کشوری با دانشمندان و شاعران مرده !
...............................................
ما چرا باید در هر کتاب در هر سال و در هر صنف افغانستان باید یک نظریه یا یک شعری از شاعران مرده بخوانیم و فقط باید تلاش کنیم بدانیم که آنها چه گفته اند، منظور آنها چه بوده است؟ ما می توانیم به هر شاگردی وظیفه بدهیم که شعر خودش را بسازد و بخواند و یا هر چیزی را که میخواند، نظر خودش را در مورد آن بیان کند. این قانون طبیعت نیست که ما باید در بند افکار مردگان خود زندگی کنیم. اگر ما بخواهیم، هر فرد کشور ما خود می تواند در هر عرصه ای یک صاحب نظر زنده باشد، به شرطی که نظریه های گذشتگان خود را مطالعه کرده، عیب های نظریه های آنها را دریافته و نظر جدید خود را بدون هر نوع عیب ها و اشتباهات قبلی بیان کنند.
اینگونه میتوان به این امیدوار شد که علم، دانش، هنر و ادبیات در کشور به سوی سیر صعودی جریان دارد، و هر کودکی باید بهتر از پدر و اجدادش بداند و بهتر نظر بدهند نه اینکه مثل وضعیت کنونی که ما همه فکر می کنیم هر کسی که از ما قبل زندگی میکرده است، دانشمندتر از نسل های بعدی است که درین نظریه علم و دانش سیر نزولی را طی می کند طوری که هر پدر بهتر از فرزندش میداند و علم و دانش از پدران به فرزندان هر روز کمتر و کمتر به میراث میرسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر