رفتار و عملکرد نهاد (سازمان) ها در افغانستان
درین نوشته من میخواهم کلمه "نهاد" را برای اشاره به چندین نوع ساختار های مختلف برای ساده سازی از پیچیدگی ها و سوء تفاهم استفاده کنم، تا از پراگندگی و سردرگمی ها جلوگیری شود. منظور من از نهاد درین متن، تمام ساختار هایی است که چند تن از مردم افغانستان، تحت یک نام، گرد هم آمده اند تا به صورت گروهی کاری را انجام دهند. این کلمه "نهاد" درین متن یک نام انتخابی عمدی است که به جای وزارت، سازمان، انجو، شرکت، موسسه، بنیاد، مکتب، شهرداری، شفاخانه، کلینیک، دوکان، اتاق تجارت، ریاست، دیپارتمنت، حزب سیاسی، کتابخانه، دواخانه، و غیره گروه های موجود در افغانستان به شکل اسم مستعار و عمومی استفاده می شود.
یکی از مسائل مهم در مدیریت مدرن امروزی مطالعه
رفتار نهاد ها در یک جامعه است که می تواند برای اداره و مدیریت سالم در یک جامعه
کمک کند. در افغانستان نیز می توان به این مسئله از چندین زاویه نگاه کرد. در
افغانستان با توجه به تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اخیر و با در نظر داشت
تندروی های دینی درین کشور، این موضوع می تواند یک نقش بسیار مهم و سازنده در
ایجاد تفاهم میان گروه های مختلف سیاسی که بر اساس باور های مختلفی شکل گرفته است،
ایفا کند. یک چیزی که در افغانستان همیشه مشکل آفرین بوده است، همین رفتار نهاد ها
همیشه مورد شک و تردید واقع شده است و همیشه به نهاد های مختلف برچسب های عقیدتی،
اطلاعاتی، فرقه ای، مذهبی و یا هم تبعیض زده شده است، که بیانگر ضعف مدیریت و
اطلاع رسانی دقیق و عدم توجه به رفتار نهاد ها درین کشور می باشد. با توجه به
انواع مختلف نهاد ها درین کشور می توان نهاد ها را به چند دسته تقسیم کرد:
1.
نهاد های دولتی
2.
نهاد های سکتور خصوصی
3.
نهاد های جامعه مدنی
4.
نهاد های سیاسی
1.
نهاد های دولتی
نهاد های دولتی عبارتند از وزارتخانه های کشور و
دیگر بخش های مربوط به وزارتخانه ها که در سراسر کشور فعالیت دارند. این نهاد ها
می توانند به نوبه خود هر کدام هم انتفاعی باشند، هم غیر انتفاعی، هم سکتوری و هم
اقتصادی و فرهنگی. نهاد های اقتصادی دولتی در یک کشور از اهمیت خاصی برخوردار اند
که اگر به این نهاد ها توجه جدی صورت بگیرد، افغانستان می تواند از نظر اقتصادی
رشد کند. این نهاد ها عبارتند از:
a)
وزارت اقتصاد
b)
وزارت تجارت
c)
وزارت مالیه
d)
بانک مرکزی افغانستان
2.
نهاد های سکتور خصوصی
نهاد های سکتور خصوصی از کوچکترین کراچی شور نخود
فروشی لب سرک گرفته، شامل دکان های لب سرک تا بزرگ ترین شرکت های تولیدی، تجارتی
(وارداتی و صادراتی)، نهاد های فنی و مسلکی (حرفوی) مانند مستریخانه، سلمانی ها، نجاری
ها، شرکت های ساختمانی، مغازه های ترمیم لوازم الکترونیکی، موسسات تعلیمی ... و
غیره نهاد هایی که ملکیت شخصی اشخاص اند و بعضی از موسسات خیریه و غیر دولتی نیز شامل
این گروه از نهاد ها می شوند.
3.
نهاد های جامعه مدنی
نهاد های جامعه مدنی افغانستان عبارتند از همه
موسساتی که در بخش دفاع از حقوق اتباع افغانستان کار می کنند. این موسسات و نهاد
ها شامل نهاد های دفاع از حقوق بشر، موسسات رسانه ی دیداری و شنیداری همچون
روزنامه ها، تلویزیون ها، رادیو ها، انجمن ها، بعضی از موسسات خیریه و کمک رسانی و
بعضی از موسسات غیر دولتی نیز شامل این دسته از نهاد ها می شوند.
4.
نهاد های سیاسی
این دسته از نهاد ها بیشتر احزاب سیاسی اند که بر
محور عقاید دینی، مذهبی و یا هم بر اساس قومیت شکل گرفته اند. احزاب سیاسی در
افغانستان بسیار فعالانه در جنگ های داخلی سهم داشتند و این احزاب بیشتر تک فردی
اند، طوری که یک شخص در راس آن قرار می گیرد و تا آخر عمر همان شخص در راس یک حزب
باقی می ماند. کمتر احزاب دموکراتیک در افغانستان شکل گرفته است که هر چند سال یک بار
انتخابات کنند و رهبر حزب خود را از میان بهترین اعضای خود انتخاب کنند. احزاب چند
قومی در افغانستان کمتر وجود دارد و دلیل اصلی عدم رشد احزاب سیاسی در افغانستان،
محوریت احزاب سیاسی است که بیشتر بر اساس دین، نژاد، زبان و یا هم بر اساس منفعت
شخصی یک فرد که همان رهبر یک حزب است، شکل گرفته است. احزاب در افغانستان باید دموکراتیک شوند و حد اقل معیار دموکراسی را که همان تغیر در رهبری و انتقال قدرت به شکل مسالمت آمیز از یک شخص به شخص دیگر است را ، باید خود احزاب سیاسی رعایت کرده و احزاب باید اصلاحات را از درون حزب خود شروع کنند.
از نظر اهداف نیز می توان نهاد ها را به چند
دسته تقسیم کرد. نهاد های انتفاعی و غیر انتفاعی. نهاد های انتفاعی همان نهاد هایی
اند که هدف آنها منفعت اقتصادی است و به اصطلاح عامیانه "پول محور" اند و
برای به دست آوردن پول یا خدمات عرضه می کنند و یا هم کالا های تجارتی عرضه می
کنند. و اما نهاد های غیر انتفاعی آن عده از نهاد هایی اند که هدف اصلی آنها پول
نیست، بلکه به مسائلی دیگری می اندیشند و اهداف دیگری را غیر از مسائل پولی، برای
بهبودی وضعیت زندگی مردم دنبال می کنند. نهاد ها چه انتفاعی باشند و چه غیر
انتفاعی، سکتوری نیز هستند. هدف از سکتوری بودن شان این است که فعالیت های شان
مربوط به یکی از سکتور ها می شود.
یک بخش بزرگی دیگری از نهاد ها در افغانستان،
نهاد های خارجی اند که هر کدام اهداف خاص خود را دنبال می کنند که عبارتند از شاخه
های مختلف ملل متحد، موسسات خیریه بین المللی، سفارتخانه های کشور های دوست،
موسسات غیر دولتی (انجو) های بین المللی، نیرو های نظامی کشور های مختلف و غیره
موسساتی که به عنوان نهاد های دونر (کمک کننده) در افغانستان حضور دارند. این موسسات
بیشتر پروژه های خورد و کوچکی را در افغانستان بر اساس اولویت های خود شان تمویل
می کنند. این نهاد ها فعلاً درین مقاله مورد بحث ما نیست اما هر زمانی که لازم شد
نقش آن ها در رابطه با نهاد ملی های افغانستان بیان خواهیم کرد.
رفتار این همه نهاد های متفاوت در افغانستان را
می توان از چند زاویه مورد بر رسی قرار داد. من این زوایای مختلفی را که می خواهم
بحث کنم، اول در قالب یک چند سوال مطرح می کنم تا روشن شود که روی چه چیز
هایی درین بخش صحبت می کنم، سپس می پردازم به هر کدام این مسائل به صورت جدا گانه.
مسئله اول اینکه رفتار یک نهاد چیزی نیست به جز از رفتار انسان های یک جامعه در قالب یک نهاد که این رفتار را می توان در چند سطح مطالعه کرد:
a)
رفتار فردی کارمندان در یک نهاد و تاثیرات آن بر کل نهاد و تصویر
کلی نهاد در اذهان عامه
b)
رفتار گروهی در یک نهاد
c)
رفتار خود یک نهاد در بین یک جامعه و تشکیل تصویر نهاد در
اذهان عامه
a.
رفتار فردی کارمندان در یک نهاد و تاثیرات آن بر کل نهاد و تصویر
کلی نهاد در اذهان عامه
یکی از مسائل مهمی که می شود در مورد رفتار
کارمندان در یک نهاد بحث کرد، این مسئله است که اکثر کارمندان نهاد های افغانستان به
درستی و به وضاحت کامل نمی دانند که وظیفه آنها در یک نهاد چیست و کدام کار ها
مربوط کدام یک از کارمندان می شود. از جانبی هم انتظارات و توقعات رئیس یک نهاد از کارمند بیش از
توان کارمندان است که این دو مسئله باعث می شود که نارضایتی کامل میان کارمندان و
رئیس به وجود بیاید. از جانب دیگر قرار داد های کاری در افغانستان واضح نیستند که
بتوانند نیاز های حقوقی کارمندان و نهاد ها را همزمان مرفوع ساخته و وظایف و ساعات کاری یک
کارمند را مشخص بسازند. همین ابهام است که باعث نزاع و سوء تفاهمات در یک نهاد می شوند. عدم موجودیت یک قانون کار خوب و قابل اجرا در افغانستان و
همچنان عدم همکاری میان کارمندان، عدم فرهنگ کار گروهی و همچشمی ها، کارمندان را
در یک رقابت نا سالم قرار می دهد. این امر باعث می شود که انرژی و پوتنسیل موجود
در یک نهاد و تمام نیروی بشری به جای اینکه در یک مسیر و جهت سودمند و منفعت بار
برای نهاد و در راستای آبادی افغانستان به مصرف برسد، یا ضایع می شود و یا هم صرف
تخریب شخصیت ها، فعالیت های زیانبار و باعث از بین رفتن نتایج کار همه ی همکاران
می شود. مشکلات اساسی رفتار کارمندان در نهاد های افغانستان ناشی از برخورد های سلیقه ی،
عدم آگاهی از حقوق همدیگر و عدم آگاهی از وظایف، عدم وضاحت در قرار داد های کاری، ارتباطات ضعیف، عدم موجودیت
یک سیستم نظارت، عدم گزارش دهی از پیشرفت کار، عدم همبستگی و انسجام کاری، پائین
بودن ظرفیت و نا توانی مدیران در پروژه سازی کار ها، عدم هماهنگی میان بخش های
مختلف کاری و نبود یک سیستم جمع آوری و پخش اطلاعات، و عدم توجه به پروژه های ارتقا ظرفیت
کارمندان در یک نهاد می باشد. اینها همه مسائلی اند که هم اکنون در هر نهاد
افغانستان وجود دارند و بر نتایج کار هر نهاد و تصویر آن نهاد از اذهان مردم اثرات
منفی خود را گذاشته و یک نهاد را به بوروکراسی و کاغذپرانی و مشکل آفرینی مشهور می
سازد. یکی از بزرگ ترین مشکلات افغانستان عدم شناسایی زحمات یک کارمند توسط یک
نهاد و یا رئیس یک نهاد است که در بیشتر مواقع زحمات اصلی را یک شخص متقبل می شود و
پاداش و تقدیر زحمات او به کسی دیگری داده می شود. این عدم قدردانی از زحمات
کارمندان باعث دلسردی و کم کاری کارمند اصلی شده و در حقیقت سرقت نتایج زحمات یک
کارمند و یا سرقت ملکیت های فکری و ذهنی یک کارمند توسط کارمند دیگر در نهاد های
افغانستان به جای اینکه سرزنش شود، تشویق نیز می شود که این نوع مشکلات باعث تضعیف
روابط کاری و از بین رفتن اعتماد یک نهاد در میان کارمندان همان نهاد شده و در
نتیجه نهاد مذکور به بحران نیروی بشری مواجه می شود.
b.
رفتار گروهی در یک نهاد
رفتار گروهی بستگی دارد به تشکیل گروه ها در
نهاد های افغانستان که تشکیل گروه ها بیشتر بر اساس وجه های مشترک کارمندان صورت
می گیرد. وجه های مشترک در میان کارمندان متاسفانه مثبت نبوده و در اثر جنگ های
داخلی طرز تفکر بیشتر مردم افغانستان به سوی شاخص های منفی نژاد پرستی، قوم گرایی
و زبان محوری گرایش پیدا کرده است. این گرایش ها باعث می شود که کارمندان یک نهاد
گروه های خاص خود را بر اساس همین محور ها تشکیل بدهند. وقتی گروه ها در میان یک
نهاد تشکیل می شوند، بیشتر رفتار این گروه ها با یکدیگر شکل رقابت های ناسالم را به خود می گیرند که باعث به وجود
آمدن نظریه توطئه و دسیسه بر علیه گروه های دیگر و یا بر علیه اشخاص انفرادی می
شوند. مدیران خوب باید از تشکیل این نوع گروه ها در میان نهاد ها جلوگیری کرده و
گروه های مثبت را باید به وجود آورده، جایگزین گروه های منفی کنند. گروه های مثبت
را طوری تشکیل باید کرد که در هر گروه اعضای مختلف از هر قوم، نژاد و زبان افغانستان
در آن سهیم باشند و رقابت را میان گروه های مختلف باید بر اساس نتایج مثبت کار به
وجود آورد تا بتوان تمام انرژی و نیروی بشری موجود در یک نهاد را به سمت مثبت سوق
داده و از رقابت ها نیز در راستای بهبودی وضعیت استفاده کرد. بیشتر در نهاد های
افغانستان گروه هایی شکل می گیرند که هدف اصلی آنها فساد بر ضد دیگران برای کسب
قدرت و تضعیف گروه های دیگر و یا اشخاص انفرادی است. این مشکل به خاطر طرز تفکر منفی
مردم افغانستان و تاثیرات جنگ بر روان مردم است که کمتر کسی درین کشور مثبت اندیش
باقی مانده و کمتر کسی درین کشور بر ایجاد گروه های مثبت می اندیشند. این در حالیست که از نظر مدیریت مدرن، کار گروهی در یک نهاد را باید تشویق کرد اما منظور از کار گروهی
ایجاد، ایجاد تیم های سودمند در یک فضای صمیمی و رشد زمینه های همکاری و هماهنگی در کار هاست، چون کار های یک
نهاد مثل یک زنجیر به هم ارتباط دارند و نمی توان در یک فضای بدون هماهنگی و بدون
همکاری هیچ پروژه ای را به سر رسانید.
c.
رفتار خود یک نهاد در بین یک جامعه و تشکیل تصویر نهاد در
اذهان عامه
نهاد های افغانستان در مجموع نتوانسته اند در
حدی رشد کنند که بتوانند خود شان برای خود یک هدف تعین کرده، برای رسیدن به آن هدف
یک زمان تعین کنند و بر مبنای همان هدف برای هر بخش و دیپارممنت و یا مدیریت های
خود فعالیت های مشخص تعین کنند و برای اندازه گیری انجام آن فعالیت ها، شاخص های
معین و قابل اندازه گیری ایجاد کنند، که یک سیستم نظارتی بتواند هر چند وقتی، نتایج
کار هر نهاد را به صورت جدا گانه ارزیابی کند. اکثر نهاد های افغانستان بدون هدف،
در یک سردرگمی و در یک حالت هرج و مرج به سر می برند و در تلاش اند که یک مرجع به
آنها پول بدهند تا کارمندان شان را که هیچ کاری نمی کنند، معاش و حقوق بدهند. نهاد
های افغانستان برای ایجاد یک تصویر مثبت در اذهان عامه ناکام مانده اند. دلیل اصلی
این امر می تواند برگردد به مشکلاتی که در رفتار کارمندان نهاد ها وجود دارد، که در
بالا تذکر یافت. نهاد های افغانستان در مجموع نتوانسته اند منحیث نهاد های مدرن،
مسئولیت پذیر، شفاف، مفید، قابل اعتماد و پاسخگو در اذهان مردم کشور ظهور کنند.
یکی از مشکلات این نهاد ها عدم استقلال مالی و رقابت شدید آنها با موسسات بین المللی موجود در
افغانستان است، که نهاد های افغانستان، نمی توانند با معیار های بین المللی، حقوق
کارمندان خود را رعایت کرده و به آنها معاش کافی و برابر با نهاد های بین المللی
بپردازند، که این مسئله باعث می شود که کارمندان خوب، جذب نهاد های بین المللی شوند
و نهاد های افغانستان به بحران نیروی بشری و ظرفیت پایین کارمندان مواجه شوند. و مشکل دیگر در طرز تفکر کارمندان این نهاد هاست
که مردم افغانستان را در مجموع به این باور رسانیده است که هر کاری را که به افغان ها
بسپاری، انجام نمی شود و هر نهاد و یا موسسه ای که توسط یک افغان رهبری شود، به
درد مردم افغانستان نمی خورد و نمی تواند هیچ نوع اعتماد و اعتباری میان مردم
افغانستان داشته باشد. وضعیت در افغانستان طوریست که مردم افغانستان اعتماد بر همدیگر را از دست داده اند و تنها بر نهاد های خارجی اعتماد می کنند که نام ملل
متحد بر سر آن باشد و یا در راس آن یکی از اتباع کشور های خارجی باشد.
مسائلی دیگری که می شود در مورد یک نهاد در
افغانستان مطالعه کرد این مسائل اند:
1.
یک نهاد چگونه در افغانستان به وجود میاید؟
بیشتر نهاد ها بر اساس نیاز های جامعه افغانستان به وجود نمی آیند بلکه بر اساس تقاضای کشور های کمک کننده و موجودیت پول
های کمکی به افغانستان تشکیل می شوند. مثلاً اگر نهاد های بین المللی برای کمک به
افغانستان اعلام کنند که به شرکت های ساختمانی پروژه می دهند، شما شاهد ثبت و راجستر
شدن و یا بوجود آمدن هزاران شرکت ساختمانی در افغانستان خواهید بود. اگر نهاد های
بین المللی اعلام کنند که برای کمک به زنان افغانستان، تنها نهاد هایی را کمک می
کنند که توسط زنان رهبری شوند، درین صورت شما شاهد به وجود آمدن تعداد زیادی از نهاد هایی خواهید
بود که توسط زنان رهبری می شوند. به همین منوال اگر اعلام کنند که به نهاد های غیر
دولتی کمک می کنند، شما شاهد به وجود آمدن نهاد های غیر دولتی و همچنان اگراعلام
کنند که نهاد های جامعه مدنی را کمک می کنند، شما شاهد به وجود آمدن نهاد های
جامعه مدنی خواهید بود. اما سوال من این است که این همه نهاد هایی که تشکیل می شوند، بعد از کمک های خارجی قادر خواهند بود که به حیات خود ادامه دهند؟ در حالی که ما همه می دانیم که کمک های جامعه جهانی برای افغانستان نمی تواند همیشگی باشد، سرنوشت این نهاد های
به وجود آمده چی خواهد شد؟ آیا آنها می توانند بدون کمک های خارجی به فعالیت های
خود ادامه دهند؟ متاسفانه جواب منفی است.
2.
نهاد ها چرا به وجود میایند؟
بیشتر نهاد هایی که در افغانستان به وجود آمده است،
برای جلب و جذب کمک های جامعه جهانی برای مردم افغانستان به وجود آمده اند، اما آیا این
نهاد ها با نیاز های جامعه افغانستان هم خوانی دارند؟ و آیا یک محیط خوب برای ادامه
حیات این نهاد ها بعد از قطع کمک های جامعه جهانی وجود خواهد داشت؟ دولت افغانستان
باید آهسته آهسته نقش نهاد های کمک کننده به نهاد های داخل افغانستان را بگیرد،
طوری که نگذارد همهء این نهاد ها پس از قطع شدن کمک های جامعه جهانی از بین
بروند.
3.
نهاد ها با چه مشکلاتی مواجه می شوند؟
نهاد های افغانستان که بیشتر ادامه حیات آنها
مبتنی بر کمک های جامعه جهانی بر افغانستان است، با مشکلات زیادی همچون فساد
گسترده، ظرفیت پائین کارمندان، سوء مدیریت، عدم اطمینان از دریافت کمک های مالی که
هر لحظه می تواند دروازه های شان را ببندد، بوروکراسی و کاغذپرانی، عدم دسترسی به
قانون کار خوب، عدم موجودیت معیار های کاری خوب، عدم نهادینه شدن فرهنگ کار موثر،
عدم موجودیت مدیریت مدرن و کارآ، عدم همکاری و حمایت دولت از رشد، تمویل و ادامه
حیات نهاد های غیر دولتی و خصوصی، از جمله بزرگترین مشکلاتی اند که سر راه هر نهاد
افغانستان وجود دارد. فساد اداری و رشوت در نهاد های ملی افغانستان و همچنین در
نهاد های بین المللی در حدی است که اگر یک نهاد بخواهد از یک نهاد بین المللی کمک
مالی دریافت کند، با وجود اینکه تمام اسناد را باید تکمیل کند وسروی کند، برآورد و
محاسبات انجام دهد، از سه فروشنده نرخ بیارود، پیشنهاد ( پروپوزل) بنویسد، پیشنهاد
خود را باید به نهاد بین المللی تقدیم کند و باید حتماً یکجا با پیش نهاد، 10%
قیمت پروژه را قبلاً رشوت بدهد تا یک پروژه بگیرد. بدون این رشوت پروژه گرفتن در
افغانستان امکان ندارد.
4.
ادامه حیات و عمر یک نهاد درین کشور به چه عواملی وابسته
است؟
هر نهاد مثل یک انسان تولد می شود، مراحل رشد دارد، مرحله به اوج رسیدن دارد و بلاخره زمان از بین رفتن دارد. اما در افغانستان
بیشتر نهاد ها به دلایل زیرین هر لحظه با خطر مرگ مواجه اند:
·
فساد اداری
·
خویش خوری
·
واسطه
·
رشوت
·
مصارف بالای کرایه دفتر و استخدام کارمندان
·
عدم اطمینان از دریافت پروژه از نهاد های بین المللی
·
عدم موجودیت شایسته سالاری در نهاد های وابسته دیگر
·
گنگ و مبهم بودن اهداف نهاد ها برای کارمندان
5.
موثریت یک نهاد در چه چیز های نهفته است؟
موثریت یک نهاد در هدفمند بودن یک نهاد نهفته
است و همچنان درین که آیا اهداف یک نهاد بر اساس نیاز های جامعه افغانستان شکل
گرفته است یا نه. میزان موثریت یک نهاد را می توان در دو سطح مطالعه کرد. در سطح
اول اینکه یک نهاد در چه حدی برای کارمندانش موثر است و چه نقشی در زندگی آنها بازی
می کند. در سطح دوم می توان موثریت یک نهاد را در رفع نیازمندی های مردم افغانستان
سنجش کرد. در کشور های دیگر هر نهادی را نظر به معیار ها درجه بندی می کنند و از
سوی یک نهاد بی طرف، با در نظر داشت تمام معیار ها و بدون هر نوع تبعیض، نهاد ها
ارزیابی می شوند و در هر درجه ای که یک نهاد قرار داشت، از سوی نهاد بی طرف تعین وضعیت و درجه می شود. سپس این ارزیابی ها در سال های
دیگر نیز تکرار می شود تا ملاحظه شود که آیا این نهاد رشد کرده و یا به عقب بر
گشته است. مثل اینکه به هوتل ها و رستورانت ها ستاره می دهند، اما برای نهاد های
آموزشی طبقه بندی متفاوت تری به نام (رنکینگ Ranking) در نظر گرفته می شود. در افغانستان نیز
باید این کار در تمام نهاد ها در نظر گرفته شود.
6.
آیا نهاد های افغانستان هدفمند اند؟
هرچند که این مسئله را قبلاً یاد آور شدیم، اما
باز هم قابل یاد آوریست که نهاد های افغانستان اکثراً هیچ نوع پلان استراتژیک
کوتاه مدت، میان مدت، و یا طویل مدت ندارند و همین مسئله باعث می شود، که با گذشت
زمان به سوی هیچ مسیری در حرکت نشوند و هر چه بیشتر زمان بگذرد، شما شاهد هیچ نوع
دستاوردی، در نهاد های افغانستان نخواهید بود، چون اکثر این نهاد ها به سوی رسیدن به
هیچ نوع هدفی در حرکت نیستند و هیچ معیاری اندازه گیری میزان پیشرفت کار آنها برای رسیدن به هدف آنها وجود ندارد.
این تقریباً نا ممکن است که یک نهادی را که شاخصی برای اندازه گیری فعالیت هایش وجود ندارد، و به سوی یک مسیر در حرکت نباشد، پیشرفت های فعالیتش را شنجش و اندازه گیری کنید و یا اینکه از
آن نهاد نتایجی توقع داشته باشید و یا اینکه آن نهاد را با نهاد های دیگر مقایسه کنید. نهاد
های افغانستان باید پلان های 3 ساله، پلان های 5 ساله و پلان های 10 ساله داشته
باشند که در آن اهداف کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت هر نهاد به شکل مشخص نوشته
شده باشد. فعالیت های هر نهاد باید بر اساس نیاز های افغانستان و بر اساس اولویت
بندی دولت افغانستان مبتنی بر اهداف هر نهاد تنظیم شود. منابع مالی هر نهاد باید
به شکل مشخص معین شود و عمر هر نهاد نیز باید مبتنی بر یک پلان مالی با توضیح منابع
تمویل آن مشخص باشد.
7.
آیا شایسته سالاری در نهاد های افغانستان رعایت می شود؟
شایسته سالاری یعنی ارج گذاشتن به تحصیلات و
تخصص در هر نهاد که باید با وضع یک قانون مشخص و معین شود. هر کسی که دارای
تحصیلات عالی و تخصص است، در رشته اصلی خودش، باید کار کند و نباید بنابر هیچ
دلیلی، در هیچ یک از نهاد های کشور، کسی که تحصیلات عالی دارد، زیر دست کسی مقرر
شود که تحصیلاتش کمتر از زیردستانش باشد. ایجاد این نوع یک نظم در افغانستان می
تواند در ایجاد و تطبیق شایسته سالاری کمک کند. اکنون در افغانستان همه نهاد های
ملی این کشور از عدم رعایت شایسته سالاری رنج می برند و همیشه کار را به دست کسی
می سپارند که هیچ چیزی را در همان رشته نمی دانند. این مشکل باعث می شود که هیچ
نهادی در افغانستان نتواند کار موثری برای این کشور انجام دهد چون ما همیشه قصاب
را جراح و ورترنر یا ملا را داکتر مقرر کرده ایم.
8.
وضعیت منابع مالی نهاد های افغانستان چگونه است؟
نهاد های غیر دولتی و خصوصی بیشتر بر کمک های
جامعه جهانی استوار اند. در سکتور خصوصی، تجارت ها و شرکت های تولیدی، بر عاید خود
استوارند. اما در مجموع تهدید نا امنی، کم شدن عاید کل مردم روی عاید همه نهاد ها
تاثیرات منفی بر جای می گذارد. کم شدن کمک های جامعه جهانی تاثیرات بسیار ناگواری
بر نهاد های جامعه مدنی افغانستان خواهند گذاشت طوری که کمتر نهادی باقی خواهد ماند
که بتواند خودش پروژه های عایدزا روی دست بگیرد و به استقلال مالی برسند.
9.
آیا نهاد های افغانستان از امنیت مالی، استمرار مالی و
استقلال مالی برخوردارند؟
در افغانستان محاسبه به شکل مدرن آن وجود ندارد.
به خصوص محاسبه مالی که بتواند هر نهاد افغانستان را سالانه یا ماهوار بیلانس کند
و ببیند که در چه وضعیتی قرار دارد. هر نهاد افغانستان چه اقتصادی و غیر اقتصادی و
چه انتفاعی و غیر انتفاعی به محاسبات بسیار دقیق مالی نیاز دارند و هر نهاد باید
هر شش ماه سه نوع سند مالی را برای خود بسازند که عبارتند از:
· سند ترازنامه (بیلانس نامه)
· سند جریان وجوه نقدی
·
سند صورتحساب عایدات
در ترازنامه عاید و مصرف یک نهاد سنجش می شود، و
در سند جریان وجوه نقدی معلوم می شود که در یک نهاد چه مقدار پول نقد در گردش است
و چه مقدار پول به شکل اجناس و کالا و همچنان در صورتحساب عایدات تمام عاید یک
نهاد در یک مدت زمان معین محاسبه می شود. این سه نوع سند را تمام نهاد های بیشتر
انتفاعی در سراسر دنیا برای خود می سازند. امیدواریم که در افغانستان نیز این نوع
محاسبات انجام شود تا معلوم شود که کدام نهاد ها از نظر مالی می توانند به حیات
خود ادامه دهند و کدام نهاد ها در شرف از بین رفتن است.
10.
آیا مدیریت خوب و هدفمند در نهاد های افغانستان به شکل مدرن
آن وجود دارد؟
در افغانستان نهاد ها همه توسط اشخاصی اداره می
شوند که اکثراً تحصیلات عالی ندارند و اگر هم تحصیلات عالی داشته باشند، در رشته
مدیریت امروزی یا منجمنت امروزی تحصیل نکرده اند و نمی دانند که مدیریت امروزی، آن
مدیریت آمرانه دیروزی نیست بلکه بیشتر روی برابری رئیس با کارمندان و همکاری رئیس
با کارمندان و تشویق و ترغیب کارمندان توسط یک رئیس تاکید دارد.
مدیریت امروزی می خواهد که رئیس بهترین کارمند و نخبه ترین شخص یک دفتر
باشد اما در افغانستان این طور نیست. رئیس چون با واسطه میاید، از همه بی سواد تر
و نادان تر است و تمام کارش را کسی دیگری انجام میدهد. همین باعث می شود که مدیریت
به شکل امروزی در نهاد های افغانستان وجود نداشته باشد.
11.
آیا نظارت از عملکرد کارمندان به شکل درست انجام می شود؟
متاسفانه در افغانستان نظارت و کنترل از پروسه
کاری، از انجام وظایف وجود ندارد. افغانستان بسیار شدید به یک سیستم نظارتی نیاز
دارد. در بیشتر کشور های امروزی نظارت و کنترل متداوم به واسطه تکنالوژی انجام می
شود. در بیشتر کشور های دنیا، امروزه بیشتر کار ها بر اساس نتایج کار سنجش می شوند، اما
در افغانستان نه کسی از نتیجه کار می پرسد و نه کسی از جریان کار نظارت می کند.
12.
آیا هر کارمند یک نهاد آن کاری را که باید انجام دهد، انجام
می دهد که در نتیجه آن یک نهاد همان کاری را انجام دهد که باید انجام دهد؟
وقتی کسی نمی داند کارش چیست ؟ چگونه می تواند
کارهایش را به درستی انجام دهد؟ در افغانستان هیچ کارمندی نیست که همه آن کار هایی
را انجام بدهد، که باید انجام دهد. دلیل عقب مانی این کشور نیز همین مسئله است.
13.
آیا تمام کارمندان یک نهاد می دانند که وظیفه آنها چیست؟
در افغانستان قرارداد های کاری مشکل دارد و هیچ
کسی درین کشور نمی داند که وظیفه اش چیست؟ وقتی شما یک کارمند را استخدام می کنید،
باید برایش مشخص کنید که وظیفه او چیست و کدام کار ها را باید انجام دهد. در کشور
های دنیا قرار داد های کاری بر چند بخش تقسیم می شوند. قرار داد های کاری موقتی برای یک مدت معین مثلاً یک ساله. قرارداد های کاری همیشگی و دایمی. قرارداد
های کار نیم روزی. قرار دادهای کار تمام روز. در افغانستان قانون کار ناقص است و
باید روی این مسائل کار شود و قرار داد های کاری باید اصلاح شوند. سند شرح وظایف کارمندان باید
برای تمام نهاد های افغانستان ایجاد شود تا کارمندان بدانند که چه کار هایی مربوط
شان می شود و چه کار هایی مربوط شان نمی شود.
14.
آیا همکاری، هماهنگی و کار گروهی در نهاد های افغانستان
وجود دارد؟
نخیر، اما در مقابل آن همچشمی، رقابت های
ناسالم، بخیلی، دشمنی، مشکلات سیاسی، تبعیض های قومی، زبانی، نژادی، منطقوی، حزبی
وجود دارد که مانع همکاری، هماهنگی و کار گروهی در نهاد های افغانستان می شود.
15.
آیا تمام کارمندان یک نهاد از اهداف اصلی نهاد با خبرند؟
در افغانستان مشکل مدیریت وجود دارد. یکی از
مشکلات دیگر که ناشی از مشکل مدیریت است، مسئله ارتباطات و آگاهی دهی در نهاد های
افغانستان است. در نهاد های افغانستان بسیار کسانی کار می کنند که هیچ چیزی در
مورد اهداف آن نهاد نمی دانند.
16.
آیا تمام نهاد های افغانستان در مسیر درست به سوی اهداف شان
در حرکت اند؟
بسیاری از نهاد های افغانستان هدفی ندارند که به
سوی آن حرکت کنند.
17.
آیا می شود به آینده نهاد های افغانستان خوش بین بود؟
اگر مردم افغانستان به آینده نهاد های افغانستان
خوش بین می بودند، شاید با قبول کردن خطر مرگ ازین کشور به سوی اروپا فرار نمی
کردند.
18.
وضعیت گزارش دهی و راپور دهی از پیش رفت کار در نهاد های
افغانستان چگونه است؟
درین کشور اصولی و قوانینی مبتنی بر گذارش دهی
وجود ندارد. همه چیز بر اساس روابط است. اگر دوست رئیس بودی، کار هم نکن معاش
بگیر، اگر دوست رئیس نبودی، هر روز یک قانون جدید برایت می سازند تا مجبور شوی
وطیفیته ترک کنی.
19.
آیا نهاد های افغانستان می توانند فعالیت های خود را در راستای
رسیدن به اهداف خود اندازه گیری کنند؟
در نهاد های افغانستان کسی تعین کردن شاخص ها
برای اندازه گیری پیشرفت کار را نمی شناسند و این یک نظریه جدید است که در هیچ یک
از نهاد های افغانستان تطبیق نمی شود.
20.
آیا اهداف نهاد های افغانستان قابل دستیابی است؟
این یک سوالی است که نمی شود در مورد آن عمومی
صحبت کرد. هر نهاد را باید جداگانه مورد بر رسی و ارزیابی قرار داد. هستند درین
کشور بعضی از نهاد های خوب اما تعداد شان بسیار کم و اندک است.
21.
آیا نتایج کار نهاد های افغانستان قابل اندازه گیری است؟
نخیر، اما قابل مشاهده است. در 13 سال گذشته
نتایج کار شان صفر بوده است.
22.
آیا نهاد ها می توانند شاخص هایی برای اندازه گیری فعالیت
های خود تعیین کنند؟
می توانند اما تطبیق نمی شود. در افغانستان باید
فشار از بالا باشد تا هر کاری انجام شود. یک اراده سیاسی قوی می تواند اوضاع را
بهبود ببخشد.
23.
آیا نهاد های افغانستان شفافیت را در کار خود رعایت می
کنند؟
چیزی به نام شفافیت در افغانستان وجود ندارد.
هیچ کسی نمی داند کدام موسسه و یا کدام نهاد چه مقدار پول برای کدام پروژه دارد.
این راز است و راز باقی می ماند. اگر افشا شود، دزدی های بزرگی افشا خواهد شد.
24.
فساد در چه حدی مانع فعالیت های نهاد های افغانستان می شود؟
نا برده رشوت به دفتر های افغانستان داخل شده
نمی شود. حتی برای تذکره گرفتن نیز باید رشوت بپردازی.
25.
مسئولیت اجتماعی نهاد ها چیست؟
مسئولیت اجتماعی نهاد ها در افغانستان رعایت نمی
شود. مسئولیت اجتماعی یعنی اینکه آیا نهاد های افغانستان به محیط زیست صدمه وارد می کنند
یا نه. در افغانستان هیچ معیاری برای حفظ محیط زیست در دستور کار هیچ نهادی دیده
نمی شود. این بدان معناست که هیچ نهادی درین کشور به مسئولیت های اجتماعی شان توجهی
ندارند. نهاد های تولیدی بیشتر از دیگران محیط زیست را آلوده می سازند. اگر به یک
خانواده توجه کنیم و یا به دولت توجه کنیم، می بینیم که در افغانستان کانالیزاسیون
برای فاضلاب وجود ندارد، که بیانگر یک حقیقت تلخ است که می تواند بیانگر این باشد
که نهاد های افغانستان در مجموع به مسئولیت های اجتماعی خود توجهی ندارند.
26.
رابطه نهاد ها با مشکلات افغانستان چگونه است؟
این یک امر مسلم و بدیهی است، که در هر کشور نهاد
ها به وجود میایند، که مشکلات جامعه شان را حل کنند، اما در افغانستان نهاد ها به
وجود آمده اند، که مشکلات را بیشتر کنند. اگر شما با مردم افغانستان مصاحبه کنید و
از آنها بپرسید که کدام نهاد در زندگی شما نقش خوبی بازی کرده است، شما خواهید
شنید که کمتر نهادی در افغانستان وجود دارد که واقعاً مشکلات مردم را حل کند. هر نهاد یک دام روزی است برای کسانی که در راس
آن نهاد قرار دارند و این طرز رفتار نهاد ها باید تغیر کند.
27.
آیا بزرگترین مشکل افغانستان این نیست که نهاد ها وظیفه ی
خود را که باید انجام دهند، انجام نمی دهند؟
اصلی ترین مشکل افغانستان همین مسئله است. اگر
تمام نهاد های افغانستان همان کار هایی را که باید انجام دهند، به خوبی انجام
دهند، افغانستان تغیر می کند. مثلاً
شهرداری (ښاروالی) خدمات بهتر شهری ارائه
کند. افغانستان پاک می شود. افغانستان زیبا می شود. اگر هر نهاد وظیفه خود را به
خوبی انجام دهد، امنیت تامین می شود، صلح میاید، افغانستان آباد می شود. اصلی ترین
مشکل افغانستان همین مسئله است. هیچ نهادی همان وظیفه خود را به درستی انجام نمی
دهند.
28.
حقوق یک کارمند بر یک نهاد چیست؟ و یک نهاد بر کارمند خود
چه حقوقی دارد؟
حقوق یک کارمند بر یک نهاد این است که باید نهاد
برای کارمندش این ها را تامین کند:
·
معاش کافی برای یک خانواده با در نظر داشت قیمت های روز و
پرداخت آن در شروع هر برج
·
ترانسپورت
·
وظیفه مشخص و معین و همچنان سند شرح وظایف
·
ساعات معین کاری
·
رخصتی سالانه و رخصتی مریضی (در صورت خانم ها رخصتی ولادت)
·
بیمه صحت
·
تقاعد
·
کاپی قرارداد کار که در آن تمام شرایط کاری و این حقوق رعایت
شده باشد
و همچنان حقوق یک نهاد بر کارمندش این هاست:
·
کار صادقانه در زمان معین در مقابل معاش
·
رعایت تمام قوانین کاری
·
همکاری با همکاران و اشتراک در کار گروهی
·
ابتکار و نو آوری از جانب کارمند
·
ارزیابی و نظارت از کار بر اساس معیار های از قبل تعیین شده
در زمان های معین
·
نتایج کار
·
مسئولیت پذیری و پاسخگو بودن
·
گزارش دهی و راپور دهی به موقع
·
شفافیت در کار از جانب کارمند
·
همیشه آماده آموختن کار های جدید
·
انعطاف پذیر و صمیمی
29.
رابطه رئیس با کارمندان چگونه است؟
در افغانستان رئیس یعنی خداوند دوم بالای
کارمندان. طرز برخورد رئیس ها با کارمندان شان بسیار بدوی، جهان سومی و عقب مانده
است. در کشور های دیگر، روابط رئیس با کارمندان بسیار صمیمی است، و رئیس یک نهاد هم یک انسان
است درست مثل کارمندان دیگر، اما با مسئولیت بیشتر. در افغانستان رئیس در ساحه کار
هم رئیس و در بیرون از کار هم رئیس است. اما در کشور های دیگر رئیس تنها در دفتر
کاری اش رئیس است اما در بیرون از ساحه کاری درست مثل یک انسان عادی با دیگر
کارمندانش می نشیند، چای میخورد، صحبت می کند، میخندند، فکاهی می گویند، باهم معاشرت و
مزاح می کنند اما در افغانستان اینگونه نیست. در کشور های اروپایی رئیس صمیمی تر و
مهربان تر از دیگران است، و دوئسا در نهاد ها کوشش می کنند تمام مشکلات کارمندانش را حل کنند اما در
افغانستان رئیس بیشتر کم نما، قهار، جبار و ظالم تر از دیگران است و با هر کسی صحبت نمی کند و دیدنش هم برای
بسیاری کارمندان مشکل است.
30.
انگیزه های کاری کارمندان چیست؟
انگیزه های کارمندان در افغانستان چند بعدی است.
در بسیاری از کشور های اروپایی انگیزه کارمندان یا پول است و یا هم رسیدن به یک
مقام بالاتر اما در افغانستان سه چیز برای یک کارمند، هم زمان ارزش بسیار زیاد دارند و اگر
یکی از آنها نباشد، امکان دارد یک کارمند در آن نهاد کار نکند: احترام، پول، هدف مثبت به
نفع همه ی مردم (خدمت).
31.
رهبری خوب با مدیریت خوب چه فرق دارد؟
این یک سوالی است که اکثراً در بزنس مطرح می شود
که آیا رهبری و مدیریت از هم فرق دارند یا هر دو یکی اند. درین مورد بعضی به این
باورند که رهبری و مدیریت هر دو یکی اند اما بعضی دیگر باور دارند که رهبری یک
مفهموم گسترده تری نسبت به مدیریت دارد. مدیریت فقط صلاحیت های رسمی یک مدیر است
که تنها در ساختار یک نهاد مطرح می شود و در همان نهاد باقی می ماند اما رهبریت
نوعی نفوذ یک شخص در میان مردم در بیرون از محوطه یک نهاد است. مدیریت تنها از
بالا به پایین تنها کارمندان زیر دست مدیر را رهنمایی می کند تا کار یک نهاد را به درستی انجام
دهند. اما یک رهبر می تواند در سطح پایینی قرار داشته باشد اما بالا دستان خود را نیز
تحت تاثیر قرار دهد. رهبری مفهومی گسترده ایست که هر کار یک رهبر و هر سخن یک
رهبر، برای پیروانش از دل و جان پذیرفته می شود و عملی می شود، اما یک مدیر فقط
کسانی را که استخدام کرده است، در مقابل پول انگیزه می دهد تا برای یک نهاد در چهارچوب قوانین کار کند. هر دو در حل مشکلات
مردم کمک می کنن. یک رهبر در یک طیف وسیعی اثر گذار است، اما یک مدیر یک سطح کوچک
تر. رهبر اصل است اما مدیر یک کاپی از رهبر است، در ساختار رسمی یک نهاد. مدیر مقید
است به قانون یک نهاد اما رهبر آزاد است و به هیچ قانونی به جز به ارزش های بلند
انسانی، وابسته نیست. با توجه به این نکات بالا می توان نتیجه گرفت که مدیریت هر
قدر به سوی رهبری سوق داده شود، به همان اندازه موثریت آن بیشتر می شود.
32.
نقش پاداش و تشویق کارمندان چیست؟
در افغانستان همیشه مدیران و روئسای نهاد ها از
خشونت و دکتاتوری برای اجرای وظایف شان استفاده می کنند. نوعی مدیریت و رهبری که
در افغانستان است و آن نوع خشونتی را که مدیران، رهبران و روئسای نهاد ها در افغانستان بر کارمندان شان روا می دارند را، اگر در یک کشور اروپایی در نظر بگیریم، اکثر رفتار
مدیران، روئسا و رهبران نهاد های افغانستان نقض صریح حقوق بشر پنداشته می شود و در اذهان مردم اروپا، یاد آورنده زمان برده داری
خواهد بود. در دنیای امروزی مدیران و روئسای نهاد ها فقط با انگیزه دادن، تشویق کردن،
پاداش دادن، مهربانی و همکاری، کارمندان خود را به سوی موفقیت می کشانند.
33.
رضایت از کار یعنی چی؟
رضایت از کار می تواند یک نوع شاخص باشد برای
اندازه گیری کیفیت محیط کار و رفاه کارمندان یک نهاد. اگر تمام کارمندان چند نهاد
را در یک مصاحبه بپرسید که آیا از کار شان راضی هستند یا نه، این خود می تواند
سرنخ های خوبی باشد، برای تحقیق در مورد اینکه رفتار نهاد ها با کارمندان شان در
افغانستان چگونه است.
34.
فاصله قدرت یعنی چی؟
فاصله قدرت اشاره ایست به رفتار وزیران، رهبران، روئسا و مدیران با کار مندان شان و اینکه هر قدر کسی به قدرت برسد، چه اندازه از
دیگران دور می شود و تا چه اندازه در کشور های جهان سوم ملاقات آنها برای دیگران
مشکل می شود. در کشور های جهان اول این فاصله قدرت بسیار کم است، اما در کشور های
جهان سوم این فاصله بسیار زیاد است. وقتی کسی رئیس می شود، طوری فکر می کند که
شاید رئیس جمهور شده باشد و نباید کارمندانش را اجازه دهد که هر وقت با او بنشینند
و صحبت کنند. این طرز تفکر بسیار ویرانگر است و باید در افغانستان به این مسئله نیز توجه شود.
35.
ارتباطات به معنی مدرن آن در مدیریت چه نقش دارد؟
ارتباطات در نهاد ها به معنی هر نوع مکاتبات،
مراسلات، صحبت های تیلفونی و غیره تماس های امروزی به کمک تکنالوژی به مقصد کار
رسمی است که در کشور های دیگر به آن بسیار توجه شده است. و برای تمام کارمندان، ارتباطات
به نحوی تدریس می شود که سطح سودمندی آنرا بسیار تقویت می کنند. در بیشتر دفاتر برای هر موضوع یک مکتوب از قبل تنظیم شده و
آماده برای پرنت است و هر کارمندی نباید وقت خود را ضایع کرده و یک مکتوب جدا گانه برای یک موضوع بنویسد. فقط کافیست که اسم
و تاریخ را روی آن بنویسید و بفرستد. در صحبت های تیلفونی چگونه همکاران و دیگران
را باید مخاطب قرار دهید و از کدام الفاظ و کلمات استفاده کنید، اینها همه مسائلی اند که در کار اداری تدریس می شوند. سیستم فایلنگ و ترتیب کردن دوسیه ها بر اساس حروف الفبا، بر اساس موضوع، همه و همه باید به کارمندان تدریس شوند. ارتباطات مثبت یکی
از شرایط استخدام است. اگر شما بتوانید به شکل مثبتی ارتباط بر قرار کنید، شانس
شما برای استخدام بهتر خواهد بود. امیدوارم روزی افغانستان نیز به حدی برسد که
ارتباط را به اوج آن برساند که دیگر کشور های جهان بیایند و ارتباطات را از مردم
افغانستان میاموزند.
سید مجتبی ظاهر