The Problems of Afghanistan are many. This weblog is a description of the situation of Afghanistan by an Afghan and it explains what affects the situation in that country. It is the only weblog by an Afghan which explains the education, immigration, health, culture, religion and economy of Afghanistan in a broad context and criticizes each field sometimes in English and sometimes in Dari language. It also explains the main reasons of religious extremism in that country.
۱۳۹۲/۰۷/۱۸
۱۳۹۲/۰۷/۱۷
An Afghan Refugee Child Sinks deep the Oceans on the way to Greece
An Immigrant Child
Take a moment to remember and cry for the Afghan refugees
Remind the child who is struggling in an immigration broken boat in the ocean
Child who has not seen anything in this world except running for the migration
He cries inside the water of the ocean
Hoping that his mother will soon take his hand to save him
He doesn't know that his mother is well below him underwater
Their cries do not get out of the water
To reach us
The child is taking his last breath of life
And the desire to escape from the country
And the desire to reach peace were buried in his heart deep in the water of the ocean
Seyid Mujtaba Zahir
کابوس یا Nightmares
کابوس یا دیدن خواب های آشفته یا
سیاهی پخش کردن
مردی چند سالی میشد که هر شب خواب های آشفته و پریشان میدید. شب ها فکر میکرد
چیزی بر روی سینه اش نشته است و نمیگذارد حرف بزند و یا حرکت کند. این اتفاق باعث
میشد مرد در خواب ناله و فغان کند که همه اعضای خانواده از دست او به عذاب بودند.
او چون طرز تفکر سنتی داشت و بیشتر به خرافات باور داشت فکر میکرد موجودی بنام جن شب
ها او را آزار و اذیت میکند. نزد هر ملایی که در قریه بود رفته بود و از همه ای
آنها تعویذ، شوئیست ، دم و دعا گرفته بود اما هیچ کدام آن موثر واقع نشده بود. تا
اینکه روزی شنید در قریه یک داکتر بسیار خوب آمده است. هدفش کمک به مردم است نه
جمع آوری ثروت و مال. مردم فقیر را که پول ندارند رایگان معاینه میکند و هر نوع
مریضی را بسیار خوب تداوی میکند. نزد این داکتر رفت و مشکلش را به او گفت. داکتر
گفت من از تو چند سوال دارم باید درست جواب بدهی تا من بتوانم ترا کمک کنم. مرد
گفت درست است. سوال اول این است که تو روزانه چند پیاله آب یا چای مینوشی؟ مرد با
تعجب پرسید این چه ارتباط دارد به مشکل من؟ داکتر گفت فقط به سوال ها جواب بده.
گفت 5 تا 6 پیاله. سوال دوم این است که روزانه چند مرتبه غذای چرب و روغندار
میخوری؟ گفت 2 دفعه. سوال سوم این است که اتاق خوابت گرم است یا سرد؟ گفت در
تابستان ها گرم و در زمستان ها سرد است. گفت سوال بعدی این است که وقت خواب چی
لباسی را بر تن میکنی؟ گفت من عادت دارم لباس گرم بپوشم. سوال بعدی این است که آیا
تخت خوابت نرم است یا سخت؟ مرد گفت من شنیده ام که تخت خواب سخت برای کمر خوب است.
بیشتر روی تخت خواب سخت میخوابم. سوال دیگر این است که روزانه یکی از اعضای بدنت
بخواب میرود یانه؟ دست یا پا؟ مرد گفت بلی اگر دیرزمان روی یک پایم بنشینم، گاهگاهی
پایم بخواب میرود. داکتر پرسید ورزش میکنی؟ مرد گفت نه. داکتر گفت من چند چیزی را
برایت میگویم. همان کار ها را بکن تا دیگر خواب های پریشان و آشفته نبینی و دیگر ترا
سیاهی پخش نکند.
-
هر روز سه برابر آنچه آب یا
چای مینوشی بنوش
-
برای یک ماه غذای چرب و
روغندار نخور
-
درجه حرارت اتاقت خوابت را با
درجه حرارت بدنت همسان کن
-
با لباس آزاد و فقط لباس خوب
بخواب ( از لباس تنگ و گرم هنگام خواب پرهیز کن)
-
روی تخت خواب نرم بخواب تا
روی اعضای بدنت فشار نیاید
-
روزانه ورزش کن و از طرف شب
غذای سنگین و دیر هضم نخور
مرد پس از یک هفته آمد و به داکتر گفت که من بسیار تداوی کرده بودم اما هرچه
تو گفتی کردم و حالا دیگر خواب آشفته نمیبینم. اما دلیلش را برایم نگفتی که چه چیز
باعث میشد من خواب ها آشفته ببینم؟
داکتر تبسم کرد و گفت: تو کم مایعات مینوشیدی و غلظت خونت بالا بود و فشار
بالای قلبت بیشتر بود. غذا های چرب عروق و رگ های کوچک بدنت را تنگ ساخته بود و
جریان خون را کند ساخته بود. ازینکه اتاقت سرد بود، پوشیدن لباس های گرم و تنگ و
خوابیدن روی تخت سخت باعث میشد شبها مانع درست جریان خون در برخی از اعضای بدنت
گردد. وقتی بعضی از اعضای بدنت روزانه بخواب میرود همان اتفاق شب ها برایت میافتاد
و چون نصف مغزت شبها فعال است و اندیشه هایت جاریست باعث بوجود آمدن همان تخیلات و
موجودیت جسم سنگین روی سینه ات میشد. اگر بتوانی در آن موقع خود را تکان داده به
پهلوی دیگری بخوابی آن مشکل رفع میشود اما عدم جریان خون با عث موقتاً از کار
افتادن همان عضو بدن میشود. مرد از داکتر تشکری کرد و دیگر خوش و آرام با همه
اعضای خانواده میخوابید.
۱۳۹۲/۰۷/۱۳
۱۳۹۲/۰۷/۱۱
ما فکر می کنیم که دموکراسی می تواند بسیاری از مسائل را تغییر دهد، اما ما فریب خورده ایم، زیرا دموکراسی انتخابات نیست. به ما آموزش داده اند که دموکراسی داشتن انتخابات است. و این درست نیست. انتخابات وحشتناک ترین جنبه ای دموکراسی است. این پیش پا افتاده ترین، بی اهمیت ترین، ناامید کننده ترین، و کثیف ترین جنبه است.
گائل گرسیا برنال
.............................. .........................
We think that democracy can change a lot of things, but we're being fooled, because democracy is not the election. We've been taught that democracy is having elections. And it isn't. Elections are the most horrendous aspect of democracy. It's the most mundane, trivial, disappointing, dirty aspect.
Gael Garcia Bernal
.............................. ..........................
Wij denken dat de democratie kan een heleboel dingen veranderen, maar we worden gek gehouden, want democratie is niet de verkiezing. We hebben geleerd dat de democratie is hebben verkiezingen. En het is niet. Verkiezingen zijn de meest verschrikkelijke aspect van de democratie. Het is de meest alledaagse, triviale, teleurstellend, vuile aspect.
Gael Garcia Bernal
این کافی است که مردم بدانند که انتخاباتی وجود دارد. افرادی که رای میدهند هیچ چیزی را تصمیم نمی گیرند. همه ای تصامیم را افرادی میگیرند که رای ها را شمارش میکنند.
جوزف استالین
.............................. ....................
It is enough that the people know there was an election. The people who cast the votes decide nothing. The people who count the votes decide everything.
Joseph Stalin
.............................. ....................
Het is genoeg dat de mensen weten dat er een verkiezing. De mensen die uitgebrachte de stemmen beslist niks. De mensen die tellen de stemmen beslissen alles.
Joseph Stalin
دموکراسی شکلی از دولت است که انتخاب توسط جمعی از بی کفایتان را جایگزین انتصاب توسط چند تن فاسد میکند.
جورج برنارد شاو
.............................. .................
Democracy is a form of government that substitutes election by the incompetent many for appointment by the corrupt few.
George Bernard Shaw
.............................. .................
Democratie is een staatsvorm die vervangers verkiezing door de incompetente velen voor benoeming door de corrupte paar.
George Bernard Shaw
What does election mean in Afghanistan (by experimental facts )? انتخابات در افغانستان به چه معناست (با حقایق تجربی)؟
What does election mean
to us as Afghan people?
This election is about who's going to be the next President of Afghanistan, to
play with the Afghan people’s destiny, to violate human rights, to collect
money from the international community by the name of helping Afghan people and
gamble it, to get rich and richer by robbing the public properties, to play
with the innocent feelings of the Afghan children, to make the people
disappointed, to employ all from one ethnic group in all important positions,…
it is all about how to destroy Afghanistan by any means possible!
۱۳۹۲/۰۷/۱۰
۱۳۹۲/۰۷/۰۴
۱۳۹۲/۰۷/۰۱
۱۳۹۲/۰۶/۳۰
شعر زیبای حافظ، مثبت اندیشی (نظر خود نویسنده) و شهر عاقلان سید مجتبی ظاهر تقدیم میکند. Sayid Mujtaba Zahir Presents
Translation of Hafez poem by Sayid Mujtaba Zahir:
Drink wine because Sheikh (the old religious leader of the village), Hafez (the poet himself), Mufti who is a religious man who releases religious decrees and Muhtaseb who is the religious man who keeps telling others not to do the bad things and encourages them to do good things,
If you look carefully they are all busy in hypocrisy (they are all lying).
Drink wine because Sheikh (the old religious leader of the village), Hafez (the poet himself), Mufti who is a religious man who releases religious decrees and Muhtaseb who is the religious man who keeps telling others not to do the bad things and encourages them to do good things,
If you look carefully they are all busy in hypocrisy (they are all lying).
The Village of the Wise Men
There was once a big hole on the road of the village of the wise men.
Almost every one was was crossed the road was falling into that hole and got injured.
They called all the wise men of the village for meeting to find a way to get rid of that problem.
They called all the wise men of the village for meeting to find a way to get rid of that problem.
One of the wise men says that they need to employ an ambulance to stand by near the hole to take the victims to the hospital very soon to save them.
Every one claps and appreciates the outstanding solution for the problem.
Another wise man laughs and says that you are all stupid. The victims can be injured severely and they can die at any time on the way to the hospital because the hospital is not near here.
Another wise man laughs and says that you are all stupid. The victims can be injured severely and they can die at any time on the way to the hospital because the hospital is not near here.
"We need to make a hospital near this hole to save the victims" suggested the man.
All other men appreciated the idea and called his the wisest man ever found in that village.
One Engineer says: That is not a good solution. Building another hospital takes time and needs a lot of money and resources. We have to close this hole by filling it and we have to dig another one near a hospital so that we can take the victims to the hospital very soon.
Every one claps and appreciates that idea.
اشتراک در:
پستها (Atom)