۱۳۹۵/۰۷/۲۰

A critical review of Ashura in Afghanistan

نگاهی به عاشورا

عاشورا منحیث یک تراژدی بزرگ و یک نقطه عطف در تاریخ اسلام است که به عنوان یادبود و تظاهرات صلح آمیز و عدالت خواهانه بر ضد یک قتل عام که نواده های پیامبر را هدف قرار داده بود، همه ساله در ماه محرم برگزار میشود. یادبود از این حادثه اسفناک و تراژدی بزرگ برای دفاع از حقوق خانواده پیامبر اسلام صورت میگیرد که توسط یک سلطانی که خودش را مسلمان میدانست و قدرت را از آدرس دین اسلام از پدرش به ارث برده بود، مورد حمله قرار گرفت و با 72 تن از همراهان و پیروانش به شکل بسیار مظلومانه به قتل رسیدند.
عاشورا در عین حال به نحوی یک نوع یادبود از جنگ تاریخی میان خوبی و بدی نیز است.
عاشورا یک کلمه عربی است که به معنی روز دهم است، همه ساله در دهم ماه محرم که تاریخ روز شهادت حسین ابن علی نواده پیامبر اسلام و امام رهبر شیعیان جهان است، یک روز اعزا و سوگواری برای تعداد زیادی از مسلمانان جهان است که از روز اول ماه محرم تا روز دهم در کربلا در محاصره ای یزید طوری به شهادت رسیدند که با کودکان و خانم های شان به طرف شام در حرکت بودند.

چرا یزید نواده پیامبر را هدف قرار داد؟

یزید که تمام قدرت و سلطنتش از آدرس دین اسلام از پدرش برایش به ارث رسیده بود، یک سلطان ظالم و مستبد و خوش گذران بود که مشروعیت سلطنتش باید از جانب بهترین منبع اسلام یعنی خانواده پیامبر اسلام در آن زمان،  تائید میشد، تا پیروان مسلمان از او اطاعت میکردند و قدرتش را بیشتر میساخت.
اما نواده پیامبر حسین (ع) از تائید کردن و بیعت کردن با یک سلطنت مستبد و ظالم را رد کرد و نخواست که تمام مسلمان ها از یزید پیروی کنند، چون میدانست که اگر این کار را کند، دینی که پدر بزرگش بانی آن بود، به دست خانواده سلطنتی یزید افتاده و با میراث پادشاهی آنها از بین خواهد رفت.
یزید از ترس اینکه مبادا خانواده پیامبر سلطنت او را نا مشروع اعلام کند، به بهانه ای در کربلا هنگام سفر آنها به شام، در راه به آنها حمله کرده و همه آنها را به قتل رساند.

قیام بر ضد استبداد

خانواده پیامبر اسلام هرگز ظلم و استبداد را نمی پسندید و همین مسئله بود که حسین نواده پیامبر اسلام نمیخواست نوع حکومتداری توام با فساد یزید را مشروعیت ببخشد و یک میراث نادرست را به مسلمانان هدیه کند. ازینرو تصمیم گرفت که با این نوع حکومتداری نادرست مبارزه کند هر چند که میدانست که درین مبارزه شاید جانش را از دست بدهد.

عدالت خواهی

عدالت یکی از اصول اساسی حکومتداری در دین اسلام است. حاکمی که عادل نباشد، پیروی از او برای مسلمان ها نادرست و حمایت از ظلم و استبداد تلقی میشود.

بیزاری خانواده پیامبر از حاکمان فاسد

نا رضایتی خانواده پیامبر از نوع حکومتداری و خلافت پس از رحلت پیامبر آغاز شد تا اینکه به جایی انجامید که نواده پیامبر بخاطر میراث بزرگ پدرش، برای کسب قدرت سیاسی به قتل رسید. خانواده پیامبر هرگز نوع حکومتداری معاویه و یزید را تائید نمیکردند و این یکی از بزرگترین ترس و هراس را در دل سلاطینی که خودشان را مسلمان مینامید، می انداخت، زیرا دستور دینی به مراتب قویتر و کارآمد تر از دستورات و فرمان های سلاطین مستبد آن زمان بود و عدم همکاری خانواده پیامبر میتوانست تعداد زیادی از مسلمان ها را به عدم پیروی از  سلطان و خلیفه آن زمان تشویق کند. این هراس باعث میشد که آنها بر ضد خانواده پیامبر تصمیم گرفته و اقدام کنند.

پیشینه جنگ تاریخی میان خوبی و بدی

تقریباً در سراسر جهان در همه ای ادیان و در همه تمدن های جهان جنگ میان خوبی و بدی وجود داشته و همیشه با انحا و اشکال مختلفی جوامع انسانی را تحت تاثیر قرار داده و در هر جامعه ای، در مقطع های مختلف زمانی، مردمان مختلف، به این پدیده واکنش های مختلفی نشان داده اند.
خوبی و بدی در هر جامعه ای وجود دارد. اما انسان های اندیشمند باید راه و مسیر خوبی را برای مردم نشان داده و آنها را تشویق کنند که به سوی خوبی ها بروند، و با زشتی ها، بدی ها و پلیدی ها مقابله کنند تا انسان های بد و زشت هرگز نتوانند به قدرت برسند و آنها نتوانند که انسان های خوب را شکنجه کنند، به قتل برسانند و یا هم آزار و اذیت کنند.

آیا اعزا داری، سوگواری، سینه زنی، زنجیر زدن و نوحه سرایی راه حل مناسبی برای مبارزه با استبداد و قتل عام است؟

اعزاداری، سوگواری و یادبود از قربانیان واقعه ای کربلا باید به صورتی انجام شود که به هیچ کسی ضرر و آسیب نرساند، بلکه باید پیام عدالت خواهی، مبارزه با استبداد، مبارزه با ظلم، مبارزه با ستم، مبارزه با شکنجه و مبارزه با قتل و خونریزی را به دنبال داشته باشد. مردمان دنیا و مسلمان ها باید بدانند که واقعه ای کربلا هر روز در جوامع کنونی ما تکرار میشود و هر روز انسان های بی گناه و غیر نظامی، در اثر شکنجه، ظلم و استبداد مشابه حکومت یزید، از بین میروند و به قتل میرسند، باید جلو آنها گرفته شود و نباید انسان هایی بیشتری قربانی حکومت های فاسد و تصامیم حاکمان ظالم شود.
ظلم و استبداد باید در هر جامعه ای از بین برده شود و به انسان های آزاد و به نظر های مخالف باید احترام گذاشته شود و به هیچ کسی اجازه داده نشود که از دین سوء استفاده کرده و بخاطر منافع شخصی شان، جان انسان های معصوم و بی گناه را به خطر بی اندازند.

شباهت های عاشورا با وضعیت افغانستان

افغانستان در چهار دهه گذشته درست مانند کربلا پر از خون، قتل عام و کشته شدن انسان های بی گناه بوده و از آنچه مردم افغانستان رنج کشیده اند، درست همان چیزی است که خانواده پیامبر در کربلا از آن رنج کشید. ظلم، استبداد، حکومت های فاسد، بی عدالتی، نابرابری، خشونت به نام دین، سوء استفاده از دین برای کسب قدرت سیاسی، جمع آوری ثروت با استفاده از نام دین، کشتار و قتل عام کودکان، خانم ها، آقایان و انسان های آزاد و محروم کردن آنها از آب، غذا، صلح، و حتی محروم کردن آنها از حق زندگی.
آنچه امروز به نام طالبان در افغانستان وجود دارد، درست همان لشکر یزید است و مردم افغانستان همان 72 تن دوست داران خانواده پیامبر و راهیان راه حقیقت کربلاست که هر  روز در هر گوشه ای از کشور قربانی میشوند و کشته میشوند.
افغانستان چهل سال است که خود کربلاست. باید این وضعیت تغیر کند و باید راه مبارزه برای تغیر وضعیت در افغانستان بنیادی تغیر کند، طوری که این کشور بتواند مشکلاتش را بدون خشونت و بدون اینکه کسی کشته شود، از راه دیپلوماسی فعال حل کند. این کشور باید در افغانستان میان اقشار مختلف همدلی و همدردی را به میان بیاورد و باید از تبعیض های زبانی، قومی، سمتی، منطقوی جلوگیری کند تا مردم مردم در مقابل مشکلات بزرگ شان یکجا باهم دست به دست هم داده و کسانی را که مثل لشکر یزید استبداد و ظلم را روا میدارند، را شکست داده و افغانستان را به یک کشور آزاد، مستقل، امن، آرام و بهترین مکان برای زندگی بسازند.
افغانستان دیگر توان ادامه جنگ و خشونت را ندارد. این کشور نمیتواند بیشتر ازین خشونت، ظلم و استبداد را تحمل کند. این کشور باید به یک جایی تبدیل شود که هر کسی آرزوی رفتن به آنجا را داشته باشد. افغانستان باید به یک کشوری مبدل شود که هر کسی از هر گوشه ای جهان آرزوی دیدن آن کشور را داشته باشد.
این کشور آن قدر زیباست و ظرفیت این را دارد که بتواند به یکی از بهترین مکان های سیاحتی دنیا مبدل شود. این کشور آن قدر معادن و منابع دارد که میتواند به یکی از ثروتمند ترین کشور های دنیا مبدل شود. این کشور ظرفیت آنرا دارد که به یکی از بهترین صادر کنندگان نفت و گاز مبدل شود. این کشور میتواند به یکی از بزرگ ترین منابع معان دنیا تبدیل شود، اما اول باید با ظلم، استبداد، نابرابری، بی عدالتی، فساد، و حق تلفی ها مبارزه شود و حکومتی درین کشور به وجود بیاد که بتواند حقوق بشر را تامین کرده و از حقوق تمام اتباع خود در سراسر دنیا دفاع کرده و به همه نیاز های اتباع خود رسیدگی کند.
چهل سال است که این کشور جنگ را تجربه کرده است، حالا زمان آن رسیده است که مردم این کشور امنیت و صلح را تجربه کنند. چهل سال است که مردم این کشور همانند قربانیان کربلا قربانی شده اند و از همه درد و رنج خانواده پیامبر در ماه محرم آگاهند. این کشور باید به یک صلحی برسد که دیگر هیچ یک از وقایع این کشور شباهتی به ظلم و استبداد کربلا نداشته باشد. درین کشور نباید هیچ یزیدی توانایی تبهکاری و قتل عام مردم افغانستان را داشته باشد.
درین کشور باید منافع تمام مردم افغانستان با عدالت و برابری تامین شود. درین کشور باید سیاست های مناسب برای تامین روابط دوستانه با کشور های همجوار و دیگر کشور های دوست ایجاد شود. این کشور باید مسئولیت پذیری سیاستمدارانش را تجربه کند. این کشور باید شفافیت کامل را تجربه کند. این کشور باید حقوق شخصیت های حقوقی را صد در صد در نظر گرفته و حق را به حقدار بسپارد و از غارت شدن اموال و دارایی های عامه جلوگیری کند.
این کشور باید طوری اقتصادی را بنیانگذاری کند که هر یک از اتباع کشور، به طور مساویانه از منابع و معادن آن بهرمند شوند. این کشور باید بتواند حد اقل امکانات زندگی را که شامل آب، غذا، گاز، برق، خانه و کار است را برای هر یک از اتباع افغانستان تامین کند تا این کشور دیگر به سوی مبدل شدن به کربلای همیشگی قرن بیست و یک نرود.

مردم افغانستان باید چگونه مراسم سوگواری و عزاداری در روز عاشورا را بهتر بسازند؟

پیام عاشورا برای مردم افغانستان این است
که زندگی با حکومت مبتنی بر عدالت شیرین است
که زندگی بدون قتل، ظلم و خشونت شیرین است
که یک جامعه ای خوب آرمان دیرین است
سینه زنی، زنجیر زنی، تیغ و قمه زنی راه های درستی برای مبارزه و جلوگیری از وقایع مشابه کربلا نیست. افغانستان به نسلی نیاز ندارد که زنجیر و تیغ را بر تن خود بزند و صحت و سلامت خود را در یاد بود ظلم و استبداد در خطر بی اندازد. افغانستان به یک نسلی نیاز دارد که توانایی درک و تحلیل مشکلات جامعه ای کنونی افغانستان را داشته باشد و بداند که چگونه میتوان از عاشورا هایی که در افغانستان هر روز اتفاق می افتد، جلوگیری کنیم.
لازم نیست که این کار را با زنجیر و نوحه سرایی انجام دهیم. ما میتوانیم در یک گفتگوی آزاد و سازنده، از عاشورا درس عبرت بگیریم و برای جلوگیری از خشونت گسترده و تاریخی افغانستان تلاش کنیم.
عزاداری میتواند با انجام کار های نیک به دیگران انجام شود. سوگواری و یاد آوری از راه و رسم حسین و یادبود از قتل عام کربلا میتواند توسط آب دادن به تشنگان امروزی  و کمک به قربانیان جنگ افغانستان انجام شود. عزاداری را میتوان از اعزاداران اسلو در ناروی یاد گرفت. در ناروی گروهی یکجا شده و برای مردم شیر و چاکلیت میدهند و به آنها یک بروشور میدهند و در پیاله ها پیام های شان را نوشته به مردم میدهند تا مردم بدانند که مسلمان ها همه ظالم و مستبد نیستند، بلکه انسان های متمدنی هستند که در بسیاری از کشور ها تنها قدرت سیاسی به دست انسان های نادرست افتاده است که جوامع اسلامی را به سوی تباهی و نابودی میکشاند.
مردم دنیا باید بدانند که طالبان، داعش و گروه های تندرو مذهبی که درست مثل یزید رفتار میکنند، نمایندگان مسلمان ها در دنیا نیستند، بلکه یک بخشی کوچکی است که میخواهند از نام اسلام سوء استفاده کرده و مسلمان ها را به نابودی بکشانند.
عزاداری، سوگواری و یادبود از خانواده پیامبر باید بدون هر نوع خشونت، بدون هر نوع ترس و وحشت و باید بدون هر نوع آسیب رسانیدن به انسان ها انجام شود. اعزا داری باید توام با مهر، محبت، عطوفت، انسانیت، بخشش، کرامت، اهدا و کمک رسانی به نیازمندان باشد تا دیگران بدانند که مسلمان ها انسان های خشن و وحشتناکی نیستند.
هر نوع خون ریزی، تیغ زدن، زنجیز زدن به نام دین و مذهب کاملاً نادرست است. هر نوع آسیب رسانیدن به دیگران و ایجاد سر و صدا در شب ها هنگام خواب مردم، ایجاد ازدحام در سرک ها و خیابان ها و جاده های شهر به نام دین و مذهب، استفاده از موتر های مردم و رسانیدن خسارات مالی و جانی برای دیگران دقیقاً مخالف راه و رسم پیامبر اسلام و مرام و هدف حسین است.
اعزا داری مثبت همان اعزا داری است که بتواند مشکلی یک انسان نیازمند را رفع کند و در تشویق انسان ها برای کمک به یکدیگر نقش اساسی را بازی کرده و یک نسل را به سوی حل مشکلات جامعه شان رهنمایی کند.
اعزا داری مثبت همان اعزا داری است که میتواند یک نسل را متوجه مسئولیت ها، توانایی ها و نقش شان در حل مشکلات جامعه ای شان بسازد.



مرا نفروش، برایت گدایی میکنم، مادر

درد آور ترین ویدیویی از کودکان افغانستان که قربانی مواد مخدر و فقر شدید شده اند. 
مادرش به کودک میگوید بیا بریم بیرون، برایت چیزی میخرم، وقتی بیرون میروند، مادرش نزد یک مرد میرود و میگوید این دخترکم را چند میخری؟
دخترک متوجه میشود که مادرش تصمیم دارد او را بفروشد،
گریه میکند، 
زاری میکند، 
خواهش میکند، 
میگوید مادر جان 
مرا نفروش، هرچه بخواهی برایت انجام میدهم، 
میروم برایت گدایی میکنم، 
میروم برایت پول پیدا میکنم، 
مرا نفروش، 
خواهش میکنم
مرا نفروش . . .

روزگار کودکان افغانستان اینگونه بد است
اما سیاستمداران این کشور به فکر قدرت و نیرنگ بازی و فریب و فساد 
این کشور در حال نابودی است . . .


۱۳۹۵/۰۷/۱۶

How does the immigration change the lives of the immigrants?

Think of a 16 year old illiterate village boy from Afghanistan who lost his house and parents in drone attack or the Taliban attacks and therefore he should travel 8 countries hiding from the border police sometimes on foot and sometimes by a car, sometimes working for a restaurant on the way to earn some money to be able to travel further and finally he drowns in the Mediterranean sea.

Or think of a boy who travels 8 countries for 6 years, spending few years in the Iranian prison and some years in the prison in Turkey and finally he reaches to a safe place in a Europeans country but a racist doctor injects some medicines in his body sells his limbs of his body for transplants.

Think of a girl who loses her family on the way to Europe and she falls in the hands of smugglers and finally ends up in a prostitution house in the red light district in one of the European countries.

Or think of an old Muslim woman who comes from a respected family and she has to beg on the streets for food to survive in a Christian society where everyone will look at her as the enemy.

Think of the well-respected Muslim man who loses everything and immigrates into a Christian society and he has got no papers and no positive reply from his asylum application and no permission to work, the only way for him to survive is to steal some food from a store, even though he had no experience in stealing and it is hardly difficult for him to convince himself to steal the food, and sleep in the parks during the nights.

Think of a young boy who lost his mind and got crazy due to stress and depression of the hard living conditions of immigration and roams around the city in one of the European countries.

Think of a noble woman who is forced to sell her body in order to earn some money for a living and finally she gets murdered by her husband when she is caught in prostitution. 


۱۳۹۵/۰۶/۳۰

درین وطن . . .


Politeness

I have translated a poem of Balkhi about Politeness 
He was the famous philosopher, poet and knowledgeable wise man of Balkh who gave good advice to all the people around him. Here he says something for all of us about politeness:

Az bay adabi kasay ba jaa-ye naraseed

No one got to a position with misbehaving and impoliteness

Dorrist adab ba har gadaa-ye naraseed

Politeness is a precious stone, not gifted to every beggar

Sar rishta-ye mulk-e-Paadshaahee adab ast

The only clue to the kingdom is Politeness

Taajayst ke juz ba Paadshaahay naraseed 

It’s a crown only given to the kings

Az khuda juyeem tawfeeq adab

May God bless us to seek Politeness

Bay adab mahroom maand az lutf-e-rab

Impolite people are deprived of the grace of the God

Bay adab tanhaa na khud raa daasht bad

The impolite person is not only bad to himself

Balkay aatash dar hama aafaaq zad

But he’ll bring fire to all his environment


Rumi Balkhi 


۱۳۹۵/۰۶/۲۹

Workers' Rights in Afghanistan

حقوق کارگران در افغانستان


در افغانستان همیشه روز کارگر تجلیل میشود، اما هیچ گاهی به حقوق اساسی این قشر نهایت مهم جامعه ما توجه جدی صورت نگرفته است، و هرگز روی حقوق آنها بحث نشده است.

بناءً پس ازین باید نام روز کارگر را به نام جدید "دفاع از حقوق کارگر" تبدیل کنیم، تا همیشه درین روز در مورد حقوق آنها بحث شود، تا وضعیت طبقه کارگر در افغانستان بهبود بیابد.

تامین حقوق کارگر یکی از مهمترین و اساسی ترین گام به سوی رشد اقتصادی و ایجاد یک نظام اقتصادی مبتنی بر رفاه و عادلانه است که میتواند شرایط زندگی بهتر را برای یک طیف عظیم جامعه مهیا و میسر سازد.

حقوق کارگران باید بر مبنای حقوق بشر و کنوانسیون های بین المللی سازمان جهانی گارگر، طوری ساخته شود، که بتواند رشد اقتصادی افغانستان را تضمین کند. قانون کار کنونی و فعلی افغانستان در حد یک مسوده نا بکار آمد، سراسر عیب و نقض حقوق بشر و حقوق کارگران است که تنها میتواند کارفرمایان را خوشنود سازد و در مقابل حقوق یک طیف و طبقه بزرگ و نهایت مهم جامعه را نا دیده گرفته و آنها را از حقوق اساسی شان محروم ساخته و در معرض سوء استفاده قرار میدهد.

بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر، هر فرد بالغ و بالا تر از سن 16 سال در یک جامعه حق کار کردن را دارد و دولت مکلف و مجبور است که برای اتباع خود زمینه کار کردن را فراهم کند. اگر دولت نتواند به کارگران آماده برای کار، زمینه کار را فراهم کند، دولت مجبور است که ماهانه حد اقل مصارف، مخارج و هزینه زندگی کارگران بیکار را تحت یک برنامه مصئونیت اجتماعی یا تامینات اجتماعی بپردازد.

اگر دولت نمیتواند زمینه کار را برای کارگران فراهم سازد، و حد اقل هزینه زندگی آنها را نیز نمیپردازد، این یک نقض صریح حقوق بشر و حقوق کارگران در افغانستان است.

بر اساس کنوانسیون حقوق کارگر سازمان جهانی کار، کارگران حق دارند که هفته 48 ساعت کار را مطابق تخصص، رشته تحصیلی و توانایی کارگر، بر اساس یک برنامه از قبل تعیین شده و زمان بندی شده، با تشریح جزئیات کار و طرز انجام آن با طی کردن یک دوره رهنمایی  انجام دهند.

کارگران در هنگام کار حق بیمه صحت، بیمه حادثه هنگام کار، بیمه مرگ در هنگام کار، و یک ماه رخصتی در یک سال را دارند. کارگران همچنان دارای حقوق یک ماه رخصتی مریضی و سه تفریح در یک روز که یکی ساعته برای صرف طعام و دیگری دو پانزده دقیقه، یکی در قبل از ظهر و دیگری در بعد از ظهر میباشند که در جریان همه ای این رخصتی ها، معاش و حقوق کارگر باید از جانب کار فرما پرداخته شود. خانم ها یک رخصتی سه ماهه برای تولد کودکان شان نیز دارند که باید معاش او در هنگام این رخصتی از جانب کار فرما پرداخته شود.

کارگران دارای حقوق ترانسپورت میباشند. هرکارگر نظر به اینکه چگونه از منزل به کار میاید، باید توسط کارفرما هزینه رفت و آمد او، از قبیل ارزان ترین وسیله و بهترین وسیله برای حفظ محیط زیست تشویقی پرداخته شود، طوری که اگر کارگر با منی بس به کار میاید، کارفرما باید هزینه تکت منی بس را بپردازد، اگر با بایسکل میاید، باید قیمت یک بایسکل در یک سال برای او پرداخته شود، چون تشویق برای بایسکل رانی هم تشویق به روزش است و هم باعث حفظ محیط زیست و کم شدن میزان آلودگی هوا توسط کاهش میزان مصرف نفت و سوخت موتران میشود.

اگر موتر های برقی و ترم در افغانستان ساخته شود، پرداخت تکت ترم برای کارگران از جانب کارفرما یک امر حتمی است، اما کارفرما نمیتواند هزینه هنگفت و آمدن کارگر به سوی کار در تکسی را همه روزه بپردازد.

کارفرما حق ندارد بدون دلایل موجه کارگر را اخراج و منفک کند، چون منفک کردن کارگر از وظیفه باعث از بین رفتن عواید یک خانواده شده و امکان دارد کودکان یک خانواده را به مشکلات اقتصادی و گرسنگی مواجه ساخته و زندگی آنها را تهدید کند.

در افغانستان باید اتحادیه های قوی کارگری بوجود بیاید از حقوق اساسی کارگران در مقابل کارفرمایان دفاع کنند.

معاش کارگران باید با در نظر داشت تعداد اعضای خانواده آنها و با در نظر داشت حد اقل مصارف یک شخص در یک روز یا در یک ماه سنجش شود، طوری که حق اقل مصارف یک شخص در یک روز در کابل پایتخت افغانستان 500 افغانی بر آورد شده است، و هر کسی که پایین تر از این مقدار معاش بگیرد، نمیتواند از عهده مصارف شخصی خودش براید، چه رسد به اینکه مصارف یک خانواده را نیز بپردازد.

نظر به این محاسبه حد اقل دستمزد در افغانستان باید بر اساس چنین یک محاسبه ای انجام شود که هر کارگر باید در یک روز برای یک فرما 8 ساعت کار کند، و باید حد اقل 500 افغانی مزد بگیرد که این قیمت کار در هر ساعت در افغانستان را چنین تعیین میکند:

      500 / 8 =  62.5

این فرمول نشان میدهد که در افغانستان باید حد اقل دستمزد برای هر ساعت کار 63 افغانی تعیین شود. البته این برای کسی است که تنها یک فرد مجرد و بدون هر نوع مسئولیت مالی در قبال یک خانواده است، اما اگر کسی مسئولیت پرداخت هزینه یک خانواده را را عهده داشته باشد، باید برای آنها یک سیستم دیگری در نظر گرفت، مثلاً میتوان برای آنها مزد کار در هر ساعت را 100 افغانی در نظر گرفت، تا بتوانند مصارف کودکان خود را بپردازند، اما اگر سیستم مصئونیت اجتماعی بوجود بیاید، و آن اعضای دیگر خانواده شامل یک برنامه حمایوی مالی دولت شوند، دیگر لازم نیست برای اشخاص متاهل مزد بالایی در نظر گرفت.

در صورتی که یک شرکت ورشکست میشود و نمیتواند دیگر ادامه دهد، بناءً مجبور میشود تعداد زیادی از کارگران خود را اخراج کند، اول باید به دولت و به مردم دلایل ورشکست شدن خود را اعلام کند، سپس با هماهنگی اتحادیه کارگران و نماینده دولت، مسئولیت کارگران اخراج شده را باید بسپارد و اتحادیه کارگران و دولت که آنها باید کارگران بیکار را شامل یک برنامه مصئونیت اجتماعی بسازند. برنامه مصئونیت اجتماعی باید شامل برنامه های آموزشی حرفه های جدید، و کاریابی برای کارگران بیکار شود.

هر کارگر که کار میکند و مالیات میپردازد، دارای حقوق تقاعد و بازنشستگی میشود، که مبلغ تقاعد نیز باید سازگار با حد اقل مصارف و هزینه های یک شخص، با در نظرداشت قیمت های های هزینه زندگی در آن کشور مثل کرایه خانه، و مواد غذایی در نظر گرفته شود که اکنون این مبلغ 500 افغانی در روز برای هر شخص محاسبه شده است.



































۱۳۹۵/۰۶/۲۶

The Bright Future of Afghanistan

آینده روشن افغانستان

افغانستان کشوریست که آینده خوبی در انتظار آن نیست، چرا که آینده تنها با پلان ها عملی واضح و روشن برای آینده تغیر میکند و بهتر میشود اما درین کشور هیچ نوع برنامه سازنده نه برای روز آینده، نه برای هفته آینده، نه برای ماه آینده و نه هم برای سال آینده، نه برای سه سال آینده، نه برای پنچ سال آینده و نه برای یک دهه آینده وجود دارد. این کشور بدون هر نوع برنامه، سر بخود و به اشاره خارجی ها، و به کمک اهداف نژادپرستانه اقوام پشتون که بر کرسی اقتدار تکیه زده اند، روان است. فقط یک چیز را میتوان به صورت یک برنامه عملی در افغانستان به خوبی مشاهده کرد و آن هم برنامه تسلط یک قوم یا یک نژاد غارتگر، متعصب و نژادپرست بر اقوام دیگر، که از گذشته ها دور بدینسو درین سرزمین منحیث یک وسیله ای عقبگرایی و استثمار بر مردم این کشور تحمیل شده است.

وقتی به افغانستان فکر میکنید که به کدام مسیر روان است، باید افکار عامه مردم این کشور و سیاستمداران مطالعه شود تا درک کنیم که این کشور در چند سال آینده به کجا خواهد رسید.

همانگونه که افغانستان امروزی آینده ای پنجاه سال قبل، بیست سال قبل و یا هم یک دهه قبل بود، میتوان بیست سال بعد و یا پنجاه سال بعد این کشور را نیز از روی همان تاریخ حدس زده و پیش بینی کنیم.

شاخص هایی را که برای رشد و ترقی افغانستان میتوان در سیاست روز این کشور مشاهده کرد، بسیار نگران کننده است. این شاخص ها که به شدت در حال رشد است، افغانستان را نه در مسیر رشد، ترقی و تعالی رهنمایی میکند، بلکه افغانستان را در یک جهت منفی، به سوی نابودی و جنگ میکشاند. این شاخص ها بسیار به وضاحت در آجندای سیاسی این کشور قابل مشاهده است:

·         نژادپرستی (قومگرایی)
·         فساد (اخلاقی، اداری، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ...)
·         فقر روز افزون
·         رشد بیکاری
·         فرار مردم به واسطه ای مهاجرت
·         غرق شدن در استعمار و استثمار کشور های بزرگ
·         غارتگری اموال دولتی به نام خصوصی سازی
·         رشد بیسوادی
·         رشد دینی اندیشیدن در اثر بیسوادی
·         افزایش روز افزون جنگ
·         افزایش تلفات ملکی
·         حمایت پشتون ها از طالبان
·         رشد فارسی و دری ستیزی
·         افزایش روز افزون آلودگی محیط زیست (اعم از آب، خاک ...)
·         افزایش نا امنی
·         پایین آمدن کیفیت حکومتداری درین کشور
·         از بین رفتن عرضه خدمات برای مردم
وقتی به این همه شاخص ها توجه میکنیم، آینده افغانستان را چنین پیش بینی میتوان کرد:

نام این کشور به زودی از "د اوغانستان اسلامی جمهوریت" در اثر رشد نژادپرستی به نام جدید "پشتونستان" تبدیل خواهد شد. و همچنین نژاد پرستی بر اسم واحد پول افغانستان نیز تاثیر گذار خواهد بود و واحد پول این کشور از "اوغانی" به یک نام جدید و بسیار زیبای "فشتانه" تغیر نام خواهد داد. این نام شاید در اصل "پشتانه" باشد اما چون تعداد زیاد مردم بیسواد این کشور حرف پ را ف و باالعکس حرف ف را پ تلفظ میکنند، بناءً اسم پول افغانستان به زودی به فشتانه تبدیل خواهد شد. نام ولایت های این کشور از بامیان به ولایت "دغه" و از هرات به ولایت "هغه" تبدیل شده و اینگونه نام ها سراسر ولایات این کشور را دربر خواهد گرفت و هرچه پیشینه ای تاریخی دارند، با وضع این اسم های جدید از بین خواهد رفت. نام گذاری بر جاده های این کشور نیز یک به سوی یک سیستم احمقانه ای روان است که شاید به زودی سراسر افغانستان شاهد نام های جدید مثل جاده " شهید ملا بورجان"، "شهید ملا ضعیف"، "شهید خادم دین رسول الله ملاکرزی"، "شهید ملا غنی" خواهد بود. نام های ناحیه ها نیز در سراسر افغانستان به نام های جدید مثل "ناحیه خوشحال خان ختک مینه"، "ناحیه ختک لومری"، "ناحیه ختک دوهمه"، "ناحیه ختک دریمه" ... تغیر خواهند کرد.

نام ماه های سال نیز بسیار عجیب خواهد بود. اینگونه نام هایی بر ماه های سال گذاشته میشود: غوایی، غبرگولی، چنگاښ
میدان هوایی این کشور نیز به نام سفیر کبیر امریکا در کابل "شهید خادم دین رسول الله خلیل زاد" تغیر خواهد کرد. کتاب های تمام مکتب های افغانستان به زبان پشتو راه و رسم مکتب سیاسی "ملاعمری" را به کودکان تدریس خواهد کرد.

تشناب های کنونی افغانستان پر میشوند و دیگر گنایش رفع قضای حاجت را نمیداشته باشند، بناءً قضای حاجت بر روی هر جاده عمومی امکان پذیر و روا دانسته میشود، طوری که دیگر هیچ کسی از رفع قضای حاجت بر روی جاده های عمومی نخواهد شرمید.

آب های زیر زمینی آلوده میشوند و آب را مردم این کشور از امریکا وارد خواهند کرد، چون درگیری های منطقه ای به حدی اوج میگیرد که دیگر نمیتوان بر همسایه ها اعتماد کرد.

سواد داشتن و کتاب خواندن درین کشور به یک افسانه ای تبدیل میشود که انگار مربوط به گذشته های بسیار دور به اجداد نسل های کنونی مربوط میشده است. کسی که بتواند درست تر صحبت کند، به لهجه او لوظ (لفظ) قلم گفته میخندند. برق وجود نمیداشته باشد، چون جنگ همه چیز را ویران میکند و همه ای مردم این کشور به شیطان چراغ روی میاورند.

مساجد به شفاخانه ها تبدیل میشوند چون دیگر کسی داکتر و طبابت را نمیشناسند، تنها تعویذ دوای هر درد خواهد بود. برای اپندیکس تعویذ خدا حافظی مینویسند.

ایده و مفهوم ازدواج از بین میرود، چون هزینه آن به قدری بالا میرود که دیگر هیچ کسی پرداخته نمیتواند، بلکه گپ دادن، گریختاندن و فرار دادن خانم ها جایش را میگیرد.

فساد به حدی رشد میکند که دیگر رسیدن به یک مقام کوچکی مثل والی شدن در یک ولایت به رای کسی ضرورت نمیداشته باشد، بلکه به تعداد خانم ها معامله میشوند. مثلاً قیمت والی شدن در یک ولایت صد تا خانم است. هر کسی که بتواند همین تعداد خانم را به سلطان تقدیم کند، میتواند والی یک ولایت شود. درین میان کسانی هم هستند که هر روز دو بالایی و مزایده میکنند و تعداد بیشتری از خانم ها را به سلطان پیشکش میکنند تا به مقام والاتری برسند.

کسانی که خانم تحویل میدهند، یک چوب خط خاصی برای محاسبه ای دقیق تعداد خانم ها از جانب سلطان دریافت میکنند، که بر روی آن به تعداد خانم های تحویل داده شده، خط کشیده میشود، تا حساب گم نشود.

آلودگی محیط یکی دیگر از چالش های بزرگ خواهد بود، و این در حدی است که شهرداری کثافت جمع نمیکند، بلکه هر روز در کوچه ها میگردند تا جسد انسان هایی را که در اثر آلودگی از بین رفته اند، جمع کنند. مثلاً کسانی که در اثر فقر و ناداری پول ندارند آب بخرند، زمانی که از آب دریای کابل یا از آب جوی مینوشند، در جریان یک روز بعد به دیدار حق لبیک میگویند و جان را به جان آفرین میسپارند.

هر کس که زبان پشتو صحبت کند، میتواند از جانب سلطان یک بوطل آب دریافت کند، تا چند روزی دیگر زنده بماند.

امریکا نیز تنها قوم و قبیله ای طالبان و ملاعمر را همینگونه که هست، مستقیم و غیر مستقیم از طریق پاکستان حمایت خواهد کرد. دیگر هیچ کسی شانسی برای زندگی درین کشور و یا بهتر ساختن زندگی مردم نمیداشته باشد، و نمیتواند درین راه سعی و تلاش کند چون هر کسی که تلاش کند، با گلوله به زندگی اش خاتمه میدهند.