازبک هستم و ازبک ها بهترین قوم افغانستان است. کسی دیگری میگوید که من سید هستم و سادات بهترین قوم و بهترین مردم افغانستان است. کسی دیگری میگوید که من پشه ای هستم و زبان پشه ای زبان شیرین و مردم پشه ای بهترین مردم افغانستان است. کسی دیگری میگوید که من نورستانی هستم و نورستانی بهترین مردم افغانستان است و زبان و فرهنگ نورستانی یکی از بهترین زبان ها و فرهنگ های افغانستان است. کسی افتخار میکند به اینکه سنی است و دیگری افتخار میکند به اینکه شیعه است. یکی سنی را خوب میداند و شیعه را بد و دیگری شیعه را خوب میداند و سنی را بد. یکی میگوید که من هندوی افغانستان هستم و ما مردم مظلوم ترین طبقه در افغانستان هستیم و دیگری میگوید که من سیک هستم و مظلوم ترین قشر این جامعه هستم.

... و اما من مربوط هیچ کدام این گروه ها نمیشوم. من نسلی هستم که فراتر ازین مسائل می اندیشم و خودم را مربوط به جامعه ای انسانیت میدانم. من فکر میکنم که مربوط همه ای این اقشار میشوم و همه ای این مردمان پاره های تن من هستند. من پشتون هستم و بسیار روان به زبان پشتو صحبت میکنم. من تاجک هستم و بسیار خوب به زبان دری صحبت میکنم و من هزاره هستم و بسیار خوب به زبان هزارگی صحبت میکنم. من ازبک هستم و زبان ازبکی را دوست دارم و میخواهم این زبان رشد کند، صاحب الفبا و رسم الخط شود و کتاب های بسیاری به این زبان نوشته شود. من زبان نورستانی و پشه ای افغانستان را دوست دارم و میخواهم این زبان ها رشد کنند و به تعالی برسد و کتاب های زیادی در کشور من به زبان های پشه ای و نورستانی نوشته شود. من هم سنی هستم و هم شیعه هستم. من مربوط همه این گروه ها میشوم و هر دین، هر مذهب و هر زبان افغانستان را مانند گهر های با ارزش و قیمتی میدانم که از اجداد ما برای ما به میراث مانده است و ما وظیفه داریم در راستای پالایش و ارزشیابی همه ای آنها تلاش کنیم و اجازه دهیم هر کدام این گهر ها از زیر خاک و خاکستر تبعیض، بد بینی ها، کهنه فکری ها، جهالت، تعصبات میان تهی و ویرانگر و به دور از بخل و کینه های میان فرقوی بدرخشند و ارزش هایش را بر نسل های آینده منعکس سازند تا باشد که در پرتو این ارزش ها، ما بتوانیم یک جامعه ای سعادتمند و مترقی را در پرتو نور این ارزش ها و میراث های فرهنگی مان، که مملو از صلح، محبت، همدیگری پذیری، احترام متقابل به حقوق و ارزش های همدیگر به وجود بیاوریم.

ما نسلی هستیم که همه چیز افغانستان مربوط ماست. ما نسلی هستیم که تاریخ بار سنگینی را که در نتیجه کمکاری های چندین نسل گذشته بر روی هم افشانده شده است، باید به دوش بکشیم و اشتباهات آنها را اصلاح کنیم و هر اشتباهی که ممکن است سوء تفاهم را به میان آورد و اختلاف را در بین مردم عزیز افغانستان دامن بزند، را بر طرف و اصلاح کنیم.

ما نسلی هستیم که وظیفه داریم به همه چیز از یک زاویه ای دیگر و از یک منظر جدید نگاه کنیم و نگذاریم اشتباهات گذشته که اقوام افغانستان را به جان یکدیگر انداخته بود، دوباره تکرار شوند.

ما نسلی هستیم که نباید شعار های اشتباه نژادپرستانه را تکرار کنیم، چون میدانیم که نژاد پرستی باعث نابودی میلیون ها انسان در سراسر جهان شده است و منزلگه آخر نژاد پرستی قتل عام است.

ما نسلی هستیم که باید این جرئت را داشته باشیم که خوب را خوب بگوئیم و زشت را زشت بگوئیم. ما باید این جسارت را داشته باشیم که بدون در نظر داشت هر نوع مسائل دیگر، انسانیت را معیار قرار دهیم و اگر کسی جرمی مرتکب شد، بدون اینکه قوم و نژاد و زبان او را در نظر بگیریم، باید جرم را محکوم کنیم و اگر کسی، و لو از هر قومی باشد، کار مثبتی انجام داد، تشویقش کنیم و حمایتش کنیم.

ما نباید به گذشته های تاریک نگاه کرده و همان مشکلات مشابه را به آینده ها نیز انتقال دهیم، بلکه به گذشته نگاه کنیم و از آن عبرت بگیریم و به آینده نگاه کنیم و آینده را با درس هایی که از گذشته گرفتیم، بهتر بسازیم.

 ما باید نسلی باشیم که مشکلات افغانستان را با مطالعات علمی به طور دقیق شناسایی و تحلیل کنیم و بهترین راه حل را برای آن پیدا کنیم. ما ببینیم که اگر افغانستان از نداشتن سیاستمدار خوب رنج میبرد، جوانان را برای مطالعه و تعقیب رشته علوم سیاسی ترغیب کنیم. ما اگر میبینیم که افغانستان داکتر خوب ندارد، باید جوانان را برای تعقیب رشته های مختلف علوم طبی تشویق کنیم و هرنوع موانع سر راه آنها را از بین ببریم تا دیگر مردم افغانستان مجبور نباشند برای تداوی به کشور های پاکستان، ایران و هندوستان سرگردان شوند.

ما اگر میبینیم که افغانستان در اثر چهار دهه جنگ از نظر سطح سواد و دانش رو به بحران میرود، باید روی کیفیت تعلیم و تربیت و روی ترویج فرهنگ کتاب خوانی تلاش کنیم.

ما اگر میبینیم که افغانستان در اثر چهار دهه جنگ از نظر اخلاقی رو به فساد میرود، باید روی ایجاد معیار های اخلاقی تاکید کنیم و جوانان را از نظر سطح دانش و شیوه ای تفکر به حدی برسانیم که اگر برای مدیری کسی پیشنهاد رشوه میکند، مدیر برایش بگوید که من نمیخواهم حق کودکانت را بخورم، پولش را در جیبش بگذارد و وظیفه اش را بدون گرفتن رشوه به درستی انجام دهد.

اگر میبنیم که در افغانستان جنگ ادامه پیدا میکند، باید به جوانان وظیفه بدهیم که دلایل و علت های اصلی جنگ در افغانستان را مطالعه و جنگ را ریشه یابی کنند و برای رسیدن به صلح واقعی تلاش کنند.

اگر میبینیم که جنگ ادامه پیدا میکند و کشور ما را ویران میکند، باید راه های رسیدن به صلح را عوض کنیم و دیدمان را نسبت به صلح تغیر بدهیم و صلح را مطالعه کنیم که چیست و چگونه میتوان به صلح رسید.

اگر میبینیم که در کشور ما عدالت وجود ندارد، باید عدالت را مورد مطالعه قرار دهیم و راه رسیدن به عدالت را هموار کنیم و باید مطمئن شوئیم که راهی که کشور ما به سوی آن روان است، روزی به عدالت، آزادی و خود کفایی خواهد رسید.



۱۳۹۵/۱۱/۰۵

خانم های فقیری که مجبور میشوند گدایی کنند

روزی در یکی از جاده های کابل در یک تکسی نشسته بودم و از جاده ای میگذشتم که نا گهان در اخبار شنیدم که رئیس جمهور افغانستان با اروپا قراردادی امضاء کرده تا مهاجران اهل افغانستان دوباره به کشور برگردند. درین هنگام صدای انفجاری به گوش ما رسید و راه ها بند شد و گفتند که درین جاده، در چند صد متری شما انفجار و انتحار شده است و صد ها نفر زخمی و کشته شده اند و تعداد زیادی از مردم همه به هر سو میدویدند.

از تکسی پیاده شدیم و هرچند که به منزل نرسیده بودیم، اما پول آنرا دادیم، چون میدانستیم که دیگر ازین جاده نمیشود عبور کرد. در گوشه ای سراسیمه نشستیم و دیدیم که نیرو های امنیتی همه راه ها را بستند و به هیچ کسی اجازه نزدیک رفتن به زخمی ها و قربانی های این حملات تروریستی را نمیدادند.

به هر سو صدای گریه بود. چون این روز یک روز زمستانی بود، همه جا پر از برف بود، اما در آن سوی جاده خانمی را دیدم که با یک کودک چند ماهه در آغوشش، در هوای سرد و در جاده ای پر از برف، بر روی سنگی با چادری آبی اش نشسته و گدایی میکند.

نزدیکش رفتم و به جیبم دست انداختم و ده افغانی را کشیدم و به دستش دادم. دعا کرد و گفت خدا خیرت بته ...

از او پرسیدم که مردم کمکت میکنه؟ گفتم آیا مردم افغانستان یک ملت غریب پرور و فقیر نواز است؟ آیا به تو خیرات میدهند؟ خانم با آواز پر از گریه گفت که از صد نفر، دو نفر اگر خیرات بدهد، بقیه یا راه شان را چپ میکنند و یا هم اصلا به صدای من گوش نمیدهند. زمانی مرد های افغانستان زنده بودند و خودشان را بسیار با غیرت می دانستند اما حالا کجا شد آن غیرت شان؟ آن ننگ افغانی شان! آن نام و نشان و عزت و ناموس ... وغیره و غیره ... یا کلش لاف و پتاق بود؟ این خانم گدا گفت که من درین شهر مردی را نمیبینم که بیاید و به خانم هایی گدایگری کمک کند که خودشان با جنگ و اسلحه برداشتن، خانه های شان را با پرتاب راکت و آوان ویران کردند و شوهران و پسران شان را از آنها گرفتند، آیا مردانگی این مرد های افغانستان همین است؟ خانه خود و هموطنان خود را ویران کردن همت و مردانگی است؟

پرسیدم که خانم اگر کسی به تو کمک نمیکند، رئیس جمهور میخواهد تمام مهاجران را به افغانستان برگرداند، آیا جایی در کنارت باقی است که آنها هم بیایند و در کنار تو بنشینند؟

خانم گفت اگر میایند بیایند، اما اینجه کسی به کسی کمک نمیکند. مردم این شهر همه خود غریب و بی نوایند و از چهل سال جنگ طوری آسیب پذیر شده اند که در پایین ترین سطح فقر زندگی دارند و نزدیک است انسان انسان همنوع خود را بخورد. این مردم بیچاره اگر چیزی داشته باشند، از خودشان اضافه نمیکند که به کسی دیگری ببخشند. به امید این دولت و این ملت فقیر از اروپا آمدن اشتباه بسیار بزرگی است.   

هرچند که در اروپا هم رزوگار مهاجران چندان خوب نیست و در هرجایی کشته میشوند و در بدترین شرایط با حملات نژادپرستان و اسلام هراسی مواجه اند، اما باز هم شاید همان مرگ ها در کمپ های مهاجرت و ظلم و ستم مسیحیان بر مهاجران مسلمان افغانستان بهتر از وضعیت افغانستان باشد.

اگر این دولت کمک میتواند، باید اول کسانی را کمک کند که در داخل افغانستان هستند، و قبل ازینکه آنها مهاجر شوند باید کمک کند. وقتی آنها به بسیار سختی با قبول کردن زحمات بسیار زیاد و فروختن تمام دارایی های شان، خودشان را به اروپا میرسانند، دوباره خواستن آنها به افغانستان، درین وضعیتی که نه امنیت وجود دارد و نه هم کار و نه هم کدام راهی برای زنده ماندن، پس به کدام امید بیایند؟ درین کشور بجز انتحار و انفجار دیگر هیچ چیزی پیدا نمیشود.

آنچه درین کشور بسیار زیاد پیدا میشود، مرگ است، مرگ انسان ... همین انفجاره دیدی؟ هر روز مثل این انفجار و انتحارست ... در یک گوشه نه در گوشه دیگر ...

اگر حساب کنی، در سراسر افغانستان همه روزه چند تا انفجار و انتحار میشود.

سپس خانم با گلوی پر از بغضش گفت که ما زمانی یک زندگی بسیار خوب و آبرومند داشتیم. شوهرکم همرای سه تا بچه جوانم دوکان داشتند، همین طالبای انتحاری در نزدیک دوکان ما خود را انتحاری کردند و شوهرکم همرای سه بچه جوانم در یک انفجار کشته شد. حالی هیچ کسی در خانه ما باقی نمانده که ما را کمک کند. من مجبور استم روی خود را از شرم زیر چادری بپوشانم و گدایی کنم تا این چند تا طفل باقی مانده در خانه خوده از طریق همین گدایی نان بتم.

زندگی در افغانستان بسیار مشکل است. من همرای سه تا طفلکایم بسیاری روزا که کسی برای ما خیرات نمیته، گشنه خواب میکنیم. درین مملکت کسی به کسی کمک نمیکنه ... اگر کسی به کسی کمک میکرد، این کشور کمی آباد میشد و وضعیتش این رقم خراب نمیشد.

در هر دفتر و در هرجایی که رفتم که ما را کمک کنند، از من تقاضا های نا مشروع کردند. بلاخره مجبور شدم آمدم در همین لب سرک شیشتم تا کدام آدم مسلمان پیدا شوه و یک چند روپیه خیرات بته که ما نان خشک بخریم.

ازین خانم پرسیدم که پیامش برای خانم رئیس جمهور چیست؟ و برایش گفتم که چند روز پیش خانم رئیس جمهور یک صد و پنجاه میلیون دالر پولی را که حق شما مردم بود و مردم دنیا به نام شما مردم به افغانستان، به نام کمک روان کرده بود، در جیب خود زده و از کابل به امریکا به بچه خود روان کرد، که او در امریکا موتر های رنگارنگ بخرد که هیچ ضرورت هم ندارد و بچیش میخواهد ازین پول ها یک کالکسیونی از موتر های زیبای دنیا بسازد. به نظر شما این کار درست است؟ و پیامت برای رئیس جمهور و خانمش چیست؟

خانم با گریه گفت که "مه میگم در قهر و غضب خدا گرفتار شوئید که زندگی ما مردما را اینگونه خراب کردید و خودتان حق ما را دزدی کرده و به کشور های خارجی روان میکنید. اگر این مردم همین رقم جنایات نمیکردند، شاید همین کشورک ما یک روز آباد میشد اما این مردمای که اینجه قدرت دارند، کل شان همین رقم دزد هستند. نه ایمان دارند و نه صداقت و نه خدا را میشناسند و نه حق خود و حق مردم را ... هر چیزی که در گیر شان آمد دزدی میکنند.

من برایش گفتم که چند روزی پیش یونان رفته بودم و وضعیت بد مهاجران افغانستان را درین کشور دیدم. بسیار وضعیت بحرانی است. کودکان بی سرپرست و حتی دخترک های چهارده و پانزده ساله بدون سرپرست را دیدم که در دست باند های تبهکار قاچاق انسان افتاده اند و این باند ها آنها را مجبور به تن فروشی میکنند. درین کشور ها یک کوچه وجود دارد به نام "رِد لایت استریت" که در بین افغان ها به "شیشه خانه" مشهور شده است چون درین کوچه ها وترین های شیشه ای وجود دارد که در پشت آن دختران برهنه را ایستاده میکنند و برای تن فروشی، مردم در آن کوچه ها رفته و مثل اینکه یک انگشتر را از ویترین انتخاب میکنی، به اندام زیبای آنها نگاه میکنند و بابت همبستر شدن هم ساعت سی یورو پول میگیرند تا با مشتریان همبستر شوند.

درین کوچه ها از مهاجران هر کشوری است، ایرانی است، ترکی است، رومانیایی است، پولندی است و هنگری و لهستانی است اما اخیراً فقر و بدبختی متاسفانه کودکان خرد سال مهاجر افغانستان را نیز در دام این باند های تبهکار انداخته است. خودت چی فکر میکنی؟

خانم فقیر گفت: " مردم خودما نیز در حق خانم های فقیر همین کار را میکنند. مه میگم هر جای که باشند جور باشند. کوشش کنند خودشان را از آدم های بد نجات بدهند. ما هم میشنوئیم که کاری را که مهاجران افغانستان خودشان در حق یکدیگر میکنند، هیچ کسی دیگری در حق انسان روا نمیدارد. خداوند حفظ شان کند و در راه راست هدایت شان کند."

اینها هم انسان اند و بر دولت و ملت و کشور خود حقوقی دارند که پایمال شده است. اگر اعلامیه جهانی حقوق بشر را بخوانیم و سپس بر وضعیت این خانم ها نگاه کنیم، خواهیم دید که کدام یک از حقوق این خانم ها نقض شده است و چه کسانی دزد حق و حقوق آنهاست.

در مقابل هر انسانی که درین جاده های کابل به تگدی مشغول اند، یک خانواده ای وجود داشت که از آنها مراقبت میکرد ولی به تباهی کشانیده شد و یک خانواده ای بوده که به فجیع ترین شکل آن توسط قاتلانی قتل عام شده اند.  در مقابل هر خانواده ای که به تباهی کشانیده شده است، یک گروه و یا یک شخص تبهکار و قاتل وجود دارد. و در مقابل هر فرد گدا درین جامعه، یک شخصی وجود دارد که حق او را خورده و مانع رسیدن او به حقوق اساسی مدنی اش شده است. در هیچ کشور دنیا کسی از گرسنگی نمی میرد اما این تنها افغانستان است که حس بشر دوستی در حدی از بین رفته است که اگر کودکی بر روی یک جاده ای از بین برود، دیگران میگویند که این مسئولیت من نیست، باید ملل متحد به او کمک کند. متاسفانه حتی دولتمردان و سیاستمداران و افراد اول جامعه ما نیز به همین فکر و خیال هستند. هیچ کسی به فکر ایجاد یک سیستم رفاه و ولفیر برای افغانستان نیست تا به شکل منظم و سیستماتیک بتوان با این فقر گسترده درین کشور که ریشه های فرهنگ و تمدن مردم ما و زندگی آنها را تهدید میکند، مبارزه صورت گیرد.




























۱۳۹۵/۱۰/۲۸

هوای سرد و یخبندان و پناهجویان اهل افغانستان در صربستان

پناهجویان اهل افغانستان که خانواده و کودکان سیزده ساله هم در میان آنهاست، همراه با تعداد زیادی از مهاجران دیگر در یک کمپ مهاجرت که واقع در بلگراد مرکز صربستان است در هوایی سرد یک یک گدام بزرگ که اتاق متروکه استیشن ریل است میخوابند. هوای سرد در هفته های اخیر جان بیشتر از سی نفر را گرفته است. حتی در داخل این جایی که میخوابند درجه سردی هوا زیر صفر است. 
آنها میگویند که اگر یک حیوان را بیاورید و داخل این گدام بی همه چیز بسته کنید، به زودی درین هوای سرد میمیرد، ما خو انسان هستیم.
این در حالیست که دولت صربستان کمک به مهاجران و غذا دادن به آنها را ممنوع اعلام کرده است و گفته کمک به این مهاجران باعث میشود که تعداد زیاد دیگری نیز به اینجا بیایند.
داخل این گدام پر از دود است، زیرا آنها آتش کرده اند تا کمی گرم شوند.
یکی از کودکان میگوید که پدرم به یادم میاید و مادرم بیادم میاید اما چی کنم چاره ای ندارم. 
آنها نمیتوانند خودشان را راجستر کنند زیرا میترسند که دیپورت نشوند. 
تعداد دیگری میگوید که هیچ راهی وجود ندارد که از مردم و یا دولت صربستان کمک بگیرند. 


۱۳۹۵/۱۰/۲۷

Expectations and the Real Situation of Europe for Asylum Seekers


آنچه پناهندگان و پناهجویان در مورد اروپا قبل از آمدن فکر می کنند تصویری است در ذهن شان مثل فلم 

 "سمت نامرئی" 

اما آنچه که پس از آمدن می ببیند دقیقا مانند فلم

" جزیره ملعون" است. 

What the refugees and the asylum seekers think about Europe before coming is like 

"The Blind Side"

but what they really see when they get here is exactly like

"The Shutter Island" 






۱۳۹۵/۱۰/۱۵

چرا افتادن به دست طالبان بهتر از افتادن به دست مسحیان تندرو است؟

اگر به دست طالبان بیفتی، حد اقل طالبان به طریقه پشتونوالی میکشند،
اما تندروان مسیحی مثل هتلر و نازی ها میکشند
تندروان مسیحی از پشت خنجر میزنند و نمیدانی از کدام راه بر مهاجران حمله میکنند
گاهی از طریقه مداخلات صحی 
گاهی از طریقه دادن کار 
گاهی اوقات از طریق دادن غذا به مهاجران 
گاهی اوقات با فرستادن زندان به بهانه های مختلف
بر مهاجران حمله میکنند



سرنوشت کودکانی که از اروپا به افغانستان دیپورت میشوند


مشکلات راه مهاجران اهل افغانستان به سوی اروپا


از افغانستان به سوی اروپا و مشکلات راه برای جوانان افغانستان


۱۳۹۵/۰۹/۲۳

Who are the Merchants of Death in Afghanistan?

تاجران مرگ کی ها هستند؟

در زبان انگلیسی یک اصطلاح بسیار جالب وجود دارد به نام MOD که شکل اختصاری (Merchants of Death) است و این اصطلاح برای آن عده از تاجرانی گفته میشود که بخاطر بدست آوردن پول زندگی میلیون ها انسان را به خطر می اندازند. این تاجران کسانی هستند که موادی زهراگین را به انسان های دیگر تولید کرده و یا وارد کرده و به نام اجناس بدون خطر به فروش میرسانند و به دولت ها و نهاد های نظارت کننده پول میدهند و در مقابل خودشان میلیونر میشوند.

این تاجران کسانی هستند که مواد ذیل را در افغانستان وارد کرده و به مردمان میفروشند و این موادی که میفروشند بالای انسان های دیگر تاثیرات بسیار منفی و ناگواری را گذاشته و با عث بوجود آمدن سرطان های مثل روی ثناء الله و دیگر جوانان سرطانی در افغانستان میشوند:

1.       کسانی که سگرت وارد میکنند در افغانستان سالانه باعث مرگ و میر میلیون ها جوان افغانستان در اثر مبتلا شدن به سرطان شده و آنها را به خاطر بدست آوردن پول به کام مرگ میفرستند.
2.       کسانی که الکول وارد میکنند باعث به وجود آمدن سرطان های گوناگون میشوند و سالانه میلیون ها انسان را به قتل میرسانند.
3.       کسانی که مواد مخدر مثل تریاک، چرس، هیروئین و غیره تولید و یا وارد میکنند، تاجران مرگ اند که سالانه میلیون ها خانواده افغانستان را به کام مرگ میکشانند.
4.       کسانی موبایل های بی کیفیت را وارد میکنند و امواج ناگوار صوتی آن باعث بوجود آمدن انواع مختلف سرطان ها در وجود کودکان و انسان هایی میشوند که بدون اطلاع قبلی به طور مداوم از آن استفاده میکنند.
5.       تاجرانی که کمپیوتر هایی با استندرد پایین را وارد میکنند که این کمپیوتر ها بخاطر مواد بکار رفته در آن باعث بوجود آمدن امراض مختلف در وجود کاربران میشوند.
6.       تاجرانی که مواد خوراکی آلوده از جمله روغن پاکستانی، شیر و قیماق پاکستانی و دوا ها و دارو های بی کیفیت پاکستانی و زهری را به نام اجناس مرغوب وارد افغانستان میکنند و سالانه باعث ابتلای میلیون ها انسان به امراض گوناگون میشوند.

امیدوارم که مردم افغانستان هرچه زود تر تاجران مرگ را در افغانستان شناسایی کرده، در مورد آنها بنویسند و هم وطنان ما را از ضررهای تجارت های خطرناک و زهراگین آنها آگاه بسازند تا این نوع جنایتکاران به پنجه قانون سپرده شوند و تجارت های آنها بسته شود.