۱۳۹۳/۰۹/۲۳

Ministry of Rehabilitation, Revival, Development and Growth of Embezzlement and Bribery

وزارت احیاء ، انکشاف، رشد و پرورش اختلاس و ارتشاء


پس از آنکه اولیای امور به حقیقت این مسئله پی بردند، که در راستای از بین بردن فساد های اقتصادی همچون اختلاس و ارتشاء هیچ کاری نمی توانند انجام دهند، تصمیم گرفتند که این پدیده را به رسمیت شناخته و بر خلاف باور های قبلی شان، چند سالی را به طور آزمایشی این پدیده ها را به جای سرکوب کردن در رسانه ها، رشد داده در احیاء و انکشاف آن تلاش کنند تا باشد که نتایج حاصلهء آن مورد ارزیابی و بر رسی قرار گیرد. به منظور به حقیقت پیوستن این هدف، دولت جمهوری اسلامی افغانستان، با تخصیص بودجه، یک وزارت جدید درین کشور به نام وزارت احیاء، انکشاف، رشد و پرورش اختلاص و ارتشاء به وجود آورده و از همهء مردم شریف افغانستان تقاضا کرد تا با این وزارت همکاری نزدیک داشته باشند. این وزارت در اولین روز کاری خود از تمام علاقمندان اختلاس و ارتشاء تقاضا کرد که درخواست های کاری شان را به آدرس این وزارت همراه با 500 دالر امریکایی منحیث رشوت برای استخدام بفرستند تا در یکی از بهترین سمت های این وزارت استخدام شوند. البته رتبه و مقام درین وزارت بستگی به میزان رشوت و پول علاقمندان دارد. هر کسی که رشوت بیشتر بدهد، به همان اندازه به کرسی ها و مقامات بلند تری دست خواهند یافت.

این وزارت برای شناسایی بزرگترین اختلاسگر سال برنامه های خوبی دارد و برای این منظور یک وبسایت ساخته است که هر کسی که بخواهد مقام بلندترین اختلاسگر سال را به دست آورد، باید مبلغ اختلاس ها و ارتشاء های خودش را درین وبسایت ثبت کند. شرط قبولی این مبلغ ها این است که باید حد اقل چهار نفر شاهد و یا قربانی آن اختلاس، از حقیقت بودن اختلاس به صورت آنلاین تائید کنند. پس از تحقق این برنامه، شما همه ساله شاهد برگزاری تجلیل از بزرگترین اختلاسگر سال و همچنین بزرگترین ارتشاگر سال خواهید بود که درین برنامه برای این اشخاص جوایزی اعطا خواهد شد.

در محفل افتتاحیهء که به همین مناسبت ایجاد شده بود، رئیس جمهور افغانستان این اقدام را بی سابقه خوانده و از ملل متحد و تمام کشور های جهان و جامعه بین المللی در افغانستان خواست که این پروژه را به دقت تحت نظارت بگیرند و نتایج آنرا به تمام کشور های جهان ابلاغ کنند تا کشور های دیگر دنیا از سرنوشت مردم افغانستان و از نتیجه احیاء، انکشاف، رشد و پرورش اختلاس و ارتشاء پند بگیرند. سخنگوی سازمان ملل متحد ازین اقدام افغانستان قدردانی کرده و این را یک گام ارزشمند و یک قربانی بزرگ در راستای کسب تجربه های نوین در مورد شناسایی اختلاس و ارتشاء در جهان خواند. سازمان ملل متحد گفت که افغانستان یک درس جدید برای تمام ملت های جهان خواهد داشت و این مسئله است که اگر اختلاس و ارتشاء در یک کشور به اوج آن برسد، سرنوشت آن ملت چه خواهد شد. ناتو و امریکا نیز حمایت شان را ازین پروژه عجیب و غریب افغانستان اعلام کرده و وعده هر نوع همکاری را در راستای تحقق اهداف این پروژه اعلام کردند.

وزیر این وزارت نو ایجاد افغانستان اعلام کرد که در هر قدم و در هر پروسه کوشش می کند که اختلاس و ارتشاء به اوج آن برسد و همین گام اول اخذ رشوت در استخدام اولین نشانه های این قاطعیت در عملکرد به سوی اهداف این وزارت است. او ارزش های جدیدی را در وزارت خود معرفی کرده و گفت که ما پس ازین به مردم افغانستان وعده می کنیم که زنکه بازی، بچه بازی، رشوت گیری، سوء استفاده از قدرت، نژادپرستی، وند گیری، دزدی از بودجه سالانه، قومگرایی، استخدام اعضای خانواده، راه جوری، تسلط جویی و برتری جویی های قومی، مخالفت با قانون اساسی، نقض و تخطی حقوق بشر، زورآزمایی، آنارشی، مخالفت با شایسته سالاری و تقویت برخورد های گروهی و پارتی بازی زا حمایت کرده و آنها را جزء اهداف اصلی این وزارت ساختیم و اینها همه همان ارزش هائیست که این وزارت بر مبنای آن کار خواهد کرد. او همچنان علاوه کرد که این وزارت همه ساله بهترین های خود را به رسانه های افغانستان طی یک محفل بزرگ معرفی خواهد کرد و به آنها جایزه خواهند داد. او گفت هر شش ماه و یا هر سال یک بار، بهترین اشخاص خود را در زمینه های ذیل به معرفی خواهد گرفت:

1.       بهترین زنکه باز افغانستان
2.       بهترین بچه باز افغانستان
3.       بهترین رشوتگیر افغانستان
4.       بهترین سوء استفاده گر از قدرت
5.       بهترین نژادپرست افغانستان
6.       بهترین وند گیر افغانستان
7.       بهترین دزد افغانستان
8.       بهترین ناقض حقوق بشر
9.       بهترین زورآزمای افغانستان
10.   بهترین آنارشیست افغانستان
11.   بهترین نمونه عدم شایسته سالاری (ناشایسته ترین کارمند سال)
12.   بزرگترین حزبی و یا بزرگترین کسی که حامی گروهی دارد





................................................................


Ministry of Rehabilitation, Revival, Development and Growth of Embezzlement and Bribery (satire)


After the government authorities of Afghanistan found out that they are helpless and unable to fight against corruption and fraud including embezzlement and bribery, they decided to recognize these phenomena and make them allowed and official. To the realization of this objective, the Government of the Islamic Republic of Afghanistan, with the allocation of funds, created a new ministry in this country in the name of Ministry of Rehabilitation, Revival, Development and Growth of Embezzlement and Bribery and the government of Afghanistan appealed of all the people of Afghanistan to work closely with this Ministry. The employment, position and ranking in this ministry depend on the financial ability of the appliers to bribe and it is directly relevant to the amount of money they can spend. Anyone who bribes more, he will get just the same higher position, seats and ranking, as per mount of his / her money.

This ministry has a number of good programs to identify the most corrupt person and that is why it has created a website where people can register the amount of their bribery to win a prize but the registered amounts are only acceptable with the confirmation of four other persons or victims of the bribery online.

After realization of this program, every year the ministry will celebrate and appreciate the most corrupt celebrity of the year and it will be the largest celebration of the year in which awards will be granted to such corrupt person in different fields.

In the opening ceremony of this ministry, the president of Afghanistan has praised this initiation and this new step towards development and growth of corruption in the country. He said that this is a new step for Afghanistan and he also asked the United Nations and the international community in Afghanistan to follow and monitor this project step by step and to announce the results and impacts of this project to other nations of the world as an experimental and pilot project to see what happens if the corruption reaches to its peak in a country so that other nations learn lessons from Afghanistan.

A UN spokesman in Afghanistan appreciated this action and said that this is an important step and a great sacrifice in order to gain experience of innovations in recognition of the embezzlement, and the act of corruption in a country. NATO and America have announced their support of this project in Afghanistan and promised of cooperation in order to achieve the objectives of this project.

The new minister has introduced new values in the ministry to the people of Afghanistan and said that we have these promises to the people of Afghanistan to support sexual harassment, pedophilia, bribery, abuse of power, racism, the theft of the annual budget, ethnocentrism, employment of family members (nepotism), the conspiracy, seeking ethnic dominance- and superiority, actions against the constitution, breach and violations of human rights, power imbalances, anarchy, supporting and strengthening the public opinion against professionalism and specialization in which the main objectives of the Ministry lies and the Ministry will work to grow and develop these issues. He said every six months or once a year, there will be celebrations in which the top celebrity of each of these values as the best corrupt person of the year will be introduced in the following fields:

  1. Who is the best rapist in Afghanistan?
  2. Who is the craziest pedophile of Afghanistan?
  3. Who is the best briber or bribe receiver in Afghanistan?
  4. Who is the best person to abuse his power in Afghanistan?
  5. Who is the top racist in Afghanistan?
  6. Who is the best robber in Afghanistan?
  7. Who is the best thief in Afghanistan?
  8. Who is the best violator of human rights?
  9. Who is the best fighter in Afghanistan?
  10. Who is the best anarchist in Afghanistan?
  11. Who is the best example of nepotism?
  12. Who is the top man who uses a party or group support in negative ways? 



۱۳۹۳/۰۹/۲۲

Khuda kafan kash saabeqa biamorza!



خدا کفن کش سابقه بیامرزه !


گویند که در یک قریه به خاطر فقر شدید، مشکل دزدی به بزرگ ترین مشکل تبدیل شده بود. در میان همه دزد های این محل یک دزد متفاوت تر از دیگران بود. او کفن می دزدید. همه ی مردم محل او را به نام "کفن کش" می شناختند. هرجا که کسی فوت می کرد، کفن کش، پس ازینکه دفن می شد، همان دزد رفته جسد را بیرون کرده و کفن او را می دزدید. مردم محل ازین وضعیت به تنگ آمده بود. به پولیس شکایت کردند اما هیچ فایده ی نداشت. هر قدر در مسجد ها تبلیغ کردند که دزدیدن کفن کار خوبی نیست، اگر هر چیزی را می دزدید اما کفن را ندزدید، اما این تبلیغ ها نیز هیچ تاثیری بر کار آن دزد نداشت. مردم محل تصمیم گرفتند که باید پیره و گزمه را بر قبرستان شروع کنند، تا بتوانند ازین راه همان دزد را دستگیر کرده و به قانون بسپارند تا مجازات شود. بلاخره این دزد یک شب سر یک قبر دستگیر شد و مردمانی که قبلاً کفن های فامیل شان دزدی شده بود با عصبانیت به او حمله کرده با سنگ و چوب او را به حدی زدند که قبل از دستگیری کفن کش از بین رفت. چند روزی ازین مسئله گذشت، که یک دزد جدید دیگر، و اما خطرناکتر از دزد قبلی پیدا شد. این دزد هر جایی که جسد را دفن می کردند، حتماً قبر جدید را پیدا کرده، با وجودی که کفن را می دزدید، جسد را نیز تکه تکه کرده به روی سرک می انداخت. مردم محل وقتی ازین دزد جدید باخبر شدند، همه برای دزد قبلی دعا کرده و گفتند "خدا کفن کش سابقه بیامرزه!" او اگر کفن را می دزدید، حد اقل با جسد کاری نداشت و به جسد مردگان ما بی احترامی نمی کرد. آن کفن کش سابق نسبت به این دزد جدید بسیار مهربان تر و با انصاف تر بوده، اما ما خبر نداشتیم که وضعیت ازین بدتر هم می شود. اگر قبلاً می دانستیم که بعد از کشتن او به این مشکل دچار می شوئیم، همان کفن کش قبلی را نمی کشتیم. همه یکجا با هم دست های خود را بلند کرده و چنین دعا کردند "خدا کفن کش سابق را رخمت کند و بیامرزد". حالا این دعا به یک ضرب المثل تبدیل شده است که میگویند "خدا کفن کش سابقه بیامرزه" یعنی از بد بدترش توبه ...


........................ ........................ ........................ 


May God bless the former shroud stealer!



Once upon a time, in a village, because of extreme poverty, the problem of piracy had become a major problem. Among all the other thieves, there was a particular thief who was different than others. He was also stealing but one special thing. He was not after jewelry, diamonds or gold. He stole only the shroud.  He was famous for his work but no one knew who he was. All the locals called him "shroud stealer". Whenever someone died, after the body was buried, the thief would go to take the body out and stole the shroud. Locals were appalled by this situation. They complained to the police but there was no avail. The people started a campaign in the mosques to preach against this kind of stealing, they said to the public that “stealing the shroud” is not normal and it is not even good for the thief, the thief should steal everything except the shroud, but these campaigns had not any impacts on the work of that particular thief. The local people started patrolling the cemeteries so that they can arrest the thief and hand him over to the police. After a few days of patrolling, they arrested the thief on a grave while he was digging the grave. The families of previous death bodies got angry and started to hit the thief with stones and sticks in their hands and they hit the thief so much that he eventually died under the angry people’s hands. After a few days of this incident, a new thief appeared in the village, and the new thief was even weirder than previous one. The new thief stole not only the shroud of the buried bodies by finding the new graves no matter wherever they were hidden under ground, he also cut the bodies into small pieces and would through it on the streets. When locals heard about this new thief, they said "May God bless the former shroud stealer!" He was much better than the new one. If he stole the shroud, at least he did not disrespect the death bodies of this village. Former thief of the shroud in comparison to the new thief was very friendly and more than fair, but we did not know that this situation will get even worse. If we already knew that after his death we would face such a brutal thief, we would not have killed the previous shroud stealer. All raised their hands together and prayed that "May God bless the former shroud stealer". Now this prayer has become a proverb that says, “May God bless the former shroud stealer!" which means that the situation has got even worse than before. 

۱۳۹۳/۰۹/۲۱

Religious Extremism in Afghanistan

افراط گرایی مذهبی در افغانستان



هر عمل یک عکس العمل دارد، اگر شما فکر می کنید که افغانستان از تندروی و افراط گرایی مذهبی رنج می برد، شما بهتر است اینگونه فکر کنید که چه نوع اقدامات باعث شده است که این نوع از واکنش به وجود بیاید. شما بهتر است در مورد آن محیط خاص فکر کنید و آنچه که در آن محیط وجود ندارد. شما بهتر است در مورد مسئولیت اجتماعی و اساسی دولت فکر کنید، شما بهتر است در مورد فرصت های آموزش حقوق بشر و رفاه مردم فکر کنید. دسترسی به آموزش با کیفیت نقش مهمی ایفا می کند. دیکتاتوری و حکومت فاسد ایجاد ناامیدی اجتماعی و افسردگی می کند. این حقایق واضح و قابل مشاهده ی است در آن کشور که به ایجاد افراط گرایی مذهبی کمک می کند. اگر تمام کشورهای کمک کننده به افغانستان 100 بورس تحصیلی در هر سال برای دانش آموزان افغان بدهند، افراط گرایی در منطقه پس از 5 سال وجود نخواهد داشت. 35 سال جنگ و بدون غذا و مکتب، اگر تمام این مشکلات در افغانستان حل شود، افراط گرایی مذهبی درین کشور شانسی نخواهد داشت.

........................................................


Every action has a reaction, if you think Afghanistan suffers from religious extremism, you better think of what kinds of actions has caused that kind of reaction. You better think of that specific environment and what it lacks. You better think of basic social responsibility of government, you better think of human rights education, you better think of people's welfare. Access to quality education plays an important role. Dictatorship and corrupt governance create social hopelessness and desperation. These are the fundamental facts on the ground, which create religious extremism. If all donor countries provide 100 scholarships per year for Afghan students, there will be no extremism in that area after 5 years. 35 years of war and no food and schools, if all these problems would be tackled in Afghanistan, there would be no chance for religious extremism.

۱۳۹۳/۰۹/۱۹

Afghan Star Evaluation Form


A Love Story under the Taliban Regime


This is based on a true situation that happened in a village of Afghanistan and the author only changes the names of the people and place to hide the real people’s identities.


A Shiite family escapes from one of the provinces which were recently conquered by the Taliban in 1998 into another one due to the fear of the Taliban’s announcement in the mosques which stated that “all the Shiites are infidels and they should be headed and their women and properties should be robbed, because their properties are halaal (which means “permitted, lawful, licit or legit according to Sharia law) for the Taliban Muslims. Even though most of the residents of the area and local people did not accept this order but they were afraid and no one would dare to say that it is a wrong and stupid order.

When the family arrives in the new province, even though there was a village in which most of the residents were Shiites but the Taliban already reached there too and the family did not know that because there were no electricity available and also TV and radios were not allowed. This is a small green village in which almost everyone knows each other. The family had some agricultural lands here in this village and they came to get something out of it to survive but the family witnessed that there came many other families too who had no land there but they came to seek refuge in that village because it was famous for being a Shiite village and all other Shiites would feel safer when they are together. This was the reason which had divided people into two different categories, the land owners and the farmers. But the land owners would give their lands to the farmers based on traditional agreement of fifty-fifty.

Almost 99 % of the population of the village was busy in agriculture. There were different kinds of arable agricultural lands based on their watering resources. There were rain-fed, spring-fed, and canal-fed cultivation lands. There were non-arable lands too. The consecutive 7 years of drought had intensified the shortage of water in the area and increased different kinds of agricultural pests.

Everybody was scared and no one would dare to go out to work because they were afraid to face the Taliban. The Taliban announced new rules for the village. The rules were as below:

  1. You should wear a turban (Lungee) or a cap to cover your head.
  2. You should not shave your bear and mustachios and let them grow.
  3. You should never ever listen to music, and therefore you should not have a radio or TV set at home.
  4. You should not wear jeans or pants but you have to wear traditional clothes called “Perahan and Tunbaan”.
  5. You should not have a good looking hair style; you should better shave your head.
  6. You should not smoke or drink alcoholic drinks.
  7. You should pray 5 times in a day.
  8. Each family should send a man of the family as a soldier for the Taliban, if you don’t have anyone; you better pay the price for another soldier to go. The price was the price of life of person because everyone was sure of death while going and working for the Taliban. The price was going up and down according to severity of the security situation. The price was fluctuating between one million and one and a half million Afghan currency per month.
  9. Women should not go out without a male escort and they should not work or go to school.
  10. You don’t have to do remember the day in which the grand child of Mohammad was murdered and you don’t have to do a “Mourning Ceremony” for that purpose.
  11. You have to pray the way the Taliban do and you don’t have to pray while your hands are open, you have to close your hands and believe in what the Taliban believes in.
Some of these rules were written and some others were unwritten but only practiced regulations and rules of the Taliban.  

The price of a soldier was too much for a farmer or a land owner family who were severely affected by draught. They were selling their properties such as a pair of bulls for plough, milking cows, cattle and other house stuff to make money for each month to pay for the Taliban otherwise they would face severe punishments such as imprisonment or death.

The family who came from the other province has educated children because access to quality education in the other province was much better before the Taliban arrived. The young son of the family was a sportsman and every morning he would wake up and start to do some sorts of Kung-fu sports on their lands which were quite interesting for other young boys in the village. Soon other boys from the neighborhood joined him and asked if they could learn that sport and exercises from him. He appreciated and accepted. There were around 20 young boys who were exercising with his every morning. The boy notices that almost all the young boys are uneducated, so he started to tell them nice quotes of the great men of the world every day after the exercise. He was afraid to tell them the quotes of the western philosophers because it could create problem for him of the Taliban heard about it. He was saying nice quotes like the one of Prophet Mohammad as has said “Treat others the way that you want to be treated”. Soon he was very famous in that village and the number of his free students was growing every day. The village did not have a good source of drinking water and the boy was feeling it very hard because he was new in the village and he was not able to drink water like the other locals from the river water which came passing different valleys. He was also giving some advice on drinking water and warned the young boys of the possible diseases which can come from the polluted drinking water of the river. He was telling the students not to drink from the river water and they have to go and walk to the spring and supply their families with the drinking water from the only spring in the village.

One day, one of his students told him about his secrets after the exercise. He said that he has fallen in love with the daughter of their farmer. He said that she is very beautiful. He said that his farmer is also one of the newly arrived families there in that village.

The teacher gave his some good advice and told him: Listen, the situation here is very critical and falling in love in this situation can be very dangerous. You know that Taliban are looking for an excuse to attack on us. Please don’t try to give them that excuse. If you really like her, you can send your parents to her house and ask the hand of their daughter and get married to her. If you are not going to get married, don’t go roaming around their house because of the brother of the girl finds out about this issue, he will create problems for you and you both will start fighting each other and you both will get in a big trouble. If you something wrong to her sister, you will destroy the reputation of the family and all the people of the village will start saying bad things about them and they will lose their respect and reputation in the eyes of the public and other villagers will start gossiping about that girl and all of them will call her a prostitute. When the brother hears about this issue, he will seek revenge and will create problems for you. Don’t do anything stupid.

The boy said “thanks for the nice advice” and they said good boy to each other.

After a few weeks, one of the Taliban soldier knocked the door. The boy opened and he was afraid to see an armed man with a Kalashnikov behind his door.

Taliban soldier: Are you the boy who is training sports to boys in the village?

Boy: Yes, I am.

Taliban soldier: Commander has asked for you. Follow me.

Boy: Is everything all right? Am I in trouble?

Taliban soldier: I don’t know, I was just asked to take you the district building to meet our commander.

Boy: By the way, you don’t speak Pashto like other Taliban! Where are you from? You look quite educated and civilized boy.

Taliban soldier: I am from Kabul. I studied 12 years of school in Kabul?

Boy: How come you are with the Taliban? I thought, they are all Pashtuns and they are mostly from Kandahar, Helmand, Uruzgan and those areas which are bordered with Pakistan. Now it is a surprise that you are with them.

Taliban soldier: Yes, that is true. There are many soldiers from other countries such as Arabs, Chechens, Pakistani as well as other unknown men with us. But do I look like an extremist?

Boy: No, you don’t, that is why I am not afraid of you so much and that is why I can ask you all this.

Taliban soldier: Can I tell you something? A secret? And don’t tell any of the Taliban about this ok? Otherwise they will kill me.

Boy: Ok trust me. I won’t tell anyone. What is it?

Taliban soldier: I was walking on the streets of Kabul to go to the market and buy some food for my family. The Taliban stopped the car and arrested me and all other men walking on the street and put us inside a track. They took us to their base and gave us guns and sent us to different districts and provinces as soldiers. We have no choice. I haven’t seen my family for 2 years now. The situation is not good around here. I think I will die here every day. Can you hide me in your house for some days? And then help me escape from here?

Boy: Are you joking? Maybe your commander will kill me when I go there. Will they leave me go back home?

Taliban soldier: Yes, they won’t kill you. They warn you about something.  

Boy: Ok, even if they release me. I am so sorry to tell you that I can’t help you. You know I can’t risk my life to help you. First if they get to know about it, they will kill all my family. Even if they don’t know anything about it, the locals will see you and they will report you either to them or to other parties after collapse of the Taliban and they will kill me in the other regime by the name of helping Taliban. I hope you can understand me.  

Taliban soldier: (looking down and feeling sad he said) Ok, it is ok, no problem. Just try to be bold and don’t be afraid to talk to them what they ask you. If you are afraid, they will think you are a bad guy. Do you speak Pashto?

Boy: Yes, I learned it at school.

Taliban soldier: Ok, that is very good. Speak to them in Pashto, it will help you, it can save you from many troubles, and tell them that you are not doing anything wrong and you just sport everyday and these people came and joined you for free. Show them that you are a good Muslim. If you have learned some prayers from school, here is the time to show that you know some Arabic prayers; they may also help you save your life from these dangerous people. Don’t show them that you are a highly educated man, they may feel jealous. Just pretend that you are a stupid religious Pashtun who does nothing except saying 5 time prayers in a day and those sports. If they ask you about your religion, don’t tell them that you are Shiite, they can’t prove it and maybe you have studied Sunni books at school and you know everything about Sunni religion, you better tell them that you are Sunni Hanafi but you are interested in Wahabi thoughts as well and tell them that you read some of his books. Tell them that your brother is fighting in the first line of Taliban in Kandahar even if you don’t have a brother. If they ask you why do you train these boys in sports? You better lie about it and tell them that sport is good for Taliban. Tell them that they are those Taliban soldiers that you are hiring them from the community and they are getting ready to join with you in the fight.

Boy: Ok, thanks for the advice. Why you are helping me?

Taliban soldier: Because I know what they think from inside and I don’t want you to suffer from them like me. I hate them but I can’t do anything. They send us in the front lines where there are land mines and save their own soldiers. If we go ahead, the Northern Alliance and Hazaras will kill us and if escape from the front line of the war, these Taliban will shoot us from behind. I don’t know this area very well and I can’t find my way to escape. If they find me after I escape, they will just shoot me right in my forehead because they shot many of my friends who escaped.

On half of the way, the boy meets another soldier of the Taliban who has a Kalashnikov on his shoulder

Taliban soldier: Here is my friend. He is also like me from Kabul. We both are the only Dari speakers who remained alive here and learned Pashto with them here. He is also looking for a way to escape.

Boy: Samalaikum, you look exactly like Akshay Kumar, a Hindustani film star. Do you know him?

Taliban soldier 2: He smiles and takes his finger against his lips and says (Assshhh) which means don’t say it loudly or be quite. Don’t talk about films and Hindi films for the Taliban. Real Taliban will kill you if they hear those names. Yes, I know him very well and I watched many of his films before the Taliban regime. But now TV, Radio and all other sorts of entertainment tools are prohibited.

Boy: Ok, I know it. But not among us.

Taliban soldier 2: Let’s forget about it in order to stay alive.

They reached the building after 30 minutes walk

The building has trees and there are many broken pieces of cassettes, tape recorders, taps and TV sets hanging on the trees which mean that they have broken it down. You all gun men around you with Turbans and they all look at you as another species. They have broken all the tables and chairs and they are using carpets such as rugs inside the office and they all sit on the floor. Some of them can’t speak properly because they have some “Naswaar” in their mouth. Everyone has a gun either on his shoulder or just beside him. There are no women in the offices. All of them are either old men or young boys. 
  
Taliban soldier: Sir, here is the sportsman.

Boy: Assalamo - alaikum wa rahmatullah-e- wa barakaatuhu! (Peace be upon you and the Mercy and Blessings of God be upon you).

Commander: Wa-alaikum-asalam (Peace be upon you too). Hagha de sport malem ta ye? (Are you the sports teacher? He asks the question in Pashto).

Boy: Yes sir that is me.  

Commander: Every day I see that you are training some boys. Are you training some soldiers against us in this area?  

Boy: No sir, they are ordinary boys who do the doing exercise to stay fit and healthy and some of them are those who are hired for the Taliban as soldiers because they need money.

Commander: I warn you to make sure that you don’t create problems for us. We already have too many people fighting against us just outside this village and we don’t want any other problems inside this village.  Ok?

Boy: Ok sir, if you order sir, I will stop this exercise.

Commander: Ok stop it then. Let me take you out to show you something.

They go out in the yard and see two men who have no top clothes and other two men are whipping them strongly and they cry loudly.

Commander: Do you know this man?

Boy: Yes sir, he was my student in sports.

Commander: And the other man?

Boy: No, I don’t know him sir.

Commander: He is his farmer. What kind of a person was your student?

Boy: He is a good boy sir.

Commander: You ask me to release him?

Boy: I don’t know what has he done?

Commander: He had an affair with the sister of his farmer. We knew it already. One day they both were caught in a barn of the cattle of the farmer’s house by the girl’s brother. He took the girl home and imprisoned the boy there and sent his own parents to the house of the boy and asked their parents to make an arrangement to make the two young to get married. The parents of the boy did not agree and the mother of the boy came reported a kidnapping of his son to the Taliban. We sent some soldiers and got the boy, the kidnapper brother and the girl. Now you have to do your job as a teacher to solve this issue.

Boy: I can’t do anything sir. Please don’t involve me in this case.

Commander: Are you sure you are not going to help with the Taliban? Do you know what does that mean?

Boy: What should I do sir?

Commander: Not much, because you speak good Pashto and that is why I am going to ignore all your sports and other problems that you can create, you just go to the parents of both families and tell them to bring us 5 million Afghani each so that we can arrange to ignore this issue by making these two young couple to get married after a 100 whips in the public. Otherwise the girl will remain as our bride and the boy will be tortured here in the prison.

Boy: Ok sir, I will take the message. What if the families do not have that much money?

Commander: They will find it because it is a serious issue and they will find it for sure. Tell them to find it by any means, if they want the boy and the girl alive.

The Taliban borrowed a car and a driver for the boy and after 2 hours he returns back

Boy: They don’t have it but it will take time for them to find it. They will sell whatever they have and they will make that much money.

Commander: You may go now, but make sure that you don’t tell anyone about it.

After a few weeks, the boys sees that there are many bodies in a car being carried to towards that building, he sees the bodies of the two boys who were trying to escape from the Taliban. He feels very sad because he could not help to save those two boys.

The boys and the girl were released finally from the prison and they were forcibly married by the Taliban to each other. The next day all the people are gathered in front of the house of the newlywed couple and there are some bodies found and there were blood all over the house.

We asked what happened there. They said that the brother of the girl came to seek revenge and he attacked to their house one night with a gun and fired at all the family and escaped from the village. He took his family already from the area and now he escaped to another country. The newlywed boy lost his parents in the gun shot and lost one of his own legs and his wife also died in the gunshot. The boy sold all what he had and left Afghanistan forever.
All this happened somewhere here. 



۱۳۹۳/۰۹/۰۱

Organizational Behavior in Afghanistan

رفتار و عملکرد نهاد (سازمان) ها در افغانستان

درین نوشته من میخواهم کلمه "نهاد" را برای اشاره به چندین نوع ساختار های مختلف برای ساده سازی از پیچیدگی ها و سوء تفاهم استفاده کنم، تا از پراگندگی و سردرگمی ها جلوگیری شود. منظور من از نهاد درین متن، تمام ساختار هایی است که چند تن از مردم افغانستان، تحت یک نام، گرد هم آمده اند تا به صورت گروهی کاری را انجام دهند. این کلمه "نهاد" درین متن یک نام انتخابی عمدی است که به جای وزارت، سازمان، انجو، شرکت، موسسه، بنیاد، مکتب، شهرداری، شفاخانه، کلینیک، دوکان، اتاق تجارت، ریاست، دیپارتمنت، حزب سیاسی، کتابخانه، دواخانه، و غیره گروه های موجود در افغانستان به شکل اسم مستعار و عمومی استفاده می شود.

یکی از مسائل مهم در مدیریت مدرن امروزی مطالعه رفتار نهاد ها در یک جامعه است که می تواند برای اداره و مدیریت سالم در یک جامعه کمک کند. در افغانستان نیز می توان به این مسئله از چندین زاویه نگاه کرد. در افغانستان با توجه به تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اخیر و با در نظر داشت تندروی های دینی درین کشور، این موضوع می تواند یک نقش بسیار مهم و سازنده در ایجاد تفاهم میان گروه های مختلف سیاسی که بر اساس باور های مختلفی شکل گرفته است، ایفا کند. یک چیزی که در افغانستان همیشه مشکل آفرین بوده است، همین رفتار نهاد ها همیشه مورد شک و تردید واقع شده است و همیشه به نهاد های مختلف برچسب های عقیدتی، اطلاعاتی، فرقه ای، مذهبی و یا هم تبعیض زده شده است، که بیانگر ضعف مدیریت و اطلاع رسانی دقیق و عدم توجه به رفتار نهاد ها درین کشور می باشد. با توجه به انواع مختلف نهاد ها درین کشور می توان  نهاد ها را به چند دسته تقسیم کرد:

       1.            نهاد های دولتی
       2.            نهاد های سکتور خصوصی
       3.            نهاد های جامعه مدنی
       4.            نهاد های سیاسی

1.       نهاد های دولتی
نهاد های دولتی عبارتند از وزارتخانه های کشور و دیگر بخش های مربوط به وزارتخانه ها که در سراسر کشور فعالیت دارند. این نهاد ها می توانند به نوبه خود هر کدام هم انتفاعی باشند، هم غیر انتفاعی، هم سکتوری و هم اقتصادی و فرهنگی. نهاد های اقتصادی دولتی در یک کشور از اهمیت خاصی برخوردار اند که اگر به این نهاد ها توجه جدی صورت بگیرد، افغانستان می تواند از نظر اقتصادی رشد کند. این نهاد ها عبارتند از:

a)      وزارت اقتصاد
b)      وزارت تجارت
c)       وزارت مالیه
d)      بانک مرکزی افغانستان

2.       نهاد های سکتور خصوصی
نهاد های سکتور خصوصی از کوچکترین کراچی شور نخود فروشی لب سرک گرفته، شامل دکان های لب سرک تا بزرگ ترین شرکت های تولیدی، تجارتی (وارداتی و صادراتی)، نهاد های فنی و مسلکی (حرفوی) مانند مستریخانه، سلمانی ها، نجاری ها، شرکت های ساختمانی، مغازه های ترمیم لوازم الکترونیکی، موسسات تعلیمی ... و غیره نهاد هایی که ملکیت شخصی اشخاص اند و بعضی از موسسات خیریه و غیر دولتی نیز شامل این گروه از نهاد ها می شوند.

3.       نهاد های جامعه مدنی
نهاد های جامعه مدنی افغانستان عبارتند از همه موسساتی که در بخش دفاع از حقوق اتباع افغانستان کار می کنند. این موسسات و نهاد ها شامل نهاد های دفاع از حقوق بشر، موسسات رسانه ی دیداری و شنیداری همچون روزنامه ها، تلویزیون ها، رادیو ها، انجمن ها، بعضی از موسسات خیریه و کمک رسانی و بعضی از موسسات غیر دولتی نیز شامل این دسته از نهاد ها می شوند.

4.       نهاد های سیاسی
این دسته از نهاد ها بیشتر احزاب سیاسی اند که بر محور عقاید دینی، مذهبی و یا هم بر اساس قومیت شکل گرفته اند. احزاب سیاسی در افغانستان بسیار فعالانه در جنگ های داخلی سهم داشتند و این احزاب بیشتر تک فردی اند، طوری که یک شخص در راس آن قرار می گیرد و تا آخر عمر همان شخص در راس یک حزب باقی می ماند. کمتر احزاب دموکراتیک در افغانستان شکل گرفته است که هر چند سال یک بار انتخابات کنند و رهبر حزب خود را از میان بهترین اعضای خود انتخاب کنند. احزاب چند قومی در افغانستان کمتر وجود دارد و دلیل اصلی عدم رشد احزاب سیاسی در افغانستان، محوریت احزاب سیاسی است که بیشتر بر اساس دین، نژاد، زبان و یا هم بر اساس منفعت شخصی یک فرد که همان رهبر یک حزب است، شکل گرفته است. احزاب در افغانستان باید دموکراتیک شوند و حد اقل معیار دموکراسی را که همان تغیر در رهبری و انتقال قدرت به شکل مسالمت آمیز از یک شخص به شخص دیگر است را ، باید خود احزاب سیاسی رعایت کرده و احزاب باید اصلاحات را از درون حزب خود شروع کنند. 

از نظر اهداف نیز می توان نهاد ها را به چند دسته تقسیم کرد. نهاد های انتفاعی و غیر انتفاعی. نهاد های انتفاعی همان نهاد هایی اند که هدف آنها منفعت اقتصادی است و به اصطلاح عامیانه "پول محور" اند و برای به دست آوردن پول یا خدمات عرضه می کنند و یا هم کالا های تجارتی عرضه می کنند. و اما نهاد های غیر انتفاعی آن عده از نهاد هایی اند که هدف اصلی آنها پول نیست، بلکه به مسائلی دیگری می اندیشند و اهداف دیگری را غیر از مسائل پولی، برای بهبودی وضعیت زندگی مردم دنبال می کنند. نهاد ها چه انتفاعی باشند و چه غیر انتفاعی، سکتوری نیز هستند. هدف از سکتوری بودن شان این است که فعالیت های شان مربوط به یکی از سکتور ها می شود.

یک بخش بزرگی دیگری از نهاد ها در افغانستان، نهاد های خارجی اند که هر کدام اهداف خاص خود را دنبال می کنند که عبارتند از شاخه های مختلف ملل متحد، موسسات خیریه بین المللی، سفارتخانه های کشور های دوست، موسسات غیر دولتی (انجو) های بین المللی، نیرو های نظامی کشور های مختلف و غیره موسساتی که به عنوان نهاد های دونر (کمک کننده) در افغانستان حضور دارند. این موسسات بیشتر پروژه های خورد و کوچکی را در افغانستان بر اساس اولویت های خود شان تمویل می کنند. این نهاد ها فعلاً درین مقاله مورد بحث ما نیست اما هر زمانی که لازم شد نقش آن ها در رابطه با نهاد ملی های افغانستان بیان خواهیم کرد.

رفتار این همه نهاد های متفاوت در افغانستان را می توان از چند زاویه مورد بر رسی قرار داد. من این زوایای مختلفی را که می خواهم بحث کنم، اول در قالب یک چند سوال مطرح می کنم تا روشن شود که روی چه چیز هایی درین بخش صحبت می کنم، سپس می پردازم به هر کدام این مسائل به صورت جدا گانه. مسئله اول اینکه رفتار یک نهاد چیزی نیست به جز از رفتار انسان های یک جامعه در قالب یک نهاد که این رفتار را می توان در چند سطح مطالعه کرد:

a)      رفتار فردی کارمندان در یک نهاد و تاثیرات آن بر کل نهاد و تصویر کلی نهاد در اذهان عامه
b)      رفتار گروهی در یک نهاد
c)       رفتار خود یک نهاد در بین یک جامعه و تشکیل تصویر نهاد در اذهان عامه

a.       رفتار فردی کارمندان در یک نهاد و تاثیرات آن بر کل نهاد و تصویر کلی نهاد در اذهان عامه
یکی از مسائل مهمی که می شود در مورد رفتار کارمندان در یک نهاد بحث کرد،  این مسئله است که اکثر کارمندان نهاد های افغانستان به درستی و به وضاحت کامل نمی دانند که وظیفه آنها در یک نهاد چیست و کدام کار ها مربوط کدام یک از کارمندان می شود. از جانبی هم انتظارات و توقعات رئیس یک نهاد از کارمند بیش از توان کارمندان است که این دو مسئله باعث می شود که نارضایتی کامل میان کارمندان و رئیس به وجود بیاید. از جانب دیگر قرار داد های کاری در افغانستان واضح نیستند که بتوانند نیاز های حقوقی کارمندان و نهاد ها را همزمان مرفوع ساخته و وظایف و ساعات کاری یک کارمند را مشخص بسازند. همین ابهام است که باعث نزاع و سوء تفاهمات در یک نهاد می شوند. عدم موجودیت یک قانون کار خوب و قابل اجرا در افغانستان و همچنان عدم همکاری میان کارمندان، عدم فرهنگ کار گروهی و همچشمی ها، کارمندان را در یک رقابت نا سالم قرار می دهد. این امر باعث می شود که انرژی و پوتنسیل موجود در یک نهاد و تمام نیروی بشری به جای اینکه در یک مسیر و جهت سودمند و منفعت بار برای نهاد و در راستای آبادی افغانستان به مصرف برسد، یا ضایع می شود و یا هم صرف تخریب شخصیت ها، فعالیت های زیانبار و باعث از بین رفتن نتایج کار همه ی همکاران می شود. مشکلات اساسی رفتار کارمندان در نهاد های افغانستان ناشی از برخورد های سلیقه ی، عدم آگاهی از حقوق همدیگر و عدم آگاهی از وظایف، عدم وضاحت در قرار داد های کاری، ارتباطات ضعیف، عدم موجودیت یک سیستم نظارت، عدم گزارش دهی از پیشرفت کار، عدم همبستگی و انسجام کاری، پائین بودن ظرفیت و نا توانی مدیران در پروژه سازی کار ها، عدم هماهنگی میان بخش های مختلف کاری و نبود یک سیستم جمع آوری و پخش اطلاعات، و عدم توجه به پروژه های ارتقا ظرفیت کارمندان در یک نهاد می باشد. اینها همه مسائلی اند که هم اکنون در هر نهاد افغانستان وجود دارند و بر نتایج کار هر نهاد و تصویر آن نهاد از اذهان مردم اثرات منفی خود را گذاشته و یک نهاد را به بوروکراسی و کاغذپرانی و مشکل آفرینی مشهور می سازد. یکی از بزرگ ترین مشکلات افغانستان عدم شناسایی زحمات یک کارمند توسط یک نهاد و یا رئیس یک نهاد است که در بیشتر مواقع زحمات اصلی را یک شخص متقبل می شود و پاداش و تقدیر زحمات او به کسی دیگری داده می شود. این عدم قدردانی از زحمات کارمندان باعث دلسردی و کم کاری کارمند اصلی شده و در حقیقت سرقت نتایج زحمات یک کارمند و یا سرقت ملکیت های فکری و ذهنی یک کارمند توسط کارمند دیگر در نهاد های افغانستان به جای اینکه سرزنش شود، تشویق نیز می شود که این نوع مشکلات باعث تضعیف روابط کاری و از بین رفتن اعتماد یک نهاد در میان کارمندان همان نهاد شده و در نتیجه نهاد مذکور به بحران نیروی بشری مواجه می شود.  

b.      رفتار گروهی در یک نهاد
رفتار گروهی بستگی دارد به تشکیل گروه ها در نهاد های افغانستان که تشکیل گروه ها بیشتر بر اساس وجه های مشترک کارمندان صورت می گیرد. وجه های مشترک در میان کارمندان متاسفانه مثبت نبوده و در اثر جنگ های داخلی طرز تفکر بیشتر مردم افغانستان به سوی شاخص های منفی نژاد پرستی، قوم گرایی و زبان محوری گرایش پیدا کرده است. این گرایش ها باعث می شود که کارمندان یک نهاد گروه های خاص خود را بر اساس همین محور ها تشکیل بدهند. وقتی گروه ها در میان یک نهاد تشکیل می شوند، بیشتر رفتار این گروه ها با یکدیگر شکل رقابت های ناسالم را به خود می گیرند که باعث به وجود آمدن نظریه توطئه و دسیسه بر علیه گروه های دیگر و یا بر علیه اشخاص انفرادی می شوند. مدیران خوب باید از تشکیل این نوع گروه ها در میان نهاد ها جلوگیری کرده و گروه های مثبت را باید به وجود آورده، جایگزین گروه های منفی کنند. گروه های مثبت را طوری تشکیل باید کرد که در هر گروه اعضای مختلف از هر قوم، نژاد و زبان افغانستان در آن سهیم باشند و رقابت را میان گروه های مختلف باید بر اساس نتایج مثبت کار به وجود آورد تا بتوان تمام انرژی و نیروی بشری موجود در یک نهاد را به سمت مثبت سوق داده و از رقابت ها نیز در راستای بهبودی وضعیت استفاده کرد. بیشتر در نهاد های افغانستان گروه هایی شکل می گیرند که هدف اصلی آنها فساد بر ضد دیگران برای کسب قدرت و تضعیف گروه های دیگر و یا اشخاص انفرادی است. این مشکل به خاطر طرز تفکر منفی مردم افغانستان و تاثیرات جنگ بر روان مردم است که کمتر کسی درین کشور مثبت اندیش باقی مانده و کمتر کسی درین کشور بر ایجاد گروه های مثبت می اندیشند. این در حالیست که از نظر مدیریت مدرن، کار گروهی در یک نهاد را باید تشویق کرد اما منظور از کار گروهی ایجاد، ایجاد تیم های سودمند در یک فضای صمیمی و رشد زمینه های همکاری و هماهنگی در کار هاست، چون کار های یک نهاد مثل یک زنجیر به هم ارتباط دارند و نمی توان در یک فضای بدون هماهنگی و بدون همکاری هیچ پروژه ای را به سر رسانید.

c.       رفتار خود یک نهاد در بین یک جامعه و تشکیل تصویر نهاد در اذهان عامه
نهاد های افغانستان در مجموع نتوانسته اند در حدی رشد کنند که بتوانند خود شان برای خود یک هدف تعین کرده، برای رسیدن به آن هدف یک زمان تعین کنند و بر مبنای همان هدف برای هر بخش و دیپارممنت و یا مدیریت های خود فعالیت های مشخص تعین کنند و برای اندازه گیری انجام آن فعالیت ها، شاخص های معین و قابل اندازه گیری ایجاد کنند، که یک سیستم نظارتی بتواند هر چند وقتی، نتایج کار هر نهاد را به صورت جدا گانه ارزیابی کند. اکثر نهاد های افغانستان بدون هدف، در یک سردرگمی و در یک حالت هرج و مرج به سر می برند و در تلاش اند که یک مرجع به آنها پول بدهند تا کارمندان شان را که هیچ کاری نمی کنند، معاش و حقوق بدهند. نهاد های افغانستان برای ایجاد یک تصویر مثبت در اذهان عامه ناکام مانده اند. دلیل اصلی این امر می تواند برگردد به مشکلاتی که در رفتار کارمندان نهاد ها وجود دارد، که در بالا تذکر یافت. نهاد های افغانستان در مجموع نتوانسته اند منحیث نهاد های مدرن، مسئولیت پذیر، شفاف، مفید، قابل اعتماد و پاسخگو در اذهان مردم کشور ظهور کنند. یکی از مشکلات این نهاد ها عدم استقلال مالی و رقابت شدید آنها با موسسات بین المللی موجود در افغانستان است، که نهاد های افغانستان، نمی توانند با معیار های بین المللی، حقوق کارمندان خود را رعایت کرده و به آنها معاش کافی و برابر با نهاد های بین المللی بپردازند، که این مسئله باعث می شود که کارمندان خوب، جذب نهاد های بین المللی شوند و نهاد های افغانستان به بحران نیروی بشری و ظرفیت پایین کارمندان مواجه شوند.  و مشکل دیگر در طرز تفکر کارمندان این نهاد هاست که مردم افغانستان را در مجموع به این باور رسانیده است که هر کاری را که به افغان ها بسپاری، انجام نمی شود و هر نهاد و یا موسسه ای که توسط یک افغان رهبری شود، به درد مردم افغانستان نمی خورد و نمی تواند هیچ نوع اعتماد و اعتباری میان مردم افغانستان داشته باشد. وضعیت در افغانستان طوریست که مردم افغانستان اعتماد بر همدیگر را از دست داده اند و تنها بر نهاد های خارجی اعتماد می کنند که نام ملل متحد بر سر آن باشد و یا در راس آن یکی از اتباع کشور های خارجی باشد.

مسائلی دیگری که می شود در مورد یک نهاد در افغانستان مطالعه کرد این مسائل اند:

1.       یک نهاد چگونه در افغانستان به وجود میاید؟
بیشتر نهاد ها بر اساس نیاز های جامعه افغانستان به وجود نمی آیند بلکه بر اساس تقاضای کشور های کمک کننده و موجودیت پول های کمکی به افغانستان تشکیل می شوند. مثلاً اگر نهاد های بین المللی برای کمک به افغانستان اعلام کنند که به شرکت های ساختمانی پروژه می دهند، شما شاهد ثبت و راجستر شدن و یا بوجود آمدن هزاران شرکت ساختمانی در افغانستان خواهید بود. اگر نهاد های بین المللی اعلام کنند که برای کمک به زنان افغانستان، تنها نهاد هایی را کمک می کنند که توسط زنان رهبری شوند، درین صورت شما شاهد به وجود آمدن تعداد زیادی از نهاد هایی خواهید بود که توسط زنان رهبری می شوند. به همین منوال اگر اعلام کنند که به نهاد های غیر دولتی کمک می کنند، شما شاهد به وجود آمدن نهاد های غیر دولتی و همچنان اگراعلام کنند که نهاد های جامعه مدنی را کمک می کنند، شما شاهد به وجود آمدن نهاد های جامعه مدنی خواهید بود. اما سوال من این است که این همه نهاد هایی که تشکیل می شوند، بعد از کمک های خارجی قادر خواهند بود که به حیات خود ادامه  دهند؟ در حالی که ما همه می دانیم که کمک های جامعه جهانی برای افغانستان نمی تواند همیشگی باشد، سرنوشت این نهاد های به وجود آمده چی خواهد شد؟ آیا آنها می توانند بدون کمک های خارجی به فعالیت های خود ادامه دهند؟ متاسفانه جواب منفی است.

2.       نهاد ها چرا به وجود میایند؟
بیشتر نهاد هایی که در افغانستان به وجود آمده است، برای جلب و جذب کمک های جامعه جهانی برای مردم افغانستان به وجود آمده اند، اما آیا این نهاد ها با نیاز های جامعه افغانستان هم خوانی دارند؟ و آیا یک محیط خوب برای ادامه حیات این نهاد ها بعد از قطع کمک های جامعه جهانی وجود خواهد داشت؟ دولت افغانستان باید آهسته آهسته نقش نهاد های کمک کننده به نهاد های داخل افغانستان را بگیرد، طوری که نگذارد همهء این نهاد ها پس از قطع شدن کمک های جامعه جهانی از بین بروند.

3.       نهاد ها با چه مشکلاتی مواجه می شوند؟
نهاد های افغانستان که بیشتر ادامه حیات آنها مبتنی بر کمک های جامعه جهانی بر افغانستان است، با مشکلات زیادی همچون فساد گسترده، ظرفیت پائین کارمندان، سوء مدیریت، عدم اطمینان از دریافت کمک های مالی که هر لحظه می تواند دروازه های شان را ببندد، بوروکراسی و کاغذپرانی، عدم دسترسی به قانون کار خوب، عدم موجودیت معیار های کاری خوب، عدم نهادینه شدن فرهنگ کار موثر، عدم موجودیت مدیریت مدرن و کارآ، عدم همکاری و حمایت دولت از رشد، تمویل و ادامه حیات نهاد های غیر دولتی و خصوصی، از جمله بزرگترین مشکلاتی اند که سر راه هر نهاد افغانستان وجود دارد. فساد اداری و رشوت در نهاد های ملی افغانستان و همچنین در نهاد های بین المللی در حدی است که اگر یک نهاد بخواهد از یک نهاد بین المللی کمک مالی دریافت کند، با وجود اینکه تمام اسناد را باید تکمیل کند وسروی کند، برآورد و محاسبات انجام دهد، از سه فروشنده نرخ بیارود، پیشنهاد ( پروپوزل) بنویسد، پیشنهاد خود را باید به نهاد بین المللی تقدیم کند و باید حتماً یکجا با پیش نهاد، 10% قیمت پروژه را قبلاً رشوت بدهد تا یک پروژه بگیرد. بدون این رشوت پروژه گرفتن در افغانستان امکان ندارد.

4.       ادامه حیات و عمر یک نهاد درین کشور به چه عواملی وابسته است؟
هر نهاد مثل یک انسان تولد می شود، مراحل رشد دارد، مرحله به اوج رسیدن دارد و بلاخره زمان از بین رفتن دارد. اما در افغانستان بیشتر نهاد ها به دلایل زیرین هر لحظه با خطر مرگ مواجه اند:

·         فساد اداری
·         خویش خوری
·         واسطه
·         رشوت
·         مصارف بالای کرایه دفتر و استخدام کارمندان
·         عدم اطمینان از دریافت پروژه از نهاد های بین المللی
·         عدم موجودیت شایسته سالاری در نهاد های وابسته دیگر
·         گنگ و مبهم بودن اهداف نهاد ها برای کارمندان

5.       موثریت یک نهاد در چه چیز های نهفته است؟
موثریت یک نهاد در هدفمند بودن یک نهاد نهفته است و همچنان درین که آیا اهداف یک نهاد بر اساس نیاز های جامعه افغانستان شکل گرفته است یا نه. میزان موثریت یک نهاد را می توان در دو سطح مطالعه کرد. در سطح اول اینکه یک نهاد در چه حدی برای کارمندانش موثر است و چه نقشی در زندگی آنها بازی می کند. در سطح  دوم می توان موثریت یک نهاد را در رفع نیازمندی های مردم افغانستان سنجش کرد. در کشور های دیگر هر نهادی را نظر به معیار ها درجه بندی می کنند و از سوی یک نهاد بی طرف، با در نظر داشت تمام معیار ها و بدون هر نوع تبعیض، نهاد ها ارزیابی می شوند و در هر درجه ای که یک نهاد قرار داشت، از سوی نهاد بی طرف تعین وضعیت و درجه می شود. سپس این ارزیابی ها در سال های دیگر نیز تکرار می شود تا ملاحظه شود که آیا این نهاد رشد کرده و یا به عقب بر گشته است. مثل اینکه به هوتل ها و رستورانت ها ستاره می دهند، اما برای نهاد های آموزشی طبقه بندی متفاوت تری به نام (رنکینگ Ranking) در نظر گرفته می شود. در افغانستان نیز باید این کار در تمام نهاد ها در نظر گرفته شود.

6.       آیا نهاد های افغانستان هدفمند اند؟
هرچند که این مسئله را قبلاً یاد آور شدیم، اما باز هم قابل یاد آوریست که نهاد های افغانستان اکثراً هیچ نوع پلان استراتژیک کوتاه مدت، میان مدت، و یا طویل مدت ندارند و همین مسئله باعث می شود، که با گذشت زمان به سوی هیچ مسیری در حرکت نشوند و هر چه بیشتر زمان بگذرد، شما شاهد هیچ نوع دستاوردی، در نهاد های افغانستان نخواهید بود، چون اکثر این نهاد ها به سوی رسیدن به هیچ نوع هدفی در حرکت نیستند و هیچ معیاری اندازه گیری میزان پیشرفت کار آنها برای رسیدن به هدف آنها وجود ندارد. این تقریباً نا ممکن است که یک نهادی را که شاخصی برای اندازه گیری فعالیت هایش وجود ندارد، و به سوی یک مسیر در حرکت نباشد، پیشرفت های فعالیتش را شنجش و اندازه گیری کنید و یا اینکه از آن نهاد نتایجی توقع داشته باشید و یا اینکه آن نهاد را با نهاد های دیگر مقایسه کنید. نهاد های افغانستان باید پلان های 3 ساله، پلان های 5 ساله و پلان های 10 ساله داشته باشند که در آن اهداف کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت هر نهاد به شکل مشخص نوشته شده باشد. فعالیت های هر نهاد باید بر اساس نیاز های افغانستان و بر اساس اولویت بندی دولت افغانستان مبتنی بر اهداف هر نهاد تنظیم شود. منابع مالی هر نهاد باید به شکل مشخص معین شود و عمر هر نهاد نیز باید مبتنی بر یک پلان مالی با توضیح منابع تمویل آن مشخص باشد.

7.       آیا شایسته سالاری در نهاد های افغانستان رعایت می شود؟
شایسته سالاری یعنی ارج گذاشتن به تحصیلات و تخصص در هر نهاد که باید با وضع یک قانون مشخص و معین شود. هر کسی که دارای تحصیلات عالی و تخصص است، در رشته اصلی خودش، باید کار کند و نباید بنابر هیچ دلیلی، در هیچ یک از نهاد های کشور، کسی که تحصیلات عالی دارد، زیر دست کسی مقرر شود که تحصیلاتش کمتر از زیردستانش باشد. ایجاد این نوع یک نظم در افغانستان می تواند در ایجاد و تطبیق شایسته سالاری کمک کند. اکنون در افغانستان همه نهاد های ملی این کشور از عدم رعایت شایسته سالاری رنج می برند و همیشه کار را به دست کسی می سپارند که هیچ چیزی را در همان رشته نمی دانند. این مشکل باعث می شود که هیچ نهادی در افغانستان نتواند کار موثری برای این کشور انجام دهد چون ما همیشه قصاب را جراح و ورترنر یا ملا را داکتر مقرر کرده ایم.

8.       وضعیت منابع مالی نهاد های افغانستان چگونه است؟
نهاد های غیر دولتی و خصوصی بیشتر بر کمک های جامعه جهانی استوار اند. در سکتور خصوصی، تجارت ها و شرکت های تولیدی، بر عاید خود استوارند. اما در مجموع تهدید نا امنی، کم شدن عاید کل مردم روی عاید همه نهاد ها تاثیرات منفی بر جای می گذارد. کم شدن کمک های جامعه جهانی تاثیرات بسیار ناگواری بر نهاد های جامعه مدنی افغانستان خواهند گذاشت طوری که کمتر نهادی باقی خواهد ماند که بتواند خودش پروژه های عایدزا روی دست بگیرد و به استقلال مالی برسند.

9.       آیا نهاد های افغانستان از امنیت مالی، استمرار مالی و استقلال مالی برخوردارند؟
در افغانستان محاسبه به شکل مدرن آن وجود ندارد. به خصوص محاسبه مالی که بتواند هر نهاد افغانستان را سالانه یا ماهوار بیلانس کند و ببیند که در چه وضعیتی قرار دارد. هر نهاد افغانستان چه اقتصادی و غیر اقتصادی و چه انتفاعی و غیر انتفاعی به محاسبات بسیار دقیق مالی نیاز دارند و هر نهاد باید هر شش ماه سه نوع سند مالی را برای خود بسازند که عبارتند از: 

·         سند ترازنامه (بیلانس نامه) 
·         سند جریان وجوه نقدی 
·         سند صورتحساب عایدات

در ترازنامه عاید و مصرف یک نهاد سنجش می شود، و در سند جریان وجوه نقدی معلوم می شود که در یک نهاد چه مقدار پول نقد در گردش است و چه مقدار پول به شکل اجناس و کالا و همچنان در صورتحساب عایدات تمام عاید یک نهاد در یک مدت زمان معین محاسبه می شود. این سه نوع سند را تمام نهاد های بیشتر انتفاعی در سراسر دنیا برای خود می سازند. امیدواریم که در افغانستان نیز این نوع محاسبات انجام شود تا معلوم شود که کدام نهاد ها از نظر مالی می توانند به حیات خود ادامه دهند و کدام نهاد ها در شرف از بین رفتن است.

10.   آیا مدیریت خوب و هدفمند در نهاد های افغانستان به شکل مدرن آن وجود دارد؟
در افغانستان نهاد ها همه توسط اشخاصی اداره می شوند که اکثراً تحصیلات عالی ندارند و اگر هم تحصیلات عالی داشته باشند، در رشته مدیریت امروزی یا منجمنت امروزی تحصیل نکرده اند و نمی دانند که مدیریت امروزی، آن مدیریت آمرانه دیروزی نیست بلکه بیشتر روی برابری رئیس با کارمندان و همکاری رئیس با کارمندان و تشویق و ترغیب کارمندان توسط یک رئیس تاکید دارد.  مدیریت امروزی می خواهد که رئیس بهترین کارمند و نخبه ترین شخص یک دفتر باشد اما در افغانستان این طور نیست. رئیس چون با واسطه میاید، از همه بی سواد تر و نادان تر است و تمام کارش را کسی دیگری انجام میدهد. همین باعث می شود که مدیریت به شکل امروزی در نهاد های افغانستان وجود نداشته باشد.  

11.   آیا نظارت از عملکرد کارمندان به شکل درست انجام می شود؟
متاسفانه در افغانستان نظارت و کنترل از پروسه کاری، از انجام وظایف وجود ندارد. افغانستان بسیار شدید به یک سیستم نظارتی نیاز دارد. در بیشتر کشور های امروزی نظارت و کنترل متداوم به واسطه تکنالوژی انجام می شود. در بیشتر کشور های دنیا، امروزه بیشتر کار ها بر اساس نتایج کار سنجش می شوند، اما در افغانستان نه کسی از نتیجه کار می پرسد و نه کسی از جریان کار نظارت می کند.

12.   آیا هر کارمند یک نهاد آن کاری را که باید انجام دهد، انجام می دهد که در نتیجه آن یک نهاد همان کاری را انجام دهد که باید انجام دهد؟
وقتی کسی نمی داند کارش چیست ؟ چگونه می تواند کارهایش را به درستی انجام دهد؟ در افغانستان هیچ کارمندی نیست که همه آن کار هایی را انجام بدهد، که باید انجام دهد. دلیل عقب مانی این کشور نیز همین مسئله است.

13.   آیا تمام کارمندان یک نهاد می دانند که وظیفه آنها چیست؟
در افغانستان قرارداد های کاری مشکل دارد و هیچ کسی درین کشور نمی داند که وظیفه اش چیست؟ وقتی شما یک کارمند را استخدام می کنید، باید برایش مشخص کنید که وظیفه او چیست و کدام کار ها را باید انجام دهد. در کشور های دنیا قرار داد های کاری بر چند بخش تقسیم می شوند. قرار داد های کاری موقتی برای یک مدت معین مثلاً یک ساله. قرارداد های کاری همیشگی و دایمی. قرارداد های کار نیم روزی. قرار دادهای کار تمام روز. در افغانستان قانون کار ناقص است و باید روی این مسائل کار شود و قرار داد های کاری باید اصلاح شوند. سند شرح وظایف کارمندان باید برای تمام نهاد های افغانستان ایجاد شود تا کارمندان بدانند که چه کار هایی مربوط شان می شود و چه کار هایی مربوط شان نمی شود.

14.   آیا همکاری، هماهنگی و کار گروهی در نهاد های افغانستان وجود دارد؟
نخیر، اما در مقابل آن همچشمی، رقابت های ناسالم، بخیلی، دشمنی، مشکلات سیاسی، تبعیض های قومی، زبانی، نژادی، منطقوی، حزبی وجود دارد که مانع همکاری، هماهنگی و کار گروهی در نهاد های افغانستان می شود.

15.   آیا تمام کارمندان یک نهاد از اهداف اصلی نهاد با خبرند؟
در افغانستان مشکل مدیریت وجود دارد. یکی از مشکلات دیگر که ناشی از مشکل مدیریت است، مسئله ارتباطات و آگاهی دهی در نهاد های افغانستان است. در نهاد های افغانستان بسیار کسانی کار می کنند که هیچ چیزی در مورد اهداف آن نهاد نمی دانند.

16.   آیا تمام نهاد های افغانستان در مسیر درست به سوی اهداف شان در حرکت اند؟
بسیاری از نهاد های افغانستان هدفی ندارند که به سوی آن حرکت کنند.

17.   آیا می شود به آینده نهاد های افغانستان خوش بین بود؟
اگر مردم افغانستان به آینده نهاد های افغانستان خوش بین می بودند، شاید با قبول کردن خطر مرگ ازین کشور به سوی اروپا فرار نمی کردند.

18.   وضعیت گزارش دهی و راپور دهی از پیش رفت کار در نهاد های افغانستان چگونه است؟
درین کشور اصولی و قوانینی مبتنی بر گذارش دهی وجود ندارد. همه چیز بر اساس روابط است. اگر دوست رئیس بودی، کار هم نکن معاش بگیر، اگر دوست رئیس نبودی، هر روز یک قانون جدید برایت می سازند تا مجبور شوی وطیفیته ترک کنی.

19.   آیا نهاد های افغانستان می توانند فعالیت های خود را در راستای رسیدن به اهداف خود اندازه گیری کنند؟
در نهاد های افغانستان کسی تعین کردن شاخص ها برای اندازه گیری پیشرفت کار را نمی شناسند و این یک نظریه جدید است که در هیچ یک از نهاد های افغانستان تطبیق نمی شود.

20.   آیا اهداف نهاد های افغانستان قابل دستیابی است؟
این یک سوالی است که نمی شود در مورد آن عمومی صحبت کرد. هر نهاد را باید جداگانه مورد بر رسی و ارزیابی قرار داد. هستند درین کشور بعضی از نهاد های خوب اما تعداد شان بسیار کم و اندک است.

21.   آیا نتایج کار نهاد های افغانستان قابل اندازه گیری است؟
نخیر، اما قابل مشاهده است. در 13 سال گذشته نتایج کار شان صفر بوده است.

22.   آیا نهاد ها می توانند شاخص هایی برای اندازه گیری فعالیت های خود تعیین کنند؟
می توانند اما تطبیق نمی شود. در افغانستان باید فشار از بالا باشد تا هر کاری انجام شود. یک اراده سیاسی قوی می تواند اوضاع را بهبود ببخشد.  

23.   آیا نهاد های افغانستان شفافیت را در کار خود رعایت می کنند؟
چیزی به نام شفافیت در افغانستان وجود ندارد. هیچ کسی نمی داند کدام موسسه و یا کدام نهاد چه مقدار پول برای کدام پروژه دارد. این راز است و راز باقی می ماند. اگر افشا شود، دزدی های بزرگی افشا خواهد شد.

24.   فساد در چه حدی مانع فعالیت های نهاد های افغانستان می شود؟
نا برده رشوت به دفتر های افغانستان داخل شده نمی شود. حتی برای تذکره گرفتن نیز باید رشوت بپردازی.

25.   مسئولیت اجتماعی نهاد ها چیست؟
مسئولیت اجتماعی نهاد ها در افغانستان رعایت نمی شود. مسئولیت اجتماعی یعنی اینکه آیا نهاد های افغانستان به محیط زیست صدمه وارد می کنند یا نه. در افغانستان هیچ معیاری برای حفظ محیط زیست در دستور کار هیچ نهادی دیده نمی شود. این بدان معناست که هیچ نهادی درین کشور به مسئولیت های اجتماعی شان توجهی ندارند. نهاد های تولیدی بیشتر از دیگران محیط زیست را آلوده می سازند. اگر به یک خانواده توجه کنیم و یا به دولت توجه کنیم، می بینیم که در افغانستان کانالیزاسیون برای فاضلاب وجود ندارد، که بیانگر یک حقیقت تلخ است که می تواند بیانگر این باشد که نهاد های افغانستان در مجموع به مسئولیت های اجتماعی خود توجهی ندارند. 

26.   رابطه نهاد ها با مشکلات افغانستان چگونه است؟
این یک امر مسلم و بدیهی است، که در هر کشور نهاد ها به وجود میایند، که مشکلات جامعه شان را حل کنند، اما در افغانستان نهاد ها به وجود آمده اند، که مشکلات را بیشتر کنند. اگر شما با مردم افغانستان مصاحبه کنید و از آنها بپرسید که کدام نهاد در زندگی شما نقش خوبی بازی کرده است، شما خواهید شنید که کمتر نهادی در افغانستان وجود دارد که واقعاً مشکلات مردم را حل کند.  هر نهاد یک دام روزی است برای کسانی که در راس آن نهاد قرار دارند و این طرز رفتار نهاد ها باید تغیر کند.

27.   آیا بزرگترین مشکل افغانستان این نیست که نهاد ها وظیفه ی خود را که باید انجام دهند، انجام نمی دهند؟
اصلی ترین مشکل افغانستان همین مسئله است. اگر تمام نهاد های افغانستان همان کار هایی را که باید انجام دهند، به خوبی انجام دهند، افغانستان تغیر می کند.  مثلاً شهرداری (ښاروالی) خدمات بهتر شهری ارائه کند. افغانستان پاک می شود. افغانستان زیبا می شود. اگر هر نهاد وظیفه خود را به خوبی انجام دهد، امنیت تامین می شود، صلح میاید، افغانستان آباد می شود. اصلی ترین مشکل افغانستان همین مسئله است. هیچ نهادی همان وظیفه خود را به درستی انجام نمی دهند.

28.   حقوق یک کارمند بر یک نهاد چیست؟ و یک نهاد بر کارمند خود چه حقوقی دارد؟
حقوق یک کارمند بر یک نهاد این است که باید نهاد برای کارمندش این ها را تامین کند:

·         معاش کافی برای یک خانواده با در نظر داشت قیمت های روز و پرداخت آن در شروع هر برج
·         ترانسپورت
·         وظیفه مشخص و معین و همچنان سند شرح وظایف
·         ساعات معین کاری
·         رخصتی سالانه و رخصتی مریضی (در صورت خانم ها رخصتی ولادت)
·         بیمه صحت
·         تقاعد
·         کاپی قرارداد کار که در آن تمام شرایط کاری و این حقوق رعایت شده باشد

و همچنان حقوق یک نهاد بر کارمندش این هاست:

·         کار صادقانه در زمان معین در مقابل معاش
·         رعایت تمام قوانین کاری
·         همکاری با همکاران و اشتراک در کار گروهی
·         ابتکار و نو آوری از جانب کارمند
·         ارزیابی و نظارت از کار بر اساس معیار های از قبل تعیین شده در زمان های معین
·         نتایج کار
·         مسئولیت پذیری و پاسخگو بودن
·         گزارش دهی و راپور دهی به موقع
·         شفافیت در کار از جانب کارمند
·         همیشه آماده آموختن کار های جدید
·         انعطاف پذیر و صمیمی

29.   رابطه رئیس با کارمندان چگونه است؟
در افغانستان رئیس یعنی خداوند دوم بالای کارمندان. طرز برخورد رئیس ها با کارمندان شان بسیار بدوی، جهان سومی و عقب مانده است. در کشور های دیگر، روابط رئیس با کارمندان بسیار صمیمی است، و رئیس یک نهاد هم یک انسان است درست مثل کارمندان دیگر، اما با مسئولیت بیشتر. در افغانستان رئیس در ساحه کار هم رئیس و در بیرون از کار هم رئیس است. اما در کشور های دیگر رئیس تنها در دفتر کاری اش رئیس است اما در بیرون از ساحه کاری درست مثل یک انسان عادی با دیگر کارمندانش می نشیند، چای میخورد، صحبت می کند، میخندند، فکاهی می گویند، باهم معاشرت و مزاح می کنند اما در افغانستان اینگونه نیست. در کشور های اروپایی رئیس صمیمی تر و مهربان تر از دیگران است، و دوئسا در نهاد ها کوشش می کنند تمام مشکلات کارمندانش را حل کنند اما در افغانستان رئیس بیشتر کم نما، قهار، جبار و ظالم تر از دیگران است و با هر کسی صحبت نمی کند و دیدنش هم برای بسیاری کارمندان مشکل است.

30.   انگیزه های کاری کارمندان چیست؟
انگیزه های کارمندان در افغانستان چند بعدی است. در بسیاری از کشور های اروپایی انگیزه کارمندان یا پول است و یا هم رسیدن به یک مقام بالاتر اما در افغانستان سه چیز برای یک کارمند، هم زمان ارزش بسیار زیاد دارند و اگر یکی از آنها نباشد، امکان دارد یک کارمند در آن نهاد کار نکند: احترام، پول، هدف مثبت به نفع همه ی مردم (خدمت).

31.   رهبری خوب با مدیریت خوب چه فرق دارد؟
این یک سوالی است که اکثراً در بزنس مطرح می شود که آیا رهبری و مدیریت از هم فرق دارند یا هر دو یکی اند. درین مورد بعضی به این باورند که رهبری و مدیریت هر دو یکی اند اما بعضی دیگر باور دارند که رهبری یک مفهموم گسترده تری نسبت به مدیریت دارد. مدیریت فقط صلاحیت های رسمی یک مدیر است که تنها در ساختار یک نهاد مطرح می شود و در همان نهاد باقی می ماند اما رهبریت نوعی نفوذ یک شخص در میان مردم در بیرون از محوطه یک نهاد است. مدیریت تنها از بالا به پایین تنها کارمندان زیر دست مدیر را رهنمایی می کند تا کار یک نهاد را به درستی انجام دهند. اما یک رهبر می تواند در سطح پایینی قرار داشته باشد اما بالا دستان خود را نیز تحت تاثیر قرار دهد. رهبری مفهومی گسترده ایست که هر کار یک رهبر و هر سخن یک رهبر، برای پیروانش از دل و جان پذیرفته می شود و عملی می شود، اما یک مدیر فقط کسانی را که استخدام کرده است، در مقابل پول انگیزه می دهد تا برای یک نهاد در چهارچوب قوانین کار کند. هر دو در حل مشکلات مردم کمک می کنن. یک رهبر در یک طیف وسیعی اثر گذار است، اما یک مدیر یک سطح کوچک تر. رهبر اصل است اما مدیر یک کاپی از رهبر است، در ساختار رسمی یک نهاد. مدیر مقید است به قانون یک نهاد اما رهبر آزاد است و به هیچ قانونی به جز به ارزش های بلند انسانی، وابسته نیست. با توجه به این نکات بالا می توان نتیجه گرفت که مدیریت هر قدر به سوی رهبری سوق داده شود، به همان اندازه موثریت آن بیشتر می شود.

32.   نقش پاداش و تشویق کارمندان چیست؟
در افغانستان همیشه مدیران و روئسای نهاد ها از خشونت و دکتاتوری برای اجرای وظایف شان استفاده می کنند. نوعی مدیریت و رهبری که در افغانستان است و آن نوع خشونتی را که مدیران، رهبران و روئسای نهاد ها در افغانستان بر کارمندان شان روا می دارند را، اگر در یک کشور اروپایی در نظر بگیریم، اکثر رفتار مدیران، روئسا و رهبران نهاد های افغانستان نقض صریح حقوق بشر پنداشته می شود و در اذهان مردم اروپا، یاد آورنده زمان برده داری خواهد بود. در دنیای امروزی مدیران و روئسای نهاد ها فقط با انگیزه دادن، تشویق کردن، پاداش دادن، مهربانی و همکاری، کارمندان خود را به سوی موفقیت می کشانند.

33.   رضایت از کار یعنی چی؟
رضایت از کار می تواند یک نوع شاخص باشد برای اندازه گیری کیفیت محیط کار و رفاه کارمندان یک نهاد. اگر تمام کارمندان چند نهاد را در یک مصاحبه بپرسید که آیا از کار شان راضی هستند یا نه، این خود می تواند سرنخ های خوبی باشد، برای تحقیق در مورد اینکه رفتار نهاد ها با کارمندان شان در افغانستان چگونه است.

34.   فاصله قدرت یعنی چی؟
فاصله قدرت اشاره ایست به رفتار وزیران، رهبران، روئسا و مدیران با کار مندان شان و اینکه هر قدر کسی به قدرت برسد، چه اندازه از دیگران دور می شود و تا چه اندازه در کشور های جهان سوم ملاقات آنها برای دیگران مشکل می شود. در کشور های جهان اول این فاصله قدرت بسیار کم است، اما در کشور های جهان سوم این فاصله بسیار زیاد است. وقتی کسی رئیس می شود، طوری فکر می کند که شاید رئیس جمهور شده باشد و نباید کارمندانش را اجازه دهد که هر وقت با او بنشینند و صحبت کنند. این طرز تفکر بسیار ویرانگر است و باید در افغانستان به این مسئله نیز توجه شود.

35.   ارتباطات به معنی مدرن آن در مدیریت چه نقش دارد؟
ارتباطات در نهاد ها به معنی هر نوع مکاتبات، مراسلات، صحبت های تیلفونی و غیره تماس های امروزی به کمک تکنالوژی به مقصد کار رسمی است که در کشور های دیگر به آن بسیار توجه شده است. و برای تمام کارمندان، ارتباطات به نحوی تدریس می شود که سطح سودمندی آنرا بسیار تقویت می کنند. در بیشتر دفاتر برای هر موضوع یک مکتوب از قبل تنظیم شده و آماده برای پرنت است و هر کارمندی نباید وقت خود را ضایع کرده و یک مکتوب جدا گانه برای یک موضوع بنویسد. فقط کافیست که اسم و تاریخ را روی آن بنویسید و بفرستد. در صحبت های تیلفونی چگونه همکاران و دیگران را باید مخاطب قرار دهید و از کدام الفاظ و کلمات استفاده کنید، اینها همه مسائلی اند که در کار اداری تدریس می شوند. سیستم فایلنگ و ترتیب کردن دوسیه ها بر اساس حروف الفبا، بر اساس موضوع، همه و همه باید به کارمندان تدریس شوند. ارتباطات مثبت یکی از شرایط استخدام است. اگر شما بتوانید به شکل مثبتی ارتباط بر قرار کنید، شانس شما برای استخدام بهتر خواهد بود. امیدوارم روزی افغانستان نیز به حدی برسد که ارتباط را به اوج آن برساند که دیگر کشور های جهان بیایند و ارتباطات را از مردم افغانستان میاموزند.

سید مجتبی ظاهر