میرگی یا صرع چیست؟
?What is Epilepsy
__________________موضوع انتخابی از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
برگردان از زبان انگلیسی به زبان دری سید مجتبی ظاهر
.........................................................................
میرگی که در زبان و ادبیات فارسی به آن صرع میگویند و در زبان انگلیسی به آن اپیلپسی (از زبان یونانی باستان به معنی "تصرف کردن، تملک داشتن، یا پریشان کردن") عبارت است از مجموعهای از اختلالات عصبی مزمن طبی بلند مدت که با حمله میرگی (حمله صرعی) مشخص میشود. این حملات ممکن است بسیار خفیف و تقریبا غیر قابل شناسایی بوده یا برعکس طولانی مدت و با لرزش شدید همراه باشد. در میرگی حملات به طور مکرر روی می دهند و هیچ دلیل ثابت و مشخصی ندارند، در حالیکه حملاتی که به دلایل خاص روی میدهند را نباید به عنوان حمله میرگی (حمله صرعی) تلقی کرد.
در بیشتر موارد دلیل نامشخص است، اما میرگی در برخی افراد به دلیل آسیب مغزی، سرطان مغز، و سوء استفاده از دوا (دارو) و الکل، و دلایل دیگر ایجاد میشود. حملات میرگی نتیجه فعالیت سلولی بیش از حد و غیر عادی عصب کورتیکال یا غشایی در مغز است. پروسه تشخیص معمولا شامل حذف تمام شرایطی است که ممکن است علائم مشابهی نظیر سنکوپ را ایجاد کند، و نیز بررسی اینکه آیا هیچ دلیل لحظهای دیگری وجود داشته است یا خیر. میرگی را میتوان با گرفتن نوار مغزی یا الکتروانسفالوگرافی نیز تایید کرد.
میرگی یا صرع را نمیتوان درمان کرد، اما حملات را میتوان با دوا تا حدود ۷۰ درصد موارد کنترل کرد. در افرادی که حملات به دوا پاسخ نمیدهند،جراحی، تحریک عصبی یا تغییر در رژیم غذایی را میتوان در نظر گرفت. تمامی سندرمهای میرگی یا صرع مادام المعر نیستند، و اکثر افراد تا جایی بهبود مییابند که دیگر نیازی به دوا ندارند.
حدود ۱٪ فیصد از جمعیت مردم جهان (۶۵ میلیون نفر) میرگی یا صرع دارند،و تقریبا ۸۰٪ موارد در کشورهای در حال توسعه روی میدهند. میرگی یا صرع در افراد مسنتر رایجتر است. در کشورهای توسعه یافته، شیوع موارد جدید بیشتر در نوزادان و سالمندان است؛در کشورهای در حال توسعه این بیماری در کودکان بزرگتر و بزرگسالان جوانتر دیده میشود، که دلیل آن تفاوت در فراوانی دلایل اصلی است. حدود ۵ تا ۱۰٪ از تمامی افراد یک حمله بی دلیل تا سن ۸۰ سالگی دارند، و احتمال وقوع حمله دوم نیز بین ۴۰ و ۵۰٪ است. در بسیاری از نقاط دنیا افراد مبتلا به میرگی یا صرع حق رانندگی شان مشروط داشته یا کلا حق رانندگی ندارند، اما بیشتر این افراد بعد از یک مدت بدون حمله میتوانند رانندگی را مجددا آغاز کنند.
علائم و نشانهها
میرگی یا صرع با ریسک حملات متناوب بلند مدت شناخته میشود. این حملات بسته به اینکه کدام بخش از مغز تحت تاثیر قرار گرفته و بسته به سن فرد، ممکن است به شیوههای مختلفی ظاهر شوند.
حملات
رایج ترین نوع حملات (۶۰٪ موارد) تشنج است. از آنها، دو سوم به صورت حمله میرگی (حمله صرعی) موضعی ظاهر میشوند که بعداً به حمله عمومی تبدیل میشوند در حالیکه یک سوم به صورت حمله عمومی ظاهر میشوند. ۴۰٪ حملات باقیمانده غیرتشنجی هستند. یک نمونه از این نوع حمله غایب که به صورت سطح پایین هوشیاری روی میدهد و معمولا ۱۰ ثانیه طول میکشد.حملات موضعی اغلب بعد از برخی تجربیات مشخص روی میدهند که با عنوان پیش درآمد شناخته میشوند. این تجربیات ممکن است شامل پدیدههای حسی (بصری، شنیداری یا بویایی)، روانی، ارادی، یا جنبشی باشد. فعالیت پرش ممکن است در یک گروه ماهیچهای خاص شروع شده و به گروههای ماهیچهای اطراف گسترش یابد که در این مورد با عنوان(مارس جکسون) شناخته میشود. حرکت غیرارادی نیز ممکن است روی دهد؛ اینها فعالیتهای غیر ارادی و جنبشهای اغلب سادهای نظیر ملچ ملوچ لبها یا فعالیتهای پیچیده تری نظیر تلاش برای برداشتن چیزی باشند.
شش نوع مهم حمله عمومی وجود دارد: میرگی یا صرع همراه با تشنج و ضعف کردن، تونیک (حملات نیروبخش)، میرگی یا صرع تونیک، همراه با تشنج و ضعف کردن، تنش ماهیچهای، پریشانی، و حملات ضعیف. تمامی این حملات شامل از دست رفتن هوشیاری بوده و معمولا بدون هشدار روی میدهند. حملات کششی-ارتجاعی همراه با انقباض اندامها و سپس کشیدگی آنها و قوس همزمان کمر است که ۱۰ تا ۳۰ ثانیه طول میکشد (فاز کششی). شاید در اثر انقباض ماهیچههای سینه صدای یک فریاد شنیده شود. سپس لرزش هماهنگ اندامها روی میدهد (فاز ارتجاعی). حملات کششی انقباضات یکنواخت ماهیچهها را موجب میشوند. فرد معمولا هنگامی که تنفسش قطع میشود، آبی میشود. در حملات ارتجاعی لرزش یکنواخت اندام روی میدهد. پس از اینکه لرزش متوقف شد، ۱۰ تا ۳۰ دقیقه طول میکشد تا فرد به حالت عادی برگردد. این دوره فاز پس از تشنج نام دارد.
از دست دادن کنترل روده یا مثانه شاید در طول حمله روی دهد. نوک یا گوشههای زبان ممکن است در طول حمله دندان گرفته شود. درحمله کششی-ارتجاعی دندان گرفتن لبههای زبان رایج تر است. دندان گرفتن زبان همچنین در حملههای غیر صرعی روان زاد نیز رایج است.
حملات ماهیچهای شامل گرفتگی ماهیچهها در برخی یا در همه نواحی است. حملات پریشانی میتوانند نامحسوس بوده و فقط شامل گردش ملایم سر یا چشمک زدن چشمها باشند. فرد نمیافتد و پس از پایان این دوره به حالت عادی باز میگردد. حملات ضعیف شامل از دست دادن فعالیت ماهیچه برای مدت بیش از یک ثانیه است. این مورد در هر دو طرف بدن روی میدهد.
<!—محرکها --> حدود ۶٪ از افرادی که میرگی دارند حملاتی دارند که با رویدادهای خاصی تحریک میشوند و به حمله انعکاسی معروف هستند. افراد مبتلا به (میرگی انعکاسی) حملاتی دارند که تنها با محرکهای خاصی تحریک میشوند. محرکهای معمول شامل درخشش چراغ و صداهای ناگهانی است. در انواع خاصی از میرگی، حملات اغلب در طول خواب روی میدهند. و در دیگر انواع آن، حملات تنها در خواب روی میدهند.
پس از تشنج
پس از بخش فعال حمله، معمولا دورهای از گیجی وجود دارد که با عنوان دوره پس از حمله شناخته میشود که پیش از بازگشت سطح هوشیاری عادی است. این دوره معمولا ۳ تا ۱۵ دقیقه طول میکشد اما شاید تا چهار ساعت هم طول بکشد. دیگر علائم رایج عبارت است از: احساس خستگی،سردرد، صحبت کردن به سختی، و رفتار غیر عادی. روانپریشی بعد از یک حمله معمولا رایج است، که در ۶ تا ۱۰٪ افراد روی میدهد. افراد اغلب به خاطر نمیآورند در این مدت زمان چه اتفاقی افتاده است. ضعف موضعی، که با نام فلج تاد شناخته میشود، نیز ممکن است در یک حمله موضعی روی دهد. وقتی این حمله روی میدهد، معمولا از چند ثانیه تا چند دقیقه طول میکشد، اما به ندرت یک یا دو روز طول ادامه دارد.روانی - اجتماعی
میرگی میتواند اثرات مضری روی رفاه روانی-اجتماعی داشته باشد. این اثرات احتمالا شامل انزوای اجتماعی، بدنام شدن، یا ناتوانی باشد. این اثرات ممکن است منجر به عملکرد تحصیلی ضعیف تر و مشکلات شغلی وخیم تر شود. سختیهای یادگیری در آنهایی که چنین شرایطی دارند رایج است، مخصوصا میان کودکان مبتلا به میرگی. بدنامی میرگی همچنین میتواند خانوادههای افراد مبتلا به میرگی را نیز تحت تاثیر قرار دهد.اختلالات خاصی در افراد مبتلا به میرگی بیشتر روی میدهد، که تا حدودی به سندرم میرگی موجود دارد. این اختلالات شامل عبارتند از: اختلال افسردگی اساسی، اختلال اضطراب ومیگرن. اختلال کمتوجهی - بیشفعالی کودکان مبتلا به میرگی را سه تا پنج برابر بیشتر از کودکان عادی در جامعه عمومی تحت تاثیر قرار میدهد. ADHD و میرگی پیامدهای قابل توجهی روی رشد رفتاری، یادگیری و اجتماعی کودک دارند. میرگی همچنین در افراد مبتلا به درخودماندگی رایج تر است.
عوامل
میرگی تنها یک بیماری نیست بلکه یک نشانه بیماری است که میتواند بر اثر اختلالات متعددی به وجود آید. تشنجها خود به خود و بدون علت خاصی مانند بیماری شدید اتفاق میافتند. علت اصلی رخ دادن میرگی میتواند عوامل ژنتیکی یا مشکلات ساختاری یا متابولیک باشد، این در حالی است که در ۶۰٪ موارد، علت آن نامشخص است.[ شرایط بیماری ژنتیکی، بیماری مادرزادی و اختلال رشد در افراد جوان شایع است، این در حالی است که تومور مغزی و سکته مغزی در افراد مسن رایج است. تشنجها همچنین میتوانند بر اثر مشکلات بهداشتی دیگر رخ دهند؛ اگر آنها به علت خاصی مانند سکته، صدمه به سر، خوردن مواد سمی یا مشکلات متابولیک رخ دهند، به جای میرگی به آنها تشنج علامتی حاد گفته میشود و در دسته بندی بالاتر اختلالات مرتبط با تشنج قرار میگیرند. اکثر عوامل تشنج علامتی حاد باعث به وجود آمدن تشنجهای بعدی میشوند که به آنها میرگی ثانویه گفته میشود.علائم ژنتیکی
محققان معتقدند ژنتیک، چه به طور مستقیم و چه غیر مستقیم در اکثر موارد میرگی نقش دارد. بعضی از موارد میرگی به دلیل بیماری تک ژنی (۱-۲٪) میباشد، اکثر آنها به دلیل تعامل ژنهای چندگانه و عوامل محیطی هستند. این بیماریهای تک ژنی، با بیش از ۲۰۰ مورد در تمام موارد میرگی ذکر شده، بسیار نادر هستند. برخی از این ژنها بر کانالهای یونی،آنزیمها، گیرندههای گابا و گیرنده متصل به پروتئین جی تاثیر میگذارند. در دوقلوها، اگر یکی از آنها دچار این بیماری شود، احتمال آنکه نفر دیگر نیز به این بیماری دچار شود ۶۰-۵۰فیصد است. در دوقلوهای ناهمسان این احتمال ۱۵فیصد است. این احتمال در این افرادی بیشتر تشنج عمومی است تا تشنج موضعی. اگر هر دوی این دوقلوها دچار این بیماری باشند، در اکثر مواقع (۹۰-۷۰فیصد) آنها دارای سندرمهای صرعی یکسان هستند. احتمال بروز میرگی در اقوام درجه اول فردی که دچار این بیماری است پنج برابر افراد دیگر است. بین ۱ تا ۱۰ فیصد با نشانگان داون و ۹۰ فیصد سندروم آنجلمن دارای میرگی میباشند.علائم ثانویه
میرگی ممکن است بر اثر شرایط دیگر از جمله: تومور، سکته مغزی، تروما به سر، عفونت سیستم عصبی مرکزی، اختلالات ژنتیکی و نیز بر اثر آسیب به مغز در هنگام تولد رخ دهد. از بین افرادی که تومور مغزی دارند، تقریبا ۳۰ فیصد دچار میرگی هستند که این تعداد در حدود ۴ فیصد موارد میرگی را شامل میشود. احتمال بروز میرگی در مواردی که تومور در لوب گیجگاهی قرار دارد و در افراد دارای سرعت رشد اندک تومور، بیشتر است. احتمال به وجود آمدن ضایعات تودهای دیگر نظیر ضایعه شریانی مغزی و همانژیوم کاورنوی سیستم عصبی مرکزی۴۰-۶۰ فیصد در افرادی است که سکته مغزی داشتهاند و ۴-۲ فیصد موارد میرگی را به خود اختصاص میدهد. در انگلیس، سکته مغزی ۱۵ فیصد موارد را به خود اختصاص میدهد، این در حالی است که این رقم در سالمندان ۳۰ فیصد است. محققان بر این باورند که ۶ تا ۲۰ فیصد موارد میرگی بر اثر تروما به سر است. آسیب ملایم به مغر باعث دوبرابر شدن احتمال به وجود آمدن میرگی میشود، این در حالی است که آسیب شدید به مغز باعث هفت برابر شدن احتمال به وجود آمدن میرگی میشود. این احتمال در افرادی که گلوله به سرشان اصابت کرده است در حدود ۵۰ فیصد میباشد. احتمال به وجود آمدن میرگی بعد از مننژیت کمتر از ۱۰ فیصد است؛ این بیماری به طور معمول باعث به وجود آمدن تشنج در زمان ابتلا به این بیماری میشود. در التهاب تبخال مغزی، احتمال تشنج حدود ۵۰ فیصد است؛ و باعث افزایش احتمال میرگی در آینده (تا ۲۵ فیصد) میشود. ابتلا به تنیا سولیوم، که میتواند به سیستی سرکوزیس منجر شود، عامل بیش از نیمی از موارد میرگی در مناطقی است که در آن موارد انگل رایج است. میرگی ممکن است بعد از عفونتهای مغزی دیگر نظیر مالاریا، توکسوپلاسموز و توکسوکاریازیس رخ دهد. مصرف همیشگی از الکل باعث افزایش احتمال میرگی میشود: احتمال میرگی در افرادی که روزانه شش]]واحد الکل[[مینوشند دو برابر میشود. خطرات دیگر شامل بیماری آلزایمر، فلج چندگانه، توبروز اسکلروزیس و اتهاب مغز خود ایمن میباشد. واکسن زدن باعث افزایش احتمال ابتلا به میرگی نمیشود. سوءتغذیه یک عامل ریسک است که اغلب در کشورهای در حال توسعه مشاهده میشود، این در حالی است که مشخص نیست آیا این عامل علت مستقیم میرگی است یا با آن ارتباط دارد.نشانه ها
چندین نشانه میرگی وجود دارد که بر اساس سن شروع گروه بندی میشوند: دوره نوزادی، کودکی، بزرگسالی و موارد بدون ارتباط سنی چشمگیر. علاوه بر این، گروههایی وجود دارد که دارای ترکیبی از این نشانهها هستند، برخی از این نشانهها بر اثر دلایل ساختاری با متابولیک خاص و برخی بدون هیچ دلیل خاصی هستند. توانایی محققان در گروه بندی یک نوع میرگی به سندرومهای خاص بیشتر در رابطه با کودکان اتفاق میافتد. برخی از انواع آن عبارت است از: میرگی رولاندیک خوشخیم (۲٫۸ در هر ۱۰۰۰۰۰نفر)، میرگی غائب دوران کودکی (۰٫۸ در هر ۱۰۰۰۰۰ نفر) و میرگی میوکلونیک نوجوانی (۰٫۷ در هر ۱۰۰۰۰۰ نفر). تشنج ناشی از تب و تشنجهای نوزادی خوشخیم میرگی محسوب نمیشوند.طرز کار و عملکرد (ساز و کار)
به طور معمول فعالیت الکتریکی مغز همزمان اتفاق نمیافتد. در تشنجهای صرعی، بر اثر مشکلات ساختاری با عملکردی مغز، گروهی از نرونها به طور غیر طبیعی، بیش از حد و هماهنگ فعالیت میکنند. این امر منجر به موجی از دپولاریزاسیون میشود که به جابجایی دپلاریزان حملهای معروف است. به طور معمول، پس از شروع به فعالیت کردن نورون برانگیخته، برای مدتی در برابر فعالیت مقاومت میکند. علت آن تاثیر نورونهای مهاری، تغییرات الکتریکی در نورون برانگیخته و اثرات منفی آدنوزین میباشد. در میرگی، مقاومت نرونهای برانگیخته در برابر فعالیت در طول این دوره کاهش پیدا میکند. این امر باعث تغییر در کانال یون یا باعث عمل نکردن صحیح نرونهای مهاری میشود. بعد از آن، مناطق خاصی به وجود میآیند، که به آنها «کانون تشنج» گفته میشود، و ممکن است باعث گسترش تشنج شوند. ساز و کار دیگر میرگی میتواند تنظیم افزایشی مدارهای تحریک یا تنظیم کاهشی مدارهای مهار بعد از ضربه به مغز باشد. این میرگیهای ثانویه در طول فرآیندی به نام روند ایجاد تشنج رخ میدهند. ناتوانی سد خونی مغزی نیز ممکن است یک مکانیزم علی باشد زیرا ممکن است اجازه دهد مواد از خون وارد مغز شوند. تشنجهای فوکال در یکی از نیمکره مغزی هنگامی که تشنجهای عمومی در هر دو نمکره شروع میشود. برخی از تشنجها ممکن است باعث تغییر ساختار مغز شود، این در حالی است که تشنجهای دیگر اثر اندکی بر مغز میگذارند. گلیوز، خیز مغذی و فرسایش برخی از قسمتهای مغز به میرگی ربط داده میشود اما مشخص نیست میرگی باعث این تغییرات میشود یا این تغییرات باعث به وجود آمدن میرگی میشود.تشخیص
EEG میتواند به تعیین محل تشنج میرگی یا صرعی کمک کند.تشخیص میرگی به طور کلی بر اساس توصیف تشنجها و اتفاقات جانبی میباشد. الکتروانسفالوگرافی و تصویربرداری از سیستم عصبی نیز بخشی از عملیات تشخیصی است. همواره پیدا کردن سندروم صرعی خاص امکانپذیر نیست. تست نوار مغز طولانی مدت همراه با ویدئو نیز ممکن است در برخی موارد مفید باشد.
تعریف
میرگی در عمل به عنوان دو یا چند تشنج صرعی تعریف میشود که فاصله آنها ۲۴ ساعت است و دلیل خاصی ندارد؛ این درحالی است که حمله میرگی (حمله صرعی) به عنوان نشانه یا عاملی تعریف میشود که بر اثر فعالیت الکتریکی غیرعادی مغز به وجود میآید. حمله میرگی (حمله صرعی) همچنین میتواند به عنوان اختلالی در نظر گرفته شود که در آن فرد حداقل یک تشنج صرعی داشته و احتمال افزایش این تشنجها وجود دارد. لیگ بینالمللی ضد میرگی و دفتر بینالمللی میرگی، همکاران سازمان بهداشت جهانی در ارزیابی سال ۲۰۰۵ خود میرگی را به عنوان «اختلال مغز که به وسیله در معرض قرارگیری همیشگی در برابر به وجود آمدن تشنجهای صرعی و پیامدهای زیست شناختی، شناختی، روانشناختی و اجتماعی این شرایط توصیف میشود. تعریف میرگی نیازمند رخ دادن حداقل یک تشنج است.»طبقه بندی
افرادی که دچار تشنج میشوند را میتوان بر اساس نوع تشنج، عامل تشنج، سندروم میرگی و اتفاقات رخ داده هنگام و حوالی رخ دادن میرگی دسته بندی کرد. نوع تشنج را میتوان براساس اینکه منشا میرگی درون مغز محلی (تشنج فوکال) یا توزیع شده است (تشنج کلی) طبقه بندی کرد. تشنجهای کلی بر اساس تاثیر بدن طبقه بندی میشود و شامل موارد زیر است: تشنجهای تونیک-کلونیک (میرگی همراه با تشنج و ش)، تشنج غائب (تشنج ابسانس میرگی کوچک)، نوع تشنج، نوع تشنج، تشنج تونیک و تشنج عضلات. نوع برخی از تشنجها مانند گرفتگی عضلات نامشخص است.تشنجهای فوکال (که قبلا به عنوان تشنجهای منطقهای شناخته میشدند) به تشنجهای تشنج جزئی ساده و تشنج جزئی پیچیده تقسیم میشوند. این تقسیم بندی دیگر توصیه نمیشود و در عوض ترجیح داده میشود آنچه که طول تشنج رخ میدهد توصیف شود.
تست های آزمایشگاهی
در مورد افراد بالغ، آزمایش الکترولیت، قند خون و سطح کلسیم برای از بین بردن مشکلات این عوامل مهم است. گرفتن نوار قلب میتواند مشکلات ضربان قلب را برطرف کند. پونکسیون کمری میتواند در تشخیص عفونت دستگاه عصبی مرکزی مفید باشد اما به طور معمول مورد نیاز نیست. آزمایشهای بیشتر مانند آزمایش بیوشیمی ادرار و آزمایش خون در کودکان نیاز است تا بیماریهای متبولیک تشخیص داده شود. سطح پرولاکتین بالای خون در ۲۰ دقیقه اول بعد از تشنج برای تعیین اینکه تشنج صرعی یا غیر صرعی است بسیار مفید است. سطح پرولاکتین سروم خون در تشخیص تشنجهای کمتر مفید واقع میشود. اگر عادی باشد، احتمال بروز تشنج غیر صرعی وجود دارد و سروم پروکلاتین تشنجهای صرعی را از سنکوپ متمایز نمیکند. و بخشی از تشخیص میرگی به حساب نمیآید.الکتروانسفالوگرافی
الکتروانسفالوگرافی (EEG) میتواند به نشان دادن فعالیت مغز که نشان دهنده افزایش ریسک میرگی است کمک کند. این روش تنها برای افرادی توصیه میشود که تشنج صرعی بر اساس نشانههای آن را تجربه کردهاند. در تشخصی میرگی، الکتروانسفالوگرافی ممکن است به تشخیص نوع تشنج یا سندروم موجود کمک کند. در کودکان تنها پس از تشنج دوم به این روش نیاز است. این روش نمیتواند به جای تشخیص استفاده شود و در مواردی ممکن است نتیجه آن برای افرادی که دچار این بیماری نیستند مثبت نشان داده شود. در برخی شرایط، هنگامی که شخص خواب است یا دچار بی خوابی است، انجام EEG مفید است.تصویر برداری
تصویر برداری تشخیصی به وسیله سیتی اسکن و امآرآی بعد از تشنج بدون تب اول توصیه میشود تا مشکلات ساختاری در اطراف و درون مغز مشخص شود. ام آر آی به طور کلی برای تصویربرداری بهتر است مگر در شرایطی که احتمال داده میشود که فرد خونریزی دارد، در این شرایط سی تی اسکن نتیجه بهتری دارد و به آسانی در دسترس است. اگر شخصی به دلیل میرگی به اورژانس مراجعه کند و به سرعت به حالت طبیعی باز گردد، بهتر است تصویربرداری پس از گذشت مدتی انجام شود.[۱۱] اگر تصویربرداریهای قبلی مشخص شود شخصی دارای میرگی است، حتی با وجود تشنجهای بعدی دیگر نیازی به تصویربرداری مجدد نیست.تشخیص افتراقی
تشخیص میرگی ممکن است دشوار باشد و تشخیص اشتباه بسیار رخ میدهد (در حدود 5 تا 30 فیصد موارد). شرایط دیگر ممکن است نشانهها و علائم مشابه میرگی داشته باشند، از جمله: سنکوپ، هیپرونتیلاسیون، میگرن، حمله خواب، وحشتزدگی و تشنج غیرصرعی روانزا (PNES). تقریبا یک پنجم افرادی که به کلینیکهای میرگی مراجعه میکنند دچار PNES هستند. و از این تعداد حدود ۱۰ فیصد نیز میرگی دارند. در اکثر موارد تفکیک این دو بر اساس حملات تشنج و بدون آزمایشات بیشتر دشوار است. کودکان ممکن است دارای رفتارهایی باشند که اشتباها به عنوان تشنجات صرعی در نظر گرفته میشوند. این رفتارها شامل: حملات ریسه، شبادراری، هراس شبانه، تیک و میوکلونس میباشد. بازگشت اسید به مری ممکن است باعث درد در کمر شود و کژگردنی در نوزادان ممکن است اشتباها به جای تشنج تونیک-کلونیک تشخیص داده شود.پیشگیری
اگرچه اکثر موارد میرگی قابل پیشگیری نیست، اما اقدامات برای کاهش آسیب به سر، مراقبت لازم در زمان تولد و کاهش انگلهای محیطی مانند تنیا سولیوم ممکن است در پیشگیری از میرگی مفید باشد. اقداماتی برای کاهش نرخ تنیا سولیوم در یک بخش از آمریکای مرکزی به کاهش ۵۰ فیصدی موارد جدید میرگی منجر شد.درمان
میرگی معمولا بعد از تشنج اول با دوای شیمیایی روزانه درمان میشود،اما در افرادی که دارای رسیک بالا هستند، درمان دوایی میتواند بعد از تشنج اول آغاز شود. در برخی موارد ممکن است به یک رژیم غذایی خاص، ایمپلنت یک]]محرک عصبی[[، یا جراحی مغز و اعصاب نیاز باشد.کمکهای اولیه
چرخاندن بیمار دارای تشنج تونیک-کلونیک به پهلو و حالت احیا از رفتن مایعات به ریهها جلوگیری میکند. قرار دادن انگشتها، بایت بلاک یا زبان بند درون دهان توصیه نمیشود زیرا انجام این کارها ممکن است باعث استفراغ بیمار شود یا باعث شود بیمار ناخواسته فرد کمک دهنده را دندان بگیرد. باید برای جلوگیری از صدمه به خود اقداماتی انجام داد. به طور کلی به ثابت نگه داشتن ستون فقرات نیاز نیست. در صورتی که تشنج بیشتر از ۵ دقیقه طول کشید یا در عرض یک ساعت بیش از دو تشنج بدون برگشت به حالت طبیعی رخ داد، این حالت به عنوان فوریت طبی در نظر گرفته میشود که به آن بحران صرعی میگویند. این حالت ممکن است نیازمند کمک طبی برای محافظت و باز نگه داشتن مجاری تنفسی باشد؛ ممکن است استفاده از راه هوایی ناروفارنکس برای این حالت مفید باشد. میدازولام درمان اولیه توصیه شده برای تشنج طولانی مدت در خانه است که در دهان قرار داده میشود.[۶۰]دیازپام نیز میتواند به صورت شیاف استفاده شود. در بیمارستان، اکثرا از لورازپام درون سیاهرگی استفاده میشود. اگر دو دوز از بنزودیازپینها موثر نبود، درمانهای دیگر نظیر فنی توئین توصیه میشود. میرگی همراه با تشنج که به درمان اولیه پاسخ نداد به انتقال بیمار به بخش مراقبتهای ویژه و درمان با دواهای قوی تر نظیر تیوپنتالیا پروپوفول نیاز دارد.درمان با دوا
ضد تشنج درمان اصلی میرگی است و احتمالا برای همیشه باید استفاده شود. انتخاب ضد تشنج بر اساس نوع تشنج، سندروم میرگی، درمانهای استفاده شده دیگر، مشکلات سلامت دیگر و سن و سبک زندگی فرد میباشد. در مرحله اول یک درمان توصیه میشود؛ اگر این روش درمانی تاثیر نداشت، توصیه میشود درمان دیگری آغاز شود. دو روش درمانی در یک زمان تنها در صورتی که یک روش درمانی موثر نباشد توصیه میشود. در نیمی از موارد، عامل اول موثر واقع میشود، عامل دوم حدود ۱۳ فیصد کمک میکند وعامل سوم یا دو عامل در یک زمان ممکن است حدود ۴ فیصد بیشتر کمک کند. حدود ۳۰ فیصد افراد علی رغم مصرف ضد تشنج دارای تشنج هستند. <!—درمان بر اساس نوع --> تعدادی درمان برای تشنج وجود دارد. فنی توئین، کاربامازپین و والپروات سدیم برای درمان تشنجهای فوکال و عمومی به طور یکسان موثر هستند. به نظر میرسد دوارسانی هدفمند کاربامازپین علاوه بر آزادسازی سریع کاربامازپین دارای اثرات جانبی کمتری باشد. در انگلیس، کاربامازپین یا لاموتریژین به عنوان درمان اولیه برای تشنجهای فوکال توصیه میشوند؛ علاوه بر اینها، لوتیر استام و والپروئیک اسید به دلیل گرانی و اثرات جانبی آنها در رده دوم قرار میگیرند. برای تشنجهای عمومی، در مرحله اول والپروئیک اسید و در مرحله دوم لاموتریژین توصیه میشود. در افرادی که دچار تشنجهای نهفته هستند،اتوسوکزوماید یا والپروئیک اسید توصیه میشود؛ والپروئیک اسید در تشنج میوکلونیک و تشنجهای تونیک یا اتونیک موثر است. در صورتی که تشنج در یک روش درمانی خاص به طور کامل درمان شد، معمولا به کنترل مداوم سطوح درمان در خون نیاز نیست. <!—جهان در حال توسعه --> ارزان ترین ضدتشنج فنوباربیتال نام دارد که هزینه آن ۵ دلار در سال است. این دوا توصیه سازمان بهداشت جهانی برای کشورهای درحال توسعه است و به طور معمول در این کشورها استفاده میشود. در برخی از کشورها دسترسی به این دوا دشوار است زیرا این دوا در این کشورها به عنوان دوای کنترل شده در نظر گرفته میشود. <!—اثرات جانبی --> در ۱۰ تا ۹۰ فیصد افراد اثرات سوء این دوا گزارش شده است، و این موضوع به زمان، فرد یا سازمان گزارش گیرنده و تاریخ گزارش بستگی دارد. اکثر این اثرات سوء به میزان استفاده دوا بستگی دارد و شدید نیستند. به عنوان مثال تغییر در رفتار، خواب آلودگی یا ناهماهنگی در راه رفتن از اثرات سوء مصرف این دوا میباشند. بعضی از اثرات مانند جوش، عفونت کبد یا کمخونی آپلاستیک به میزان استفاده بستگی ندارد. تا ۲۵ فیصد افراد به دلیل این اثرات سوء از ادامه درمان با این دوا صرف نظر میکنند. بعضی از روشهای درمانی در هنگام بارداری با بیماری مادرزادی در ارتباط است. والپرونیک اسید نگرانی اصلی است، به ویژه در طول سهماهه اول بارداری. علی رغم این، درمان هنگامی که موثر باشد ادامه پیدا میکند، زیرا خطرات میرگی درمان نشده بیشتر از خطرات روشهای درمانی است. توقف تدریجی روشهای درمانی در افرادی که برای دو تا چهار سال تشنج نداشتهاند منطقی است، بازگشت تشنج در حدود یک سوم افراد مشاهده میشود که اغلب در طول شش ماه اول اتفاق میافتد. توقف در ۷۰٪ کودکان و ۶۰٪ افراد بالغ امکانپذیر است.جراحی
جراحی میرگی میتواند گزینهای باشد برای کسانیکه بهرغم انجام سایر درمانها کماکان دچار حملات صرعی موضعی میشوند. این درمانها حداقل شامل یک یا دو نوع درمان دوایی است. هدف جراحی کنترل کامل حملهها است و این هدف ممکن است در ۶۰-۷۰٪ موارد دستیافتنی باشد. شیوههای رایج عبارتند از: جدا کردن اسبک مغز از طریق برش یک لوب گیجگاهی پیشین، خارج کردن تومورها، و برداشتن بخشهایی از نوقشر. برخی شیوهها مانند کولوستومی بافت پنبهای بیشتر به منظور کم کردن تعداد حملهها استفاده میشوند تا درمان بیماری. در بسیاری از موارد میتوان پس از جراحی، استعمال دوا را به تدریج متوقف کرد. تحریک عصبی میتواند گزینه دیگری باشد برای کسانیکه تمایل به جراحی ندارند. سه نوع آن برای کسانیکه به درمان دوایی واکنش نشان ندادهاند، تأثیراتی داشته است: تحریک عصب واگوس، تحریک تالاموس پیشین و تحریک واکنشی حلقه بسته.سایر روش ها
به نظر میرسد یک رژیم کتونزا (پر چربی، کم کربوهیدرات، پروتئین مناسب) تعداد حملهها را در کودکان حدود ۳۰-۴۰٪ کاهش میدهد. حدود ۱۰٪ چندسال به این رژیم ادامه میدهند، ۳۰٪ قبض (یبوست) داشتند، و همچنین عوارض مضر دیگری هم مشاهده شده است. رژیمهای کمتر سختگیرانه را آسانتر میتوان تحمل کرد و ممکن است مؤثر هم باشند. مشخص نیست چرا این رژیم مؤثر است. ورزش کردن برای احتمال تأثیر در پیشگیری از حملهها توصیه شده است و دادههایی هم در تأیید این ادعا وجود دارد. پرهیزدرمانی شامل کمینه کردن یا از بین بردن محرکها است. مثلاً کسانیکه به نور حساس هستند، استفاده از تلویزیونهای کوچک، پرهیز از بازیهای رایانهای یا استفاده از عینکهای تیره ممکن است مؤثر باشد. برخی ادعا میکنند که سگ واکنشدهنده به حمله، گونهای از سگ کمکی، میتوانند حملهها را پیشبینی کنند. البته شواهد در این زمینه ضعیف است.(بازخورد زیستی مبتنی بر کنشگر) برمبنای امواج EEG به برخی که به درمان دوایی واکنش نشان نمیدهند کمک میکند. البته نباید روشهای روانشناسانه را جایگزین درمانهای دوایی کرد.درمانهای فرعی
برای درمانهای فرعی شامل طب سوزنی،مداخلههای روانشناسی،ویتامین، و یوگا هیچ شاهد معتبری وجود ندارد که کاربرد آنها را برای میرگی تأیید کند. هیچ مدرکی برای استفاده از ماریجوانا وجود ندارد. شواهد کافی برای (ملاتونین) نیز موجود نیست.پیش آگهی
میرگی قابل درمان نیست، اما فقط با مصرف دوا میتوان حملهها را به شکل مؤثری در حدود ۷۰٪ موارد کنترل کرد. از افرادی که دچار حملههای صرعی فراگیر میشوند، میتوان بیش از ۸۰٪ را با دوا به خوبی کنترل کرد، در حالیکه این میزان در افراد دچار حملههای موضعی فقط ۵۰٪ است. یکی از روشهای پیشبینی نتایج درازمدت، تعداد حملههایی است که در شش ماه اول رخ میدهد. سایر عواملی که موجب افزایش نتایج ضعیف میشوند عبارتند از: پاسخ ضعیف به درمانهای اولیه، حملههای صرعی فراگیر، وجود سابقه میرگی در سایر افراد خانواده، مشکلات رواندرمانی، امواج روی EEG که نشاندهنده فعالیت فراگیر صرعیشکل باشد. در کشورهای درحال توسعه، ۷۵٪ مبتلایان یا اصلاً درمان نمیشوند یا درمان مناسبی دریافت نمیکنند. در آفریقا، ۹۰٪ مبتلایان درمان نمیشوند. یکی از دلایل این امر نبود دواهای مناسب یا قیمتهای بالای آنهاست.مرگ و میر
خطر مرگ در افراد مبتلا به میرگی افزایش مییابد. این افزایش بین ۶/۱ تا ۱/۴ برابر جمعیت عادی است و معمولاً مربوط میشود به: دلیل نهفتهٔ حملهها، بحران صرعی، خودکشی، تروما، و مرگ ناگهانی ناشی از میرگی (SUDEP). مرگ ناشی از بحران صرعی در درجهٔ اول به دلیل مشکلی نهفته است تا به دلیل کمبود مصرف دوا. خطر خودکشی در افراد مبتلا به میرگی بین دو تا شش برابر بیشتر از سایرین است. دلیل این مسئله نامشخص است. به نظر میرسد، SUDEP تاحدی مربوط به بسامد حملههای فراگیر تونیک-کلونیک است و دلیل حدود ۱۵٪ از مرگ و میر ناشی از میرگی میباشد. روش کاهش این خطر نامشخص است. بیشترین افزایش مرگ و میر ناشی از میرگی در میان سالمندان است. کسانیکه مبتلا به میرگی با ریشهٔ ناشناخته هستند، کمترین افزایش خطر را دارند. در بریتانیا برآورد شده است که ۴۰-۶۰٪ مرگ و میرها احتمالاً قابل پیشگیری است. در کشورهای درحال توسعه بسیار از مرگ و میرها به دلیل درمان نشدن میرگی است که منجر به سقوط یا بحران صرعی میشود.سرایت شناسی یا واگیرشناسی
میرگی یکی از رایجترین اختلالهای شدید عصبشناختی است که در دنیا حدود ۶۵ میلیون نفر را درگیر کرده است. این بیماری ۱٪ جمعیت را در ۲۰ سالگی و ۳٪ جمعیت را در ۷۵ سالگی درگیر میکند. این بیماری در مردان رایجتر از زنان است البته تفاوت کلی ناچیز است. اکثر مبتلایان (۸۰٪) در کشورهای درحال توسعه زندگی میکنند. تعداد افرادی که در حال حاضر مبتلا به میرگی فعال هستند حدود ۵-۱۰ نفر در ۱۰۰۰ نفر است با این توضیح که میرگی فعال یعنی فرد در پنج سال گذشته حداقل یک بار دچار حمله شده باشد. هرساله میرگی در ۴۰-۷۰ نفر در ۱۰۰،۰۰۰ نفر در کشورهای توسعهیافته و در ۸۰-۱۴۰ نفر در ۱۰۰،۰۰۰ نفر در کشورهای درحال توسعه شروع میشود. فقر یکی از خطرات است و هم شامل سکونت در یک کشور فقیر میشود و هم شامل فقیر بودن نسبت به دیگران درون یک کشور. در کشورهای توسعهیافته، میرگی یا در افراد مسن ظهور پیدا میکند یا در جوانان. در کشورهای درحال توسعه، آغاز آن بیشتر در کودکان بزرگتر و نوجوانان است و دلیل آن هم نرخ بالاتر تروما و بیماریهای عفونی است. در کشورهای توسعهیافته، بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۳ تعداد موارد سالانه در کودکان کاهش یافته و در میان کهنسالان افزایش یافته است. یکی از دلایل این امر بهبود افزایش نجات کهنسالان پس از سکتهها است.تاریخچه
قدیمیترین دوسیه های طبی نشان میدهد که ابتلا به میرگی از ابتدای ثبت تاریخ وجود داشته است. درطول تاریخ باستان گمان میشد که این اختلال حالتی روحی است. کهنترین توصیف یک حملهٔ صرعی در دنیا در متنی به زبان اکدی موجود است (زبانی که در میانرودان باستان استفاده میشده است) و در حدود سال ۲۰۰۰ پیش از میلاد نوشته شده است. شخصی که در این متن توصیف شده، تحت تأثیر الههٔ ماه تشخیص داده شده است و تحت جنگیری قرار گرفته است. حملههای صرعی در قانون حمورابی (حدود ۱۷۹۰ پیش از میلاد) به عنوان دلیلی برای برگرداندن بردهٔ خریداریشده و پس گرفتن پول آن عنوان شده است، و در(پاپیروس ادوین اسمیت) (حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد) مواردی از افراد با تشنج صرعی توصیف شده است. کهنترین گزارش دقیق شناختهشده از خود بیماری در ساکیکو، یک متن طبی بابلی به خط میخی مربوط به ۱۰۶۷ – ۱۰۴۶ پیش از میلاد است. در این متن نشانهها و علائم، جزئیات درمان و نتایج احتمالی آمده است، و در آن بسیاری از ویژگیهای انواح حملهها توصیف شده است. چون بابلیان درکی زیستطبی از ماهیت این بیماری نداشتند، حملهها را به حضور ارواح خبیث نسبت میدادند و درمان وضعیت را از طریق روشهای روحانی میسر میدانستند. حدود سال ۹۰۰ پیش از میلاد، پونارواسو آتریا میرگی را به عنوان زوال حواس توصیف میکند؛ این تعریف به متن آیورودای به نام چاراکا سامهیتا (حدود ۴۰۰ پیش از میلاد) راه یافته است.یونان باستان دیدگاههای مختلفی در مورد این بیماری داشتند. آنها به میرگی به عنوان تسخیر روح مینگریستند، این در حالی است که این شرایط را با جن و پدیدههای الهی ربط میدادند. یکی از نامهایی که به این بیماری دادند «بیماری مقدس» بود. میرگی در اسطوره شناسی یونان خود را نشان میدهد: این بیماری با الهه ماه سلنه و آرتمیس که آنهایی که او را ناراحت میکنند را به این حالت در میآورد ارتباط دارد. یونانیها فکر میکردند افراد مهم مانند ژولیوس سزار و هرکول این بیماری را داشتهاند. مورد استثنا در این دیدگاه الهی و روحی مکتب بقراط بود. در سال پنجم قبل از میلاد، بقراط این ایده که بیماری بر اثر ارواح به وجود میآید را رد کردند. در این کار تحولی درباره بیماریهای مقدس، اوگفت که میرگی منشاء الهی ندارد و در عوض یک مشکل قابل درمان با دوا است که منشاء آن مغز است. او افرادی که دلیل مقدس و روحانی را به این بیماری ربط داده بودند را به گسترش نا آگاهی از طریق باور به جادوی ساختگی متهم کرد. بقراط گفت وراثت یکی از عوامل مهم این بیماری است و اگر بیماری در سنین کودکی باشد عوارض بدتری دارد، او ویژگیهای فیزیکی و شرمساری اجتماعی مرتبط با این بیماری را بیان کرد. او به جای استفاده از «بیماری مقدس» از واژه «بیماری بزرگ» استفاده کرد و باعث ساخت واژه امروزی «grand mal» شد که برای تشنجهای عمومی استفاده میشود. علی رغم کارش در بیان کردن جزئیات منشاءهای فیزیکی این بیماری، دیدگاه او در آن زمان پذیرفته نشد. حداقل تا قرن ۱۷ ارواح خبیث عامل این بیماری شناخته میشد. در اکثر فرهنگها، افراد دارای بیماری میرگی بدنام میشدند، از جامعه طرد میشدند یا حتی به زندان انداخته میشدند؛ درسالپتریر، مهد عصب شناسی مدرن، ژان-مارتن شارکو افراد دارای میرگی، بیماران روانی، افراد دارای سیفلیس مزمن و افرادی که از لحاظ جنایی دیوانه بودند را شناسایی کرد. در روم باستان، میرگی با «Morbus Comitialis» (بیماری تالار گردهمایی) شناخته میشد و به عنوان نفرینی از جانب خدا به آن مینگریستند. در ایتالیای شمالی، میرگی زمانی به عنوان بیماری ولنتاین مقدس شناخته میشد. در اواسط قرن نوزدهم، برمید، اولین درمان دوایی موثر ضد میرگی معرفی شد. فنوباربیتال، اولین روش درمانی مدرن در سال ۱۹۱۲ عرضه شد، فنیتیون در سال ۱۹۳۸ مورد استفاده قرار گرفت.
اجتماع و فرهنگ
بدنامی
در سرتاسر جهان افرادی که دچار میرگی هستند بدنامی را تجربه میکنند. این وضع از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر این افراد تاثیر میگذارد. در هند و چین، میرگی به عنوان توجیهی برای ازدواج نکردن استفاده میشد. مردم بعضی مناطق هنوز بر این باورند افرادی که دچار میرگی هستند نفرینشدهاند. در تانزانیا، همانند نقاط دیگر آفریقا، میرگی به تسخیر فرد توسط ارواح شیطانی، جادوگری یا مسمومیت ربط داده میشود و اکثر مردم فکر میکنند این بیماری واگیردار است، گرچه هیچ مدرکی برای اثبات این موضوع وجود ندارد. قبل از سال ۱۹۷۰، در انگلیس قانونی وجود داشت که بر اساس آن افراد دارای میرگی نمیتوانند ازدواج کنند. این بدنامی باعث میشد افرادی که دچار میرگی هستند این موضوع که آنها دچار تشنج میشوند را انکار کنند.
۳ نظر:
تشکر از معلومات همه جانبه تان موضوع خوب بود نظر به ضرورت که داشتم تمام موشوع را مطالعه نمودم بعهامید موفقیت بیشتر تان
تشکر از موضوعات مهم و اساسی که را جع به موضوع گذاشتید
تشکر خیلی زیاد از معلومات تان
ارسال یک نظر