۱۳۹۳/۱۰/۰۹

The Role of Cinema in Afghanistan

نقش سینما در افغانستان

دو شخص با هم آشنا شدند که یکی آنها در دانشگاه کابل در افغانستان مشغول آموختن رشته شرعیات بود و دیگری در یکی از دانشگاه های معتبر امریکا محصل رشته سینما بود، با هم آشنا شدند.  آنها پس از احوال پرسی با یکدیگر شروع کردند به سوال های کنجکاوانه در مورد رشته های تحصیلی همدیگر و همین بود که یک بحث بسیار جالب و آموزنده میان آنها شکل گرفت. هر دو محصلان بسیار لایق در صنف و رشته های خود بودند. بحث از همین سوال ها شروع شد:

محصل رشته شرعیات: شما در کدام دانشگاه درس می خوانید؟

محصل رشته سینما: در دانشگاه کلفرونیا امریکا.

محصل رشته شرعیات: بسیار عالی! در کدام رشته تحصیل می کنید؟

محصل رشته سینما: سینما.

محصل رشته شرعیات: چی؟ رشته سینما؟ حیف استعداد و عمرت که صرف چیزای غیر اسلامی میشه! چرا این رشته مزخرفه انتخاب کردی؟

محصل رشته سینما: ببین، مه فکر می کنم که نظر شما در مورد سینما اشتباه است. این به خاطر این است که شما بیشتر درس های دینی مطالعه کردید و چون درس های دینی در کشور ما هیچ نوع معیار های کیفیت تعلیم و تربیه را رعایت نمی کنند، این باعث می شود که بیشتر محصلان متعصب شوند و نظر شان در مورد هنر، موسیقی، سینما و تئاتر تغیر کرده و مخالف این مسائل شوند. در حالی که هر جامعه به سینما، هنر، موسیقی، تئاتر، درامه و ازین قبیل هنر های زیبا نیاز دارد.

محصل رشته شرعیات: خوب، پس شما فکر می کنید که من یک شخص متعصب هستم و درسی که می خوانیم بی کیفیت است؟ کدام معیار های کیفیت در دانشگاه های امریکا رعایت میشود که در دانشگاه های افغانستان نمیشوند؟

محصل رشته سینما: معیار ها بسیار زیاد اند اما مهم ترین آنها به نام معیار های ای پی ای (APA) یاد میشوند. رعایت این معیار ها می تواند به تمام شما محصلان چیز های بسیار خوبی را یاد بدهد. مثلاً یکی از معیار های تحصیلی این است که هر نظریه یا تیوری را با در نظرداشت شرایط سیاسی، اقتصادی، محیط، زمان، مکان و با در نظر داشت تاریخ آن مطالعه کرد. یکی از مهمترین مشکلات درس های دینی و اسلامی در کشور ما همین است که ما نمی توانیم نظریه های اسلامی را با در نظر داشت زمان آن مطالعه کرده و بر مبنای همان پرنسیب ها و نورم ها، بتوانیم نظریه های اسلامی را انکشاف داده و با وضعیت امروزی هماهنگ بسازیم.

محصل رشته شرعیات: استغفرالله ! چی میگویی تو! منظورت این است که نظریه های اسلامی نمی تواند در عصر امروز تطبیق شود؟ وقتی می گویی با در نظرداشت شرایط سیاسی، اقتصادی، زمان و مکان مطالعه کنیم و اینکه این نظریه ها نمی توانند با عصر امروز هماهنگی داشته باشند چیست؟ آیا می شود کمی بیشتر برایم معلومات بدهید؟ من مطمئنم که شما هم مسلمان هستید. اما چگونه بر دین خودت اینگونه انتقاد می کنی؟

محصل رشته سینما: من چند سوالی در مورد دین از شما می پرسم، سپس شما هر سوالی که در مورد سینما داشتید، من به شما جواب می دهم، درست است؟

محصل رشته شرعیات: درست است.

محصل رشته سینما: آیا دین قوانین دولت داری و علوم سیاسی است؟

محصل رشته شرعیات: نخیر نی.

محصل رشته سینما: آیا دین اقتصاد است؟

محصل رشته شرعیات: نخیر نی.

محصل رشته سینما: آیا دین طوری ساخته شده است که قوانین کامل برای یک کشور و ممکلت داری است؟

محصل رشته شرعیات: نخیر نی. قانون سازی کار پارلمان است.

محصل رشته سینما: آیا دین جرم شناسی یا کرمنال تخنیک است که به درد پولیس ها میخورد که مجرمین را دستگیر کند؟

محصل رشته شرعیات: معلومدار است که دین جرم شناسی نیست.

محصل رشته سینما: آیا دین طوری طراحی شده است که جایگزین رشته حقوق باشد، که بتواند مردم یک مملکت را به حقوق مدنی و بشری آنها برساند؟

محصل رشته شرعیات: نخیر نی. اگر اینگونه باشد باید دفاتر تمام فاکولته های حقوق بسته شود.

محصل رشته سینما: آیا دین اجباری است؟

محصل رشته شرعیات: نخیر نی. در خود کتاب مقدس نوشته شده است که دین اجباری نیست.

محصل رشته سینما: کتاب مقدس مسلمان ها در کدام قرن و توسط کی نوشته شد؟

محصل رشته شرعیات: چهارده قرن پیش، پس از رحلت پیامبر توسط دوستان پیامبر جمع آوری شده و به خط کوفی نوشته شد.

محصل رشته سینما: پس دین مربوط کدام یکی ازین رشته ها می شود ؟ و باید تحت کدام شرایط مطالعه شود؟

محصل رشته شرعیات: من نمیدانم، ما تحت نام شرعیات یک فاکولته داریم و به همین نام مطالعه می کنیم. به نظر شما دین مربوط کدام رشته است؟

محصل رشته سینما: دین مربوط یک شاخه فلسفه به نام الهیات است که شاخه ای از "فلسفه متافیریک و ماوراءالطبیعه"  است. آیا تمام علوم مثل فیزیک، فلسفه، جفرافیه، ساینس از چهارده صد سال پیش تا حالا تغیر نکرده است؟ اکثر علوم درین چهارده صد سال گذشته رشد چشمگیری داشته است. ما امروز شاهد رشد سریع تکنالوژی هستیم. تکنالوژی آن قدر رشد کرده که امروز تیلفون هایی ساخته که ما می توانیم به وسیله حرکت چشم آنها را کنترول کنیم، اما فلسفه ما چرا ازین سیر تکامل به دور مانده است؟

محصل رشته شرعیات: من نمیدانم. چه چیز هایی را باید تغییر داده و بهتر بسازیم؟ چه چیز هایی به نظر شما باید بهتر شوند؟

محصل رشته سینما: من فکر می کنم که استدلال دینی و فلسفه دینی ما باید گام هایی به جلو رفته و ازین بحث های بی نتیجه مثل "پای شما در وضو خشک مانده، نمازت نمیشه" و یا "چرا دامن زنت کوتاه است" بیرون برائیم. بحث های بیهوده و ویرانگر که باعث عقب مانی کشور ما می شود، باید شناسایی شوند. مثلاً همین نظر شما در مورد سینما، تلویزیون، رادیو، تئاتر، موسیقی و دیگر هنر های زیبا باید تغیر کند. ما باید درس دینی خود را با حقوق بشر و دیگر حقوق مدنی وفق بدهیم و به هر محصل دینی باید حقوق را همزمان با درس های دینی، اجباری بسازیم، تا دیگر ازین مشکلات رهایی یابیم. درین عصر ما نباید گرفتار یک همچو سوء تفاهم ها شوئیم. ما باید یک آجندای سازنده برای کشور تعین کنیم. درین عصر دیگر همه کشور های اسلامی و غیر اسلامی می دانند که سینما یک امر بسیار ضروری در رشد اذهان مردم و در راستای روشنگری است. هیچ کسی به ارزش سینما شک ندارد. ما چرا یک کشور عقب افتاده باشیم که هنوز هم شک کنیم که آیا سینما برای کشور ما فایده دارد یا ضرر؟ مردم افغانستان باید به اساسات دین شان در آن زمان افتخار کنند اما بدانند که بعضی از قوانین مجازات که در دین اسلام در نظر گرفته شده است تنها مختص به همان زمان است و امروز باید برای آنها قوانین بهتری مجازات را بسازیم که بتواند افغانستان را هم درتطبیق و رعایت تعهدات و معاهدات بین المللی حقوق بشر کمک کند و هم عدالت را برای مردم افغانستان به میان آورد. اگر ما امروز هم به این باور باشیم که دست دزد را باید قطع کنیم، این کاملاً اشتباه است. اگر ما هنوز هم به این باور باشیم که سنگ سار، زیر دیوار کردن، اعدام ... کار خوبی است و می تواند میزان جرایم را در کشور ما پایین بیاورد، ما اشتباه می کنیم. ما به قوانین مجازات خوبتر و بهتری نیاز داریم که به زندگی انسان ها صدمه نرساند. هدف از مجازات باید تنبیه و اصلاح باشد، نه قتل و از بین بردن. اینها همه روشنگری است که تنها از راه سینما می توان به آنها پرداخت. نقش سینما در یک جامعه بسیار برجسته و وسیعتر از آن است که بتوان آنرا درچند سطر و صفحه نوشت. اما فقط درین بخش به ذکر چند نکته مهم اکتفا می کنیم.

محصل رشته شرعیات: پس تو بگو که سینما چیست و چه فایده دارد؟

محصل رشته سینما: سینما بازسازی و شبیه سازی یک سرگذشت و یک زندگی است که برای شما نشان می دهد چه چیز هایی در زندگی خوب است و چه چیز هایی در زندگی بد است. آیا کتاب خواندن در دین اسلام حرام است؟

محصل رشته شرعیات: نخیر نی، بلکه اولین درس کتاب مقدس اسلام تاکید بر خواندن کتاب است.

محصل رشته سینما: پس اگر یک کسی یک کتاب خوب بنویسد و ما آن کتاب را به شکل دیدیو بسازیم تا مردم بهتر بتوانند آنرا درک کنند، این کاری بدی است؟

محصل رشته شرعیات: نخیر نی. کتاب خواندن ثواب داره.

محصل رشته سینما: پس فلم دیدن هم یعنی خواندن یک کتاب. و آن هم بهترین و برگزیده ترین کتاب چون دایرکتران و فلم سازان کوشش می کنند که بهترین کتاب های پرفروش روز را گرفته و فلم بسازند. سینما یعنی تعلیم و تربیه یک جامعه به سوی تعالی و بهتر شدن. سینما یعنی بشنو قصه یک زندگی را که اگر کسی دزدید به زندان می رود، اگر کسی قتل کرد، روزی محکمه می شود، اگر کسی جرم کند، حتماً یک روزی مجازات می شود. حالا تئاتر و درامه هم شکل های کوتاهی از همین فلم ها هستند. شما می دانید که همین تئاتر و سینما بود که مردم اروپا را از سیاهی و تاریکی قرون وسطا نجات داد. سینمای هر کشوری مشکلات همان جامعه را انعکاس داده و برای آنها راه حل پیشنهاد می کند. سینما تصویر یک کشور را در اذهان مردم دنیا تغیر می دهد. حالا ما مردم افغانستان را همه تروریست می دانند به خاطر طالبان، اگر ما سینمای خوبی داشته باشیم، به مردم دنیا ارزش های خوب زندگی خود را نمایش بدهیم، مردم دنیا ما را بهتر شناخته و برای مردم ما منحیث انسان های خوب، احترام قایل می شوند. ما بیشتر از هر کشور دیگری به سینما نیاز داریم، چون تصویر کشور ما بیشتر از هر کشور دیگر در اذهان مردم دنیا خراب شده است. مردم ما را در هر میدان هوایی، بیشتر از مردم دیگر تلاشی کرده و بیشتر مورد سوء ظن قرار می گیریم. ما به یک سینمای فعال ضرورت داریم که به مردم دنیا بگوید که مردمان صلح دوستی هستیم. ما به یک سینما نیاز داریم که بتواند به مردم دنیا بگوید که هر فرد کشور ما قربانی تروریسم است، نه حمایت گر تروریسم. ما به یک سینمایی نیاز داریم که به مردم جهان نشان بدهد که هر خانواده افغانستان چندین تن از اعضای خود را به خاطر جنگ های تحمیلی از دست داده اند و هیچ دلی درین کشور بدون درد نیست و هیچ قلبی نیست درین کشور که چند باری نشکسته باشد. یک سینمایی که به مردم دنیا نشان بدهد که در افغانستان هیچ کودکی نیست که صدای تفنگ نشنیده باشد. یک سینمایی که به مردم جهان بگوید که درین کشور هیچ روزی نیست که حمله انتحاری انجام نشود. درین کشور هیچ کودکی نیست که یک بار کشته شدن را ندیده باشد. مردم جهان باید بداند که مردم افغانستان چهل سال است که در خون می تپد و هنوز هم این تپیدن پایانی ندارد. این همه پیام ها را فقط با یک سینمای فعال و هنرمندان ورزیده سینما می توان به مردم دنیا رسانید. مردم دنیا باید بداند که آن زنی که امروز در برف زمستان سرد بر روی سرک نشسته است و گدایی می کند، تمام اعضای خانواده اش را در بمباردمان طیاره هایی پاکستانی هنگام رژیم طالبان از دست داده است. مردم دنیا باید بداند ... مردم دنیا باید مردم افغانستان را بشناسند و این معرفی تنها و تنها از راه یک سینمای فعال می تواند صورت بگیرد که این کشور بتواند فلم های خوب بسازد و به بازار های دنیا عرضه کند.

محصل رشته شرعیات: شما بسیار حرف ها معقول گفتید. من واقعاً بسیار چیز های خوبی از شما یاد گرفتم. اما یک سوال دیگر. آیا شما طرفدار پخش آن فلم های مزخرف هندی و یا امریکایی در افغانستان هستید؟

محصل رشته سینما: وقتی در مورد دو سینمای بزرگ هالیوود و بالیوود صحبت می کنیم، بهتر است مشخص تر و دقیق تر اشاره کنید به یک فلم، یک دایرکتر و یا عملکرد یک شرکت فلم سازی در یک سینما و یا اینکه می توان روی عملکرد هر کدام ازین سینما ها در طول تاریخ صحبت کرد که هر کدام آنها مسایل جداگانه است. ما نمیتوانیم بگوئیم که همه فلم های سینمای هندوستان مزخرف است و نمیتوان گفت که تمام فلم های شان عالیست. همین طور نمی توان در مورد سینمای امریکا اینگونه قضاوت کرد. اول باید بدانیم که یک فلمنامه چیست؟ چند بخش دارد؟ از کدام اجزا تشکیل شده است و سپس بپردازیم به این مسئله که آیا شرکت های تولیدی توانسته اند هدف اصلی فلمنامه نویس را منعکس کنند یانه ؟

هر فلمنامه از خود یک نام دارد. هر فلمنامه از خود یک موضوع اصلی دارد. هر فلمنامه در بین خود یک پلات یا طرح اصلی دارد و در پهلوی آن پلات اصلی چندین پلات فرعی دارد. هر فلمنامه شخصیت هایی دارد. هر شخصیت بیان کننده نوعی از صفات انسانی است که نویسنده میخواهد در قالب پرداختن به شخصیت های فلم، به ببیندگان فلم خود پیام هایی بفرستد و به آنها معرفی کند که در جامعه شما چنین شخصیت هایی هم وجود دارند. شخصیت های یک فلمنامه به دو بخش تقسیم می شوند، شخصیت های خوب، و شخصیت های زشت یعنی آدم بدک ها که شخصیت های ویرانگر و نقش منفی دارند و انسان های خوب که بیشتر نقش های مثبت و سازنده دارند. شخص اول گروه خوب را پروتاگونست و شخص اول گروه منفی را که در مقابل  انسان های خوب به جنگ اند، به نام انتاگونست یاد می کنند. آنها وظیفه دارند که به شما تفاوت بین خوبی و بدی را نشان دهند. فلمنامه ها هم از نظر نوعیت به چندین ژانر تقسیم می شوند. کمدی، تراژدی، اکشن، وحشتناک، تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ... و غیره . فلمنامه ها همچنان به بخش های تخیلی و واقعیتگرایی تقسیم می شوند. فلمنامه های تخیلی بیشتر زائیده و چکیده تخیلات انسان و بیشتر بیرون و یا داخل حیطه توان انسان هاست اما واقعیتگرایی در فلمنامه ها بیشتر به آن فلمنامه هایی می گویند که به زندگی واقعی انسان ها شباهت زیادی دارند. در هر سینمایی هم فلم هایی خوب و پرفروش تولید می شوند و هم فلم هایی که کمتر به فروش می روند. دنیای سینمای امروزی به یک دنیای عجیب تجارت هم تبدیل شده است. افغانستان ازینکه سینمای خودش نتوانسته نقش فعالی بازی کند، همیشه یک خلای سینمایی درین کشور به وجود آمده است که بیشتر با وارد کردن فلم هایی از سینما کشور های دیگر مثل هندوستان و امریکا این خلا را پر می کند و آن جایگاهی را که باید یک جوان افغانستانی منحیث یک ستاره سینما در قلب های مردم افغانستان داشته باشد، داده شده است به جوانان کشور های هندوستان و امریکا. آنها تبدیل شده اند به قهرمان داستان های افغانستان و بهترین نمونه شجاعت و انسانیت در کشور عزیز ما افغانستان.

محصل رشته شرعیات: اصل سوال مرا جواب ندادید و یا شاید هم من نتوانستم هدف اصلی خود را به شما بیان کنم. آیا شما طرفداری آزادی بی قید و شرط سینما در افغانستان مثل آزادی آن در هندوستان و امریکا هستید؟ و یا اینکه فکر می کنید این کشور باید یک سینمایی متفاوت تری نسبت به آن کشور ها داشته باشد؟ منظور من از آزادی صحنه های بدون لباس، بوسیدن در سینما، در آغوش گرفتن یک دختر و یک پسر و ازین قبیل آزادی هاست؟

محصل رشته سینما: ببینید، بستگی دارد به اینکه از کدام دریچه باید به یک فلمنامه نگاه کنیم. اگر از نظر ارزش های سینمایی ببینیم، یک فلم وقتی می تواند موفق باشد که بتواند تمام آن چیز هایی را که در زندگی واقعی اتفاق می افتد را، به تصویر بکشد در مورد آن صحبت کند و به مردم یک جامعه در مورد آنها آموزش بدهد. از نظر رقابتی شدن سینما در جهان امروزی هم مردم بیشتر به فلم هایی سینمایی علاقه دارند که بتواند تمام صحنه های تبسم، بوسیدن، خندیدن، در آغوش گرفتن، عشق و همبستر شدن را به تصویر بکشد. اما آیا این کار در افغانستان امکان دارد یا نه و یا اینکه سینمای این کشور می تواند یک چنین چیزی را تولید کند یا نه یک نظر کارشناسی سینمایی است و من برای سینمای افغانستان درین عصر و زمان آنرا بعید می دانم. یک طرز بینش دیگری هم می توان به سینما داشت و آن در نظر گرفتن فرهنگ، تمدن، دین، و ارزش های یک جامعه است. وقتی شما در افغانستان می خواهید اکنون سینما بسازید، این کشور پس از دوران طالبان، بیشتر از تندروی های دینی رنج می برد و نمی تواند به یک سینمای ایده ال برسد. این کشور میتواند با در نظرداشت تمام این مسائل، اکنون آنچه را که می خواهد به جهان نشان بدهد، منحیث یک ارزش مردم افغانستان، میتواند روی همان موضوعات کار کند. لازم نیست که هر سینمایی باید مثل سینمای هندوستان و یا امریکا باشد. ایران کشور همسایه افغانستان است و آنها نیز یک سینمایی اسلامی دارند که توانسته اند تا حدی مشکلات فرهنگی و دینی شان را نیز در رشد سینمای شان در نظر بگیرند. از جانبی هم کشور ترکیه نیز یک کشور اسلامیست و توانسته یک سینمای خوبی مطابق باور ها و ارزش های خودشان داشته باشند. افغانستان نیز میتواند مطابق فرهنگ، عنعنات و رسوم خودش عمل کرده و یک سینمای بسیار خوب داشته باشد که بتواند مشکلات این کشور را منعکس ساخته، و آنرا به گوش سیاستمدران کشور برساند و از جانبی هم باید سیاست های خاص خارجی داشته باید که بتواند تصویر افغانستان را در اذهان مردم جهان تغیر بدهد. در حقیقت سینمای این کشور باید دو سیاست جداگانه داخلی و خارجی را دنبال کند.




مرکنتیلیزم و فیزیوکراسی
























۱۳۹۳/۱۰/۰۴

Good Governance in Afghanistan

هشت عنصر اصلی حکومتداری خوب


افغانستان کشوریست که همیشه از ناحیه حکومتداری نا مطلوب رنج برده است و این مشکل باعث به وجود آمدن بسیاری از مشکلات دیگر شده است. حکومتداری خوب یک سلسله ویژگی های عمده دارد که باید رهبران کشور به تطبیق آنها توجه جدی نمایند. این ویژگی ها از نظر علوم سیاسی مشارکت، متمایل به اجماع، حسابده، شفاف، پاسخگو، موثر و کارآمد، عادلانه و پیروی از حاکمیت قانون می باشند که باید در تمام امورات حکومت داری خوب در افغانستان برای مردم این کشور ملموس و قابل رویت باشند. حکومتداری خوب می تواند هم درسطح یک نهاد، سازمان، وزارت و یا یک انستیتوت مطالعه شود و هم می تواند در سطح دولت یک کشور مطالعه شود، اما تطبیق آن در تمام سطوح الزامی است. حکومتداری خوب آنست که باید پاسخگو به نیازهای کنونی و آینده تمام نهاد ها، سازمان ها، موسسات، وزارت ها، و شرکت های تجاری و غیر تجاری کشور باشد، با در نظرداشت دوراندیشی در سیاستگذاری های بزرگ کشور و تصمیم گیری های اقتصاد کلان کشور، و حکومتداری خوب اطمینان می دهد که همیشه در سدد منافع همه مردم یک کشور  و تمام ذینفعان در نهاد های مربوطه با در نظرداشت عدالت و حاکمیت قانون می باشند.

1. حاکمیت قانون
حکومتداری خوب مستلزم چارچوب عادلانه قانونی است که باید توسط یک نهاد نظارتی بی طرف مثل پارلمان یک کشور ساخته و از سوی دولت به اجرا گذاشته شود تا بتواند منافع تمام مردم یک کشور و یا ذینفغان یک شرکت حفظ و تامین شود.

2.  شفافیت
شفافیت بدان معنی است که اطلاعات باید به اشکالی که به راحتی قابل فهم باشد در اختیار مردم  و رسانه ها قرار بگیرد. اطلاعات باید به طور آزادانه در دسترس باشد به خصوص و به طور مستقیم در دسترس کسانی که از سیاست های حکومت به نحوی متاثر می شوند و همچنان نتایج و حاصل کار پروژه ها به شکل آزادانه باید در اختیار مردم و ذینفعان قرار داده شود تا هر مردم بدانند که هر نوع تصمیم گیری های ادارات کشور در انطباق با قوانین نافذه و مقررات تاسیس شده کشور است.

3.   پاسخگویی
حکومتداری خوب مستلزم آن است که باید تمام مردم،  سازمان ها و نهاد های کشور بدانند که پروسه تصمیم گیری در کشور طوری طراحی شده است که جوابگوی نیازهای مردم اند و فقط به هدف خدمت برای مردم و منافع مردم و ذینفعان نهاد ها و شرکت های تجارتی با در نظر داشت یک چارچوب زمانی معین در نظر گرفته شده است.

4.   گرایش به سوی آراء عمومی 
حکومتداری خوب نیاز به مشاوره گسترده برای درک منافع مختلف اقشار مختلف جامعه دارد. حکومتداری خوب باید به منظور رسیدن به اجماع گسترده ای از آنچه که به نفع کل گروه های ذینفع و مردم افغانستان است و اینکه چگونه این را می توان به شیوه ای پایدار و محتاط به دست آورد، روی رای زنی و صحبت با اقشار مختلف جامعه بپردازند و منافع همه را درک کرده و پروژه های را به راه بی اندازد که منافع همه را تامین کند.

5.    عدالت ، همه شمول بودن و جامعیت
در یک کشور وقتی مسئله عدالت، برابری و مساوات در مقابل قانون مطرح می شود، دیگر مسائل همچون قوم پرستی ، نژاد پرستی و تبعیض های زبانی، سمتی، گروهی و حزب های قوم محور نمی ماند. آنچه افغانستان را تا امروز ویران کرده است، همان اندیشه های قوم محور، نژاد محور و زبان محور بوده که این فرصت را از دست اندرکاران گرفته است که به همه  مردم افغانستان به یک چشم نگاه کنند. در یک مرحله گذار ازین نوع مشکلات افغانستان نیاز دارد که ترکیب های همه اقوام را فقط با اصل شایسته سالاری در نظر بگیرد. این مسئله می تواند خود راه را برای حفظ، افزایش، و یا به طور کلی بهبود وضعیت کشور و رفاه مردم این کشور باز کرده و پیام قانع کننده تری در مورد دلیل تشکیلات و ساختار های مختلط متشکل از تفاوت های قومی، نژادی، زبانی و سمتی را برای وجود یک افغانستان یکپارچه با ارزش های نوین دموکراسی، مردم سالاری، اکثریت آراء ، مساوات، برادری و برابری را به جامعه فراهم می کند.

6.    موثریت و کارایی 
حکومتداری خوب بدان معنی است که پروژه های اجرا شده توسط دولت و نهاد های داخل افغانستان بهترین نتایج مطلوب را در پاسخگویی به نیازهای مردم به وجود بیاورد، البته با بهترین استفاده از منابع همچون – سرمایه انسانی، تکنالوژی، مالی، طبیعی و محیط زیست. و این استفاده بهتر یعنی حد اکثر مشکلات مردم افغانستان را با حد اقل بودجه بتوان مرفوع ساخت و در زندگی مردم افغانستان تغیرات ملموسی را ایجاد کرد.

7. حسابدهی
حسابدهی اصل کلیدی حکومتداری خوب است. چه کسی مسئول آنچه که باید در سیاست های کلی کشور درج شود می باشد؟ به طور کلی، یک دولت و حکومت پاسخگو، با تمام نهاد های درونی آن، به کسانی نیاز دارند بدانند که تصمیمات یا اقدامات آنها چه تاثیراتی را به طور مستقیم و غیر مستقیم بر مردم فقیر این کشور خواهد گذاشت  و همچنین اینکه آیا اقدامات و تصامیم و پروژه های آنها مطابق قوانین کشور و مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر است یا نه. تمام اجرائات ، اقدامات و تصامیم در یک حکومتداری خوب باید در انطباق با قوانین نافذه کشور و اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد و همچنان حکومت باید در مقابل هر نارسایی عکس العمل نشان داده و در اصلاح امور بکوشند.

8.   مشارکت
مشارکت زنان و مردان، نژاد های مختلف کشور، اقوام مختلف، زبان های مختلف، مذاهب مختلف، چه به طور مستقیم و یا از طریق نمایندگان قانونی، سنگ بنای اصلی حکومت خوب است. مشارکت به معنی لغو معیار شایسه سالاری نیست. این بدان معنی نیست که شما باید بی سواد ترین شخص یک قوم را به منظور مشارکت شامل کابینه کنید، بدون اینکه به تحصیلات و تخصص آنها توجه کنید. مشارکت باید آگاهانه زیرکانه با در نظرداشت معیار های الزامی برای هر سمت و مقام صورت بگیرد با در نظر داشت ارش هایی از جمله آزادی بیان و نگرانی و پشتکار برای بهترین منافع تمام اقشار جامعه به طور کلی مردم افغانستان.

به سمت بهبود حکومتداری خوب در افغانستان


رسیدن به حکومتداری خوب و ایده آل در کشوری چون افغانستان کار دشوار است اما نا ممکن نیست. حکومتداری خوب به طور معمول نیازمند افراد و اشخاص برازنده، متعهد و با نیت های نیک در مقابل مردم و جامعه و  کشور را می طلبد  که بتوانند ایده ها، تجربیات، ترجیحات، دانش، تخصص خود و دیگر نقاط قوت نیروی انسانی  و کاستی های آنرا روی میز بزرگ سیاستگذاری  های کشور بگذارد و با همه وزرا و کابینه و رئیس جمهور افغانستان با تشریک مساعی به پیش بروند. حکومتداری خوب آن است که از طریق گفتمان جاری در هر زمان تلاش کند که تمام ملاحظات محیطی و نگرانی های اقشار و گروه های مختلف کشور را مد نظر گرفته و در تصمیم گیری های بزرگ در مورد سیاستگذاری های این کشور شریک ساخته و هر سیاست را با ارزیابی دقیق نکات منفی آن، نقد کرده و درساحه تطبیق آن کوشش کند و به تمام مردم افغانستان اطمینان دهد که منافع آنها در تصمیم گیری های و سیاستگذاری های بزرگ در سطح کشور منعکس شده در طرح های این سیاستگذاری ها گنجانیده شده و در عمل پیاده خواهد شد. 


The Elections In Our Village

انتخابات قریه ما

در قریه ما ده نفر زندگی می کرد. ما خواستیم درین قریه یک نفر حاکم انتخاب کنیم. پول نداشتیم که انتخابات برگزار کنیم. پولش را یک قریه دیگری به ما کمک می کرد. وقتی انتخابات شروع شد، هر ده نفر خود را کاندید کرد. برنامه های انتخاباتی همراه با رقابت ها و برنامه های جلب حمایت و اعتماد یکجا با تهدید، تطمیع، ترس، ترغیب و تقسیم پول آغاز شد. یکی ازین ده نفر از ترس تهدید دیگران از کاندیداتوری استعفا داد و مسئولیت برگزاری انتخابات را به عهده گرفت. برای رای این ده نفر یک صندوق بزرگ مانند یخچال را آماده کردند. در دور اول انتخابات هر نه نفر کاندید ناکام شد چون هر کسی به خود رای داده بود و برگزاری انتخابات طوری بی نتیجه ماند که هر کاندید یک رای برده بود. در دور دوم انتخابات، برگزار کننده مجبور شد که یک قانون جدید وضع کند که تنها دو نفر بتواند خود را کاندید کند. قانون را طوری وضع کرد که هر کسی که یک روز هم مکتب نرفته باشد و نتواند کار دیگر پیدا کند، باید خودش را کاندید کند. دو نفر بی سواد ترین همه توانستند خود را کاندید کنند. سپس دور دوم انتخابات برگزار شد. درین دور اعلام نتایج بسیار جالب بود، چون کاندید اول هشت رای گرفته بود و وقتی اعلام شد، همه طرفداران شان از خوشی در لباس خود نمی گنجیدند. اما کاندید دوم با آوردن نوزده رای برنده شد. اما هیچ کسی نپرسید که نوزده رای از کجا شد؟ چون تعداد کل آراء باید ده رای می شد!