وارد کردن برق برای افغانستان سودمند است یا تولید آن
در افغانستان تاریخ گواه است که همیشه یک قوم بر همیشه قدرت
را در دست داشته و بر اقوام دیگر با تشکیل حکومت های استبدادی و دکتاتوری و با
سیاست های تمامیت خواهی، همیشه ظلم روا داشته و آنها را از حقوق اساسی بشر محروم
ساخته و همیشه در راستای از بین بردن زبان فارسی دری و جایگزین کردن آن با زبان
پشتو تلاش کرده اند.
خوب ترین پشتون در افغانستان نظریه های طالبانی دارد، چون
منافع آنها به نحوی در همین نظریه های استبدادی و تاکید بر یک زبان در حال اضمحلال
بستگی دارد.
آنها همیشه و در هر دوره ای از تاریخ، پروژه ها عمرانی را
در مناطق پشتون نشین کشور برده و همیشه از خشونت بر ضد اقوام دیگر برای سلطه جویی
بر آنها استفاده کرده و تلاش کرده اند، جنبش های عدالت خواهانه و آواز های برابری
را سرکوب کنند. این حقیقت های تلخ تاریخ تغیر نا پذیر است، و این شیوه استبداد
نمیتواند با ایجاد جنبش های روشنایی و یا عدالت خواهی تغیر کند.
استبداد پشتون ها بر اقوام دیگر درین سرزمین، طوری که تاریخ
نشان میدهد، پایان ناپذیر است. آنچه که میشود از تاریخ آموخت، این است که نمیتوان
همیشه از راه تقابل اقوام و ایجاد روحیه خشونت با این پدیده ای شوم در افغانستان
مبارزه کرد.
پشتون ها همیشه از دین و زبان پشتون منحیث دو محور اساسی
برای سرکوب دیگران استفاده کرده است.
آیا لازم است که برای خواستن برق وارداتی به مناطق مرکزی
افغانستان، که جزء از افغانستان نیز است، یک تعداد زیادی از معترضان توسط پشتون ها
به قتل برسد؟ در حالی که داشتن برق و نه تنها برق بلکه دسترسی به انرژی های گاز،
برق، نفت، و دیگر امکانات اولیه زندگی، مثل دسترسی به آب آشامیدنی، دسترسی به شبکه
های آبرسانی، دسترسی به شبکه های مدرن آبیاری برای زراعت و دسترسی به کانالیزاسیون
حقوق اساسی تمام اتباع افغانستان بوده و هیچ کسی نمیتواند این حقوق را انکار کند.
و یک حقیقت دیگر اینکه عقب مانی مناطق مرکزی افغانستان باعث عقب مانی در مجموع
اقتصاد کلان افغانستان نیز میشود، چون این یک بخشی از کل افغانستان است.
سیاست استبداد و تمامیت خواهی پشتون ها در افغانستان پایان
نا پذیر و تغیر نا پذیر است، پس شما باید خودتان را تغیر دهید. به نظر من نه تنها
مناطق مرکزی افغانستان، بلکه همه ای ولایات افغانستان، هر کدام پر از فرصت ها و
زمینه های بکر برای انکشاف دارد، نه تنها در عرصه ای تولید انرژی بلکه در تمامی
عرصه ها، لیکن افغانستان آنچه را که از دست داده است، اندیشه ها و نیروی متفکری
است که بتواند ازین فرصت های بکر استفاده اعظمی و درست نمایند.
افغانستان نیاز به تورید (وارد کردن) انرژی برق، گاز و نفت
ندارد، چون این کشور خود سرشار از منابع تولید انرژی است. اگر افغانستان تنها
پروژه گاز شبرغان را بتواند بهره برداری کند، و آنرا از طریق شبکه ها منظم و
عادلانه بر تمام افغانستان برساند، هر خانه افغانستان میتواند گاز داشته باشد و
گاز این کشور به حدی است که میتواند به جای پروژه ای تاپی، به کشور های همسایه
ودیگر آسیایی نیز صادر شود.
اگر افغانستان نفت خود را استخراج و بهره برداری کند، این
کشور نیازی به وارد کردن نفت از کشور های دیگر ندارد، بلکه خود میتواند نیاز های
خود را بر آورده ساخته و همچنان به کشور های دیگر نیز نفت صادر کند و یکی از تصمیم
گیرندگان قیمت نفت در بازار اوپک باشد.
اگر افغانستان و به خصوص مناطق مرکزی افغانستان، که زمستان
آن طولانی تر و هوای آن نسبت به سایر ولایات سردتر است، و بارندگی برف و باران در
آن ولایات بیشتر است، بتواند آب ها و برف های خود را ذخیره کند، و یا آب دریا های
خود را با ساختن یک بند، بتواند ذخیره کند، میتواند برای کل افغانستان برق تولید
کند.
تنها دریایی که از عقب بازار نیک در یکاولنگ میگذرد و به یک
آبشار می انجامد، خود یک بند برق آماده است، و میتواند هر نوع توربینی با هر نوع
ظرفیت را به چرخش بیاورد و برق را بیشتر از نیاز بامیان تولید کند.
بند امیر بهترین ذخیره آب و بهترین فرصت برای تولید برق است
و میتواند هر نوع توربینی را به حرکت بیاورد، و برقی را به مردم افغانستان تولید
کند، که بیشتر از نیاز مردم منطقه بوده و گنجایش آنرا دارد که به ولایات همجوار
نیز صادر شود.
منابع که در مناطق مرکزی افغانستان میتواند برای تولید برق
استفاده شود، تنها آب نیست، بلکه آفتابی در مناطق مرکزی بدون وقفه میتابد، یکی از
مهمترین منابع تولید برق میتواند باشد، به شرطی که کسی درین کشور وجود داشته باشد
که بتواند نور آفتاب را به انرژی برق تبدیل کند.
برای مصارف خانواده ها، به صورت عموم میتوان از پلیت های مولد
انرژی آفتابی درین منطقه استفاده کرد. چراغ هایی که روزانه نور آفتاب را ذخیره
میکنند و شبانه میدرخشند، بهترین گزینه برای چراغان کردن خانه، کوچه ها، جاده ها،
و راه های عمومی مناطق مرکزی است.
باد هایی که در مناطق مرکزی به صورت منظم از یک سمت میوزند،
یک فرصت بکری است برای ایجاد یک پکه که بتوان گردش و چرخش آنرا توسط گیرباکس موتر
به سرعت بیشتری تبدیل کرده و برای چرخاندن هر نوع توربین میتوان از آن استفاده
کرد.
خوب حالا با دانستن این همه فرصت ها شما شاید بهانه کنید،
که حکومت اشرف غنی بودجه نمیدهد تا بند بسازیم. در افغانستان هر دونری برای هر
موسسه ای پروژه میدهد. شما انجنیران و مهندسانی را تربیت کنید که بتوانند یک پروژه
عمرانی خوبی را طرح و عملی کرده بتواند، پولش را میتوانید از بانک انکشاف آسیایی
قرض بگیرید و وقتی پروژه به سر رسید، قرض تان را دوباره بپردازید چون برق یک پروژه
تولیدی است، و میتواند عوایدی بسیار زیادی داشته باشد.
اگر برق با خشونت و کشته شدن تعداد زیادی از معترضان بدست
بیاید، یک روشنایی نیست، بلکه یک ظلمت است که ما را از نگاه تاریخی به عقب
برگشتانده و باعث تقابل و درگیری های قومی، نژادی و زبانی در افغانستان میشود.
به جای اینکه جنبش های روشنایی میسازید و به جای اینکه
تظاهرات میکنید و خود را با قوم پشتونی مقابل میکنید، که نصف آن طالب، نصف دیگر
حزب اسلامی، نصف دیگر دموکرات امریکایی اند، و همه آنها حمایت کشور های بیگانه را
نیز با خود دارند، و همه برای گسترش زبان پشتو کار میکنند و همه آنها در اصل یکی و
در سیاست، نزد مردمان بیرونی برای اهداف مختلف جدا از هم معلوم میشوند، بروئید یک
نصاب تعلیمی برای مناطق مرکزی بسازید، که برای کودکان تولید برق را از منابع مختلف
تدریس کند و به آنها آموزش دهد که دولت مرکزی در هیچ مقطع از تاریخ آماده کمک به
شما نیست، و اگر دستش برسد، میراث های فرهنگی شما را که همان بت بامیان بود، را
نابود میکند، و همچو شرایطی، چگونه میتوان از هر لحاظ خودکفا شد، چون اگر با آنها
مقابل شوی، بدیهی است که شما میخواهید اقوام دیگر را با رویارویی با پشتون ها در
افغانستان نابود کرده و باعث تقویت طالبان در افغانستان شوئید.
پشتون ها هر چیزی خوبی را که در منطقه ای پشتون نشین نباشد،
را نابود میکند و هرکسی را مخالف منافع آنها صحبت کنند، به قتل میرسانند. آنها
کشور را یک کشور نمیدانند، و آنها اقوام دیگر را مربوط به افغانستان نمیدانند.
آنها هر چیز خوی را که در یک ولایتی دیگری باشد که اکثریت ساکنان آن هزاره است، را
نابود میکنند.
آنها نمیگذارند نفت شبرغان و یا گاز شبرغان استخراج شود، و
تنها در صورتی اجازه میدهد که این منابع استخراج شوند، که مالک آن یک پشتون باشد.
شما فکر میکنید طالبان تصادفی به وجود آمده است و آنها بت
بامیان را از بین بردند بخاطر اینکه فکر میکردند که ابراهیم بت شکن بود و مسلمان
ها نیز با عبادت از بت ها مخالف اند، نه. شما اشتباه میکنید. طالبان پشتون بودند،
آنها نوکر پاکستان بودند و آنها نمیخواستند که این ارزش فرهنگی باعث رونق اقتصادی
بامیان شود و این ارزش نباید توریست ها را از سراسر دنیا به خود جلب کند و بامیان
نباید رشد کند.
اگر این بت در قندهار یا هلمند میبود، و عواید توریستی آن
مستقیماً به جیب پشتون ها میریخت، هرگز بت بامیان را از بین نمیبردند. آنها در سدد
ایجاد سلطنت غلجایی در افغانستان کار میکنند و میخواهند که این کشور دوباره به دست
طالبان سقوط کرده و سلطنت غلجایی بتواند با تندروی اسلامی دوباره پیوند بخورد تا
بدان وسیله بتوانند با قتل عام تمام اقوام دیگر، و مهاجر ساختن آنها، زمین ها و
خانه های آنها را غصب کنند.
آیا میدانید که پشتون ها در زمان طالبان تنها کسانی بودند
که خانه و زمین هشتاد فیصد از مهاجرانی را که از افغانستان فرار میکردند، با پول
بسیار ناچیز خریداری کردند؟
آنها به دموکراسی، مردم سالاری و ارزش های دموکراتیک بارو
ندارند، بلکه فقط از آنها منحیث یک وسیله برای جلب حمایت امریکا استفاده میکنند.
اینها همان طالبان دیروزی اند که دیروز به نام دین حمایت عربستان و پاکستان را جلب
کرده بودند و اقوام دیگر را بدان وسیله سرکوب کردند و پریروز هم از نام سوسیالیزم
استفاده کرده و حمایت روسیه را به خود جلب کرده بودند.
آیا فکر میکنید پشتون ها نمیدانند که کرونیزم (cronyism) که به معنی
استخدام اعضای خانواده، اقارب، فامیل ها و خویشاوندان در سمت های مهم دولتی، بدون
در نظر داشت شایستگی و بدون هر نوع ضابطه ای، یک جرم است؟ آنها خوب میدانند، اما
ملت را فریب میدهند، چون این کار به نفع آنهاست.
آیا فکر میکنید پشتون ها مسلمان های خوبی هستند که به خاطر
دین طالب شده اند؟ نخیر، آنها میدانند که دین بهترین وسیله است و این به نفع
آنهاست تا دیگر اقوام را به نام دین سرکوب کرده و جایداد های شان را غصب کنند.
آیا فکر میکنید که لابی گران آنها در شبکه های اطلاعاتی
امریکا برای منافع افغانستان مشوره میدهند؟
نخیر، آنها فقط منافع قومی و زبانی خود را در نظر میگیرند. آنها بودند که
به امریکا گفته بودند که پس از سقوط طالبان، رئیس جمهور جدید باید پشتون باشد،
وگرنه افغانستان ویران میشود.
اقوام دیگر افغانستان که همیشه متفرق اند، و هر کدام به
نحوی فریب این قوم را خورده چند روزی در کابینه منحیث یک وزیر بی صلاحیت کار
میکنند، و سپس سر شان زیر بال شان میشود، باید حقیقت ها را درک کنند. آنها باید
بدانند که ازین دولت و دولتداری، ازین حکومت قومی مبتنی بر یک نژاد و یک زبان، هیچ
چیزی نمیتوان توقع داشت. با این قوم نه جنگ سود دارد، و نه همکاری، فقط باید هر
کدام تان در قریه و ولایت خود تلاش کنید مکتب بسازید و کودکان تان را برای آینده
روشن، طوری تربیت کنید، که با هیچ انتظار و توقعی ازین مردمان، بتوانند برای خانه،
شهر، قریه و ولایت خود چیزی بسازند، برقی تولید کنند، جاده ای بسازند، مکتب
بسازند، کانالیزاسیون بسازند، سیستم های تصفیه آب و شبکه های آبرسانی درست کنند،
معادن خود را درست استخراج کنند، زراعت خود را انکشاف دهند، طلای افغانستان را
استخراج کرده پول آنرا برای آبادی ولایت خود مصرف کنند، لاجورد افغانستان را
استخراج کرده، آنرا پروسس کنند و از آن بهترین زیورات بسازند، لیتیم افغانستان را
استخراج کرده و از آن بطری های کمپیوتر و موبایل بسازند، زمرد افغانستان را
استخراج کنند و از آن چیز های زیبایی بسازند و به کشور های دیگر صادر کنند، و پول
آنرا برای پروژه های عمرانی استفاده کنند، نقره افغانستان را استخراج کنند و پس از
ساختن جواهرات زیبا از آن، آنرا به کشور های دیگر صادر کنند، و پول آنرا برای
پروژه های عام المنفعه مثل تولید برق، گاز و نفت به مصرف برسانند.
برای نظافت شهر های خود کوشش کنند و سیستم های استفاده مجدد
از مواد اضافی و کثافاتی که تولید میشوند، را ایجاد کنند.
گچ، سمنت، سنگ های مرمر و دیگر سنگ های قیمتی را پالش کرده
و در راستای آبادی افغانستان به مصرف برسانید. سیستم های مدرن توزیع برق را با
استندرد ها و معیار های جدید امروزی طوری ایجاد کنید که شبکه های توزیع برق بی عیب
و نقص باشند و میزان کمتر خطر و ریسک را برای مردم داشته باشند.
در بهتر سازی کیفیت تعلیم و تربیت کودکان تان و همچنان در
بهتر ساختن کیفت نصاب تعلیمی افغانستان باید سعی و تلاش کنید، چون تمام اندیشه های
تولید باید از طریق نصاب تعلیمی در اندیشه های کودکان بذر شود.
منتظر مکتب نباشید، کودکان تان را هر چیزی که بخواهید، از
آوان کودکی استعداد یابی کنید، و برای تربیت آنها در همان رشته ای مورد علاقه اش،
خود اقدام کنید. کیفیت درس مکتب ها درین کشور طوری است که یک شاگرد 12 سال مکتب
میرود، حد اقل 8 سال آنرا زبان انگلیسی میخواند، و وقتی فارغ میشود، به جز الفبای
زبان انگلیسی، دیگر هیچ چیزی را یاد ندارد. اگر شما سرمایه گذاری دولت بر روی زبان
انگلیسی در مکتب ها را محاسبه کنید، در طول 8 سال چه تعداد معلم معاش میگیرد، چه
تعداد شاگرد وقت خود را تلف میکند، و چه تعداد خانواده ها، با چه مشکلاتی غذا و
لباس تهیه میکنند، و آینده ای کودکان شان را به امید مکتب و برنامه های دولت برای
آنها، به مکتب میفرستند که شاید چیزی از آنجا یاد بگیرند، اما آنها پس از 8 سال
درس زبان انگلیسی، یک تعداد کمی آنها تنها الفبای زبان انگلیسی را یاد میگیرند و
بس، و یک تعداد دیگر فقط "دوچتی زدن"، حرف بد گفتن و دشنام دادن را از
همسالان خود یاد گرفته و در پهلوی آن سگرت کشیدن و نصوار زدن و هزاران فعل بدی
دیگری را نیز از مکتب میاموزند.
سرمایه و بودجه ای که برای آموزش زبان انگلیسی در طول 8 سال
به مصرف میرسد را محاسبه کنید، با این بودجه که برای آموزش زبان بی فایده به مصرف
میرسد، میتوان همه ای این شاگردان را برای یک دوره یک ساله در یکی از کشور های
انگلیسی زبان فرستاد تا زبان را یاد گرفته و دوباره به افغانستان برگردند. و یا هم
با تماس با یکی از سفارت هایی که زبان آنها انگلیسی است، از آنها معلم انگلیسی
زبان درخواست کرد تا بتوان کیفیت تعلیمی را بالا برده و کیفیت و میزان آموزش را
بالا برد.
به این میگویند پروژه ناکام زبان انگلیسی در مکتب های
افغانستان.
برای این همه بی کفایتی درین کشور، چه کسی را باید مقصر
دانست؟
مشکل در معلم است؟ مشکل در شاگرد است؟ مشکل در نصاب و کتاب
درسی است؟ یا مشکل اصلی در نظام تعلیمی کشور است؟
حالا به جای زبان انگلیسی تولید برق را گذاشته مقایسه کنید.
آیا مکتب به شاگردان تولید برق را آموزش میدهد؟
برای رسیدن به هر هدفی، یک برنامه لازم است، که به ما بگوید
چه کار هایی را انجام بدهیم تا به آن هدف برسیم، اما آنچه در کشور ها جریان دارد
همین بی برنامگی است که هیچ کسی نمیداند چه باید بکند.