۱۳۹۵/۱۱/۱۳

آیا افغانستان به تفرقه میان اقوام و مذاهب نیاز دارد یا به اتحاد و همدلی؟

میبینم کسی میگوید که من پشتون هستم و پشتون ها قوم برتر هستند، زبان پشتو زبان رسمی و اول افغانستان است و افغانستان ممکلت تنها پشتون هاست. میبینم که کسی میگوید که من تاجک هستم و قوم تاجک بهترین قوم افغانستان است، این قوم وارث اصلی میراث های فرهنگی افغانستان بزرگ و تاریخی بوده است. میبینم که کسی میگوید که من هزاره هستم، هزاره ها بهترین مردم در میان مردم افغانستان است، سید، پشتون و دیگر اقوام افغانستان اقوام خوبی نیستند و لهجه هزارگی را یک زبان جداگانه میپندارند و میگویند که زبان هزارگی بهترین زبان های افغانستان است. میبینم که کسی دیگری میگوید که من ازبک هستم و ازبک ها بهترین قوم افغانستان است. کسی دیگری میگوید که من سید هستم و سادات بهترین قوم و بهترین مردم افغانستان است. کسی دیگری میگوید که من پشه ای هستم و زبان پشه ای زبان شیرین و مردم پشه ای بهترین مردم افغانستان است. کسی دیگری میگوید که من نورستانی هستم و نورستانی بهترین مردم افغانستان است و زبان و فرهنگ نورستانی یکی از بهترین زبان ها و فرهنگ های افغانستان است. کسی افتخار میکند به اینکه سنی است و دیگری افتخار میکند به اینکه شیعه است. یکی سنی را خوب میداند و شیعه را بد و دیگری شیعه را خوب میداند و سنی را بد. یکی میگوید که من هندوی افغانستان هستم و ما مردم مظلوم ترین طبقه در افغانستان هستیم و دیگری میگوید که من سیک هستم و مظلوم ترین قشر این جامعه هستم.

... و اما من مربوط هیچ کدام این گروه ها نمیشوم. من نسلی هستم که فراتر ازین مسائل می اندیشم و خودم را مربوط به جامعه ای انسانیت میدانم. من فکر میکنم که مربوط همه ای این اقشار میشوم و همه ای این مردمان پاره های تن من هستند. من پشتون هستم و بسیار روان به زبان پشتو صحبت میکنم. من تاجک هستم و بسیار خوب به زبان دری صحبت میکنم و من هزاره هستم و بسیار خوب به زبان هزارگی صحبت میکنم. من ازبک هستم و زبان ازبکی را دوست دارم و میخواهم این زبان رشد کند، صاحب الفبا و رسم الخط شود و کتاب های بسیاری به این زبان نوشته شود. من زبان نورستانی و پشه ای افغانستان را دوست دارم و میخواهم این زبان ها رشد کنند و به تعالی برسد و کتاب های زیادی در کشور من به زبان های پشه ای و نورستانی نوشته شود. من هم سنی هستم و هم شیعه هستم. من مربوط همه این گروه ها میشوم و هر دین، هر مذهب و هر زبان افغانستان را مانند گهر های با ارزش و قیمتی میدانم که از اجداد ما برای ما به میراث مانده است و ما وظیفه داریم در راستای پالایش و ارزشیابی همه ای آنها تلاش کنیم و اجازه دهیم هر کدام این گهر ها از زیر خاک و خاکستر تبعیض، بد بینی ها، کهنه فکری ها، جهالت، تعصبات میان تهی و ویرانگر و به دور از بخل و کینه های میان فرقوی بدرخشند و ارزش هایش را بر نسل های آینده منعکس سازند تا باشد که در پرتو این ارزش ها، ما بتوانیم یک جامعه ای سعادتمند و مترقی را در پرتو نور این ارزش ها و میراث های فرهنگی مان، که مملو از صلح، محبت، همدیگری پذیری، احترام متقابل به حقوق و ارزش های همدیگر به وجود بیاوریم.

ما نسلی هستیم که همه چیز افغانستان مربوط ماست. ما نسلی هستیم که تاریخ بار سنگینی را که در نتیجه کمکاری های چندین نسل گذشته بر روی هم افشانده شده است، باید به دوش بکشیم و اشتباهات آنها را اصلاح کنیم و هر اشتباهی که ممکن است سوء تفاهم را به میان آورد و اختلاف را در بین مردم عزیز افغانستان دامن بزند، را بر طرف و اصلاح کنیم.

ما نسلی هستیم که وظیفه داریم به همه چیز از یک زاویه ای دیگر و از یک منظر جدید نگاه کنیم و نگذاریم اشتباهات گذشته که اقوام افغانستان را به جان یکدیگر انداخته بود، دوباره تکرار شوند.

ما نسلی هستیم که نباید شعار های اشتباه نژادپرستانه را تکرار کنیم، چون میدانیم که نژاد پرستی باعث نابودی میلیون ها انسان در سراسر جهان شده است و منزلگه آخر نژاد پرستی قتل عام است.

ما نسلی هستیم که باید این جرئت را داشته باشیم که خوب را خوب بگوئیم و زشت را زشت بگوئیم. ما باید این جسارت را داشته باشیم که بدون در نظر داشت هر نوع مسائل دیگر، انسانیت را معیار قرار دهیم و اگر کسی جرمی مرتکب شد، بدون اینکه قوم و نژاد و زبان او را در نظر بگیریم، باید جرم را محکوم کنیم و اگر کسی، و لو از هر قومی باشد، کار مثبتی انجام داد، تشویقش کنیم و حمایتش کنیم.

ما نباید به گذشته های تاریک نگاه کرده و همان مشکلات مشابه را به آینده ها نیز انتقال دهیم، بلکه به گذشته نگاه کنیم و از آن عبرت بگیریم و به آینده نگاه کنیم و آینده را با درس هایی که از گذشته گرفتیم، بهتر بسازیم.

 ما باید نسلی باشیم که مشکلات افغانستان را با مطالعات علمی به طور دقیق شناسایی و تحلیل کنیم و بهترین راه حل را برای آن پیدا کنیم. ما ببینیم که اگر افغانستان از نداشتن سیاستمدار خوب رنج میبرد، جوانان را برای مطالعه و تعقیب رشته علوم سیاسی ترغیب کنیم. ما اگر میبینیم که افغانستان داکتر خوب ندارد، باید جوانان را برای تعقیب رشته های مختلف علوم طبی تشویق کنیم و هرنوع موانع سر راه آنها را از بین ببریم تا دیگر مردم افغانستان مجبور نباشند برای تداوی به کشور های پاکستان، ایران و هندوستان سرگردان شوند.

ما اگر میبینیم که افغانستان در اثر چهار دهه جنگ از نظر سطح سواد و دانش رو به بحران میرود، باید روی کیفیت تعلیم و تربیت و روی ترویج فرهنگ کتاب خوانی تلاش کنیم.

ما اگر میبینیم که افغانستان در اثر چهار دهه جنگ از نظر اخلاقی رو به فساد میرود، باید روی ایجاد معیار های اخلاقی تاکید کنیم و جوانان را از نظر سطح دانش و شیوه ای تفکر به حدی برسانیم که اگر برای مدیری کسی پیشنهاد رشوه میکند، مدیر برایش بگوید که من نمیخواهم حق کودکانت را بخورم، پولش را در جیبش بگذارد و وظیفه اش را بدون گرفتن رشوه به درستی انجام دهد.

اگر میبنیم که در افغانستان جنگ ادامه پیدا میکند، باید به جوانان وظیفه بدهیم که دلایل و علت های اصلی جنگ در افغانستان را مطالعه و جنگ را ریشه یابی کنند و برای رسیدن به صلح واقعی تلاش کنند.

اگر میبینیم که جنگ ادامه پیدا میکند و کشور ما را ویران میکند، باید راه های رسیدن به صلح را عوض کنیم و دیدمان را نسبت به صلح تغیر بدهیم و صلح را مطالعه کنیم که چیست و چگونه میتوان به صلح رسید.

اگر میبینیم که در کشور ما عدالت وجود ندارد، باید عدالت را مورد مطالعه قرار دهیم و راه رسیدن به عدالت را هموار کنیم و باید مطمئن شوئیم که راهی که کشور ما به سوی آن روان است، روزی به عدالت، آزادی و خود کفایی خواهد رسید.