درین روز ها گرمست بازار قانونی که می گوید افغانستان نتوانسته است دوست و دشمن را تعریف کند ! آیا میشود چنین کاری را انجام داد؟ آیا به در چارچوب سیاست چنین چیزی یکی از نیاز های اولیه مردم افغانستان است؟
از آنجایی که هر علم موضوع مورد بحث خود را دارد، مثلاً علم اقتصاد از نفع و ضرر و استفاده درست از منابع محدود صحبت می کند، علم نجوم در مورد ستاره ها و سیاره ها صحبت می کند، ریاضیات در مورد اعداد، ارقام و عملیه های چهارگانه صحبت می کند و به ما قوانین منطقی جمع و تفریق را یاد میدهد، سیاست نیز موضوع مورد بحث دارد و هدف آن هیچ گاهی تقسیم کردن مردم یک کشور به دوست و دشمن نیست. علوم سیاسی مدرن امروزی در مورد کشور، ملت، دولت، پالیسی ها و سیاست های دولت و قدرت را مطالعه می کند و به بخش های دیگری مثل نظریه های سیاسی، سیاست های تطبیقی، مدیریت عمومی یک کشور، روابط بین الملل، حقوق عمومی و روش های سیاسی تقسیم می شود. علوم سیاسی همگام و در روابط تنگاتنگ با علوم دیگر از جمله اقتصاد ،قانون ، جامعه شناسی ، تاریخ ، انسان شناسی ، مدیریت عمومی ، سیاست عمومی ، سیاست های ملی، روابط بین الملل ، سیاست تطبیقی ،روانشناسی ، سازمان سیاسی و نظریه سیاسی به جلو میرود.
در علوم سیاسی هیچ نظریه ای مبنی بر تفکیک دوست و دشمن جا ندارد اما استفاده درست و مفاهمه و مذاکره و معامله های درست از گروه های مختلف وجود دارد. هر شخص و هر گروهی هر لحظه در صورت نفع رساندن به یک کشور ، دوست آن کشور و در صورت ضرر رسانیدن به یک کشور می تواند دشمن آن کشور محاسبه شود. این مسئله در حال تغیر و تحول است و هر لحظه می تواند دوست دشمن و دشمن دوست شود.
همانگونه که افغانستان از موجودیت تندروان مثل طالبان رنج می برد، به همان اندازه از سیاست های ناعادلانه اقتصادی، و به همان اندازه از رفتار نادرست و فساد سیاستمداران غرق در فساد خود این کشور نیز رنج میبرد که اگر مطالعه دقیق و علمی شود، هر دو یکسان به مردم فقیر افغانستان آسیب می رساند، پس تفکیک نقش آسیب رسانی میان آن تندروان انتحاری و این سیاستمداران غرق در فساد از نظر آسیب شناسی در دولت بسیار مشکل است چون شباهت های بسیار زیاد در نقش آنها میتوان یافت.
پس ما نمیتوانیم یکی را دوست و دیگری را دشمن خطاب کنیم. چون هر دو یک سان در تخریب مملکت نقش بازی می کنند.
کسی که میتواند درست مدیریت کند، از وجود خطرناک ترین موجودات انتحاری مثل طالبان به نفع کشور خود استفاده می کند ( مثل پاکستان) اما کشوری که در مدیریت ضعیف است و همه ای انسان های نا شایسته را در راس کرسی های تصمیم گیری قرار می دهد، واضح است که مردم خود آن کشور بر علیه همان کشور استفاده ابزاری می شوند ( مثل افغانستان).
تفکیک دوست از دشمن در افغانستان برای شخص معاون ریاست جمهوری افغانستان و برای مردم فقیر این کشور می تواند بسیار متفاوت باشد. طور مثال هر کسی که در سدد گرفتن صلاحیت و مقام و یا قدرت معاون رئیس جمهور باشد، بزرگترین دشمن او می تواند محسوب شود اما برای مردم فقیر افغانستان نزدیک ترین دوست آنها، بزرگترین دشمنان آنهاست و آن هم کسانی است که در مقام های بزرگ دولتی هستند و باید به بهبودی حال آنها توجه کنند اما در فکر زر اندوزی ، اختلاس و غصب زمین های آنهاست.
از طرفی هم منافع افغانستان میتواند در حال تغیر باشد. اگر جنگ افغانستان با امریکا می بود، یا با ناتو و یا کشور های دیگر، طالبان میتوانست به بهترین نیروی آزادیخواه این کشور تبدیل شود با کسانی که برای منافع افغانستان حاضر بودند جان شان را قربانی کنند.
همه چیز بر می گردد به نحوه ای مدیریت سیاستمداران افغانستان.