۱۳۹۵/۰۵/۲۷

What if the Taliban were Uzbeks?

اگر طالبان ازبک میبود چی میشد؟

تصور کنید که طالبان یک جنبش دینی میبود که به کمک ازبکستان به وجود میامد و یک رهبر کوری به نام ملا قلی بیک ادعای امیر المومنین بودن میکرد. اساس نظام را نژادپرستی و ازبک بودن و تاکید بر زبان ازبکی تشکیل میداد.

آنها تمام اقوام دیگر کشور را نا دیده گرفته و تنها ازبکی را زبان رسمی اعلام میکردند. تذکره های تمام مردم افغانستان را به زبان ازبکی صادر میکردند و هزاره ها را در ولایات مختلف قتل عام میکردند.

تصور کنید که آنها نام دانشگاه را "دانش لر" میگذاشتند. میدان هوایی کابل را به نام میدان ملا قلی بیک یاد میکردند و نام افغانستان را نیز ازبکستان میگذاشتند. دست های مردم را قطع میکردند و زنان را با ایجاد وحشت به طور احمقانه ای با میله تفنگ در استدیوم ورزشی میکشتند.

هر روز تعدادی از جوانان اقوام دیگر را از روی جاده ها به زور تفنگ جمع کرده، اسیر گرفته و منحیث سرباز به خط مقدم جبهه جنگ به نفع ازبک ها استفاده میکردند و نام واحد پول افغانستان را نیز از افغانی (اوغانی) به "ازبکی" تغیر میدادند، طوری که دیگر مردم به جای یک افغانی باید یک ازبکی بگویند.

پشتون ها را قتل عام  میکردند و در هر جایی که یک دانشمند و یا سیاستمدار پشتون، تاجک و یا هزاره بود را اعدام میکردند. در مکتب های ولایات دیگر، برای مردمانی که به زبان های دیگر صحبت میکردند، زبان ازبکی را اجباری میساختند. هر کسی که میتوانست به زبان ازبکی صحبت کند، را زنده میماندند و کسانی را که نمیتوانستند ازبکی صحبت کنند، تحت ظلم و شکنجه به قتل میرساندند.

دختران، کودکان، و مسافران پشتون و دیگر اقوام را از جاده ها اسیر گرفته و به قتل میرساندند. مکتب هایی را که به زبان دیگری تدریس میکردند، را آتش میزدند و کتاب های آنها را از بین میبردند.

در کتاب تاریخ تنها از گذشته قوم ازبک یاد میکردند و تنها شخصیت های معروف قوم ازبک را برجسته و بزرگ جلوه میدادند.

یک تعداد اتباع کشور های ازبکستان و دیگر کشور های دوست شان همچون ترکمنستان و ترکیه را نیز منحیث سرباز وارد افغانستان میکردند و به آنها دستور میدادند که هر کسی را که از اقوام دیگر توانا دیدید را به قتل برسانید.

هر روز انتحار و انفجار میکردند و تعداد زیادی مردمانی را که از اقوام دیگر بود را به قتل میرساندند. و خودشان را بهترین مسلمان روی دنیا میدانستند.

در تمام ادارات دولتی، فقط و فقط مردم ازبک استخدام میشد و به اقوام دیگر هیچ توجهی نمیشد، بلکه به آنها گفته میشد که شما ازین کشور نیستید و شما به این کشور خدمت نمی کنید، تاجک ها باید بروند به تاجکستان، پشتون ها به پاکستان، هزاره ها به چین و جاپان و خلاصه اینکه این کشور تنها از ازبک هاست و دیگر هیچ کسی درین کشور حقی ندارد.

تمام معادن و ثروت کشور تنها به دست ازبک ها میبود.

بر روی خانم های اقوام دیگر اسید پاشی میکردند و بر هر شاهراه و به هر جاده ماین گذاری کرده و به هر جنایتی دست میزدند. هر مجرمی را که ازبک میبود، حمایت میکردند و رشد میدادند و انسان های بی گناه اقوام دیگر را، به هر اتهام ناچیز و بدون دایر کردن محکمه و اجرای عدالت و تحقیق در مورد جرمش، به زندان میفرستادند.

آیا به نظر شما اقوام دیگر افغانستان به این قوم اجازه میدادند که پس از شکست طالبان، دوباره ازبک ها قدرت سیاسی را به دست گرفته و باز هم رئیس جمهور از همین قوم ظالم باشد و به نحوی زیر نام دموکراسی، باز هم برای احیای همان طالبانیزم کوشش کنند؟

پس از شکست طالبان، فکر میکنید که حتی یک نفر ازبک در افغانستان زنده میماند؟

به نظر شما اقوام دیگر با این نوع حکومتداری، در مقابل قوم ازبک در افغانستان چه عکس العملی نشان میدادند؟

آیا اقوام دیگر همه ازبکی یاد گرفته و نزد ازبک ها چاپلوسی میکردند و یا اینکه بر ضد این نوع استبداد برخواسته و قیام میکردند؟

آیا این نوع قبیله و قوم گرایی، به نفع مردم افغانستان است یا به ضرر مردم افغانستان است؟
آیا میتواند این نوع قوم گرایی در افغانستان ثبات سیاسی و رشد اقتصادی را در پی داشته باشد؟
آیا این نوع حکومتداری مبتنی بر تمامیت خواهی یک قوم، از نظر دینی، اخلاقی و از نظر سیاسی در جهان میتواند قابل پذیرش باشد؟
آیا این نوع یک استبداد، میتواند روابط خوب دپلوماتیک با کشور های همسایه، منطقه و جهان بر قرار کند؟
آیا در همچو یک نظام سیاسی، میتوان توقع عدالت را داشت؟
آیا میتوان در یک همچو نظام سیاسی، چیزی به نام فساد را دنبال کرده و با آن مبارزه کرد؟
در یک همچو نظام سیاسی شما چه نوع عیب ها، نقص ها، و جرایمی را مشاهده میکنید؟
آیا وقتی مبنای یک حکومت قوم، نژاد و یک زبان باشد، و وقتی این حکومت مرتکب جرم، ظلم، استبداد و سرکوبی اقوام دیگر میشود، چه کسانی را باید مجازات کرد؟ آیا باید تمام افراد مربوط به یک قوم را باید مجازات کرد؟ یا اینکه تنها تعدادی را که در تصمیم گیری ها شریک بوده اند؟ و یا تنها کسانی را که از این نوع حکومتداری حمایت و پشتبانی کرده اند؟
آیا قومگرایی یا نژادپرستی که خود در دنیای امروز یک جرم پنداشته میشود، میتواند سنگ تهداب یک حکومتداری باشد و مشروعیت نیز بدست بیاورد، چون جرم نمیتواند مشروع باشد؟
اگر سنگ تهداب یک تفکر سیاسی و یک نظام، مبتنی به یک جرم باشد، مثلاً تنها ازبک ها حق رئیس جمهور شدن را داشته باشد، به نظر شما تا چه حدی یک همچو نظامی میتواند در مشروعیت بخشیدن به جرم و جنایت پیش برود؟
آیا نظام های سیاسی کشور های جهان سوم باید همیشه مبتنی بر دروغ، فریب، خدعه، نیرنگ، حذف اقوام دیگر، حق تلفی، دزدی دارایی های عامه، دزدی پول مالیات، دزدی بودجه مکتب، دزدی حق العبور، دزدی پول و عواید گمرک، دزدی کمک های خیریه به کودکان جنگ زده، سلطه جویی یک قوم بر اقوام دیگر، وعده های دروغین، نژادپرستی، فساد اداری، رشوت، ضعف اداره، عدم توانایی مدیریت، دکتاتوری، ظلم و استبداد باشد؟ یا اینکه این کشور ها نیز میتوانند یک نظام خوب سیاسی مبتنی بر عدالت، شفافیت، مسئولیت پذیری، احترام به حقوق بشر، مساوات، برابری، برادری نیز ایجاد کنند؟




هیچ نظری موجود نیست: